پاورپوینت کامل خاطرات حسین‌ شاه‌حسینی از ?? آذر ?? ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاطرات حسین‌ شاه‌حسینی از ?? آذر ?? ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاطرات حسین‌ شاه‌حسینی از ?? آذر ?? ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خاطرات حسین‌ شاه‌حسینی از ?? آذر ?? ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

حسین شاه‌‌حسینی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در سال ۱۳۳۲ از سوی نهضت مقاومت ملی مسئولیت برگزاری مراسم هفتم شهدای دانشجوی ۱۶ آذر را به عهده داشت. او در کتاب خاطرات خود «هفتاد سال پایداری» (به کوشش امیر طیرانی) ریشه ماجرای ۱۶ آذر ۳۲ را اعتراض به محاکمه دکتر مصدق و بازگشایی سفارت انگلیس و تصمیم نهضت مقاومت ملی مبنی بر کشاندن کانون مقاومت به دانشگاه بیان می‌کند.

حسین شاه‌‌حسینی، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران، در سال ۱۳۳۲ از سوی نهضت مقاومت ملی مسئولیت برگزاری مراسم هفتم شهدای دانشجوی ۱۶ آذر را به عهده داشت. او در کتاب خاطرات خود «هفتاد سال پایداری» (به کوشش امیر طیرانی) ریشه ماجرای ۱۶ آذر ۳۲ را اعتراض به محاکمه دکتر مصدق و بازگشایی سفارت انگلیس و تصمیم نهضت مقاومت ملی مبنی بر کشاندن کانون مقاومت به دانشگاه بیان می‌کند. آنچه در پی می‌خوانید روایت شاه‌حسینی از شکل‌گیری و فرجام این رویداد است:

***

تصمیم گرفته شد که در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق و همچنین بازگشایی سفارت انگلیس در تهران، تظاهراتی انجام شود. در این رابطه آیت‌الله حاج سیدرضا زنجانی شخصا اطلاعیه‌ای داد و از بازاری‌ها و دیگر اصناف خواست در اعتراض به محاکمه دکتر مصدق، تعطیل عمومی اعلام کنند.

در چنین موقعیتی بود که کمیته نهضت مقاومت ملی بر آن شد تا در اعتراض به تجدید رابطه ایران و انگلیس اعلامیه‌ای بدهد و حرکتی در کانون مقاومت دیگری که دانشگاه باشد، ایجاد نماید. در اعلامیه نهضت مقاومت ملی گفته شده بود که نیکسون روز شانزدهم آذر به ایران می‌آید و قرار است تظاهراتی در اعتراض به ورود او انجام شود. البته او هجدهم آذرماه به ایران آمد.

پس از انتشار اعلامیه نهضت مقاومت ملی، در حمایت از این اعلامیه، جامعه اصناف و بازرگانان نیز اعلامیه‌ای صادر کرد که در آن به تبعید مرحوم شمشیری و حاج تقی انوری، دستگیری حاج محمود مانیان و دیگر افراد وابسته به جامعه اصناف و بازرگانان و نیز خراب کردن سقف بازار و اجازه ندادن به باز شدن خیلی از مغازه‌ها اعتراض کرد و خواست روز شانزدهم آذر – که قرار بود نیکسون وارد ایران شود – تعطیل عمومی اعلام گردد. اما اعتراض‌ها در دانشگاه تهران از دانشکده پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم آغاز شد. جلوی این دانشکده‌ها هر روز تظاهراتی در اعتراض به مسائلی که در این مملکت اتفاق می‌افتاد و همچنین دستگیری شخصیت‌های سیاسی دانشگاه ازجمله مهندس قاسمی – که از دانشکده فنی او را گرفته و به خارک تبعید کرده بودند – به عمل می‌آمد. این تظاهرات روزهای چهاردهم و پانزدهم هم ادامه داشت. اما تحلیل نهضت مقاومت ملی این بود که چون نیکسون می‌خواست به ایران بیاید، باید یک جو آماده ایجاد شود؛ بنابراین امکان داشت در پی خشونتی که در بازار انجام دادند، دانشگاه را هم متشنج کنند تا بتوانند بهره‌برداری نمایند و نیکسون در فضای آرامی بتواند به ایران بیاید.

حمله جانبازان شاه به دانشکده فنی

صبح روز شانزدهم آذر من و دیگر اعضای کمیته در منزل آقای رحیم عطایی نشسته بودیم و از دانشگاه خبرهایی از طریق آقای باقر رضوی که از فعالان انجمن‌های اسلامی بود، می‌رسید. نشریات نهضت مقاومت ملی از طریق باقر رضوی و یک عده نزدیک به مهندس سحابی در دانشگاه‌ها توزیع می‌شد؛ بنا بر اخباری که به ما رسیده بود، صبح اول وقت شانزدهم آذر که دانشجویان به دانشگاه می‌روند، می‌بینند که پلیس وارد صحن دانشگاه شده و هر دانشکده‌ای را جداگانه محاصره کرده است. همچنین اطراف همه دانشکده‌ها عده‌ای سرباز با لباس‌های خاص که به آن‌ها جانبازان ارتش می‌گفتند ایستادند. در این وضع متشنج سر ساعت هشت همه دانشجویان به کلاس‌های خود می‌روند و جو را بسیار متشنج می‌بینند.

