پاورپوینت کامل تقویمهای سنتی را چگونه بخوانیم و بفهمیم! ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تقویمهای سنتی را چگونه بخوانیم و بفهمیم! ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تقویمهای سنتی را چگونه بخوانیم و بفهمیم! ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تقویمهای سنتی را چگونه بخوانیم و بفهمیم! ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
رساله معرفت تقویم، از اوائل قرن یازدهم هجری و از نویسندهای گیلانی است که به ما کمک می کند تا بفهمیم تقویمهای قدیمی را چگونه می نوشتند، جداول آن را چگونه ترتیب میدادند، مبانی فلسفی و جهانشناسانه آن در شناخت سعد و نحس ایام چگونه بود و این را چطور برای مردم بیان می کردند.
رساله معرفت تقویم، از اوائل قرن یازدهم هجری و از نویسندهای گیلانی است که به ما کمک می کند تا بفهمیم تقویمهای قدیمی را چگونه می نوشتند، جداول آن را چگونه ترتیب میدادند، مبانی فلسفی و جهانشناسانه آن در شناخت سعد و نحس ایام چگونه بود و این را چطور برای مردم بیان می کردند. اکنون این دانش قدیمی شده و ما با بررسی آن فقط می توانیم دریابیم که چه عمری از منجمان و مردمان علاقه مند به تنجیم و تقویم های مبتنی بر آن تلف شده است.
مقدمه
شاید بشود گفت در میان علوم قدیمه طبیعی و ریاضی، در هیچ دانشی به اندازه طب و نجوم، کتاب و رساله برجای نمانده است. اهمیت طب، به دلیل نیاز جسمی فوق العاده بشر به آن است، و اما نجوم، فواید بیشماری داشته، و از هر جهت می توانسته است برای بشر سودمند و مسکن روحی و جسمی او باشد. حس نیاز عمیق آدمی به شناخت آسمانها، اهمیت نجوم در زندگی روزانه، از کشاورزی گرفته تا امر خراج و جز آن، ترتیب روزها و شب ها و اعیاد و تقویم و صدها فایده دیگر، تنها بخشی از اموری است که تکیه گاهش علم نجوم است. بماند که منجمان، رکن رکین دربارها بودند، و در امور جاری سیاسی و اجتماعی تأثیرفراوانی داشتند و از سوی دیگر و اصولا هر بچه ای که بدنیا می آمد، اگر سرش به تنش می ارزید، و مخصوصا اگر شاهزاده بود، ثبت و شناخت زایچه اش اهمیت می یافت.
از سوی دیگر، دانش نجوم و تنجیم، چنان در هم تنیده بود که اساسا امکان تفکیک آن در متون مربوطه بسیار دشوار بود. گو این که به لحاظ تئوریک روشن بود که نجوم غیر از تنجیم است، اما بخش مهمی از اطلاعات نجومی فقط برای استفاده در تنجیم مورد استفاده بود. در واقع، علمی مانند نجوم، یک بخش علمی محض داشت که ویژه متخصصان بود، اما هم دانش آنها و هم بخش مهم تر آن، یعنی نوعی نجوم مردمی که طیف وسیعی از کتابها و رساله ها بلکه بخش اعظم آنها را در بر می گرفت، معلوماتی نجومی یا شبه نجومی بود که در تنجیم بکار می رفت.
این مسأله هیچ اختصاص به ادوار اخیر یعنی مثلا از مغول به این سوی ندارد، بلکه بسیار قدیمی تر و اصولا ریشه در فرهنگ های پیش از دوره اسلامی و بسیار کهن بشری دارد. از زمانی نیز که نجوم واردحوزه اسلامی شد، همین تخلیط میان نجوم و تنجیم با وسعت ادامه داشت و به رغم اعتراضات و انتقاداتی که شماری به مباحث تنجیم و احکام نجومی داشتند، و شرحش را در «مفهوم علم در تمدن اسلامی»، و اما غلبه با موافقان بود و این سیطره همچنان تا عصر جدید، یعنی دوران که بساط نجوم کهن برچیده شد، وجود داشت.
