پاورپوینت کامل از نیچه چه می آموزیم؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل از نیچه چه می آموزیم؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از نیچه چه می آموزیم؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل از نیچه چه می آموزیم؟ ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
نیچه به عنوان آموزگار ابرانسان است و آمده است تا ابرمرد یا ابرانسان را بیاموزد. نیچه افکار خود را از زبان زرتشت بیان میکند. (در کتاب چنین گفت زرتشت) نیچه فیلسوف، شاعر و متفکر بزرگی است که از او بسیار میتوان آموخت. او طرح بسیاری بزرگی را میخواست انجام دهد که به نحوی تمام فرهنگ غرب و مسیحیت را به چالش می کشاند و به مبارزه می¬طلبید و در این طرح نیز با کامیابی و ناکامیهایی مواجه بود.
نیچه به عنوان آموزگار ابرانسان است و آمده است تا ابرمرد یا ابرانسان را بیاموزد. نیچه افکار خود را از زبان زرتشت بیان میکند. (در کتاب چنین گفت زرتشت) نیچه فیلسوف، شاعر و متفکر بزرگی است که از او بسیار میتوان آموخت. او طرح بسیاری بزرگی را میخواست انجام دهد که به نحوی تمام فرهنگ غرب و مسیحیت را به چالش می کشاند و به مبارزه می طلبید و در این طرح نیز با کامیابی و ناکامیهایی مواجه بود. نیچه نه گوی بزرگی است و در عین حال آری گو به زندگی. ما از او میتوانیم چیزهای بسیاری بیاموزیم؛ گرچه او کسی است که از نظر متألهین، سوءادب است و کسی است که از مرگ خدا به صراحت سخن گفته است؛ اما وضعیتاش در این خصوص دوگانه است که منظورش از خدا، هم خدای فلسفی میتواند باشد و هم خدای مسیحی. از یک طرف، از این حیث خوشحال است و از طرف دیگر متوجه خطرهایی است که فراروی انسانها است
.
نیچه در قرن نوزدهم بحثی را مطرح میکند و می گوید در آینده خطرها و جنگهای بزرگی فرا روی انسان است و انسانها با مرگ خدا و مباح شدن همه چیز در یک مبارزه ی بزرگ قرار میگیرند و مجبور میشوند که با یکدیگر بر سر هویت و ماهیت انسان بجنگند؛ بنابراین هر کس که در جنگ پیروز شد، سخن او غالب و حاکم میشود
.
نیچه کسی است که در سال ۱۹۰۰ از دنیا رفت و در سال ۱۸۹۹ جنونش ظاهر شد و حدود ۱۰، ۱۱ سال آخر عمرش را در یک شرایط دشوار روانی به سر برد. علی رغم اینکه علاقه داشت به جنگ برود، به خاطر بیماریهای جسمانی، از خدمت سربازی معاف شده بود و در واقع به نوعی، دو جنگ جهانی قرن بیستم را هم پیشبینی کرده بود. بنابراین فیلسوف شاعری است که از جهات مختلف باید به او توجه کرد
.
از مرحوم هوشیار نقل شده که نیچه لا الا حق گفت و الا الله نگفت و در واقع گفتهاند که کل شیء هالک را گفت، ولی الا وجهه را نگفت
.
به رغم تناقضها و تعارضهایی که در نیچه وجود دارد، یک آریهایی هم در کار است و یکی از آنها ابرمرد و دیگری بازگشت جاویدان است
.
درباره نیچه بحث های زیادی شده است و هم مسیحیان و هم طرفداران تجدد با او به مخالفت برخاستند. خود او میگوید، وقت من هنوز فرا نرسیده است و برای فهم کلام من، یک تأویل و هرمنوتیکی لازم است که مستلزم یک تأمل و تفکر است و فکر مدرن، فاقد این تفکر و تأمل است و اغلب در فهم اقوال دیگران؛ مانند سربازان غارتگر عمل میکند؛ یعنی از هر کجا که دستشان میرسد، برمیدارند و به غارت میبرند. در واقع نیچه هشدار میدهد که او را مانند آن سربازان غارتگر فهم نکنیم
.
وقتی که دانشجو بودم اولین مطلبی که راجع به نیچه خواندم از ویل دورانت بود. بعدها متوجه شدم که حرف نیچه در مورد تعبیر فکر و فلسفهاش بسیار درست بوده است و ویل دورانت در تاریخ فلسفهاش، نیچه را با سوفسطایی رسالههای افلاطون (کالکلیس) مقایسه کرده است. در حالی که به جهت شباهت ظاهری، یکی گرفتن اینها خطای بزرگی است
.
از طرف دیگر، مسیحیان نیز با نیچه مخالفت کردند و کاپلستون کتابی نوشته است تحت عنوان «نیچه فیلسوف فرهنگ» که سال ها پیش به فارسی ترجمه شد و در آن کتاب، این کاتولیک انگلیسی سعی کرده است خیلی مؤدبانه به برخی اتهامات نیچه از جمله اینکه مسیحیت آثار مخربی در تاریخ داشته است و تمدن بزرگ یونان باستان را نابود کرده است و نیز از نفوذ فرهنگ برتر اسلامی به اروپا ممانعت کرده است، پاسخ دهد. کاپلستون در واقع کاتولیکی است که خیلی مؤدبانه پاسخ نیچه را میدهد
.
