پاورپوینت کامل آزمون فرزانگی ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آزمون فرزانگی ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آزمون فرزانگی ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آزمون فرزانگی ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
در میانه دهه ۱۳۶۰ وارد دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی علامه طباطبایی شدم. آن زمان ساختمان پنجطبقه بدقوارهای بالای سعادتآباد بود؛ اما در درونش جوش و خروشی برپا بود و جوانانی از قشرهای مختلف فرهنگی و اجتماعی، در آن سرای سیمانی گرد آمده بودند تا با ادب و ارزشهای فرهنگی و زیباییهای زبانی آشنا شوند. من هم جوانی شهرستانی بودم که با تجربههایی متفاوت از جنگ و حوزه علمیه وارد دانشگاه شده بودم.
به یاد استاد دکتر محمود عبادیان ـ عضو فرهنگستان هنر
در میانه دهه ۱۳۶۰ وارد دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی علامه طباطبایی شدم. آن زمان ساختمان پنجطبقه بدقوارهای بالای سعادتآباد بود؛ اما در درونش جوش و خروشی برپا بود و جوانانی از قشرهای مختلف فرهنگی و اجتماعی، در آن سرای سیمانی گرد آمده بودند تا با ادب و ارزشهای فرهنگی و زیباییهای زبانی آشنا شوند. من هم جوانی شهرستانی بودم که با تجربههایی متفاوت از جنگ و حوزه علمیه وارد دانشگاه شده بودم. استاد فقید و دانشور آیتالله مجدالدین محلاتی مرا برای ادامه تحصیل در دانشگاه تشویق فرمود و از خاطرات جوانیاش در دانشگاه شیراز حکایت گفت. در خاطرم هست که از دوستیاش با امام موسی صدر و تأکید امامصدر بر تحصیل دانشگاهی و اثرش بر نوگرایی دینی و فکری به تفصیل و با فصاحتی شیرین سخن میفرمود. با این پیشزمینههای ذهنی و روانی به این دانشکده آمدم و در رشته ادبیات فارسی مشغول تحصیل شدم. زود فهمیدم که گنجی در این مرکز دورافتاده نهفته است. گروهی از استادان بیهمتای ما که چراغ روشن فرهنگ ایران و از مفاخر میهناند، در این دانشکده جمع بودند: سیروس شمیسا، میرجلالالدین کزازی، اصغر دادبه، سعید حمیدیان، آذر نفیسی، کورش صفوی، محمد مقدم، محمدرضا صالحی کرمانی… و استاد برجسته دکتر محمود عبادیان. جامعیت در ادبیات و فلسفه و زبانهای متعدد، او را در قله پژوهش و تدریس در دانشکده قرار داده بود
.
در این فضا بود که از همان روزهای نخست با نوشتههای استاد که به صورت جزوههای سبکشناسی و انواع ادبی تکثیر شده بود، آشنا شدم. بلافاصله شروع به خواندن کردم و طی روزهای بعد متوجه شدم که دنبال چه بودهام و از ادبیات چه میخواهم. زبان عبادیان در این نوشتهها غریب بود و به علت سالها دوری از وطن و شاید نامأنوس به نظر میرسید. برخی خامان هم بودند که زبان به کنایتگویی و هجا گشوده و در باره این نوشتهها و سبک منحصر به فردش، به هزل و سخریه سخن میگفتند! خیلی زود دانستم که مشکل اینان چیست. اکر کسی اندکی حوصله میکرد، بهسرعت با سیاق این نوشتهها الفت مییافت و حتی سخت لذت میبرد. من پیشتر آموخته بودم که متن را سطر به سطر و بر اساس درکی متداوم و تنیده دنبال کنم و هر جستار را پلهای برای فراتر رفتن و رسیدن به پلهای بالاتر ببینم، ناخودآگاه مباحثه و پرسشگری را در تعامل با متون پیگیری میکردم. میراث جدلهای سیاسی در صدر انقلاب و مباحثههای حوزوی در جایی که انتظارش را نداشتم، به کارم آمد
.
