پاورپوینت کامل آنجا که پرسشی نیست! ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آنجا که پرسشی نیست! ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آنجا که پرسشی نیست! ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آنجا که پرسشی نیست! ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
«پرسیدن» از ویژگیهای آدمی است. تنها انسان است که میپرسد و پرسشهای خود را پیوسته دنبال میکند. آدمی از رهگذر پرسش است که میاندیشد و متقابلا در اندیشیدن است که پرسش زاده میشود. اندیشه و پرسش دو روی یک سکهاند. هر انسانی در هر طبقه و صنفی رابطهای با پرسش دارد. بدون پرسش عقل کارآیی لازم را ندارد و در سطح نازل فرومیغلتد؛ در کشف علل و اسباب اتفاقات درمیماند.
«پرسیدن» از ویژگیهای آدمی است. تنها انسان است که میپرسد و پرسشهای خود را پیوسته دنبال میکند. آدمی از رهگذر پرسش است که میاندیشد و متقابلا در اندیشیدن است که پرسش زاده میشود. اندیشه و پرسش دو روی یک سکهاند. هر انسانی در هر طبقه و صنفی رابطهای با پرسش دارد. بدون پرسش عقل کارآیی لازم را ندارد و در سطح نازل فرومیغلتد؛ در کشف علل و اسباب اتفاقات درمیماند. راهی به حقیقت نمیگشاید. گذر از سطح موجودات و عزیمت به عمق و ژرفای امور همیشه با پرسش و داشتن نگاهیپرسشگر امکانپذیر است. ساحت عقل با تکرار و عادت چندان دمساز نیست. در مفاهیم مأنوس هم میکوشد با طرح پرسشهای تأملبرانگیز و الهامبخش آشناییزدایی کند و به افقهای ناشناخته راه یابد. عقل در تنور گرم پرسش رو به کمال و پختگی مینهد؛ زیرا پرسش فضای تازهای بر سر هر چیز و درون هر چیز میافکند که اندیشیدن را لازم میدارد
.
عقل هیچگاه با پرسش و در پرسش فرونمینشیند. پیوسته با طرح پرسشهای مستمر و نقادیهای پیدرپی، خود را به پیش میافکند. در برابر هر پاسخی که به پرسشی میدهد، پرسشی دیگر فراروی پرسشگر مینشاند؛ کاری که در فرایند شناخت و پژوهش نقطه پایانی برایش متصور نیست. در مکتب عقل رشته پرسشها و زنجیره شک و یقینها تمامی ندارد، بلکه برعکس سیلی از پرسشهای بنیادین بر آدمی سرازیر میشود. عقل پیوسته میپرسد و در این مسیرِ ناآرام و ناهموار خود را با پرسشهای محدود، محدود نمیکند. از میان هر پاسخی که در برابر پرسشی مینشیند، بیاختیار پرسشی دیگر سر برمیآورد و روزنهای برای عرضه اندام بازمیکند؛ پرسشهایی که در زندگی عملی و حوزه نظری بس بااهمیت و سودمندند
.
بنابراین پرسش، نخستین شرط و لازمه تفکر به شمار میآید. نقطه عزیمت تفکر پرسش است. پرسش چنانکه امام صادق(ع) فرموده، کلید قفل خانه دانش است. از رهگذر پرسش میتوان حصار باورهای عوامانه و جزمیتهای جاهلانه را شکست و بر بتهای پیشساخته ذهن و موانع ورود به خانه دانش فائق آمد. پرسشگر کسی است که فقیر راستین و نیازمند واقعی دریافت پاسخ و درواقع همان دانش است. او در پی یک نیاز و فقر ذاتی، زبان به پرسش میگشاید و این فقر و نیاز با سرنوشتش گره خورده و مقام بس والایی را داراست که این مقام تنها به انسان اختصاص مییابد؛ نیازی که عمارت رفیع دانش را بنیاد میدهد و آدمی را به نقطه کمال انسانی خود میکشاند. بنابراین پرسش و پرسشگری برای انسان یک اصل ذاتی است
.
نیاز پرسشگر هیچگاه پایانی ندارد، پیوسته و ادامهدار است. این گونه نیست که کسی انبان دانش و سرشار از اندیشه باشد، اما شعله پرسشهایش فروکاهد و روزی پرسش، دست از گریبان اندیشه او رها کند؛ بلکه به عکس، افزونی دامنه دانش و اندیشه، متقابلا افزونی دامنه پرسش را به دنبال دارد. هر قدر اندام دانش فرد فربه شود، پرسشهایش نیز رو به فربهی مینهد. این تنها بیدانشان و فاقدان اندیشهاند که به نوعی بیپرسشند و از سر جهل، خود را نیازمند پرسش احساس نمیکنند. در اصل، آنان فقیر پرسشند، بدون اینکه از فقر خود آگاه باشند. هیچ پرسشی بر زمینه جهل شکل نمیگیرد. در خاک جهل هیچ بذر پرسشی نمیروید. پرسش همسایه دیوار به دیوار دانستگی است. بنابراین پرسش وجهی از دانستن است
.