یکی از روشن ترین کاربردهای آن اطلاعات و همین طور تخلیط میان نجوم و تنجیم در حوزه تقویم بود. در اینجا، ظرافت های علمی و محاسباتی فراوانی بکار می رفت تا تقویم سالانه مشخص و رویدادهای نجومی مهم تبیین و ثبت گردد، و این قابل تقدیر بود و کسانی بودند که فقط فکر و ذکرشان همین بود، و اما در همین تقویم، بخش مهمی از معلومات نجومی به گونه ای تنظیم و بیان می شد که با انبوهی از خرافات قدیمی بشر، آنچه که در میان همه اقوام کهن عالم وجود داشت و اصولا نشانه نفوذ عجیب این دانش در تاریخ بشر بود، عرضه می گردید. نجوم تنها متکی به ریاضی نبود، بلکه بخش مهمی از آن، فلسفه ای بشری و البته جهانشناسانه بلکه هستی شناسانه بود که از دورترین نقاط تاریخ بر آن سیطره داشت و نجوم را در مشت خود گرفته و آدمی و سرنوشت او را زیر سیطره خود در آورده بود.
در این باره هرچه گفته شود کم است، و بهترین مثال ها، در میان ما و نزدیک به ما، همین تقویم های قدیمی است که هنوز هم در بازار ناصرخسرو چاپ شده و کسانی مشغول آن هستند و به رغم همه تعدیلهایی که یافته، همچنان بر اساس علم اختیارات، و متکی به بیان سعد و نحس و ساعت و وقت و بخت و این قبیل مزخرفات است.
جالب است که منجمان، دین را هم در خدمت گرفتند و به رغم انبوهی از توصیه ها به پرهیز از تنجیم، همواره، روایات و اخباری در تأکید و تصدیق این قبیل دانشها بکار گرفته شده و بخش مهمی از این امور از حلقوم متون به ظاهر دینی به مردم عرضه می شد. جالب است که تقوایم قدیمی، زمانی توسط منجمان غیر روحانی نوشته می شد، اما در ادوار اخیر قاجاری و تا پهلوی، شماری از روحانیون متصدی این امر بودند و این البته ریشه در دوره صفوی و گسترش تقویم نویسی در آن دوره داشت.
تقویم های سنتی
هدف عمده از تقویم نویسی چیست؟ شناخت روزهای سال، عبور و مرور فصول، رسیدن اعیاد، تعیین روزهای هفته، رسیدن جشن ها و سوگواری ها، و بسیاری از مسائل دیگر. اما اندکی پیش از ما، و حتی الان برای کسانی، شناخت سعد و نحس ایام و ساعات بسیار مهم بود، بلکه یکی از اصلی ترین اهداف بود. برای رسیدن به این هدف، تقویم هایی مرتب می شد که تمام آنچه که در شناخت سعد و نحس در هر روز و هر ساعت لازم بود، بیان می کرد. الان می پرسیم، مبانی این ها چه بوده است؟ آیا برای همه اینها حدیث وجود داشته؟ مسلما چنین نیست، گرچه احادیثی هست که می بایست در صحت و سقم آنها بحث شود. پس مبانی اصلی آن چه بوده است؟
آنچه که در میان غالب ملل وجود داشت، در میان مسلمانان هم جریان یافت. وضع آسمان و تأثیر آن بر روی زمین، مبنای اصلی این نگرش است. آسمان در نظام نجومی افلاک نه گانه، حرکت آنها، محل استقرار یا منازل آنها، موقعیت آنها نسبت به یکدیگر و مشتی باور در باره گرمی و سردی و تری و خوش یمنی و دوستی و دشمنی و آتشی و خاکی و آبی و هوایی است که برای این ثوابت در نظر گرفته می شده است.
