پاورپوینت کامل در رثای دکتر همایون شیدنیا ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در رثای دکتر همایون شیدنیا ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در رثای دکتر همایون شیدنیا ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در رثای دکتر همایون شیدنیا ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
پس از شنیدن خبر ناگوار درگذشت ایرج افشار، عبارتی که جاحظ از قول یک زنِ سوگوار عرب نقل میکند، به خاطرم گذشت که: «انَّ مصیبَته أمَّنـَتْنِی من المصائبِ بعده» یا به زبان خودمان: «مصیبت او مرا از مصائب دیگر ایمن ساخت!» غافل از اینکه چرخ مست بازیگر هنوز بازیها در چنته دارد که هزار همچو محمودک امیدسالار از آن غافلند! جمعه ۹ دسامبر ۲۰۱۶م مطلع شدم که دوست فاضل جوانمرد و نازنینم، دکتر همایون شیدنیا به سرای باقی شتافت و «مرگِ چنین خواجه نه کاری است خُرد»
به بازیگری ماند این چرخ مست
که بازی بـرآرد به هفـتاد دسـت
پس از شنیدن خبر ناگوار درگذشت ایرج افشار، عبارتی که جاحظ از قول یک زنِ سوگوار عرب نقل میکند، به خاطرم گذشت که: «انَّ مصیبَته أمَّنـَتْنِی من المصائبِ بعده» یا به زبان خودمان: «مصیبت او مرا از مصائب دیگر ایمن ساخت!» غافل از اینکه چرخ مست بازیگر هنوز بازیها در چنته دارد که هزار همچو محمودک امیدسالار از آن غافلند! جمعه ۹ دسامبر ۲۰۱۶م مطلع شدم که دوست فاضل جوانمرد و نازنینم، دکتر همایون شیدنیا به سرای باقی شتافت و «مرگِ چنین خواجه نه کاری است خُرد»
.
همایون شیدنیا که دست سرنوشت بیش از پنجاه سال پیش او را به آمریکا کشاند، نه فقط پزشکی خیّر و نیکنام، بلکه موسیقیدانی چیرهدست و ادیب بود که عشق به ایران و فرهنگ ایرانی در ذرّات وجودش خانه کرده بود. همّت و کوشش او در حمایت و اشاعه فرهنگ و ادب ایران چنان که باید، شناخته نیست؛ زیرا تا زنده بود، اجازه نمیداد که دوستانش حقّ او را در این باب چنانکه باید ادا کنند و اگر در مقدمه نسخی که با حمایت او چاپ شده نامی از او رفته است، من که نویسنده آن مقدمهها هستم، در پیشگاه خدا و ملت شریف ایران شهادت میدهم که ذکر نامش بدون اجازه او و بهرغم اعتراض و گاهی پرخاش خودش بوده است
.
اکنون که آن دوست شریف از این عالم خاکی پرکشیده و نیست تا به لطایفالحیل مرا منع کند، میخواهم به قول بیهقی «لختی قلم را بر او بگریانم» و شمّهای از آنی که او بود و گوشهای از خدمات فرهنگی او را برای هموطنانش بیان دارم
.
فرهنگپروری
همایون شیدنیا حامی اصلی و نیروی محرّکه فعالیتهایی بود که در مجموعه کتابهایی که با عنوان «گنجینه نسخهبرگردان متون فارسی» با همکاری مرحوم ایرج افشار (رحمهالله علیه) و جناب نادر مطّلبی کاشانی (حفظهالله) در ایران منتشر و در اختیار اهل فن قرار داده شد، متجلی گشت. اگر همت و گشادهدستی و زحمات او در تهیه مخارج چاپ این کتابها نمیبود، نسخی که در این مجموعه به صورت فاکسیمیله (یا به قول افشار: نسخه برگردان) عرضه شد، هرگز به دست علاقهمندان نمیرسید
.
تفصیل قضیه اینکه در سال ۱۹۹۱ میلادی دانشگاه ایندیانا در شهر بلومینگتون از فقیر دعوت کرد تا یک سال به عنوان استاد مدعوّ در آن دانشگاه ادبیات فارسی تدریس کنم. بنده در ایالت ایندیانا احدی را نمیشناختم و حتی از دعوت دانشگاه هم متحیّر بودم که اینها مرا از کجا یافتهاند؛ اما به فاصله کوتاهی پس از اینکه وارد شهر شدم و به آپارتمانی که برای سکونتم اختصاص داده بودند وارد شدم، تلفن زنگ زد و آقائی گفت: «من همایون شیدنیا هستم و شنیدهام که شما برای تدریس زبان و ادبیات فارسی به این دانشگاه آمدهاید و میخواهم شما را ببینم
.
