پاورپوینت کامل تأثیر معنویت بر روند سلامت روانی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تأثیر معنویت بر روند سلامت روانی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأثیر معنویت بر روند سلامت روانی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تأثیر معنویت بر روند سلامت روانی ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :
مفهوم معنویت مفهومی شمولگراست و بر هر کسی تأثیر میگذارد. این مفهوم با دین نوعی همپوشانی دارد اما برخلاف معنویت، دین به طور بالقوه نوعی قطعیت و حدود و ثغور دارد و به طور مشخص عده خاصی آن را اقتباس میکنند.
شفای از درون:
مفهوم معنویت مفهومی شمولگراست و بر هر کسی تأثیر میگذارد. این مفهوم با دین نوعی همپوشانی دارد اما برخلاف معنویت، دین به طور بالقوه نوعی قطعیت و حدود و ثغور دارد و به طور مشخص عده خاصی آن را اقتباس میکنند. وقتی فعالیتهای معنوی غیردینی را لحاظ میکنیم و کمتر درخصوص استدلالهای مربوط به باورها چونوچرا میکنیم، چشماندازی ارزشمند برای کل حوزه سلامت روانی در اختیار خواهیم داشت. شواهد تحقیقاتی نشان میدهند که باورها و اعمال دینی و معنوی از بیماریهای روحی و جسمی و البته ذهنی پیشگیری میکنند و توأمان میزان عود بیماری و علایم وخامت آن را کاهش میدهند از طرفی سرعت بهبودی را تسریع و احتمال بازگشت به حال اولیه را افزایش میدهند. در کنار اینها، این باورها و اعمال آستانه تحمل ناتوانیها و معلولیتها و نیز استرسها را نیز بالا میبرند مهمتر اینکه عوامل معنوی و دینی به طور معناداری بر اختلالات ذهنی تأثیر میگذارند.
***
تعریف معنویت
معنویت واژهای است که در انبوهی از بافتها بهکار میرود و معنا و کاربرد آن نزد مردمان مختلف، در زمانهای مختلف و فرهنگهای گوناگون تفاوت دارد. معنویت گرچه قرنهاست از طریق و در قالب دین، هنر، طبیعت و محیط خود را نشان دادهاست، اما در عین حال، تجلیات اخیر این مفهوم بسیار پیچیدهتر و متنوعتر شدهاست و این امر سبب شدهاست تا طیفی از واژهها و اصطلاحات برای توصیف و بیان آن به کار گرفته شود. برخی از موضوعات رایجتر و عامتر در منابع، این مفهوم را به یکی از کاربردهای زیر معنا کرده و به کار گرفتهاند:
• به معنای هدف و مقصد
• به معنای پیوند یا ارتباط با خود، دیگران و خدا
• به معنای جستوجوی اتحاد و یکپارچگی
• به معنای جستوجوی امید و هارمونی
• به معنای باور به موجود یا موجودات متعالی
• به معنای سطحی یا مرتبهای از تعالی یا اینکه حیات دیگری غیر از حیات و عمل مادی وجود دارد
• به معنای آن دسته از فعالیتهایی که به زندگی افراد ارزش و معنا میدهند
در اساس بسیاری از این موضوعات، این فرض نهفته است که یک فعالیت یا عملکرد غریزی انسان، عملکردی است که میکوشد معنایی از جهان پیرامون ما به دست دهد. معنویت در عین حال وسیلهای است که این معنا به وسیله آن یافت یا کشف میشود و به حسب سن، جنس، فرهنگ، ایدئولوژی سیاسی، سلامت روانی یا جسمی و بسیاری از عوامل دیگر تغییر میکند.