مجموعه ای از دانش نجومی که نسبت اینها را با یکدیگر تعیین می کرده، در ترکیب با باورهای فلسفی و عمومی نسبت به افلاک و جنس و حرکت و موقعیت و بالا و پایین بودن آنها، جداولی را درست می کرده که بر اساس آنها می بایست ما سعد و نحس کارها را درک می کردیم. این که کشاورزی و زراعت و دهقانی، با لباس نو پوشیدن و عروسی کردن و زفاف، با خراب کردن یا ساختن قلعه، با جنگ کردن یا نکردن، با رفتن پیش پادشاه یا نرفتن، با حاجت روا شدن یا نشدن، و مسائل دیگر، چطور منطبق بر این مناسبات نجومی ثوابت هفتگانه یا نه گانه می شود، از اموری است که در تخصص این تقویم نویسان و منجمان بوده است.
در این سوی، مردم عاشق این معلومات بودند و می توانستند با تکیه بر آنها، عقل خویش را راحت کنند. آنان دلخوش بودند که با تکیه بر معلومات به ظاهر ریاضی و نجومی اما در واقع، فلسفی و کلیات غیر قابل اثبات، می توانند لباس نو بپوشند و هیچ بدی هم آنان را تهدید نکند. البته و صد البته، این چیزی نبود که همه به آن باور داشته باشند. دست کم بسیاری از متدینین، از سر دینداری، به تنجیم بی اعتقاد بودند و این مطلب را باز در مقالی در کتاب پیشگفته آوردم. اما غالب مردم چنین بودند، و این ادامه داشت تا دوره ناصری که تقاویم جدید به تبع اروپا، پا به میدان داشت و به رغم مخالفت ها و البته بسیار آرام، جمع و یا به عبارت بهتر محدود شد.
شکل صوری تقویم و دشواری ها آن
زمانی که یک تقویم سنتی را می بینیم، تعدادی جدول و عدد و علائم مشاهده می کنیم. این تقاویم، وقتی قدیمی تر می شوند، و نیز خود کتابهای نجومی قدیم، مملو از این قبیل علائم هستند. حالا ما، هم دلمان می خواهد سر از کار این سعد و نحس درآوریم، و جایگاه آنها را در علوم نجوم یا همان هیئت قدیم بدانیم، و هم بر آنیم تا از این همه علائم و نشانه و عدد و رقم و حرف، سر در بیاوریم. این علاقه را قدیمی ها هم داشتند و منجمان، تلاش می کردند برای آنان کتاب دست هایی فراهم کنند تا با این علائم آشنا شوند ودر ضمن، به طور خلاصه با مبانی این علم آشنا شده و بدانند که قواعد کلی این سعد و نحس چیست.
البته برای یک عامی بهتر است بگوییم که الان وقت خوبی است یا بد، اما اگر قدری معرفت باشد، یا حس نیاز به معرفت در شخصی وجود داشته باشد، یا اندکی فضول بوده، و بخواهد مطلب بیشتری در این باره بداند، باید برای او هم فکری کرد. حالا ما می توانیم با زدن کلید واژه های مختلف در باره منازل و منطقه البروج، و انواع اقسام معلومات نجومی قدیم، اطلاعاتی را در ویکی ها مختلف بیابیم، اما در قدیم، این معلومات به این صورت در دسترس نبود، و بنابرین خود منجمان، دست به تألیف آثاری کوتاه و بلند می زدند، و در این باره و تحت عنوان شناخت یا معرفت تقویم، رساله هایی را فراهم آورده در اختیار می گذاشتند. ما در اینجا با یکی از این رساله ها سروکار داریم.