کسانی که در تأسی از ندای عقل اهل پرسشند و پرسش را پشتوانه نگاههای فراختر خود قرار میدهند، عمیقتر از دیگران به اطراف مینگرند و شخصیتی دیگر مییابند. هستی، آنان را بیشتر معنادار میآید و سیمایی واقعیتر پیدا میکند. تحقیق و پژوهش کار کسانی است که ذوق پرسش دارند و یا دست کم میل همزبانی با پرسشگر را داشته باشند، شأن پرسش را بدانند و معتقد نباشند که پرسش متعلق به یک زمان خاصی است و دوره آن سر میآید. تحقیق متضمن آگاهی است و آگاهی نیز به پرسش است. آنجا که پرسش رنگ میبازد مرگ آگاهی فرامیرسد؛ در نتیجه تحقیق و پژوهش نیز تحقق نخواهد یافت
.
کودک و پرسش
عقل کودک از آن زمان که در مسیر رشد و کمال قرار میگیرد، بیش و کم خود را با طرح پرسش نشان داده، جلو میافکند و بدینسان با پرسشهای ابتدایی و کودکانه، اما بزرگسالگریز، راهی خانه فهم و پهنه وسیع دانش میشود. دانش خود را بهتدریج با طرح پرسش بسط میدهد و به دنیای ناشناختهها راه مییابد. کودک فطرتاً با زنجیره پیوستهای از چونیها و چراییها با اطراف پیرامونی خود ارتباط برقرار میسازد. در پارهای، آن چنان حجم انبوهی از چونیها و چراییها بر زبان جاری میسازد و رشتهای از حلقات به هم پیوسته پرسش بر گردن اطرافیان میافکند که تحملش اطرافیان را گاه از حد توان و طاقت خارج است و با اعتراض و یا بیاعتنایی پیاپی و سرکوبگرانه آنان روبرو میشود و این در تخریب شخصیت علمی او مؤثر است. در این صورت پرسش به منزله امری لازم در فرایند رشد که با ذات بشر سرشته و از پایگاه عقلانی برخوردار است، به امری زائد و اضافی و نه چندان لازم و ضروری جلوه میکند
!
کودک در چنین شرایطی سرخورده از طرح پرسش، رفته رفته از صرافت پرسیدن و پاسخگرفتن میافتد، تا جایی که سرانجام، پرسیدن او را امری غریب، دست و پا گیر و درد سرساز میآید. دیگر با کنجکاوی کودکانه فاصله میگیرد. کمتر در مقابل اطرافیان با جرأت و گستاخی زبان به پرسش میگشاید و بر گرفتن پاسخهای صریح اصرار میورزد؛ تا آنجا که با افزایش سن و قرار گرفتن در دالانهای پر پیچ و خم اجتماع و تحمل بار سنگین زندگی، دامنه پرسش و پرسشگری به کمترین حد و میزان خود میرسد. خاصه آنکه با افزایش سن، آموزههای جزمی و تعصبآمیز از یک سو، و دیگر گرفتاریهای مهلک زندگی از سوی به میدان میآیند و این همه به انسداد باب پرسش میانجامد. دیگر کنجکاوی در قالب طرح پرسش برایش جذاب و گیرا نیست. کمکم با بیپرسشی اُنس میگیرد و طرفه اینکه بیپرسشی او را ممدوح و مأنوس و گاه بایسته میآید، و این یعنی آغاز نیندیشیدنهای او
.
همه ما کودک که بودیم بیشتر از بزرگسالی با پرسش آموخته بودیم و بیشتر زبان پرسشگر به کار میبردیم. گاه در اطراف یک موضوع پرسشهای متنوع طرح میکردیم. بدون ترس و واهمه بزرگسالان را در جریان پرسشهای پی در پی خود قرار میدادیم و به گونهای آنان را موظف به پاسخگویی مینمودیم. در این کار عجیب اصرار و ابرام هم میورزیدیم. بدون هیچ گونه ملاحظهای زبان به تکرار نیز میگشودیم. گویی پرسش امری غریب و بیگانه نبود، بلکه خودی و دمدستی تلقی میشد. ریشه در هویت و سرشتمان داشت. ما را به سوی خود میکشاند. به نوعی خود را در سپهر پرسش میشناختیم. پرسش بر تجربهمان میافزود. با پرسش بزرگ میشدیم و در پرتو پرسش میدرخشیدیم. بدون پرسش خود را بیتحرک و بیفروغ احساس میکردیم. بسا که در امر پرسیدن از سوی اطرافیان سرخورده میشدیم خود را قرار گرفته در فضای تاریک و جهالتهای خود مییافتیم. بدینسان افقهای روشن به رویمان بسته میشد. چشم و دلمان رنگ تاریکی به خود میگرفت. سرخورده و فروافسرده میشدیم. چتر نومیدی سراسر و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 