پاورپوینت کامل فلسفه زیباییشناسی نتیسم و پیامدهای آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه زیباییشناسی نتیسم و پیامدهای آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه زیباییشناسی نتیسم و پیامدهای آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه زیباییشناسی نتیسم و پیامدهای آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
فلسفه زیباییشناسی شامل دیدگاهی فلسفی است درباره زیبایی و آنچه به آن مرتبط است. پرسشها درباره این که زیبایی چیست؟ آیا زیبایی ذاتی است یا خیر؟ چگونه گسترش مییابد؟ آیا عامل است یا نتیجه یا هر دو؟ زیبایی چگونه به عقل مرتبط است؟ آیا براساس یک اراده است یعنی نشات گرفته از یک اراده است یا خیر؟
فلسفه زیباییشناسی شامل دیدگاهی فلسفی است درباره زیبایی و آنچه به آن مرتبط است. پرسشها درباره این که زیبایی چیست؟ آیا زیبایی ذاتی است یا خیر؟ چگونه گسترش مییابد؟ آیا عامل است یا نتیجه یا هر دو؟ زیبایی چگونه به عقل مرتبط است؟ آیا براساس یک اراده است یعنی نشات گرفته از یک اراده است یا خیر؟ آیا زیبایی بر اساس هارمونی یا هماهنگی است یا آنچه هماهنگی ندارد نیز میتواند زیبا باشد؟ زیبایی یک اثر هنری بر چه مبنایی است؟ آیا سوبژکتیو و محدود به ذهن و سلیقه افراد است یا ابژکتیو و محدود به شیء است؟ انواع زیبایی چیست و چه تفاوتهایی با یکدیگر دارد؟ و … در حوزه فلسفه زیباییشناسی قابل بررسی است.
در این مقاله به بررسی مفهوم شناخت و روش رسیدن به آن در بخش فلسفه شناختام “فلسفه شناخت نتیسم” میپردازم و براساس آن زیباییشناسیام “زیباییشناسی نتیسم” را مطرح میکنم. در فلسفه زیباییشناسیام نتیسم مفهوم و ویژگیهای زیبایی را براساس سیستم فلسفیام “شبکهگرایی یا نتیسم” بررسی میکنم. کلمه نتیسم از دو کلمه نت و ایسم تشکیل شده. کلمه نت در انگلیسی به معنای شبکه است و ایسم پسوندی است که برای نحلههای فلسفی به کار میرود. بنابراین کلمه نتیسم به معنای شبکهگرایی است.
زیبایی یک عنصر درونی است که در اجزاء هستی نمود پیدا میکند. زیبایی موجودیتی ذاتی است اما با مبنای هستی که گرایش به تکرار محدودکننده عقل است منافات ندارد بلکه با آن گسترش مییابد. زیبایی میتواند عامل پدیدهها باشد اما گاهی به صورت نتیجه پدیدهها بروز میکند بنابراین در برخی موارد عامل است و در برخی موارد نتیجه. عقل زیباپسند نیست بلکه زیباپذیر است یعنی کار عقل این نیست که زیبایی را بپسندد بلکه آن را میپذیرد و پذیرای آن است. اگرچه کار عقل صادر کردن حکم است اما از آنجایی که زیبایی به حسیات ارتباط دارد و از طریق حسیات قابل انتقال به ذهن بشر است عقل نمیتواند درباره زیبایی حکم صادر کند. حسیات زیبایی را دریافت میکنند سپس از فیلتر فاهمه یا ادراک رد میشود و عقل آن را میپذیرد. بنابراین آنجا که زیبایی – با وجود آن که بروز پیدا میکند- پذیرفته نمیشود عقل حضور ندارد. در این حالت عقل به وجود آورنده زیبایی وجود دارد چون زیبایی بروز یافته است اما عقل پذیرنده زیبایی وجود ندارد که زیبایی پذیرفته نمیشود. یعنی بروز زیبایی تاییدکننده وجود داشتن عقل در پدیدآورنده آن است اما عدم پذیرفتن آن تاییدکننده وجود نداشتن عقل در کسی است که این زیبایی را نپذیرفته است. در این بخش از مقاله منظور من از پذیرفتن زیبایی به معنای گرفتن آن نیست بلکه به معنای تاییدکردن آن است و کسی که زیبایی را که بروز یافته تایید نکند درواقع بیعقلی خودش را تایید کرده است.
کسانی که زیبایی را در جهان هستی انکار میکنند و در مورد به وجود آمدن خودشان از سرای نیستی به عالم هستی که مفهومترین شکل بروز زیبایی در هستی است بیاعتنا هستند و ادعا میکنند که زیبایی یک سوتفاهم از زشتی جهان است وجود عقل در خودشان را انکار میکنند زیرا آنچه بروز یافته را نمیشود انکار کرد و وجود بینظمی در جهان هستی کاملا انکار کننده بروز زیبایی در آن نیست و زیبایی در هستی هر چند با بینظمی است اما وجود دارد و بروز پیدا میکند.