معرفت تقویم از اسحاق بن یوسف گیلانی
سالهاست که به مناسبت علاقه به بحث تاریخ علم، آثار نجومی قدیم را ورق می زنم. البته هیچ ادعایی هم در باره شناخت عمق آنها ندارم، بلکه بیشتر از دید تمدنی و فلسفی، به آنها نگریسته و بیشتر به مبانی آنها به ویژه خلط میان فلسفه و علم و دین هم از لحاظ محتوا و هم متد توجه می کنم. به علاوه، نگاهم به نوعی نجوم مردمی است، دانشی که ذهن عامه مردم را تغذیه می کند. اکنون که فهارس نسخ خطی انتشار یافته، آگاهیم که هزاران اثر نجومی کوچک و بزرگ وجود دارد، آثاری که از کارهای علمی خاص، تا عوامی ترین حوزه های تنجیمی را شامل می شود.
بنده ضمن این جستجو ها، به رساله معرفت تقویم از اسحاق بن یوسف گیلانی برخوردم. متوجه شدم که نسخه های متعددی دارد. از میان آنها دو مورد را توانستم مستقیم ببینم. یکی نسخه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران به شماره ۲۹۵۰ و دیگری نسخه حرم حضرت معصومه (س) قم ش ۲۷۶ که به لطف دوست عزیزم جناب آقای صدرایی نیا در اختیارم قرار گرفت. یکی دو نسخه قاجاری دیگر داشتم که ویران و غیر قابل استفاده بود.
مقابله این دو نسخه، نشان داد که تا حدی می توان آن را بازسازی کرد، ضمن آن که به نظر می رسد، در نسخه معصومیه، تا حدودی دست برده شده، و مطالبی بر آن افزوده شده است. خواهید دید که در نسخه معصومیه، چندین پاراگراف مفصل وجود دارد که در نسخه دانشگاه نیست. با این حال، ترجیح دادم همه آنها را بیاورم تا متن قابل استفاده تری در اختیار باشد. نسخه دانشگاه را اصل گرفتم و آنچه نسخه بدل یا اضافه بود، در پرانتز، از نسخه معصومیه اضافه کردم. همه این کارها در خود متن انجام شده تا هر کسی مطالعه کرد، بتواند آن ها را در کنار هم، بهتر دریابد.
از اسحاق بن یوسف گیلانی، در فهرست دنا، فقط همین رساله شناسانده شده است. شاید در باره وی در جای دیگری معلوماتی باشد، اما احیانا، چیزی بیش از این که وی باید ازدوره صفوی باشد، اطلاعی نداریم. او خودش را منجم و پدرش یوسف را طبیب معرفی کرده و لقب گیلانی هم نشان می دهد که از آن خطه است. یک بار از رجب سال ۱۰۰۴ هجری به مناسبت یاد کرده و بسیار محتمل است که اشاره به سال تألیف این رساله باشد.
در میان نسخه های معرفت تقویم، دو نسخه قرن یازدهمی و باقی از دوره قاجاری است. نسخه دانشگاه، از نیمه اول قرن یازدهم است و در واقع، در درون جنگی است متعلق به صدرالدین محمد گنابادی که تاریخ هایی از ۱۰۴۹ تا ۱۱۳۶ در آن دیده می شود (فهرست دانشگاه، ج ۱۰، ص ۱۸۳۳). در آن فهرست شرح تفصیلی محتوای این جنگ آمده است.و از جمله در باره رساله حاضر که در صفحات ۴۳۳ تا ۴۴۰ آمده است.
این رساله به رغم حجم کوچک آن، به دلیل آن که آموزشی نوشته شده، ما را ضمن آشنا کردن با مبانی این دانش، یعنی تقویم، با انواع علائم و نشانها آشنا کرده و به خصوص از این جهت که مخاطب را تقریبا بلکه کاملا بری از این مباحث دانسته، سعی کرده از ساده ترین نشانه ها تا موارد سخت را نشان دهد. صد البته این هم به نثر قدیمی است و اگر کسی علاقه مند نباشد، او را جذب نخواهد کرد. با این حال، فراوانی نسبی نسخه این رساله، نشانگر آن است که کما بیش مورد استفاده بوده است.
