پاورپوینت کامل زبان تأسیسی در شعر شاملو ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زبان تأسیسی در شعر شاملو ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زبان تأسیسی در شعر شاملو ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زبان تأسیسی در شعر شاملو ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
این واقعیت که شعر قسمی تجربه است که فردّیت شاعر را از خلال همه رخدادهای اجتماعی عبور میدهد و در اصطکاک با پیکره و عناصر جامعه تراش میدهد، امروزه تا حدی مخدوش شده است زیرا خود تجربه در عمل در مرز ویرانی قرار گرفته است. معهذا این ویرانی خود بدل به موضوع شعر مدرن عصر ما شده است یا دستکم پارهای از شعر مدرن واجد چنین خصوصیتی است؛ شاید هیچ هنری به اندازه شعر اینچنین در ارتباط تنگاتنگ با تجربه نبوده است، از آنجا که واحد بنیادیِ مادی شعر، کلمه است و کلمه در سادهترین تعریف، وسیله بیان چیزها و اشیاء است. و درست همین نکته بنیاد تنشآلود شعر را برپا میکند
این واقعیت که شعر قسمی تجربه است که فردّیت شاعر را از خلال همه رخدادهای اجتماعی عبور میدهد و در اصطکاک با پیکره و عناصر جامعه تراش میدهد، امروزه تا حدی مخدوش شده است زیرا خود تجربه در عمل در مرز ویرانی قرار گرفته است. معهذا این ویرانی خود بدل به موضوع شعر مدرن عصر ما شده است یا دستکم پارهای از شعر مدرن واجد چنین خصوصیتی است؛ شاید هیچ هنری به اندازه شعر اینچنین در ارتباط تنگاتنگ با تجربه نبوده است، از آنجا که واحد بنیادیِ مادی شعر، کلمه است و کلمه در سادهترین تعریف، وسیله بیان چیزها و اشیاء است. و درست همین نکته بنیاد تنشآلود شعر را برپا میکند
.
حتی موسیقی در مقام نابترین و انتزاعیترین هنر بینیاز از کلمه نیست زیرا هر قطعهای ناگزیر از عنوانی است، گذشته از آنکه هر قطعهای برای تشریح نیازمند کلمه است. به این ترتیب گفتوگو ندارد که ذات شعر حامل تنش کلمه و «چیز» است. و دوره مدرن شعر گویای این تنش است. اساسا میتوان ادعا کرد در هر دورهای شعر حامل تنشی بوده است؛ تشخیص این تنش برعهده شعر است. و اگر ما در زمانهای به سر میبریم که این تشخیص دچار اخلال شده است، نمیتوان از پایانیافتن این رسالت شعر سخن راند. برخلاف، وضعیت کنونی که تا حدی آدمی را به نقطهای تهی میرساند که بهترین کار نگفتن شعر است، نشان میدهد تا چه پایه نوشتن شعر در زمان بس عسرت ضرورت است لیکن چنین ضرورتی تشخیص محل تنش را تحکیم میکند. اگر شعر ذات خود قدرت نفی و سالبه خود یعنی خاصیت اصطکاکی خود را از کف دهد، آنگاه چیزی باقی نمیماند جز، به قول محمد مختاری، نمونههای «هزال» آن
.
مراد فرهادپور در جستار درخشان «تاملاتی در باب شعر» به مسئله شعر و تجربه پرداخته است و سرانجام نتیجه گرفته است که ویرانی تجربه که نتیجهای جز «آشفتگی و اغتشاش عینی» ندارد، «برای شاعر چیزی نیست مگر تجربه درونی شکست شعر… نوآوریها و تجارب نوین زبانی در شعر مدرن و تنوع و غنای کنشهای شعری همگی از همین تجربه درونی برمیخیزد»,۱ نکته اول اینکه نباید تجربه درونی را به فرهنگ عرفانی تقلیل داد که بلیهی شعر ماست. اما نکته دوم این است با سوءاستفاده از آشفتگی، شکست شعر را نباید بهانهای برای یکسره هزلنویسی تعبیر کرد که عموما با سریدوزی و تولید انبوه در شعر همراه است. شکست شعر ناشی از تنشی است که شاعر در مقام حل و فصل آن خیز برمیدارد اما از دل آن قدرت سالبه بیرون میزند که نسبت وثیق با واقعیت دارد. بیوجه نیست که جهانبینی شاعر زمانی برجسته میشود که مواجهه او با واقعیت را عیان میسازد. فرق است بین شاعری که مرعوب و مرکوب واقعیت زمانه خود میشود با شاعری که واقعیت زمانه خود را هضم و جذب میکند اما مرعوب آن نمیشود. شاعری که واقعیت او را میبلعد فرق دارد با شاعری که واقعیت را میبلعد و از قضا دومی است که قالب تراژدی به خود میگیرد. این وجهی از قدرت نفی و سالبه شعر است که نسبت مستقیم با جهانبینی او دارد
.