انواع زیبایی عبارت است از:
۱. زیبایی بازیافتنی
۲. زیبایی خودیافتنی
۳. زیبایی انحصاری
زیبایی بازیافتنی آن نوع زیبایی است که اگرچه نمیتوان آن را در خود یافت و همگونی از ابژه* به سوژه ندارد اما منحصر در ابژه نیست و سوژه شناسایی کننده آن میتواند آن را به دلیل گرایش ذاتی به تکرار ابژهها در یکدیگر و به واسطه ارتباط دادنش و شباهت دادنش از یک ابژه به سایر ابژهها دریافت حسی کند و تشخیص دهد. زیبایی خودیافتنی آن نوع زیبایی است که سوژه شناسایی کنندهاش میتواند به دلیل گرایش ذاتی به تکرار که در ابژه و نیز در خودش است آن را در خود بیابد. بنابراین سوژه شناسایی کننده این نوع زیبایی میتواند آن را به واسطه ارتباط دادنش به خودش دریافت حسی کند و تشخیص دهد. زیبایی انحصاری نوع سوم زیبایی است که منحصر در ابژه است و به این دلیل که سوژه نمیتواند آن را از یک ابژه به ابژههای دیگر در ذهنش شباهت دهد و و نیز نمیتواند آن را از ابژه به درون خودش شباهت دهد قابل دریافت حسی از طرف او نیست و بنابراین نمیتواند این نوع زیبایی را دریافت حسی کند و تشخیص دهد. بنابراین اینطور نیست که سوژه شناساییکننده بتواند همه زیباییهای موجود در ابژه را تشخیص دهد و فقط نوع اول و دوم زیبایی را تشخیص میدهد و نوع سوم آن را نمیتواند تشخیص دهد. پس بسیاری از زیباییهای اطراف بشر وجود دارند که تا مدتها به درک بشر نمیرسند و ناشناخته میمانند.
ساختار زیبایی چیست؟ و عناصر ایجاد کنندهی زیبایی چیست؟ زیبایی ساختاری هرمی دارد که چهار وجه آن و راس آن عناصر ایجادکنندهاش هستند. قاعده هرم زیبایی هارمونی (یا هماهنگی) و سه وجه دیگر آن تاثیردهندگی و ادغامکنندگی و معنادهندگی هستند. هرچقدر تاثیردهندگی و ادغامکنندگی و معنادهندگی در یک چیز بیشتر باشد مقدار زیباییاش بیشتر است. یک ویژگی در راس این هرم وجود دارد و این ویژگی همان جذابیت است. آنچه جذاب نباشد و کشش نسبت به خود ایجاد نکند از زیبایی برخوردار نیست.
زیبایی چه چیزی را با دیگری ادغام میکند؟ زیبایی ادغامکننده فکرها با یکدیگر و احساسها با همدیگر است. زیبایی میتواند در انسان نسبت به همنوعانش و نیز هر آنچه در جهان پیرامونش وجود دارد همبستگی ایجاد کند. میتواند او را با دنیای درون خودش نیز پیوند دهد.
برخی فکر میکنند که هنرهایی مثل نقاشی آبستره یا ذهنی که طبق مدل دنیای خارج از ذهن نقاش خلق نمیشوند و کاملاً ذهنی هستند معنا ندارند و در آنها نمیتوان معنایی پیدا کرد. آیا چنین هنرهایی دارای زیبایی هستند؟ آیا معنا ندارند؟ آیا معنادهندگی ندارند و معنا را به ذهن مخاطب منتقل نمیکنند؟ برخی نیز که فقط نقاشی واقعگرایی را میپسندند و نقاشی ذهنی را نمیپسندند چنین میپندارند که نقاشی ذهنی معنا ندارد و در آن نمیتوان چیز معناداری پیدا کرد پس هنر محسوب نمیشود. لازم است این نکته را مطرح میکنم که هر آنچه که اثر هنری زیبا محسوب میشود و به عنوان اثری هنری که دارای عنصر زیبایی است قابل عرضه به مخاطبان است دارای معنادهندگی نیز میباشد زیرا معنادهندگی از عناصر زیبایی است و باید چنین اثری حتماً معنادار باشد که معنادهنده باشد و نمیتواند فاقد معنا باشد. نقاشی آبستره یا ذهنی همانند سایر انواع نقاشی هنر محسوب میشود و نقاشیهای زیبایی در این حوزه خلق شده که دارای معنا هستند اگرچه مخاطب در وهله نخست تشخیص ندهد که در تابلو چه چیزی وجود دارد و نیز اگرچه نقاشی که آن تابلوی آبستره را خلق کرده در زمان خلق اثر هنریاش به چیز معناداری نیندیشیده باشد. در چنین تابلوهایی عموما میتوان چیزهای مختلف را شناسایی کرد حتی اگر آنها هنگام خلق این تابلوها به ذهن نقاش نرسیده باشد. زیبایی نقاشیهای آبستره از زیبایی نقاشیهای واقعگرایی حتی بیشتر است زیرا مخاطبانی که نقاشیهای آبستره را مینگرند تفسیرهای مختلفی درباره محتوای آنها دارند درحالی که همه تفسیرهایی که مخاطبان از نقاشیهای سبک واقعگرایی دارند یکسان است و تنوعی ندارد.