زمانی که شما یک متن نجومی پر از جدول قدیمی را ملاحظه می کنید، همه اعداد با حرف ابجد نشان داده شده و نخستین سوال شما این است که مثلا ارگ بخواهید طول و عرض جغرافیایی بلاد را با حرف ابجد بفهمید از کجا باید بدانید که یط یا کد یا جز اینها چه عددی هستند. این رساله، از همان آغاز ما را با این اعداد حروفی و به خصوص انواع ترکیبی آن آشنا می کند.
اما این تنها فایده رساله حاضر نیست، بلکه مهم شرح برخی از تقاویم مهم، تعیین ماه و روز و سال در آنها، مختصری در باره سی روزه بودن برج ها یا ماها و افزایش آنها به سی و یک یا بیست و نه، و نیز و مهم تر، مبانی سعد و نحس با توجه به نگره های رایج در میان منجمان در باره طبیعت ثوابت و تفاوت هر یک با دیگری و نیز نسبت میان آنهاست.
در واقع این رساله را می توان، یک متن آموزشی برای یادگیری تقویم به سبک سنتی دانست. (امیدوارم در خواندن متن، کمتر به خطا رفته باشم که اگر چنین است، آرزو دارم قلم عفو و صفح بر آن کشیده بنده را راهنمایی فرمایید) (قم، ۱۴ دی ماه ۹۵)
معرفت تقویم / اسحاق بن یوسف گیلانی / به کوشش رسول جعفریان
بسم الله الرحمن الرحیم، حمد بی حدّ و درود بی عدّ واحدی را سزد که صفایح صحایف افلاک را به خامه نقش بند «إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزینَهٍ الْکَواکِب» [صافات: ۶] (به تصور) از (:در) ثوابت و سیار، زیب و زینت داده، منوّر و مزیّن ساخت؛ و قادری را که اجسام فلکی و سطوح اجزای (: اجرام) علوی را به بروج و کواکب، و نقاط ثوابت بیاراست «تَبارَکَ الَّذی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ جَعَلَ فیها سِراجاً وَ قَمَراً مُنیرا» [فرقان: ۶۱]،
و صلات و تحف و تحیّات نثار بارگاه (شاه) سریر «إِنَّا أَرْسَلْناک» [بقره: ۱۱۹] و مسند نشین «لولاک لما خلقتُ الافلاک» خورشید آسمان رسالت، بدر منیر، سپهر جلالت، مصداق «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریم» [الحاقه: ۴۰] مقصود وجود «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم» [تین: ۴] خیر المرسلین و خاتم النبیین، محمّد مصطفی ـ صلی الله علیه و آله الاطهار ـ که به مؤدای «أنا کالشّمس و علیٌّ کالقَمر، و أولاده کالنّجوم» هر یک در درج (: برج) عصمت، و هدایت، و درّی برج (: در برج) امامت و ولایت [اند]، خصوصاً دوازده امام معصوم که به حقیقت، بروج سماء دین و ملت، و ثوابت فلک ارشاد و کرامت اند ـ صلوات الله علیهم اجمعین.
اما بعد: این رساله ای است در دانستن تقویم، مرتب بر مقدمه و سه باب و خاتمه، فقیر الحقیر (قلیل التحصیل کثیر التقصیر) المحتاج الی مغفره (: الی رحمه الملک الغنی) اسحاق منجم ابن یوسف الطبیب گیلانی، بنا بخاطر عزیزی (:به رسم مطالعه عزیزان) در قلم آورد. متوقّع است که بر خطایی اگر واقف گردند، به قلم عفو اصلاح فرمایند، والله الموفق و المعین.
فهرست مطالب رساله
مقدّمه در بیان حساب جمّل باب اول در علاماتی که تعلق به حروف جمل دارد، و مشتمل بر چهار فصل است: فصل اول در علاماتی روزهای هفته، فصل دویم در علامات روزهای ماهها، فصل سیم در علامات بروج و اجزای آن، فصل چهارم در علامات ساعات.