اینکه گفتیم شاعر در مقام حل و فصل بدین منظور نیست که او با معرفتی پیشینی جهت پرکردن شکاف برمیآید بلکه دقیقا همان لحظه که قلم به دست میگیرد تا شعری را بر کاغذی ثبت کند، آن لحظهایست که تعبیری جز حل و فصل ندارد، اما سرانجام این حل و فصل، بیرونزدن خود تنش است
.
اگر تنش شعری دوره مدرن –فرضا- از زمان شارل بودلر آغازیدن گرفت، طبعا با ویژگیهای عصر حاضر صورت دیگری یافته است. بهراستی تولید شعری امروز که رویکردی دوباره به زبان داشته و نوعی کلنجار با زبان که در غالب اوقات به وررفتن با دستور زبان تقلیل سادهلوحانه یافته است، نشانگر سرگردانی شاعر است برای یافتن تضادها و تنشها. و همین است که آدمی گمان میکند شاهد نوعی حرکت واپسگراست چنان که به پیش از زمان بودلر بازگشتهایم
.
ویژگی عصر ما به نوع دیگر در شاعر ظهور پیدا میکند: رختبربستن جهانبینی سالم از ضمیر شاعر. و در مواردی خلط جهانبینی با ایدئولوژی و اینهمانی این دو. در هر دو حالت با نوعی هزل در شعر مواجه هستیم. غمانگیز آن است که شاعر درصدد برساختن جهانبینی نیست چراکه بهراستی جهانبینی را باید از اعماق ساخت. فروریزی و درهمریزی معرفتشناختانه و هستیشناختانه عصر ما طبعا امکان برساختن جهانبینی را از ما سلب کرده است و زور آن چنان زیاد است که بیش از همه شاعر را از پا درآورده. باز درست به همین دلیل است که شاعر بار دیگر مجبور است بار عصر خویش را به دوش کشد. اما او ناچارا از قدرت سالبه و منفی شعر از خود بازپرس میکند. اینکه مسئله عصر چیست و تنش در کجاست مهمترین پرسشی است که در برساختن جهانبینی شاعر دخیل است. حتی اگر خوانندهای فرضی، راقم را به سمت نوعی پاسخ دمدستی سوق دهد، آنگاه گریزی نیست که او را به توصیه مائویستی عودت دهد که خواهان تشخیص تضاد (تضاد اصلی و تضاد فرعی) در هر موقعیت بود
.
شاعر فاقد جهانبینی فاقد زبان است. این نکته بر شعر زمان ما حاکم است به همین خاطر است که شعرها یا در وررفتن دستور زبانی خلاصه میشود یا چنان سادهانگارانه در حکمتنویسی و کلمات قصار مطلب را حرام میکند. باید از هردو نوع آنها به منزله شعر بیزبان یاد کرد
.
به این جهت است قرائت دو شاعر یعنی نیما و شاملو در اتصال به یک جهانبینی و برساختنش دستیار هستند. این قرائت میتواند بازخوانی زبانی آنها، بازخوانی جامعهشناسانه و تاریخی یا سیاسیِ صرف باشد اما در زمره این موارد یافتن تنش، یافتن مسئله در پرتو پرسش مکرر «چه باید کرد» همان چیزیست که جهانبینی شاعر را میسازد و او را از هزلنویسی برحذر میدارد
.