»
بعداً فهمیدم که ایشان از شهر ایندیاناپولیس که یک ساعتی با آن دانشگاه در شهر بلومینگتون فاصله دارد، تلفن میکرد. چون کسی را در آن بلاد نمیشناختم، عرض کردم که: «من در اختیار شما هستم و هر وقت مایلید، تشریف بیاورید.» دکتر شیدنیا گفت: «من یک ساعت دیگر شما را در سر فلان چهارراه خواهم دید.» سر وقت به محل ملاقات رفتم و دیدم یک آقای بسیار خوشرو و موقری با موهایی که بیشتر سفید بود و ریشی پرفسوری بر صورت، آنجاست و تا مرا دید، پیش آمد و خودش را معرفی کرد و دست دادیم و از آن لحظه طوری خودمانی و بامحبت با من رفتار کرد که انگار سالهاست مرا میشناسد. این آغاز رفاقت ما بود
.
پس از آن تا در ایندیانا بودم و حتی بعد از پایان دوره اشتغالم در آن شهر و بازگشت به کالیفرنیا، بارها چه تنها و چه با عیال و فرزندانم به خانه او رفتم و از مهماننوازی و محبّت او و همسر مهربان و مردمدارش، خانم گیتی شیدنیا و دو دخترش ـ شیلا و شلینا ـ برخوردار گشتم
.
دکتر شیدنیا مرکز ثقل جامعه ایرانیان ساکن ایندیاناپولیس بود. این گروه ایرانیان بهرغم اینکه تعدادشان در قبال جوامع ایرانی ساکن شهرهای بزرگتر آمریکا بسیار اندک است، از نظر فعالیتهای ادبی و فرهنگی از بهترین و مؤثرترین جوامع ایرانیانی هستند که در این چهل پنجاه ساله اقامت در این مملکت دیدهام. و اما آن کسی که از آغاز کار، این ایرانیان را گرد هم آورد و فعالیتهای ایشان را بر فرهنگ و ادب فارسی متمرکز ساخت، همایون شیدنیا بود
.
در هر حال دیری از ورود من به دانشگاه ایندیانا نگذشته بود که دکتر شیدنیا فرمود با دیگر دوستان ایرانی صحبت کرده و میخواهد که برای ایشان یک دوره شاهنامه تدریس کنم. با کمال میل دعوتش را پذیرفتم و در تعطیلات آخر هفته در تالاری که خودشان در دانشگاهی در شهر ایندیاناپولیس تهیه میکردند، کلاسی گذاشتند و فقیر در آنجا برخی داستانهای شاهنامه را برایشان شرح و مباحثی از ادبیات فارسی را طرح میکردم. در این یک سالی که در آن سامان اقامت داشتم، گروه ایرانیان ساکن آن بلاد که دکتر شیدنیا مرشد و بزرگترشان بود، از هیچ همراهی و محبتی دریغ نکردند
.
به یاد دکترمحجوب
آن یک سال گذشت و بنده به کالیفرنیا مراجعت کردم. سه سالی بعد از مراجعت من، دوست عزیز و مشترکمان، دکتر محمدجعفر محجوب که با دکتر شیدنیا رفاقت قدیمی داشت، دعوت حق را لبیک گفت و مدت کوتاهی پس از درگذشت او، دکتر شیدنیا به من تلفن کرد و فرمود: «میدانی که محجوب را چقدر دوست داشتم. دلم میخواهد به یاد او کاری فرهنگی انجام گیرد. اگر صلاح میدانی، تو یادداشتهای دکتر محجوب را فراهم و ویراستاری کن و ما ایرانیان ساکن ایالت ایندیانا مخارج چاپش را تقبل میکنیم.» من پاسخ دادم که: «چه محجوب و چه فضلای دیگری که هنگام تحقیق یادداشت برمیدارند، این یادداشتها را به قصد انتشار نمینویسند و در آنچه نوشتهاند، ممکن است هزار مطلب باشد که اینها نخواهند چاپ شود و اصولاً هنگام یادداشتبرداری انسان ممکن است قدری سهلانگاری کند و مطالب را طوری ننویسد که شایسته چاپ باشد و ممکن است چنین یادداشتهایی به صورتی خلاف میل یا ترجیح آن عالم چاپ شود. بنابر این من این کار را به صلاح نمیبینم. اما اگر شما میخواهید یک کار فرهنگی که روان محجوب هم از آن راضی باشد انجام دهید، پیشنهاد من این است که مخارج چاپ نسخهبرگردان برخی از دستنویسهای مهم فارسی را فراهم آورید و پول از شما و زحمت از من، این نسخ را چاپ و در اختیار اهل فن قرار خواهیم داد. دکتر شیدنیا گفت: «بسیار فکر خوبی است. تو برو دنبال کار و نگران مخارج مباش
.
»
بنده که در کالیفرنیا از این پیشنهادها که آخرش هم به جایی نرسیده بود، بسیار شنیده بودم، و به قول خودمان گوشم از این حرفها پر بود، تصمیم گرفتم که قدری صبر کنم تا ببینم چه پیش میآید. کمتر از دو هفته بعد، دکتر شیدنیا تلفن کرد که: «ما یازدههزار دلار جمع کردهایم و قادریم که مخارج چاپ هر نسخهای را که در نظر داری، هر وقت که تو بگویی ارسال کنیم!» چون دیدم که قضیه جدّی است، به ایرج افشار تلفن کردم و داستان را خدمتش عرض کردم و از او خواستم که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 