آیا انواع زیبایی قابل تبدیل شدن به یکدیگر هستند یا خیر؟ تا چه زمانی زیبایی انحصاری به صورت انحصاری در ابژه باقی میماند؟ نوع اول و دوم زیبایی قابل تبدیل شدن به یکدیگر است اما زیبایی از نوع سوم یعنی زیبایی انحصاری قابل تبدیل شدن به نوع اول و یا نوع دوم زیبایی نیست مگر اینکه نه تنها همه عناصر زیبایی در کنار همدیگر وجود داشته باشد (شرط لازم و کافی برای وجود زیبایی نوع اول و دوم در ابژه) بلکه همدیگر را تقویت کنند (شرط لازم و کافی برای وجود زیبایی غیر انحصاری در ابژه – زیرا اگر عناصر هرم زیبایی وجود نداشته باشند مسلماً نخواهند توانست یکدیگر را تقویت کنند و ویژگی تقویتکنندگی در آنها نتیجه وجود داشتنشان است) که در این حالت این زیبایی بروز پیدا میکند و از حالت انحصاری خارج میشود و تبدیل به زیبایی از نوع اول و یا از نوع دوم میشود و تنها در این صورت است که زیبایی دیگر انحصاری نخواهد بود یعنی دیگر منحصر به ابژه نخواهد بود و برای بشر که سوژه شناسنده این زیبایی است قابل تشخیص و دریافت خواهد شد.
داشتن زیبایی قدرت میدهد اما قدرت هدف زیبایی نیست بلکه نتیجه آن است. قدرت بارور که با کاهش گرایشها به تکرار و افزایش عقلانیت در هستی همراه است نتیجه زیبایی درونی یا زیبایی درونمند شده است. یعنی گرایشها به تکرار که عامل هستی است در همراهی با زیبایی درونی به کاهش خود میرسند اما مقدار گرایشها به تکرار در هستی هرگز به صفر نمیرسد همانطور که مقدار گرایشها به تکرار در ایجاد زیبایی درونمند هرگز به صفر نمیرسد و همواره گرایش ها به تکرار در هستی و نیز در ابژه دارای زیبایی وجود دارند. بنابراین به صفر رسیدن گرایشها به تکرار که موردی ناممکن است شرط لازم برای بروز زیبایی در هستی نیست.
آیا زیبایی عامل است؟ اگر عامل است آیا عامل اولیه است یا ثانویه؟ زیبایی میتواند عامل پدیدهها باشد. زیبایی میتواند گاهی عامل پدیدههای مثبت و گاهی عامل پدیدههای منفی باشد. مثلاً زیبایی میتواند عامل ایجاد جنگ و خانمانسوزی باشد اما چون زیبایی در این مورد در یک پدیده منفی بروز یافته است مسلماً این زیبایی که عامل این پدیده منفی بوده زیبایی درونی نبوده بلکه زیبایی ظاهری بوده است. زیبایی اگر درونمند شده باشد هرگز به پدیدهای منفی ختم نمیشود بنابراین آنجایی که زیبایی عامل پدیدهای منفی است زیبایی ظاهری است نه زیبایی درونی. البته این مورد به این معنی نیست که همه زیباییهای ظاهری همیشه عامل پدیدههای منفی هستند اما آنجایی که پدیدهای منفی رخ میدهد عامل آن اگر زیبایی بوده باشد حتماً زیبایی ظاهری بوده است و نه زیبایی درونی زیرا زیبایی درونی به کاهش گرایشها به تکرار مرتبط است و جنگ و خانمانسوزی در اثر گرایش به تکرار در ضرر رساندن است و اولی نمیتواند عامل دومی باشد. بنابراین زیبایی عامل ثانویه است نه اولیه.
آیا زیبایی تقسیمپذیر است؟ آیا زیبایی قابل انتقال از یک جزء هستی به جزء و یا اجزاء دیگر هستی است؟ آیا با تقسیمپذیری و یا انتقال آن از مقدار آن کم میشود؟ زببایی ظاهری که در فرم است بین اجزاء هستی تقسیمپذیر است اما زیبایی درونی که در فرم نیست بلکه در محتوا است با درونمندی و کاهش گرایشها به تکرار در ضرر رساندن یعنی با عامل بروز یافتن عقل مرتبط است و تقسیمپذیر نیست بلکه اشتراکپذیر است. به این معنا که زیبایی ظاهری میتواند از یک جزء هستی به جزء و یا اجزاء دیگر هستی منتقل شود و در این حالت امکان کاهش یافتن آن از جزء دهنده زیبایی به سایر اجزاء هستی که گیرنده آن هستند وجود دارد اما زیبایی درونی قابل انتقال نیست و با اشتراک قرار گرفتنش بین اجزاء هستی بر مقدار آن افزوده نیز میشود. در مورد انسانها نیز چنین است. اگرچه رضایتمندی از هر دو نوع زیبایی قابل حصول است اما آنچه از زیبایی ظاهری نتیجه میشود بیشتر رضایتمندی فردی است که دارای آن است و رضایتمندی دیگران که دریافتکننده آن هستند کمتر از فرد دارنده آن است درحالی که در مورد رضایتمندی حاصل از زیبایی درونی هم فرد دارای آن و هم افرادی که از اشتراک آن بهرهمند میشوند به رضایت میرسند و رضایت افرادی که از این اشتراک زیبایی درونی فرد اول بهرهمند میشود میتواند حتی بیشتر از فرد اشتراکگذارنده این نوع زیبایی باشد.
