پاورپوینت کامل نیچه، راه‌ گشـای مـدرنیته، فـردیت ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نیچه، راه‌ گشـای مـدرنیته، فـردیت ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نیچه، راه‌ گشـای مـدرنیته، فـردیت ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نیچه، راه‌ گشـای مـدرنیته، فـردیت ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

مراکز معتبر آکادمیک و فکری دنیای امروز ، اتفاق نظر دارند که در میان نخبگان و اندیشه پردازان بزرگ تاریخ جهان پنچ تن از اهمیت و جایگاه ویژه ای در شکل دادن به اندیشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند.

مراکز معتبر آکادمیک و فکری دنیای امروز ، اتفاق نظر دارند که در میان نخبگان و اندیشه پردازان بزرگ تاریخ جهان پنچ تن از اهمیت و جایگاه ویژه ای در شکل دادن به اندیشه و معرفت کنونی جهان برخوردارند. ارسطو بعنوان پدر علوم ، منطق ، نجوم ، شعر ، ادبیات ، سیاست و زیست شناسی در راس آنها قرار دارد. چهار متفکر و اندیشمند دیگر این لیست پنج نفره به ترتیب عبارتند از: افلاطون ، کانت ، نیچه و ویتگشتاین. شناخت زندگی ، افکار و آثار این پنج تن اهمیت بسزایی برای هر انسان متفکر و اندیشمند امروزی دارد. ما دراین نوشته به زندگی و آموزه های نیچه در تاریخ اندیشه سیاسی و اجتماعی خواهیم پرداخت.

فردریش نیچه در یک خانواده عمیقاً مذهبی به دنیا آمد. پدر و نیز پدر بزرگش کشیش‌های پروتستان بودند. پدر نیچه از همان بدو تولد وی وسواس و کوشش زیادی در تربیت دینی فردریش داشت. دوران کودکی و جوانی نیچه با تحولات خاصی در زندگی او روبرو نیست. نیچه دوران مدرسه را در یک مدرسه وابسته به کلیسا گذراند و در ده سالگی شروع به آموزش موسیقی و سرودن شعر کرد. اما زندگی او بسیار دشوار بود. تنها هنگامی که ۴ ساله بود ، پدر ۳۶ ساله او چشم از جهان فروبست. اما مادرش که زنی نیک نفس و پرمایه بود نگهداری از او را بعهده گرفت. نیچه سخت کوش و پرکار بود و هنگامی که تحصیلات دانشگاهی خود در رشته فلسفه در دانشگاه باسل را می‌گذراند ، به دلیل استعداد چشمگیرش حتی قبل از آنکه پایان نامه دکترای خود را به اتمام رساند در سال ۱۸۶۹ صاحب کرسی استادی دانشگاه در رشته زبان یونانی گردید. در آنزمان نیچه تنها ۲۵ سال داشت. اما وضع سلامتی او هیچگاه رضایتبخش نبود. نامه‌های متعددی که از او بجا مانده است ، وجود انواع بیماریها و رنج‌های جسمی را گواهی میدهند. نیچه سالها از شکم درد ، چشم درد و میگرن رنج می‌کشید. به دلیل همین بیماریها و بویژه درد شدید چشم سرانجام در سال ۱۸۷۹ یعنی هنگامی که تنها ۳۴ ساله بود ، تدریس در دانشگاه را رها کرد. بیماری سرانجام نیچه را مجبور به اقامت در یک استراحتگاه درمانی در سوئیس کرد. او همچنین مدت زیادی نزد خواهرش زندگی کرد و مورد مراقبت و پرستاری قرار گرفت. اما در سال ۱۸۸۸ به بیماری فراموشی نیز مبتلا گشت و دو سال بعد در سن ۵۶ سالگی درگذشت.