در ابتدا دانشکده فنی از آرامش نسبی برخوردار بود. گویا آقای دکتر شمس مشغول تدریس نقشه‌برداری بود که چند تن از گروهبان‌های ارتش وارد کریدور دانشکده فنی می‌شوند و به کلاس دکتر شمس می‌روند. دو نفر لباس شخصی هم با این‌ها وارد کلاس دکتر می‌شوند و یکی از دانشجویانی را که انتهای کلاس نشسته بود به گروهبان‌ها نشان می‌دهند؛ ولی دکتر شمس از بردن دانشجو توسط گروهبانان جلوگیری می‌کند. به مجرد اعتراض و ممانعت دانشجویان، چند ارتشی دیگر هم وارد عمل می‌شوند و به زور این دانشجو را از پشت میز بیرون می‌کشند و کتاب‌هایش را هم توی سرش می‌زنند و کشان‌کشان از در بیرون می‌برند. هنوز در کلاس بسته نشده بود که چهار گروهبان دیگر وارد کلاس می‌شوند و آن لباس شخصی همراه آن‌ها دانشجوی دیگری را نشان می‌دهد. زمانی که دانشجوی دوم را می‌گیرند، دانشجوی سوم روی نیمکت می‌رود و بر اساس گزارشی که به نهضت مقاومت ملی رسید، می‌گوید: «آقا ما چقدر بی‌عرضه هستیم، چقدر بدبخت هستیم. این کلاس نیست، این درس نیست، یک عده‌ای بدون اینکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگیرند وارد کلاس می‌شوند و هیاهو درمی‌گیرد، تف به این کلاس و تف به این مملکت» و در عین حال که این شعارها را می‌دهد فریاد می‌زند: «درود بر دکتر مصدق» و «مرگ بر رژیم سلطنتی شاه»، کلاس به هم می‌خورد و دانشجویان بیرون می‌آیند و به دفتر مهندس خلیلی، رئیس دانشکده و همچنین آقای دکتر عابدی، معاون دانشکده می‌روند و می‌گویند: «زنگ بزنید، کلاس‌ها را تعطیل کنید.»

با تعطیلی کلاس‌ها، آقایان قندچی و شریعت رضوی و بزرگ‌نیا (دانشجویان کلاس دکتر شمس) می‌بینند در کریدور دانشکده سربازها جلوی در را گرفته‌اند و هر گروهی از این بچه‌ها که می‌آیند، با این مشکلات مواجه می‌شوند. تک‌تک این آقایان و ارتشی‌هایی که آنجا ایستاده‌اند، عده‌ای را نشان می‌کنند. بعضی‌ها را با ضرب و شتم می‌گیرند و در کامیون‌های ارتشی می‌اندازند. یک عده هم مقاومت می‌کنند و می‌مانند. گروهبان‌ها این‌هایی را که می‌ایستند و حرکت نمی‌کنند یا به کریدورهای دیگر می‌روند، تعقیب می‌کنند و یک‌باره وقتی همه در سالن اصلی طبقه اول قرار می‌گیرند، فرمان آتش می‌دهند. پیش از شلیک ماموران، آقای قندچی جلو می‌آید و می‌گوید: «بزنید ما کاری نکردیم، مسئله‌ای نیست.» یکی از گروهبان‌ها به سینه قندچی تیراندازی می‌کند و او به زمین می‌افتد و به بزرگ‌نیا با سرنیزه حمله می‌کنند و شریعت رضوی را هم می‌کشند. با کشته شدن این سه نفر، دانشجویان به نظامیان درون دانشکده حمله می‌کنند و آن‌ها نیز از تیراندازی خودداری می‌کنند؛ ولی متقابلا به سایر دانشجویان در کریدورها حمله می‌کنند. آن‌ها حتی دانشگاه‌ها را زیرورو می‌کنند و لوازم آنجا را می‌شکنند. بعضی از دانشجویان فرار می‌کنند و بعضی با لباس‌هایی که از کارمندان آزمایشگاه‌ها گرفته بودند و یا لباس‌های کار و آچار به دست فرار می‌کنند. بعضی هم در اختیار نیروهای نظامی قرار می‌گیرند که آن‌ها را داخل کامیون می‌اندازند و می‌برند. آقای مهندس خلیلی و آقایان اساتید بر اساس گزارش‌هایی که به نهضت مقاومت ملی رسیده بود، به دکتر سیاسی، رئیس دانشگاه مراجعه می‌کنند و او نیز در پاسخ به اعتراض آن‌ها می‌گوید: «آقا این‌ها جانبازهای شاه هستند و من جلوی این‌ها کاری نمی‌توانم بکنم. از این جهت خود من هم دچار این بحران هستم.»

به دلیل تیراندازی‌هایی که ارتشی‌ها کرده بودند، آب درون شوفاژها در سطح اصلی دانشکده راه افتاده بود و با آمیخته شدن با خون‌ها، همه‌ جا را خونابه فرا گرفته بود. با این وضع کلاس‌های درس دانشگاه تعطیل می‌شود و دکتر سیاسی و شورای دانشگاه هم جلسه فوق‌العاده تشکیل می‌دهند و گزارش «شرف عرضی» برای شاه تهیه می‌کنند که نیروهای مسلح این کارها را کرده‌اند و این مسئله پیش آمده است.

تشویقی شاه برای حمله‌کنندگان به دانشگاه

فردای آن روز شاه تیمسار مزینی را برای دلجویی و تحبیب به دانشگاه می‌فرستد تا خودش را از این گناه و تقصیر تبرئه کند. همان تیمسار مزینی که در قتل افشارطوس نقش بسیار موثری داشت؛ با خانواده‌های شهدا ملاقات و در دانشگاه از اساتید و روسا عذرخواهی می‌کند؛ ولی نهضت مقاومت ملی در فردای روز معذرت‌خواهی، نشریه‌ای به نام «راه مصدق» منتشر کرد و در آن علاوه بر اینکه گزارش وقایع دانشگاه را شرح داد، سندی ارائه کرد که نشان داد در فرمان صبحگاهی در لشکر دو زرهی از آن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.