اما اینها در برابر آنچه بهزودی از عبادیان آموختم، اندک بود. او سنتز خلاقانه متن و خواننده را به واسطه خوانش صمیمی متون یاد میداد. این با قرائت انتقادی یا سبکشناسی و درک فنی و تخصصی بهکلی متفاوت بود. این مراحل تنها وقتی محقق میشود که متن به خواننده اجازه ورود به ساحتهای صوری و لایههای معنوی را بدهد. این امر بهویژه در مورد متون کهن صادق است. شما میتوانید هر متنی را بخوانید؛ اما با هر متنی ارتباط نخواهید داشت. متن مانع میشود. مخاطب باید مشخص کند تا کجا میخواهد با یک متن در پیوند باشد و ظرفیت و ارادهاش چقدر است: در حد مجاورت؟ مرور و تورق متن، یا خوانشی معمولی؟ درگیر شدن با متن و چالش با مفاهیمش؛ درک عمیق و حتی انتقادی و ورود به لایههای پنهان متون؟ حتی گفتگو با متن و آفرینشی انحصاری و معاصر از متن و ای بسا مقیم شدن در شبستانهای غریب و زیبای شاهکارهای ادبی و معنوی… همچون شاهنامهشناسان یا شکسپیرپژوهان یا حافظشناسان یا متخصصان آثار افلاطون و ارسطو که تمام عمر خود را وقف تصحیح و خوانش و شرح و بسط این آثار ارزشمند میکنند. مقیمان متن، همین گروه از مخاطباناند
.
دکتر عبادیان به واسطه دورههای متعدد و ممتد تحصیلی و تحقیقی و تدریس در دانشگاههای معتبر جهان، جامعیتی فکری به دست آورده بود و با سلطهای خیرهکننده به شناخت مفاهیم و کالبدشکافی متون اهتمام میکرد. برای او سوژه و اُبژه با پرسشی دقیق و مسئولانه به هم میپیوست و سپس بررسی منشورگونه و چندوجهی عبارات و مضمونها و مفاهیم آغاز میشد. دانشجویان زبدهای که در کلاسهای دکتر عبادیان حاضر بودند، بهخوبی میدانند که این شیوه با پرسشهای پیاپی، چگونه از همدلی با متن به خوانش انتقادی دگرگون میشد و سپس با بزرگنمایی جستارهای مهم به تحلیل سبکشناسانه میپرداخت و براساس تشخیص دگروارههای سبکی و تعیین بسامد هریک، جهت نهایی و منطقه دقیق متن را در ژانر مورد نظر مشخص میکرد. اما نهایتا به همان همپیوندی اولیه بازمیگشت و دانشجویان را به میهمانی متن میکشاند. آنهم بر اساس پرسشها و اظهارنظرهای دانشجویان
.
با دانشجویان
اشراف فکری استاد فراتر از آن بود که حتی لحظهای در کلاسهای درس یکجانبه سخن بگوید و عمر گرامی جوانان را ذیل خطابههای کممایه تلف کند. یا همچون متکلم وحدههای متکبر از سؤال و انتقاد و افقهای تازه در بحث گریزان باشد. پرسش، نکتهگویی و نکتهجویی، عبادیان را برمیکشید، سرزنده و شکوفا میشد. با شادی از پرسش و پرسشگر پذیرایی میکرد و کلاس و درس را چالاکتر دنبال مینمود. عکس این موضوع هم دیده میشد؛ سکوت دانشجویان رنجش میداد. اندوهزده و با لرزشی در صدا از دانشجویان میخواست که جانبی از بحث را برعهده بگیرند. برای شاگردانش ارزش و اعتبار قائل بود. سکوت، فقدان پرسش و پژوهش، و جزوهنویسی را شایسته دانشجو نمیدانست. حتی در زمانبندی هم میشد این دیدگاه را عیان دید. دکتر عبادیان همواره نخستین حاضر در کلاس بود و آخرین نفری که تعداد زیادی کتاب و نوشته و منابع هر درس را که از قبل آماده کرده بود، به دوش میکشید، از کلاس خارج میشد
…
با این رفتار و منزلت اخلاقی و مقام علمی، در آن ایام و سالها، برای من شگفتانگیز و حتی غیر قابل قبول بود که آثار و افکار استاد منتشر نشده و تنها در حلقه معدودی از شاگردان و دوستان (تلامذه و احباب) متوقف مانده است. راستش سخنان برخی هزّالان و نابخردان، و نیز کنایت و نمّامی رقبا و حسودانی که رفتار مسئولانه و شکفتگی و پژوهندگی مکتب عبادیان را خطری برای شیوههای کاهلانه، عوامپسند و عوامپرور خود میدیدند، جوشی در ذهن و روانم ایجاد کرد. بهوضوح میدیدم که امثال او چگونه به حاشیه رانده میشوند و ظاهرگرایی شیوع مییابد. بیعدالتی و ریاکاری، تناقضی غیرقابل رفع برای نسل آرمانگرایی بود که در تحولات انقلاب و سالهای آغاز جنگ تحمیلی بالیده و همه چیز خود را در این راه خرج کرده بود. ذهن بسیط ما مهیای درک تراژدیهای روزگار نبود. موج سنگین گذر زمان درستی این مدعا را اثبات کرد. دیدیم و میبینیم سیل و خیل عظیم جوانان را که از مؤسسههای کنکور و آموزش تستزدن بیرون آمدهاند و در دانشگاههای حقیقی و مجازی و جعلی و پولی و شبانه و روزانه و دولتی و خصوصی و آزاد و ناآزاد، اینسو و آنسو میروند و جزوهها را کپی میکنند و تحقیق و رساله سفارش میدهند و میخرند. آن هم از نخستین کافیشاپ سر کوچه و خیابان
!