نیچه از سرسخت‌ترین منتقدین تفکر و فلسفه سنت گراست. مهمترین مشخصات آثار و افکار او تیزبینی تحلیل گرایانه ، زبان گویا ، شکاکیت عمیق نسبت به دین ، قدرت و نیز تردید جدی در توانایی شناخت علمی انسان است. به عقیده نیچه کوشش انسان در راه شناخت واقعیت قبل از هرچیز از نیاز او به نتیجه کار و دستیابی به پایداری ناشی میشود. لذا انسان در رویکرد جهان شناسی خود در جستجوی ساده کردن و قابل پیش بینی کردن پرسشهاست. نیچه منتقد سرسخت آسان گیری در شناخت و بررسی است. بر اساس چنین درکی است که نیچه به انتقاد شدید و رادیکال از ذهنی بودن فلسفه و متافیزیک و دین و فرهنگ می‌پردازد. او این باور را پیش می‌کشد که هیچ یک از مفاهیم و آموزه‌های دینی ، فلسفی و مرامی به خودی خود دارای ارزش مهمی نیستند بلکه این انسانها هستند که به آنها ارزش داده و نظام ارزشگذاری را ایجاد کرده‌اند. این انسانها نیز عملا انگیزه‌ای جز ساده کردن حقیقت و اخلاق و قابل پیش بینی کردن بغرنجی‌ها ندارند. اما نیچه پس از این انتقادات تند و تیز ، خود در پی ایجاد دستگاه مفهومی تازه‌ای نیست. زیرا نیچه اصولا منتقد ‌«حقیقت‌» و ‌«اخلاق‌» محض است. او همه کوشش خود را صرف افشاه انگیزه‌هایی می‌کند که در پشت ارزشگذاری‌های موجود نهفته است. از همین رو نیچه و نگرش انتقادی او همچون کارآمدترین راه گشای مدرنیته محسوب میشود. زیرا رویکرد عمومی او با همه زیگزاگها و فراز و نشیب‌ها بطور کلی همواره در جستجوی نقد ارزشهای از پیش تعیین شده است. او از این طریق در حقیقت نقش بزرگی در افزایش آگاهی انسانی ، تابو شکنی و نشان دادن نسبی بودن ارزشهای بشری و مفهومی ، بازی کرد. تصادفی نیست که وی را یکی از بزرگترین و موثرترین متفکران شکل دهنده شناخت و معرفت امروزی بشر میدانند.

آثار مهم نیچه به ترتیب عبارتند از: تولد تراژدی (۱۸۷۲)(

Die Geburt der Tragoedie

) ، انسانی ، چنین انسانی (۱۸۷۳)(

Menschliches, Allzumenschliches

) ، دانش شاد (۱۸۸۲) (

Die froehliche Wissenschaft

) ، چنین گفت زرتشت (۹۱_۱۸۸۳)(

Also Sprach Zarathustra

) ، خواست معطوف به قدرت (۱۸۸۶) (

Der Wille zur Macht

) و سرانجام آخرین اثر که فشرده زندگی و افکارش می‌باشد: ‌«اکه هومو‌» (۱۸۸۸)‌ (

Verket Ecce Homo

) «این است انسان‌» (۱۸۸۸) نام دارد.

نیچه زندگی پر درد و رنج و پیکار ستودنی اش در راه غلبه بر ‌«دشمن درونی‌» و نیروهای تباه کننده زندگی اش را ‌«این است انسان‌» برشته تحریر در اوج بلوغ فکری در ۴۵ سالگی در آخرین کتاب خویش بنام ‌«اکه هومه‌» (۱۸۸۸)(

Verket Ecce Homo

) در آورد که در زیر به بررسی آن خواهیم پرداخت.