ممکن است عدهای تصور کنند که چون بخشش یک عمل پسندیده است بنابراین اگر یک نفر در ایجاد زیبایی ظاهری در افراد دیگر بکوشد پس مقدار رضایتش نسبت به مقدار رضایت دیگران از دریافت این زیبایی میتواند بیشتر باشد. در این مورد لازم است دو نکته را مطرح کنم. بخشش و سایر ویژگیهای پسندیده اخلاقی تا زمانی که با کاهش آگاهانه گرایشها به تکرار در ضرر رساندن به خود و دیگران همراه نباشد کاملاً به صورت پسندیده درنمیآید زیرا امکان ضرر رساندن به خود یا دیگران در صورتی که کاهش آگاهانه گرایشها به تکرار در ضرر رساندن در فرد نهادینه نشود وجود دارد. نکته دیگر اینکه زمانی که فردی در ایجاد یا افرایش زیبایی ظاهری در فرد یا افراد دیگر تلاش میکند ایجاد یا افزایش زیبایی ظاهری در آن فرد یا افراد دیگر صرفاً افزایش زیبایی ظاهری نیست بلکه چون این عمل با بخشش فرد اول در تواناییها و وقت و انرژیاش همراه بوده با اشتراکگذاری زیبایی درونی فرد اول نیز همراه است اما تا زمانی که کاهش گرایشها به تکرار در ضرر رساندن به صورت آگاهانه در میان افراد بشر نهادینه نشود حتی اشتراک زیبایی درونی یا درونمندی کاملاً فایدهرسان نیست. زمانی که کاهش آگاهانه گرایشها به تکرار در ضرر رساندن در افراد بشر به صورت نهادینه درآید (شرط اول) و آنها علاوه بر آگاهی از عادتهایی که به صورت ذاتی در خود دارند و این عادتها به ضرر رساندن به خودشان یا دیگران منجر میشود زیباییهای درونیشان را بین خودشان به اشتراک بگذارند (شرط دوم) زیبایی درونی وارد مرحله جدیدی میشود که من آن را «مرحله بیبارگی» مینامم. از این مرحله به بعد است که زیبایی نه فقط یکباره به اشتراک گذارده میشود نه فقط دوباره به یاد انسانها میرسد و نه فقط چند باره در ذهنها مجسم میشود بلکه به جای محدود شدن در تعداد دفعههای انعکاس یافتنش در وجود انسانها به صورت بیباره درمیآید. بیباره بودن (بیبارگی) زیبایی یعنی اینکه دیگر زیبایی به صورت گذرا نیست که یکباره از ذهن انسانها دور شود و اگر حادثهای مبتنی بر زیبایی درونی رخ دهد یا در پدیدهای ظاهر شود دوباره در ذهن آنها مجسم شود بلکه بیباره در ذهنشان میماند و به پایداری میرسد. تا زمانی که مرحله بیبارگی حاصل نشده است افراد بشر ذهنیت آگاهانه از گرایشها به تکرار در ضرر رساندن نسبت به خود و دیگران ندارند و بدون داشتن این آگاهی به اشتراک گذاشتن زیبای درونیشان با یکدیگر شرط دوم را ایجاد میکند و چون شرط اول حاصل نشده پس زیبای درونیشان پایدار نیست و در طول زندگیشان گذرا است اما زمانی که شرط اول یعنی آگاهی بر کاهش گرایشها به تکرار در ضرر رساندن در آنها به وجود بیاید چون هر دو شرط حاصل شده است این زیبایی درونی در آنها در طول زندگیشان به صورت پایدار درمیآید. زیبایی آینهای است که قدرت از آن منعکس میشود و زمانی که دو شرطی که مطرح کردم به وجود آید یعنی افراد بشر در شرایطی قرار گیرند که از گرایشهای خود به تکرار در ضرر رساندن در مورد خود و دیگران آگاهی یابند و زیبایی درونیشان را به اشتراک بگذارند به قدرت پایدار میرسند که هرگز ضرر از این قدرت ایجاد نمیشود زیرا در این صورت کاهش گرایشها به تکرار در ضرر رساندن در افراد بشر به صورت آگاهانه نهادینه شده است اما سایر قدرتها همواره ضرر رسان است و حتی داشتن آگاهی بر امکان ضرر رسانی از طریق سایر قدرتهای بشری (قدرت جسمی، قدرت سیاسی و …) مانع از این ضرر رسانی به خود یا دیگران نیست و فقط قدرت حاصل از زیبایی درونی که با آگاهی بر لزوم کاهش گرایشها به تکرار در ضرر رساندن به خود و دیگران همراه باشد هرگز ضرر رسان نخواهد بود. این تفاوت یکی از دو تفاوت مهم بین قدرت حاصل از زیبایی با سایر قدرتهای بشری است. تفاوت مهم دیگر بین قدرت حاصل از زیبایی درونی با سایر قدرتهای بشری در این است که سایر قدرتها با مرگ انسان تمام میشوند و از بین میروند اما قدرت نتیجه شده از زیبایی درونی انسان پس از مرگ او نیز باقی میماند. به همین دلیل است که آثار ماندگار حاصل از خلاقیتهای ذهنی افراد بشر پس از مرگ آنها تأثیر مثبتش را بر دیگران همچنان دارد و این تأثیر پس از مرگ آن اشخاص تمام نمیشود و همچنان ادامه مییابد.