از نگاه عدهای، این وسیله، دین است. آمارها نشان میدهد که از کل جمعیت بریتانیا تقریباً ۴۲ میلیون نفر خود را مسیحی میدانند، یکونیم میلیون نفر مسلمان، بیش از ۵۰۰ هزار هندو، ۳۴۰ هزار سیک، بیش از ۲۵۰ هزار یهودی و شمار قابلتوجهی نیز پیروان ادیان و فرقههای کوچک هستند. در درون هر یک از این گروهها طیف وسیعی از سنتها و اعمال وجود دارد که معنویت از طریق آنها تجربه میشود و تجلی مییابد. عمده تحقیقات مربوط به معنویت و سلامت روانی بر عناصر قابل مشاهده یا سنجشپذیرِ دینی (از جمله کلیسا، مسجد، معبد، کنیسه، یا زمانی که صرف دعا، نماز و مراقبه میشود) مبتنی است، در عین حال نه میلیون نفر باقیمانده از جمیعت بریتانیا میگویند که به دین خاصی تعلق ندارند و در میان این عده، معنویت به اشکال گوناگون وجود دارد.
سوئین تون بر این باور است که معنویت به لحاظ معنایی گسترده است و در کل میتوان آن را یک نیاز انسانی دانست که حتی فارغ از ساختارهای دینی نهادینهشده، تأمین میشود. از نگاه او، معنویت تجلی بیرونی اعمال درونی روح انسانی است. معنویت از یک منظر، بُعد پنهان یا فراموششده سلامت روانی انسان و ساحت مقدس تجربه انسانی است. معنویت حس معنایابی و هدفمندی انسان است که تعلقش به جامعه را معنادار میکند. از آنجا که معنویت در زمان استرس، رنج، بیماری جسمی و روحی، فقدان و خسران، مرگ و مردن اهمیت مییابد و برجسته میشود، نهتنها در روانپزشکی اهمیت دارد بلکه در کل حوزههای پزشکی نیز بدان باید توجه شود. معنویت حالتی است که مستلزم الهامبخشی، احترام، تقدس، هیبت، معنا و هدف است حتی نزد کسانی که به خدا باور ندارند. معنویت آن بُعد از وجود انسانی است که به او انسانیت میبخشد. به معنای دقیق کلمه، معنویت شامل جستوجوی معنا، غایت حیات، دانش متعالی، روابط معنادار، عشق تعهد، و نیز نوعی حس تقدس (قدسی شدن) است. طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، بیماران و پزشکان ارزش عناصری مانند ایمان، امید و شفقت را در فرایند شفابخشی مؤثر دانستهاند. این مقوله ذیل چهار عنوان طبقهبندی میشود که عبارتند از تعالی، روابط شخصی، رسومات زندگی و باورهای خاص.
از منظر معنویت، حیات فرایندی یا سفری است اکتشافی و رو به کمال که طی آن شخص به نوعی پختگی و رشد نائل میشود. صداقت، شهامت، صبر و شکیبایی، تساهل، شفقت، مهربانی، سخاوت، وجد و شادی، امید و عشق از جمله عناصر و مؤلفههای مهم معنویت هستند.
معنویت و سلامت روانی
در چند دهه گذشته، رویکردی کلگرایانه به شناخت افراد، راه را برای تحقیق درخصوص معنویت بهمثابه یکی از ابعاد شناختی، رفتاری، میان شخصی و روانشناختی انسان هموار کرد. اگرچه در ایدئولوژیهای شرقی (مانند بودیسم)، بین معنویت و سلامت روانی نوعی پیوند برقرار کردهاند، شکاف بین دین و علم در غرب در نهایت منجر به علاقه نسبی به این حوزه در بریتانیا شده است. این علاقه به رابطه بین معنویت و سلامت روانی به انحای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. محققان در رشتههای مختلف از جمله روانشناسی، روانپزشکی، الهیات، پرستاری و پیریشناسی در مورد پیوند بین عناصر مختلف این دو حوزه وجود انسانی تحقیق کردهاند. سوئینتون میگوید معنویت یک تجربه میانفردی (
inter personal
)، درونفردی (
intra personal
)، و تراشخصی (
trans personal
) است که از گذر تجارب افراد و جوامعی که آنها در آن زندگی میکنند، هدایت میشود. به سخن دیگر معنویت واجد عناصر درونی، گروهی، اجتماعی و استعلایی است. بنابراین تعامل آن با سلامت روانی یک شخص به نظر پیچیده، تعاملی و پویا خواهد بود. اگرچه برخی تحقیقات در پی رابطهای خطی (طولی) بین برخی ابعاد و تجلیات معنویت و پیامدهای سلامت روانی هستند، ارزش یک رویکرد تلفیقی جهت شناخت و آگاهی از سلامت روانی شخص مهمی درخور توجه است، در عین حال، باید در نظر داشت که رابطه بین این دو رابطهای دوجهته و تعاملی است و قدر مسلم عوامل دیگری نیز بر این رابطه تأثیرگذار هستند.