معهذا در حقیقت برای آنکه از شکست در شعر تعبیر سادهلوحانهای نشود، باید نسبت شعر و تجربه را دوباره به پرسش کشید اما اینبار با وام از این گزاره دوپهلوی کانت که شناخت از تجربه آغاز میشود اما از آن برساخته نمیشود، باید گفت شعر با تجربه آغاز میشود اما از آن ساخته نمیشود؛ بدینترتیب، در اینجا تنش خود شعر و تجربه خود را برجسته میکند و نقطه جدایی یا بازخوانی جستار فرهادپور از این گزاره صورتبندی دیگری پیدا میکند که در مطلبی دیگر به آن خواهیم پرداخت
.
اما عجالتا به اعتبار نسبت شعر و تجربه، این نوشتار تلاش میکند زبان تأسیسی شعر شاملو را در حضور تجربه عصر او بازبینی کند
.
شعر احمد شاملو نیز در پرتو تجربه قابل قرائت است. طبعا شعر او تجربه اصطکاک سنت و مدرن را در درون خود هضم و جذب کرده است. و از خلال شعر نیما میتوان جهانبینیای را شاهد بود که ساخته شده است. به این موضوع برمیگردیم. اما پوسته بیرونی این تجربه همان است که نیما یوشیج آغازگر آن بود، بهعبارتی، نوعی تنشی که بین شعر عروضی و شعر نیما بر سر وزن وجود داشت. درگیری شاعر با وزن بهراستی از نوع درگیری تغییر درونی در سنت است که به شکل مناقشه بر سر وزن خود را نشان داد
.
نیما، معهذا، خود گفته بود که نزاع بر سر کوتاهوبلندکردن مصراعها نیست بلکه طرز «بیان» است. او که شعر را به زعم خود در مجرای طبیعی خود انداخته بود سر آن داشت که شعر را «نه فقط از حیث فرم، از طرز کار این گمشده را» پیدا کند. «و اساسا فهمیدم که شعر فارسی باید دوباره قالببندی شود. باز تکرار میکنم نه فقط از حیث فرم، از حیث طرز کار». طرز کار در اینجا همان یافتن «بیان» شعری است. «اما همیشه از آغاز جوانی سعی من نزدیکساختن نظم به نثر بوده است. در آثار من چه شعر را بخوانید و چه یک قطعه نثر را
».
در این دو نقلقول دو کلمه برجسته هستند: بیان و نثر. نیما معتقد بود که باید بیان شعر را یافت و این بیان باید «طبیعی» باشد در برابر شکل تصنعی شعر عروضی. تجربه شعری نیما در دو سطح جهانبینی انسانگرا و تنش درونوزنی خود را عیان میکند. میگوییم تنش درونوزنی بدین خاطر که نیما معتقد نبود که وزن را باید یکسر کنار گذاشت بلکه میخواست به زعم خود موسیقی عروضی در شعر را تغییر بدهد به همین جهت وزن قالبی و تثبیتشده شعر سنتی را شکاند و آن را گاه طولانیتر و پلکانی کرد. از طرف دیگر اگر نظم را نوعی قصهپردازی موزون بدانیم باید به وجه وصفی آن توجه کنیم. وجه وصفی چیزیست که نیما مکررا به آن اشاره کرده است. با اینکه نیما سر آن داشت که نظم را به نثر نزدیک کند که خود این موضوع نخستین امری را که هدف میگیرد، همانا وزن است، اما به خوبی از شعرهایش برمیآید که وزن را هیچگاه از شعر محو نکرد. و این نقطه عزیمت شعر شاملو از شعر نیماست
.
شاملو خود به این نکته واقف بود: «نیما در اثبات لزوم وزن به من نوشته بود:«من خودم با زحمت به موضوعهای شعر خودم (که دیدهاید چه بسا اول نثر آن را نوشتهام) وزن میدهم». به گفته شاملو این حرف، «اعتراف غمانگیزی» است. بهواقع این بهاصطلاح اعتراف گویای این است که تنش شعر و نثر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 