باب دویم در علاماتی که تعلق به حروف جمل دارد، و اسامی کواکب و غیره، و این مشتمل است بر دو فصل. فصل اوّل در ارقام کواکب و غیره؛ فصل دویم در نظرهایی که میان کواکب واقع می شود، و حالات ایشان، و ارقام (آن است(.
باب سیم در آنچه در احکام و تعیین ساعات خیر و شرّ بر آن بود (:باب سیم: در آنچه مدار است، یعنی ساعات خیر و شر و احکام آن بر آن بود)، و این شش فصل است: فصل اوّل در احوالات کواکب، فصل دویم در منسوبات کواکب، فصل سیم در خانه وبال کواکب، فصل چهارم در شرف [و] هبوط کواکب، فصل پنجم در اوج و حضیض کواکب، فصل ششم در منسوبات بروج.
خاتمه در اختیارات ساعات.
مقدمه
بدان ای عزیز که تمامی علامات که در تقویم ثبت شده، از دو قسم خالی نیست، یک قسم را مدار به حروف جمّل است، و یک قسم را مدار به حروف آخر نام های کواکب و غیره.
و حساب جمّل بر این ترتیب است: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ. و این جمله بیست و هشت حرف است که از برای مفردات اعداد تعیین کرده اند، (نه حرف اول به جهت اعداد آحاد معین کرده اند) و آن این است ا = یکی، ب = دو، ج = سه، د = چهار، ه = پنج، و = شش، ز = هفت، ح = هشت ط = نه.
و حروف دیگر (: و نُه حروف دیگر) که بعد از اوست، از برای عشرات اعداد مقرّر داشته اند، و آن این است: ی = ده، ک = بیست، ل = سی، م = چهل، ن = پنجاه، س = شصت، ع = هفتاد، ف = هشتاد، ص = نود. و نه حرف (: حروف) دیگر که بعد از اوست، از جهت مآت اعداد تعیین کرده اند، و آن این است: ق = صد، ر = دویست، ش = سیصد، ت = چهارصد، ث = پانصد، خ = ششصد، ذ = هفتصد، ض = هشتصد، ظ = نهصد. و یک حرف دیگر بعد از همه که غ است از برای عدد هزار است (: غ که بعد از همه است، جهت عدد هزار تعیین کرده اند(.
و اگر خواهند که دو عدد یا سه عدد یا بیشتر به هم ترکیب نمایند، ارقام مفردات آن عدد را ترکیب کنند، چنانچه بیشتر را فراپیش دارند، و کمتر را فراپس. پس به این طریق که رقم پانزده = «یه» [ی ده، هـ ۴] باشد، و رقم بیست و چهار = کد، و رقم پنجاه و نه = نط، و رقم صد و پنجاه و چهار = قند، و رقم هزار و صد و چهل و پنج = غقمه بود.
هرگاه عدد «هزار» مضاعف شود، برعکس ترکیب کنند، یعنی کمتر را فراپیش دارند و بیشتر را فراپس، بدین طریق که رقم دوهزار = بغ بود، و رقم ده هزار = یغ، و رقم صدهزار = قغ، (و رقم دیگر) بدین طریق (: بدین قیاس)، چنانچه خواهند ترکیب نمایند.
فصل اوّل در علامات روزهای هفته
و آن این است ا = یکشنبه، ب = دوشنبه، ج = سه شنبه، د = چهارشنبه، هـ = پنج شنبه، و = آدینه، ز = شنبه.
و در تقویم، و در صفحه دست راست از اوراق دوازده گانه که برای دوازده ماه وضع کرده اند، اوّل جدولی که کشیده شده است، از جهت روزهای هفته بود که ایام نویسند، و در بعضی تقویم، اسابیع (: اسابع)، و در بعضی جمعات. و در صفحه دست چپ نیز نویسند در اوّل جدول.