پیامدهای عملکرد معنوی برای سلامت روانی
به مدت یک قرن، منافع و مزایای عملکرد معنوی برای سلامت جسمی مورد بررسی قرار گرفته و مستندسازی شده است. در سطح ابتدایی، برخی از انواع عملکردهای معنوی سبب افزایش طول عمر آدمی شده است. اخیراً تحلیلی از ۴۲ مطالعه درخصوص رابطه بین اخلاق و عملکرد معنوی نشان میدهد افرادی که از میزان بالایی از دینورزی برخوردارند، در قیاس با همنوعان غیردینی خود، عمری طولانیتر دارند. تحقیقات دیگر به مزیت عملکرد معنوی برای افراد دارای اختلالات قلبی-عروقی، ایدز و برخی سرطانها پرداختهاند.
در پژوهشهای جدید، ۴۵ درصد از دستاندرکاران حوزه سلامت روانی گمان میکنند که دین میتواند محافظ افراد در برابر بیماری روانی باشد. برخلاف فروید که دین را روانرنجوری وسواسی برای انسان میدانست، باید گفت که ارتباط بین سلامت روانی، دین و معنویت رابطهای پیچیده و گاهی ابهامآمیز میشود. یکی از الهیدانان مدعی شده است که دین، آخرین تابوی روانپزشکی است و در عین حال بسیاری بر این باورند کهاین دیدگاه ناشی از عدم توجه به عنصر معنوی دین است.
اخیراً این وضعیت تغییر کرده است. در دهه گذشته، الهیدانان (معمولاً الهیدانان مسیحی) بهتفصیل در باب ارتباط بین معنویت و سلامت روانی تحقیق کردهاند و عدم ارتباط بین این دو بیشازپیش از سوی کارشناسان دیگر رشتهها از جمله روانشناسی، روانپزشکی، پیریشناسی و پرستاری زیر سؤال رفته است. در ۱۹۹۷ بنیاد سلامت روانی آمریکا نخستین پژوهش کاربردی را در حوزه سلامت روانی اجرا کرد و مشخص شد که بیش از نیمی از استفادهکنندگان از خدمات مختلف نوعی باور معنوی دارند و این باورها مثبت و مؤثر بوده و از حیث سلامت روانی برای آنها اهمیت دارد. پس از آن از این افراد خواسته شد تا نقش معنویت و اعمال و باورهای معنوی و دینی را در زندگی خود توصیف کنند. حاصل توصیفات آنها موضوعاتی از این دست بود: اهمیت هدایت و ارشاد، حس هدفمندی، آرامش، پایهریزی، بیان درددلهای شخصی، ایجاد عشق درونی و حس شفقت نسبت به دیگران. اینها همه عناصری مثبت برای سلامت روانی بودند.