در بخش بالاتر در این مقاله مطرح کردم که زیبایی ادغامکننده فکرها با هم و احساسها با هم است. زیبایی میتواند در انسان نسبت به همنوعانش و نیز هر آنچه در جهان پیرامونش وجود دارد همبستگی ایجاد کند. نیز میتواند او را با دنیای درون خودش پیوند دهد. آیا در همه این موارد زیبایی عامل ثانویه است؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است. زیبایی در هیچ کدام از این موارد عامل اولیه ادغام و همبستگی و پیوند نیست. آنچه عامل این موارد است گرایش به تکرار است که به صورت ذاتی در افراد بشر وجود دارد. وقتی یک مخاطب اثر هنری آن اثر هنری را با حسیاتش دریافت میکند و سپس درک میکند صرفاً زیبایی موجود در آن اثر هنری باعث پیوند پیدا کردنش با ذهنیت هنرمندی که آن اثر هنری را خلق کرده نمیشود بلکه گرایش به تکرار در او باعث ایجاد این پیوند است. مخاطب یک اثر هنری پس از درک آن اثر هنری فکر و حسیاتش را به جای فکر و حسیات هنرمند میگذارد تا بهتر درک کند که او در زمان خلق آن اثر هنری چه ذهنیت و چه حسی داشته و چطور آن اثر را خلق کرده است تا از پیوند دادن ذهنیت و حسیاتش با ذهنیت و حسیات آن هنرمند از دریافت حسی آن اثر هنری لذت ببرد. زیبایی در آن اثر هنری عامل ثانویه است که باعث بیشتر شدن این پیوند ذهنی و حسی مخاطب با هنرمند میشود.
تبدیل زیبا به نازیبا و برعکس آن چه زمانی و چگونه حاصل میشود؟ در پاسخ به این پرسش مطلبی که در مقالهام درباره متافیزیکم “شبکهگرایی یا نتیسم” مطرح کردم را در اینجا بیشتر شرح میدهم.** در آن مقاله توضیح دادم که گرایشها به تکرار شبکه هستی را تشکیل میدهند و عقل در این شبکه حضوری کامل ندارد بلکه در آن شناور است و در بخشهایی از شبکه هستی اصلاً غایب است و حضور ندارد. تبدیل زیبا به نازیبا و برعکس آن را میتوان با عدم حضور عقل در همه بخشهای هستی توجیه کرد. اگرچه عقل عامل شناخت زیبایی نیست و زیبایی را نمیتوان با عقل شناخت زیرا زیبایی حسی است نه عقلانی اما در بخشهایی از شبکه هستی که عقل حضور دارد زیبایی یافت میشود و در بخشهایی از این شبکه که عقل غایب است زیبایی وجود ندارد و جای خود را به نازیبایی میدهد. یعنی شناوری عقل در هستی باعث تبدیل زیبایی به نازیبایی در بخشهایی از شبکه هستی میشود که عقل قبلاً حضور داشته و سپس دیگر حضور ندارد و باعث تبدیل شدن نازیبایی به زیبایی در بخشهایی از شبکه هستی میشود که عقل قبلاً حضور نداشته اما اکنون حضور یافته است.