باید بخاطر داشت که از افکار و زندگی نیچه تفاسیر گوناگونی وجود دارد ، اما بخش زیادی از سوه برداشتها و بویژه نسبت دادن افکار نژادپرستانه و فاشیستی به نیچه بشدت نادرست و مغرضانه است. زیرا افکار او درباره انسان که در زیر بدان خواهیم پرداخت مغایر با چنین برداشتهایی است. اما یک دلیل مهم سواستفاده از نیچه مواضع سیاسی خواهر او الیزابت و بویژه شوهر خواهر او می‌باشد. خواهر نیچه با یک مرد فاشیست آلمانی ازدواج کرده بود و از نظر تمایلات فکری و سیاسی تحت تاثیر شوهرش قرار داشت. شوهر خواهر نیچه به دلیل موقعیتی که برای نگهداری و مراقبت از نیچه در سالهای پایانی زندگی فراهم شده بود ، به نامه‌ها و دست نوشته‌های نیچه دسترسی داشت و از آنها بطور مغرضانه‌ای بویژه پس از مرگ نیچه سواستفاده کرد. شوهر خواهر نیچه بسیاری از نامه‌ها و دست نوشته‌های او را نابود و یا سانسور کرد و در بخشی از آنها نیز دست کاری کرد. کوشش آگاهانه و مغرضانه او این بود که نیچه را از نظر فکری همداستان خود و بعنوان یک فیلسوف طرفدار نژاد برتر و مدافع نظریات فاشیستی معرفی کند.

اما یک دلیل دیگر تنوع برداشتها از نیچه و بویژه قرائتهای منفی از او ، رویکرد و طرز نگاه و نوشتار خود نیچه می‌باشد. متون و نوشته‌های نیچه از ویژگی خاصی برخوردارند که مختص خود اوست. آثار نیچه پژواک ذهنیت تند و تیز ، پرشور و طغیانگرانه اوست. نوشته‌های او بسیار دشوار و پیچیده است. نقل قول کوتاه و خارج از متن از آثار نیچه بی اندازه دشوار است. لذا نوشته‌های او به اشکال گوناگون و بدون توجه به متن و موضوع و هدف نویسنده بطور یکجانبه‌ای مورد برداشتهای عجیب و غریب قرار گرفته است. از اینرو شناخت خود نیچه و شخصیت و افکار او برای راهیابی به آثارش از اهمیت بسزایی برخوردار است.

نیچه به فرهنگ ، زبان و اساطیر یونان باستان علاقه شگرفی داشت. با وجود انتقادات شدیدی که نیچه به دوران و افکار رمانتیک داشت ، اما در رفتار خود تا حدی تحت تاثیر رمانتیک‌ها بود. نیچه نیز مانند لردبایرون شاعر بزرگ و نامور دوران رمانتیک در واقع یک اشراف زاده طغیانگر بود و تصادفی نیست که از یکسو فلاسفه دوران روشنگری بویژه کانت و روسو را بعنوان ‌«اخلاق گرایان متعصب‌» مورد انتقاد قرار میداد ، اما به بایرون و آثار او عشق می‌ورزید. اما یک ویژگی شگرف نیچه ، کوشش او برای در هم آمیزی و ترکیب ارزشهای دو گانه است. زیرا نیچه از یکسو ستایش گر ابر انسان نه به معنای لغوی و زورمندی بلکه به معنای توانمند شدن انسان است و از سوی دیگر به فلسفه ، ادبیات و هنر و بویژه موسیقی عشق می‌ورزد.

برتراند راسل(

Bertrand Russell

) فیلسوف مشهور و معاصر انگلیسی از این نظر به مقایسه میان نیچه و ماکیاولی می‌پردازد. به عقیده وی با وجود تمایزات زیادی که میان این دو متفکر وجود دارد ، شباهتهای زیادی میتوان در میان آنها یافت. راسل می‌نویسد: ‌«ماکیاولی اندیشه‌های خود را از تجربه عملی سیاست پیشگی و زندگی می‌گرفت و هیچگاه یک نظریه پرداز تجریدی و پر وسواس و بلند پرواز نبود. اما نیچه فردی دانش آموخته بود که آموزه‌های خود را براساس مطالعه و دانش و تعمق فلسفی و تجریدی پیش کشید. اما تشابه آنها بسیار بیشتر از تمایزاتشان است. فلسفه اجتماعی نیچه دارای هم پیوندی بسیار نزدیکی با اندیشه‌های ماکیاولی در کتاب شهریار دارد. آموزه‌های هر دو آنها در باره قدرت ، اخلاق و مسیحیت دارای نزدیکی‌های بسیاری است. هر دو آنها رویکردی ضد مسیحی دارند.‌»