همان طور که میدانید نیچه نسبت به مسیحیت حرفهای تند و زنندهای دارد. نیچه، اخلاق مسیحی را اخلاق بردگان میداند و در واقع مسیحیت را یک امر یهودی ـ یونانی میداند. حتی معتقد است پیش از تولد مسیح تحت تأثیر آرای افلاطون و رواقیان، دعاوی یهودیان بعدها توسط پلوس مسیحی به وجود آمد؛ ولی نسبت به خود مسیح احترام قائل است. از جمله نمونههایی که برای ابرمرد برمیشمرد، حضرت مسیح است. در نوشته های پراکنده اش در اواخر عمر خود گاهی دیونوسوس و گاهی هم مصلوب امضاء میکرده است و بعضی شارحان او گفته اند، آن آنتی کریستش، خود حضرت مسیح است؛ چون گفته است، مسیح واقعی یکی بود؛ آن کسی بود که بر دار شد (به صلیب کشیده شد) بعد دیگران آمدند و تعالیمی به نام او ساختهاند
.
نیچه با فرشتهمآبی مسیحی سخت مخالف بود و این را نسبت به انسان و شأن انسان، وهم میخواند که انسان بخواهد به فرشته تشبه شود؛ چنان که مسیحیان معتقد هستند و این را زهر دروغین و ریایی میداند. او معتقد است که این آخرت پنداری محض مسیحی، خود سببساز نیستانگاری شده است و نیستانگاری هم، یعنی اعراض از زندگی و ارجمندی و ارزشهای آن
.
ما در این روزگار گرفتار این نوع نیست انگاری هستیم. نیچه معتقد است که علت اصلی آن، همان مسیحیت است که نسبت به دنیا، کاملاً بیاعتنایی را تبلیغ میکرد و همان باعث شده است همهی توجهها به آخرت معطوف شود و وقتی آخرت و حرف مسیحیان خریدار پیدا نکرد، انسانها نسبت به زندگیشان در این دنیا نیز بیاعتنا میشوند در نتیجه زندگی، ارجمندی و ارزشهای خود را از دست میدهد
.
از نظر نیچه، حاکمیت اخلاق، حاکمیت مردم کوچه است یا در تعابیر دیگرش «بسیارتر از بسیاران» یا «میانمایگان». در واقع حاکمیت فرد منتشر است. نیچه حرف از بازگشت جاویدان نیز میزند و بازگشت جاویدان را میتوان به نحوی علاقهی نیچه به خلود و جاودانگی دانست. همان چیزی که مسیحیت آخرتطلبیاش را بر اساس آن استوار کرده است. نیچه «پلوس» قدیس را مسوول انحراف از تعالیم مسیحی می داند، اما نمیشود گفت چون او معتقد است که سخنانی که مسیح میگفت نمیتواند به صورت تعالیم عمومی درآید؛ ولی «پلوس» که یک یهودی است در واقع این تغییر را در مسیحیت ایجاد کرده. لیبرالیسم، سوسیالیسم و ناسیونالیسم که ایدئولوژیهای زمان او و زمان ما هستند، به اعتقاد نیچه صورتی دیگر از همان اخلاق بردگان و حاکمیت انسانهای فرومایه و حاکمیت فرد منتشر است و در واقع از بین رفتن مردی و جوانمردی و انسانهای والایی که به خاطر ایدههای بزرگ از جان خود میگذرند و سبب این صورتها هم، مسیحیت است
.
نیچه با مسیحیت مخالف است؛ ضمن اینکه مایههایی از مسیحیت در فکر او وجود دارد و میدانیم که از لحاظ خانوادگی، نیچه از خانوادهی یک روحانی پروتستان بوده است و دو سال نیز به دنبال الهیات مسیحی رفته است، اما آن را رها کرده و به یونان و فلسفه و زبانشناسی توجه کرده است. با این حال در فلسفه هم سعی میکند با متافیزیک مخالفت کند و با افلاطون که مؤسس فلسفه و متافیزیک است مخالفت میکند و عقاید خود را افلاطونی وارونه میکند
.
نیچه هم فیلسوف است و هم شاعر و در واقع فیلسوف شاعر است. کلمات قصار او مشهور است و پر از معانی بالا و والا است. نیچه سخنانش مثل هر فیلسوف دیگری پارادوکس است که پارادوکس سه معنا دارد که یک معنای آن، خلاف آمد عادت است. اینکه رأی عموم و رأی مقبول و مسلمات را مقبول و مسلم نپنداریم، این خلاف آمد عادت است، سخنان نیچه به این معنا پارادوکسیکال است و سخت خلافآمد عادت است. معنای دوم پارادوکس آن چیزی است که به ظاهر باطل مینماید ولی حق است و میتواند باشد و همان معناست که کربن پارادوکس را با شَطَح معادل قرار داده است و شَ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 