عقل را به یک خمیر و یا یک موم تشبیه میکنم که با اعمال نیرو قابلیت گستردگی و افزایش سطح را دارد. همانطور که کشیدن خمیر و یا موم باعث افزایش سطح آن و تغییر شکل و افزایش گستردگی آن میشود میتوان عقلانیت را نیز در هستی گسترش داد و شناوری آن در شبکه هستی و حضور آن در بخشهایی از این شبکه دلیل عدم حضور آن در سایر بخشهای آن نیست. یعنی ممکن است که عقلانیت در یک کنش یا رفتار یا پدیده گستردهتر شود همانطور که سطح موم و یا خمیر با کشیدگی آن افزایش مییابد و حضور عقل در یک کتش یا رفتار یا پدیده دلیل بر عدم حضور آن در کنش یا رفتار یا پدیده دیگر نیست. عقل به طور ذاتی در بخشهایی از هستی حضور ندارد اما افراد بشر میتوانند با کاهش گرایشها به تکرار در خودشان و نیز در آثاری (رفتارها یا پدیدههایی) که به وجود میآورند بر گستردگی عقل و نیز بروز زیبایی و حتی تبدیل نازیبایی به زیبایی فعال باشند. البته منظور من از این زیبایی زیبایی ظاهری فرد نیست بلکه زیبایی درونی او است که با کاهش گرایشها به تکرار در او و در آثار پدیده آمده از او تبدیل به زیبایی اثرگذار بر دیگران میشود. وقتی دیگران از چنین شخصی الگو میگیرند این الگو گرفتن به دلیل کنار هم قرار دادن اولویتهای ذهنی این فرد در ذهنشان نیست یعنی به این دلیل که این فرد دلایل خودش برای کاهش گرایشها به تکرار در وجودش و رفتارهایش و آثار متنوعی که پدید میآورد را دارد آنها از او الگو نمیگیرند زیرا ممکن است از دلایل او اطلاع نداشته باشند اما زیبایی وجودی او را میبینند و جذب زیبایی روش زندگی او میشوند و از او الگو میگیرند. یعنی این تاثیرپذیری در وهله نخست یک تاثیرپذیری حسی است و تنها زمانی که آنها خودشان کاهش گرایشها به تکرار را در زندگیشان تجربه کنند به دلایل خود میرسند و عقلانیت در این الگوپذیری از آن شخص در آنها بروز مییابد.
آیا زیبایی میتواند هدف باشد؟ اگر میتواند هدف باشد آیا هدف اولیه است یا ثانویه؟ و آیا با تغییر ماهیتی همراه است یا خیر؟ زیبایی میتواند هدف باشد اما در صورتی که گسترش آن در خود – چه زیبایی درونی و چه زیبایی ظاهری- و یا بهرهوری از آن هدف فرد باشد هدف اولیه او نمیتواند باشد بلکه هدف ثانویه او است اگرچه از این مورد آگاه نباشد. زیرا هدف آن چیزی است که در نهایت از یک پدیده حاصل میشود و هدف گاهی آگاهانه و گاهی ناآگاهانه است و هدف در نتیجهای که از یک پدیده حاصل میشود بروز پیدا میکند و چون زیبایی درونی در کاهش گرایشها به تکرار در خود است که به قدرت بارور (نتیجه) و سپس به رضایتمندی واقعی شخص از خودش میانجامد و زیبایی ظاهری نیز به رضایتمندی او از خودش میانجامد که البته این رضایتمندی چون با گرایشها به تکرار و روزمرهگی همراه است ظاهراً رضایتمندی است پس در هر دو حالت چه فرد دنبال گسترش زیبایی درونی در خود برود و چه دنبال گسترش زیبایی ظاهری در خودش باشد در حالت اول به رضایتمندی واقعی میرسد و در حالت دوم به رضایتمندی ظاهری میرسد زیبایی و گسترش آن در هیچ یک از این دو حالت هدف فرد نیست بلکه رضایت مندی او هدفش است و اگر فرد به صورت ناآگاهانه زیبایی ظاهری را هدف خود بداند چون در نهایت از آن به رضایتمندی میرسد پس زیبایی ظاهری هدف ثانویه او است و هدف اولیه او که در ناخودآگاهش است رضایتمندیاش است. البته زیبایی درونی با زیبایی ظاهری منافات ندارد و اینگونه نیست که اگر اولی باشد دومی نباید باشد بلکه فرد میتواند به هر دو در خود بپردازد.
آیا زیبایی میتواند نتیجه باشد؟ زیبایی میتواند نتیجه باشد اما نتیجه نهایی نیست بلکه اگر از چیزی یا پدیدهای نتیجه شود حتماً به نتایج دیگری میانجامد.
زیبایی با تغییر ماهیتی همراه نیست زیرا پرداختن به آن ماهیت چیزها را تغییر نمیدهد. پرداختن افراد بشر به زیبایی – چه زیبایی درونی و چه زیبایی ظاهری- ماهیت وجودی آنها را تغییر نمیدهد همانطور که صرف کردن زیبایی در چیزها (اشیاء و پدیدهها) توسط انسانها ماهیت چیزها را تغییر نمیدهد بلکه قدرت انسانها را در تاثیرگذاری بر خودشان و بر چیزها افزایش میدهد.