فصل دویم در علامات روز ماهها
ا = اول ماه است، ب = دویم ماه، ج = سیم ماه، د = چهارم ماه، هـ = پنجم ماه، تا آخرش کط بود که بیست و نه است، یا ل که سی است، یا لا که سی و یک است.
و در تقویم، بعد از جدول روزهای هفته، پنج جدول باریک وضع کنند جهت پنجگانه: اوّل: تاریخ عربی که از هجرت حضرت نبوی (: نبی الله) ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که از مکه به مدینه رفته، و نام ماههای او این است: محرّم، صفر، ربیع الاول، ربیع الآخر، جمادی الاول، جمادی الاخر، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده، ذی حجه.
و عدد ایّام این ماهها، بیست و نه است یا سی، از این بیشتر نمی باشد (:بیشتر و کم تر نمی شود(.
دویم رومی که از زمان سکندر ابن فیلقوس رومی است، و نام ماهها ایشان این است: تشرین الاول، تشرین الاخر، کانون الاول، کانون الاخر، شباط، آذار، نیسان، ایار، حریزان، تموز، اب، ایلول، است. [در نسخه دانشگاه برابر تشرین الاول، ماه ربیع الاول را آورده تا ماه ایلول، که زیر آن صفر را نوشته اما مربوط به اصل نسخه نیست].
(و از این ماهها چهار ماه که تشرین الاخر و نیسان، و حزیران و ایلول)، سی روز باشد، و هفت ماه که تشرین الاول، و کانون الاول، و کانون الاخر، و آذار، و ایار، و تموز، و اب سی و یکروز، و سی و یکروز باشند، و یک ماه که شباط است، سه سال پی هم، بیست و هشت روز بود، و در سال چهارم، بیست و نه روز بود.
سیم تاریخ قدیم که ازعهد ملک یزدجرد بن شهریار است، و نام ماههای او این است: فروردین ماه، اردی بهشت ماه، خرداد ماه، تیر ماه، مرداد ماه، شهریور ماه، مهر ماه، آبان ماه، آذر ماه، دی ماه، بهمن ماه، اسفندار ماه. و جمله سی روز، سی روز بود (: است).
چهارم تاریخ جلالی که از عهد سلطان جلال الدین ملک شاه [بن ] الب ارسلان سلجوقی است (: تاریخ ملک شاهی که در تقویم جلالی می نویسند و از عهد سلطان جلال الدین ملکشاه است)؛ و عدد ایام ماههای او بعینه اسامی ایام ماههای قدیم [مقصود یزدجردی است] (است)، مگر آنکه او را به (قید) قدیم قید کرده، و این را به جلالی. و دیگر آنکه پنج روز دزدیده که آن را خمسه مسترقه گویند، در تاریخ قدیم، از آخرابان ماه افزایند، و در جلالی، در آخر اسفندار ماه.
پنجم تاریخ ترکی از عهد سلطان غازان است، و نام ماههای ایشان این است: ارام ای، ایکید ای، اوچونج آی، توتنج آی (دردونج آی)، بیشیج آی، التنج آی، آلتینج آی، سکینج آی، طوقونج آی، لوترنج آی، اون بیرنج آی، چنشاباط آی.
و بعضی سال ها که سیزده اجتماع بود، شیون آی، اجتماع قِران قمر است با شمس اضافه نمایند که جمیع سیزده ماه بود (: و بعضی سالها سیزده ماه بود، و آن ماه را ان اجونجی آی خوانند) و عدد ایام این ماهها بیست ونه روز و سی روز بود. و در بعضی تقاویم، گاه ماههای قدیم و ترکی را در صفحه دست چپ نویسند.