نماینده نسل خود
دکتر عبادیان آزمونهای سختی را در زندگی پشت سر گذاشته و بسیار آموخته و پژوهیده بود. او یکی از واپسین نمایندگان نسل خود در دانشگاه بود که از سواد کافی و فضایل اخلاقی بهرههای زیادی اندوخته و در کوران دشواریها روش و منش خود را اعتلا بخشیده بود. شمار این بهرهها در این نوشته نمیگنجد؛ اما به دور از اغرق و تعارف، اندکی را میگویم: اهل مطالعه، پرسشگر و پرسشآفرین، مؤدب و منظم، نظیف و آراسته، شجاع و نجیب، متعهد به علم و صاحب سبک و شیوهای کارآمد در تدریس بود. در عین حال، بیاعتنا به پول و مادیات و اهل فتوت و درویشمسلک بود. این سجایا و صفات در وجود او مؤکّد شده و جزو شخصیتش بود. لزومی نداشت تظاهر کند. او در سالهای غربت و تبعید و تنهایی، زاهدانه و عالمانه زیسته و شخصیت محجوب و متین و قدرتمند خود را شکل بخشیده بود. با آنکه پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیرش کرده بودند و در زیر شکنجههای سخت، یک چشمش را از دست داده و استخوانهایش را خرد کرده بودند، باز هم به اتکای ذهن قدرتمند و روح بلندی که داشت، سالم میزیست و با ورزش و کار مداوم منشأ خدمات بزرگی برای دانشگاه و فرهنگ ایران بود
.
با این همه، آموزه بزرگ دیگری هم از آن معلم فرزانه آموختهایم. اینکه هیچ انسانی از سنخ ما کامل نیست و نقاط ضعف و قابل انتقادی در تکتک آدمها میتوان یافت. ما همه در معرض خطاهای انسانی و آسیبهایی از درون و برون هستیم و اشاره نکردن به این نقایص و نقدها، به معنای نبود آن نیست. تنزیه و انکار این جانب از موجودیت افراد، بر اعتبارشان نمیافزاید، اما بیان منصفانه عبرتی خواهد بود. بر این اساس، در برخی حیطههای شخصی و محیطهای عقیدتی و زمینههای علمی میتوان انتقادهایی به دکتر عبادیان داشت. به آثارش نیز میتوان نقدهایی را وارد دانست؛ اما هیچ یک از این نقدها و حاشیههای انتقادی نمیتواند فضایل اخلاقی و ارزشهای فکری و میراث علمی او را در سایه قرار دهد. در اینجا بنای نقد نیست؛ زیرا یادش را گرامی میداریم و باید تأکید نمایم که آنچه در باره صفتها و خصلتهای محمود عبادیان گفته شد، هیچ اغراقی نداشت و ای بسا که جز اندکی را نتوان گفت
.
یادمانهای آموزنده
برخی خاطرات و یادمانهای شیرین و آموزنده را پیشتر نوشتهام. اندکی پیش از سفر مرگ (کتاب هفته ـ نگاه پنجشنبه، ش۶؛ ۱۴ر۲ر۱۳۹۱، با عنوان: محمودخان از فرنگ برگشته؛ ایضاحات و خاطرههایی از استاد دکتر محمود عبادیان). پس از درگذشت دکتر عبادیان ملال و اندوهی غیرقابل توصیف داشتم. بیشتر از حیث آنکه تعلل کردم و به دیدارش نرفتم. تا آنکه دو تن از دانشجویان است
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 