تاویل نیچه از مفهوم فردیت و ‌«من‌» و ‌«منیت‌» را میتوان از مناطر گوناگون مورد بحث قرار داد. گاهی منظور نیچه از فردیت مفهومی است که در برابر ‌«تنوع‌» قرار میدهد و گاهی درکی تفسیر گرایانه است که در برابر پوزیتیویسم قرار میدهد. اما مسئله اساسی او نفی حقیقت مطلق است. نیچه در برابر این آموزه پوزیتیویستی که می‌گوید: ‌«تنها فاکت‌ها وجود دارند‌» ، می‌گوید: ‌«هرگز تنها فاکت‌ها وجود ندارند ، بلکه انواع تفاسیر و برداشتها از آنها وجود دارند.‌» نیچه بر این باور است که: ‌«دنیا در برابر برداشتهای بی پایان و بی انتها به گونه‌ای باز قرار دارد. هر یک از این برداشتها درباره جهان هستی دارای پیش فرضهای معینی است که در پیوند نزدیک با خواست تحقق آنها بر اساس ‌«قدرت‌» قرار دارد. هر یک از این تاویلات نه نفی کننده و نه قابل تبدیل به تاویل دیگری است.‌» به باور نیچه این تاویل‌ها گاه چنان نسبت به همدیگر متفاوت و متعارض‌اند که بازشناخت متن اصلی را دشوار می‌کنند. نیچه مثلا در باره تاویل‌های گوناگون از انقلاب فرانسه می‌گوید: ‌‌«باز شناختن متن از پس تاویل‌ها کاری است بسیار دشوار ، انگار متن پشت تفسیرها گم شده است.‌»

لذا تصادفی نیست که میشل فوکو در مقاله ‌«نیچه ، فروید و مارکس‌» با تاکید بر اینکه از نظر نیچه تاویل هرگز متوقف نمی‌شود ، نوشت که: ‌‌«این سه متفکر ما را در برابر یک امکان تازه برای تاویل کردن قرار دادند و بار دیگر امکانی برای هرمنوتیک به وجود آوردند.‌» همچنین تصادفی نیست که اکثر متفکران پسامدرن به پیروی از نیچه پرداخته و یا تحت تاثیر او بوده‌اند. کسانی مانند میشل فوکو ، ژاک دریدا ، فیلیپ لاکولابارت از این جمله‌اند. در میان آنها بویژه ژاک دریدا فیلسوف مستقلی بود که دل سپردگی بسیاری به نیچه داشت و در نوشته‌هایش به انتقاد رادیکال از آیین‌های سنت گرایانه پرداخت و سهم قابل توجهی در روی برگردندان نسلی از روشنفکران غربی از مارکسیسم ارتدکس و از انقلابی گری همچون راه علاج بیماریهای اجتماعی داشت.

مفهوم فردیت انسانی در نماد ‌«ابر انسان‌«

به باور نیچه هوش و شناخت انسان بی نهایت و بی انتها نیست بلکه محدود و مشخص است. همین قرائت از محدودیت درک انسانی است که نیچه را به تردید و انتقاد از تاویل‌های انسانی می‌کشاند و این متفکر را به شکاکیت و فلسفه انتقادی رهنمون میشود. بعبارت دیگر فردباوری نیچه نه محصول باور او به توانایی شگرف انسانی بلکه ناشی از تردید او به نگاه انسان به جهان پیرامونی اش است. علت پایه‌ای رویکرد انتقادی نیچه به انسان و جامعه در نگرش ضد دینی او نهفته است. نیچه بر این باور است که تفکر دینی نزدیک به ۲۰۰۰ سال بر اندیشه انسان چیره بوده است. این ارزشهای دینی همواره به انسان امر و نهی کرده و به او حکم کرده‌اند که چه باید کرد و چه نباید کرد. چیرگی نگرش اخلاق و فرهنگ دینی بر انسان یوغی به گردن او نهاده است و رهایی انسان از یوغ این بندگی تنها زمانی مقدور است که از آن بلگسلد.