شواهد جدید در کل، این تغییر در رویکرد را تأیید میکند و به نوعی به تأثیر حفاظتی یا سودمند دین یا معنویت برای سلامت روانی اشاره دارد. اگرچه این ارتباط بسته به چگونگی بیان معنویت یا اینکه کدام جنبه از آن مورد نظر و سنجش است، متغیر است، اما پیوندهای مثبتی بین برخی سبکهای دینورزی یا معنویتگرایی و آرامش عمومی، میزان رضایتمندی از زندگی و کارکرد عمومی روانشناختی کشف شده است. عواملی که این تأثیرات را به یکدیگر پیوند میدهند، به نوعی به جای یکدیگر عمل میکنند. به علاوه، برخی تحقیقات نشان میدهد که یک فعالیت یا عملکرد معنوی یا دینی میتواند بر سلامت روانی افراد مبتلا به افسردگی، اضطراب، اختلال فشار روانی پس آسیبی، شیزوفرنی تأثیر معناداری بگذارد.
معنویت و افسردگی
افسردگی شایعترین مشکل روانی است که عموماً در میان افراد به چشم میخورد و خود را به اشکال گوناگون رفتاری و روانی و البته به درجات مختلف نشان میدهد. این اختلال علایم مختلفی دارد از جمله احساس غم و اندوه، خستگی بیمورد، کوفتگی، احساس اینکه انجام کوچکترین کارها غیرممکن است، از دست دادن اشتها، نگرانی بیجهت و زیاد، احساس شکست، احساس بیدلیل گناه، احساس ناامیدی و بیخاصیت بودن، مشکلات مربوط به خواب (از جمله بیخوابی، بدخوابی یا کابوس) و حتی مشکلات جسمی مثل کمردرد یا دردهای معده. عمده تحقیقات مربوط به ارتباط بین معنویت و سلامت روانی بر افسردگی متمرکز است. با وجود این، مطالب ارزشمندی نیز درباره رابطه بین معنویت و دیگر مشکلات روانی ارایه میدهند. سوئین تون معتقد است افسردگی که ناامیدی، نبود معنا و هدف در زندگی و پایین بودن عزتنفس از شاخصههای غالب آن است، اساساً با آنچه بسیاری از افراد آن را امر معنوی مینامند، در ارتباط است. او تحقیق کوتاه اما عمیقی در مورد شش نفر که به مدت دو سال به افسردگی دچار بودند انجام داده است. هدف این تحقیق ارایه توصیفی کامل از تجارب آنها و کشف اهمیت امر معنوی در درمان افسردگی بوده است.
یکی از موضوعات اصلی برآمده از این تحقیق، اهمیت داشتن معنا و هدف در زندگی است. یکی از شاخصههای اصلی افسردگی را میتوان گذرابودن یا بیثباتی این بُعد از زندگی شخص دانست. معناداری به افراد کمک میکند تا بر مشکلات روانی فایق آیند. یکی از شرکتکنندگان در تحقیق سوئین تون میگوید: «من به معنای فردی در زندگی یا شرایط خودم باور نداشتم. من خوشحال بودم که در این دنیا هر آنچه برای افراد اتفاق میافتد صبغه شانس و اتفاق دارد. اما انسان باید باور کند که همه آنچه اتفاق میافتد، در چهارچوبی معنادار رخ میدهد.»
در عین حال، نبود این معنا سبب میشود تا فرد نتواند بر مشکلات زندگی فایق آید. همین شخص میگوید: «من در مرحلهای هستم که میتوانم باور کنم خدایی هست که به جهان معنا میبخشد در این صورت، میتوانم امیدوار باشم. مشکل آنجاست که من نتوانم این را باور کنم و این امر وحشتناک است. و قدر مسلم، مهلکه اینجاست.»