فصل سیم در علامات بروج و اجزای آن
بدان ای عزیز، دور فلک هشتم را به دوازده بخش برابر کرده اند، و هر بخشی را برجی گویند، و هر برجی به سی قسم نموده اند، (و هر یکی را درجه خوانند، و هر درجه را به شصت قسمت کرده اند) و هر یکی را دقیقه (خوانند)، و هر دقیقه را به شصت ثانیه، و هر ثانیه را به شصت ثالثه. چندان که خواهند قسمت نمایند.
و علامات بروج این است: ها ـ حمل، الف = ثور، ب = جوزا، ج = سرطان، د = سد، هـ = سنبله، و = میزان، ز = عقرب، ح = قوس، ط = جدی، ی = دلو، یا = حوت.
و علامات درجات و دقایق بعد از ایشان رقم کنند، مثلا اگر ده بود، ی نویسند، و اگر بیست و نه بود کط، (و اگر پنجاه و نه بود نط نویسند.
و بعد از جدول ماهها، هشت جدول وضع نمایند: اوّل شمس، دویم برای قمر، سیم برای زحل، چهارم برای مشتری، پنجم برای مریخ، ششم برای زهره، هفتم برای عطارد، هشتم برای راس.
و در هر جدول، برابر هر روز، سه رقم نویسند، یکی برای بروج که کواکب در او بود، دویم برای درجه، سیم برای دقیقه؛ هر جا که رقم مکرّر شد، جای آن را خالی گذارند.
و در تقویم ذنب را نمی آرند، چرا که تقویم ذنب در برابر تقویم راس بود، یعنی به هفتم برج، به همان درجه و دقیقه. و از این جهت احتیاج به نوشتن نیست.
و در مابین این جدول اوّل (: و در این جداول) هرگاه که کوکب را حال به یک قرار (:بیقرار) بماند، مقیم خوانند (و رقم آن بقیه مقیم بود، چون کوکب از حرکت برگردد، یعنی حرکت روز کمتر از حرکت پیش [؟ شب] بود و رجعت خوانند)، و رقم آن عت بود، و چون باز به حرکت خود باز آید، و برابر رود، (و روز به روز حرکتش زیاد گردد) مستقیم گویند، و رقم آن مت نویسند، یعنی استقامت.
فصل چهارم در علامات ساعات
بدان ای عزیز که شبانه روزی را به بیست و چهار ساعت قسمت برابر کرده اند، و هر یک قسم (قسمتی) را ساعتی گویند، وهر یک ساعت را به شصت بخش نموده اند، و هر قسمی (: یکی) را دقیقه گویند.
و در تقویم، بعد از جدول راس، جدول ساعت وضع نمایند، و به دو رقم: اوّل علامات ساعات، دویم دقیقه ساعات. چون این مجموع ساعات و دقایق روز را از بیست و چهار کم کنند، آنچه باقی بماند، ساعات و دقایق (: دقیقه) شب بود. ازین سبب ساعات (شب) را نمی نویسند.
باب دویم در علاماتی که تعلق به حروف آخر اسامی کوکب دارد، و غیره
و آن ارقام کواکب بود، و نظرهای ایشان و تحویل کواکب از برجی به برجی، و استقامت و رجعت، و حالات ایشان، و رقم روز و شب. و این دو فصل است:
فصل اوّل ارقام کواکب و غیرها
ل = زحل، ی = مشتری، خ = مریخ، س = شمس، هـ = زهره، د = عطارد، ر = قمر، اس = راس، نب = ذنب، نب = کید
فصل دویم در نظرهایی که میان کواکب واقع می شود
و آن پنج است. چون دو کوکب، در یک برج، و یک درجه و یک دقیقه باشد (: آیند) آن را قران و مقارنه گویند؛ و چون شصت درجه از میان ایشان جدا شود، که به قدر دو برج است، آن را تسدیس گویند، و چون نود درجه که به قدر سه برج است، دوری (: بُعد) واقع شود، آن را تربیع خوانند، و چون صد و بیست درجه که چهار برج است، بُعد واقع شود، آن را تثلیث گویند؛
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 