زمانی که عمل حاصل از کاربرد یک شیء یا نتیجه حاصل از یک پدیده تغییر کند درواقع ماهیت آن شیء و یا آن پدیده تغییر کرده است و تغییر ماهیت آن به تغییر عمل و نتیجه حاصل از آن انجامیده است. بنابراین اگر پرداختن به زیبایی و یا نازیبایی در یک شیء یا یک پدیده به تغییر در عمل حاصل از کاربرد آن شیء و یا تغییر در نتیجه حاصل از آن پدیده بینجامد در این صورت ماهیت آن شیء و آن پدیده تغییر کرده است. چون زیبایی با تغییر ماهیتی همراه نیست پس پرداختن به زیبایی یا نازیبایی هدف اولیه در این دو مورد نبوده است بلکه هدف ثانویه بوده است و تغییر در عمل حاصل از کاربرد یک شیء و نیز تغییر در نتیجه حاصل از بروز یک پدیده هدف اولیه بوده است که به تغییر در ماهیت آن شیء و یا آن پدیده انجامیده است. یعنی زیبایی عامل تغییر در ماهیت چیزها نیست و اگر چیزی (یک شیء و یا یک پدیده) زمانی تغییر ماهیتی کند زیبایی عامل این تغییر نبوده است اما کاهش گرایشها به تکرار و افزایش درونمندی در این تغییر اثر دارد اگرچه تغییر ذاتی ایجاد نمیکند بلکه تغییر ماهیتی ایجاد میکند. افراد بشر با کاهش گرایشها به تکرار در خودشان و در زندگیشان و افزایش قدرت بارور تبدیل به افراد جدیدی میشوند که ماهیت وجودیشان تغییر کرده است اما ذاتشان ثابت است پس این تغییر تغییری ماهیتی است و نه ذاتی زیرا ذات افراد بشر تنها زمانی تغییر میکند که گرایشها به تکرار در آنها به صفر برسد و این مورد ناممکن است زیرا گرایشها به تکرار در کل هستی وجود دارند و اساس هستی را شکل دادهاند.
به عبارت دیگر تا زمانی که کار و عمل آن چیزی که چهار عنصر زیبایی – یعنی هماهنگی و تاثیردهندگی و ادغامکنندگی و معنادهندگی – بر آن تأثیر کرده تغییر نکند ماهیت آن چیز تغییر نمیکند و اگر کار و عمل آن چیز تغییر کند ماهیتش تغییر میکند اما زیبایی عامل این تغییر نیست بلکه کاهش گرایشها به تکرار عامل این تغییر ماهیتی است و کاهش گرایشها به تکرار از عقلانیت منجر میشود و زیبایی عامل پیدایش کاهش گرایشها به تکرار نمیتواند باشد بلکه نتیجه آن است پس رشد عقلانی – گسترش عقل در هستی- کاهش گرایشها به تکرار را نتیجه میدهد و کاهش گرایشها به تکرار منجر به زیبایی میشود.
اگرچه چهار وجه در ساختار هرم زیبایی وجود دارد اما این چهار وجه با یکدیگر یکسان نیستند. هماهنگی و تاثیردهندگی و ادغامکنندگی و معنادهندگی با یکدیگر تفاوت دارند و هرچقدر زیبایی یک چیز معنادهندگی بیشتری داشته باشد – یعنی معنای بیشتری به ذهن بشر بدهد – قدرتی که از آن زیبایی نتیجه میشود بیشتر است.
الگوگیری همان جهتپذیری افراد از یک شخص است درست مثل ذرات آهن که در جهت آهنربا قرار میگیرند و جذب آن میشوند. بنابراین این معنادهندگی در جهتگیری افراد بشر و تغییر روند زندگیشان بروز پیدا میکند. اگرچه زیبایی درونی آن شخص عامل تغییر ماهیتی در افرادی که از او تاثیرگرفتهاند نیست بلکه کاهش گرایشها به تکرار در آن افراد که با تصمیم عقلانی آنها برای تنوع فعالیتها و کاهش روزمرهگی در زندگیشان همراه بوده است عامل این تغییر ماهیتی است.
وارد کردن مباحث تحلیلی درباره زیبایی و هنر در زیباییشناسی نتیسم براساس مفاهیم فلسفه تحلیلیام “فلسفه تحلیلی ارجاعی” درواقع نوعی تحلیل فلسفی است که به آن در مبحث “فلسفه شناخت نتیسم” میپردازم. در ادامه این مقاله در وهله نخست فلسفه شناختام نتیسم را مطرح میکنم و سپس فلسفه شناخت زیبایی و هنر طبق دیدگاه فلسفیام نتیسم را شرح میدهم.
فلسفه شناخت نتیسم
بررسی مبانی شناخت در مبحث فلسفه شناخت است. در شناخت ابژه نیاز به شناخت عقلانی داریم. بنابراین لازم است تفاوت شناخت عقلانی و غیرعقلانی را مشخص کنیم.