افسردگی میتواند سبب شود شخص هر آنچه را در آن احساس امنیت میکند زیر سؤال برد: من چرا اینجا هستم؟ هدف زندگیام چیست؟ در این شرایط همان چیزهایی که زمانی به شخص کمک میکردند تا زندگیاش را معنادار و قابل تحمل کند، از میان رفتهاند. این مسأله شبیه مواجهه با چشماندازی کاملاً ناامیدکننده و غمآلود است که زمانی در آن هر نوع امکان رشد و تکاملی وجود داشت اما اکنون برهوت است. کلمات از بیان این وضعیت قاصرند. امور و پدیدهها برای شخص کاملاً تغییر کرده، او آنها را میبیند اما هیچگونه حس و درکی از آنها ندارد. در فرایند پرسشگری، ناگهان تردید در مورد چیزهایی که پیشتر واجد معنا و هدف بودند، بر فرد غالب میشود. در طول فرایند افسردگی، این عناصر کلیدی زندگی کاملاً از منظر شخص ناپدید میشوند. بسیاری از سنتهای دینی و معنوی مدعیاند به افراد و حیات آنها معنا میبخشند حتی اگر مبتلا به افسردگی و این وضعیت اسفبار بیمعنایی و بیهدفی باشند. بنابراین یکی از خدمتهای اصلی معنویت به زندگی این اشخاص «قدرتی» است که آنها به وسیله آن بتوانند معنا، هدف و امید ازدسترفته را احیا کنند.
یکی از راههای احیای معنا از طریق معنویت در زندگی اشخاص مبتلا به افسردگی، درک ایشان و همدلی با آنهاست. تقریباً در تمامی تحقیقات از جمله تحقیق سوئین تون این درک و همدلی ابزار اصلی و محوریای است که رنج افسردگی از طریق آن به نحو ملموسی کاهش مییابد. اگرچه در برخی موارد دریافتکنندگان و مددجویان میگویند که حرف دینداران یا متصدیان سلامت روانی را متوجه نمیشوند، اما وقتی درک و همدلی وجود داشته باشد، آنها احساس توانمندی بیشتری میکنند. در همین رابطه، یکیدیگر از شرکتکنندگان تحقیق سوئین تون میگوید: «من بهشدت ناامید بودم و در عین حال این وضعیت را نمیتوانستم قبول کنم. این مسأله را یکبار با پرستارم در میان گذاشتم. او مسیحی نبود. من چیزهای زیادی در مورد مسیحیت و ایمان مسیحی به او گفتم، سپس در حالتی قرار گرفتم که میخواستم خودکشی کنم و او سعی میکرد مرا از این کار باز دارد. (حال که به خاطر میآورم خندهام میگیرد.) من گفتم نمیتوانم این وضعیت را قبول کنم و او میگفت نه این کار تو درست نیست و باید قبول کنی که این وضعیت گذراست و میتوانی آن را قبول کنی. این مسأله برای من عجیب بود، چطور کسی که به مسیحیت باور ندارد، میتواند اینگونه مرا از کاری نادرست باز دارد.»
دعا و نماز از دیگر منابع مهم معنا و امید در زندگی هستند که در سنتهای معنوی رواج دارد. به نظر میرسد وقتی که افسردگی سبب میشود افراد از لحاظ فکری با دین و ایمان خود چالش کنند، عناصر آیینی، نمادها و عادات معنوی و دینی که در پیوند با سنتها هستند میتوانند شخص را در تحمل شرایط سخت یاری کنند. اگرچه به لحاظ فکری و حسی ممکن است شک و تردیدهای زیادی داشته باشید، اما میتوانید آنها را در مراسم عبادت و آیین نماز با دیگران قسمت کنید (به نوعی در میان بگذارید). این امر خود نوعی متجلی کردن ایمان است، حتی وقتی که ذهن یا حس شما نمیتواند یکسره ایمان را بپذیرد. افزون بر پژوهش سوئین تون، شماری از مطالعات هستند که ابعاد مختلف معنویت و افسردگی را از حیث کمّی بررسی کردهاند. هاج چهار بُعد از معنویت را توصیف میکند و معتقد است هر یک از این ابعاد رابطهای خطی و معکوس با افسردگی دارند. این ابعاد عبارتند از معنای زندگی، ارزشهای ذاتی، باور به امر متعالی و جامعه معنوی.
از نگاه کسانی که از طریق دین یا معنویت زندگی را معنادار یا هدفمند میدانند، حضور در کلیسا اغلب (البته نه همیشه) با سطح پایینی از افسردگی همراه ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 