نیچه در کتاب ‌«چنین گفت زرتشت‌» دین را به اژدهایی تشبیه می‌کند که طی قرنها بر سرنوشت و تفکر انسان فرمان رانده است. اخلاق دینی و دستورالعمل‌هایی که این ارزشها برای زندگی انسان در نظر گرفته همچون جبری دروغین است که مانع روشن بینی و شناخت و تکامل انسان است. بنابراین عامل اصلی محدودیت بینش انسان ، دین و ارزشهای ناشی از آن می‌باشد. راه انسان برای فردیت یافتن از مسیر غلبه بر اخلاق دینی می‌گذرد و لذا باید بر این اخلاق دینی چیره گشت و آنرا بدور افکند تا بتوان به ‌«ابر انسان‌» تبدیل شد و بر محدودیتهای بینشی انسان عادی فایق آمد. نیچه تاکید می‌کند که انسان بجای پذیرش یوغی که اژدهای مسیحیت به گردن او نهاده و همواره بر او فرمان رانده است که: ‌«تو مکلف به….‌» ، باید به شیری تبدیل شود که بگوید: ‌«من می‌خواهم‌». این نخستین پیش شرط گسستن از اخلاق دینی و گام نهادن در راه خلاقیت فردی و انسانی است. اما این نیز برای تبدیل شدن به فردیت قهرمانانه کافی نیست. باید یک گام دیگر به پیش نهاد و از شیر به کودکی معصوم تبدیل شد. چرا که ‌«کودک معصوم‌» نماد تولدی تازه و دست نخورده است. تولد تازه انسان به معنای آن است که هیچ سنت و ارزش از پیش تعیین شده‌ای بر ذهنیت انسان نقش نه بسته است. ذهنیت کودک معصوم از هر گونه ارزشهای تحمیلی مسیحیت مبراست و لذا توانایی گسستن از ارزشهای دروغین و از پیش ساخته شده و ساده انگارانه را داراست. بنابراین شیر ، نماد تردید و شکاکیت و انتقاد از فرهنگ و اخلاق دینی است ، اما هنوز به معنای ‌«ابر انسان‌» شدن نیست ، بلکه به معنای فردگرایی قهرمانانه است.

نیچه در اکثر آثار خود به انتقاد شدید از مسیحیت می‌پردازد و آنرا علت اصلی رکود و نزول انسان میداند. قدرت دین بر انسان قدرتی نامربوط و نا به حق است و لذا باید بر افتد. اما در پاسخ به پرسش ارزشهایی که باید جایگزین ارزشهای دینی گردند ، نیچه با تاکید می‌گوید: هیچ چیز.

چنین پاسخی نشانه شکاکیت و رویکرد انتقادی او به جامعه و انسان است. اما نگرش انتقادی نیچه در واقع نه متوجه انسان و جامعه بلکه اخلاق و ارزشهای حاکم بر آنهاست. با چنین نگاهی است که نیچه مفهوم ‌«ابر انسان‌» را پیش می‌کشد که مراد او تاکید بر فردیت انسان است. نیچه با گذار از مفهوم انسانهای عادی ذوب شده در دین یا در ایدئولوژی و یا هر مفهوم مشابه در جستجوی فردیت انسانی است که در دوران او همچون نماد ‌«قهرمانی‌» غیر عادی و فراتر از ارزشهای عام بشری جلوه گر میشود. نیچه از نبود قهرمان در جامعه مدرن شکوه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.