شناخت عقلانی چیست؟ و چه تفاوتی از شناخت غیرعقلانی دارد؟ آیا اصلاً شناخت غیرعقلانی امکان دارد؟ آیا هر شناختی که در آن عقل وارد شود شناخت عقلانی است یا شناخت عقلانی شرایط دیگری نیز دارد؟ چه مرزی بین شناخت عقلانی و غیرعقلانی وجود دارد؟ چه معیاری بین شناخت عقلانی و غیرعقلانی وجود دارد؟ نوعی شناخت که عقل عامل شناسنده است شناخت عقلانی است (شرط لازم برای شناخت عقلانی) و نوع دیگری از شناخت که عقل عامل شناخت نیست شناخت غیرعقلانی است. حسیات میتوانند عامل شناخت غیرعقلانی باشند اما از آنجایی که حسیات قبل از عقل در بشر از دوران نوزادیاش توسعه پیدا میکنند پس شناختی که صرفاً عقلانی باشد نداریم و یا شناخت حسی داریم یا شناخت حسی-عقلی داریم که حسیات در نوع اول شناخت و همراه با عقل در نوع دوم شناخت عامل شناسنده هستند. یعنی عقل میتواند عامل شناخت باشد اما نه به تنهایی بلکه در کنار حسیات و البته چون حسیات درباره آنچه به آن شناخت صورت میگیرد نمیتوانند حکم صادر کنند بلکه عقل این حکم را صادر میکند پس در شناخت حسی-عقلی نیز این عقل است که صادر کننده حکم درباره مورد شناسایی شونده است. نتیجه یک شناخت مرز بین شناخت عقلانی و غیرعقلانی را مشخص میکند و نظم حاصل از یک شناخت یعنی نظمی که یک شناخت نسبت به سیستم علمی شناخت – شامل همه آنچه که از طریق علم تأیید شده – به وجود میآورد معیار تعیین کننده شناخت عقلانی است. اگر از یک شناخت نظم به وجود نیاید و نتیجه حاصل از آن شناخت با نتایج علمی به دست آمده همخوانی نداشته باشد بلکه باعث بینظمی در سیستم علمی شناخت شود آن شناخت یک شناخت عقلانی نیست و نتیجه آن شناخت که با سایر نتایج سیستم علمی شناخت همخوانی ندارد باید کنار گذاشته شود. در سیستم فلسفی شناخت نیز معیار شناخت عقلانی همان نظم است و اگر نتیجه حاصل از یک شناخت با نتایج سیستم فلسفی شناخت منافات داشته باشد باید آن را کنار گذاشت. بنابراین لازم است زیرمفاهیم که وارد حوزههای مختلف فلسفه میکنیم تا به یکدیگر نزدیک و سرانجام با هم ادغام شوند*** با همدیگر همخوانی داشته باشند و نظم موجود در سیستم فلسفی را به هم نزنند.
هر شناختی که در آن عقل وارد شود شناخت عقلانی نیست یعنی شناخت را صرفاً به این دلیل که عقل وارد شده نمیتوان شناخت عقلانی دانست بلکه در شناخت عقلانی علاوه بر حضور عقل لازم است که حکمی که عقل درباره آنچه مورد شناسایی است صادر میکند نیز منطبق بر عقل یعنی عقلانی باشد و لازم است که نتیجه این شناخت نیز عقلانی باشد تا آن را شناختی عقلانی بدانیم (شرطهای لازم و کافی برای شناخت عقلانی). بنابراین صرفاً حضور عقل برای شناخت نمیتواند شناخت عقلانی را سبب شود و علاوه بر آن لازم است که حکم عقلانی و نیز نتیجه عقلانی از شناخت حاصل شود تا شناخت عقلانی به دست آید.
چه زمانی شناخت به عمق میرسد و درونمند میشود؟ راههای رسیدن به شناخت درونمند چیست؟
کاهش گرایشها به تکرار و ایجاد تنوع در شناسایی و بازشناسی یک پدیده از طریق تنوع روش شناخت سبب افزایش درونمندی در شناخت میشود. به عبارت دیگر زمانی که از طریق کاهش گرایشها به تکرار و ایجاد تنوع در روشهای شناسایی به نتایج یکسانی برسیم شناخت به عمق میرسد و درونمند میشود.
چه زمانی شناخت درونمند قابل تایید است؟ زمانی که نتایج حاصل شده از شناخت به روشهای گوناگون یکدیگر را تأیید کنند شناخت درونمند قابل تأیید است. یعنی وقتی با بازشناسی یک پدیده به نتایج یکسانی برسیم شناخت درونمند قابل تایید خواهد بود. درونمند کردن شناخت در فلسفه چیست؟ درونمند کردن شناخت در فلسفه جستجوی راه نزدیک کردن و ادغام کردن مباحث حوزههای مختلف فلسفی با یکدیگر است. بهترین روش درونمند کردن شناخت در فلسفه پرداختن به مبحث فاصلهشناسی در فلسفه است که طبق فلسفه تحلیلی ارجاعی که قبلاً در مقاله دیگرم آن را مطرح کردم*** لازم است بخش مرکزی یا هسته نظریههای فلسفی را که شامل مبانی تعریفکننده آنها است تعیین کرد و بخش قشر یا پوسته آنها که شامل تأثیر نتایج آنهاست را نیز مشخص کرد و با تعیین مقدار تفاوت بخش مرکزی نظریههای فلسفی یعنی تفاوت بخش دربرگیرنده مبانی این نظریهها نسبت به یکدیگر به تعیین فاصله آنها از هم پرداخت و با نزدیک کردن و ادغام بخش قشر یا پوسته این نظریهها که شامل مباحثی درباره اثر این نظریههاست به نزدیک کردن و ادغام بخش مرکزی یا هسته آنها در یکدیگر پرداخت. در این صورت میتوان نظریههای فلسفی را که با یکدیگر متفاوت و گاهی نسبت به یکدیگر مغایر هستند را به یکدیگر نزدیک و سپس در همدیگر ادغام کرد و همانطور که در
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 