پاورپوینت کامل عرفان و پستمدرن ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان و پستمدرن ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان و پستمدرن ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان و پستمدرن ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
عصر روشنفکری در اروپا، دوره درخشش فلسفه (بهویژه فلسفه سیاسی و اجتماعی) بود و دوره مدرنیته دوره تاخت و تاز علم و تفکر علمی و صنعتی بود؛ ولی دوره پستمدرن بیشتر روی در تفکر عرفانی دارد.
عصر روشنفکری در اروپا، دوره درخشش فلسفه (بهویژه فلسفه سیاسی و اجتماعی) بود و دوره مدرنیته دوره تاخت و تاز علم و تفکر علمی و صنعتی بود؛ ولی دوره پستمدرن بیشتر روی در تفکر عرفانی دارد. تمایل به جوهر عرفان به این خاطر است که پسامدرن دوره دگرگونسازی و ساختارشکنی است. پستمدرن برخلاف مدرنیته، سعی دارد که سازههای فکری عمودی (یا سلسلهمراتبی) را به یک شبکه فکری افقی و فراگیر بدل کند؛ کاری که عرفان شرقی در آن بسیار موفق بوده است.
تفکر زنانه (یا تفکر نیمه راست مغز) بیشتر تفکری افقی است تا عمودی، یا به تعبیر دیگر بیشتر رابطهای (
relational
) است تا سلسلهمراتبی (
hierarchical
). تفکر سلسهمراتبی در بسیاری مسائل بازده خوبی دارد و سریع به نتیجه میرسد؛ ولی در فضاهای فوق پیچیده، تفکر عمودی به تنهایی راهگشا نیست. در شبکههای فوق پیچیده (مثل محیطزیست) تمام اجزای شبکه با هم در ارتباط یکایک هستند و تغییر کوچکی در یک جزء شبکه، در تمام شبکه اثر میگذارد. این ارتباط اجزا به طوری گسترده و فراگیر است که تشخیص بین جزء و کل را (که اساس تفکر عمودی است) ناممکن یا بسیار مشکل میکند.
در شبکههای فوق پیچیده (ابَرپیچیده) هر جزئی کل است و هر کلی جزء است؛ یعنی تمام اجزای شبکه در ثبات و حرکت شبکه همکاری میکنند و هر جزء به کاری مهم مشغول است که در تمام شبکه اثرگذار است. اهمیت جزء در تفکر عرفانی به طوری است که شیخ محمود شبستری شروع تفکر را از جزء میداند نه از کل.
تفکر، رفتن از باطل سوی حق
به جزو اندر بدیدن کل مطلق
تنها یک کل هست آنهم «کل مطلق»، یعنی خداست و بقیه عالم همه جزءند و همه اجزا با هم ارتباط حیاتی دارند؛ چون همه اجزا با جان عالم به طور مستقیم و مستقل در تماسند، نه از طریق سلسه مراتب. هاتف اصفهانی در ترجیعبند معروفش میگوید:
ای که دارد به تار زنّارت
هر سر موی من جدا پیوند
در عرفان، کل جهان هستی ـ که به تعبیری همان جهان آشفتگی (یا ابَرپیچیدگی) است ـ به زلف یا مو تعبیر میشود. هاتف میگوید که هر سر موی من رابطه مستقیم و مستقلی با معشوق دارد. این رابطه مستقیم با خداوند، همه اجزا را در یک مقام مساوی قرار میدهد؛ به این معنی که همه با رابطه مسقیمی که با جان آفرینش (
Cosmic Soul
) دارند، میتوانند تمام آفرینش را در خود داشته باشند. به بیان شیخ محمود:
جهان را سر به سر آیینهای دان
به هر یک ذره در صد مهر تابان
یعنی هر یک از اجزای جهان هستی یک آیینه است، به طوری که در هر ذرهای، عکسی از صدها خورشید حقیقت را میتوان مشاهده کرد.
اگر یک قطره را دل برشکافی
برون آید از آن صد بحر صافی
به هر جزوی ز خاک ار بنگری راست
هزاران آدم اندر وی هویداست
درون حبّهای، صد خرمن آمد
جهانی در دل یک ارزن آمد
به پرّ پشهای در جای جانی
درون نقطه چشم، آسمانی
بدان خُردی که آمد حبّه دل
خداوند دو عالم راست منزل
در این ابیات شیخ محمود جهان هستی را تعریف میکند که در آن هر ذره کوچکی به کار مهمی مشغول است و یکایک ذرات حاوی تمامی روح جهان هستند؛ به عبارت دیگر سلسله مراتب و عالی و دانی و کوچک و بزرگ در کار نیست.
روایتهای بزرگ و ساختارشکنی
دوره روشنفکری و به دنبال آن دوره مدرنیته زمان روایتهای بزرگ (
grand narratives
) بود؛ یعنی فیلسوف یا دانشمندی میآمد و ادعا میکرد که با یک یا با چند اصل کلی فلسفی و علمی میتوان تمام مسائل جزء و کل عالم را حل یا لااقل مدلسازی کرد. دیالکتیک هگل یک نمونه از روایتهای بزرگ فلسفی بود. در علم فیزیک یکی از روایتهای بزرگ، اصول فیزیک نیوتونی است و در ریاضیات مختصات دکارتی هنوز روایت بزرگی است. روایت فلسفی دو ارزشی (هست و نیست) ارسطو در دوره جدید، جبر بولین (یعنی حساب کامپیوتری مبنای صفر و یک) را آفرید که امروز بزرگترین روایت در ریاضیات و منطق سنتی به شمار میآید.
در قرن بیستم با ظهور تفکرات انقلابی پیهای محکم روایتهای بزرگ در فلسفه و علم کمی سست شد. فیلسوفانی مانند هایدگر و فیزیکدانهایی چون هایزنبرگ توانستند نشان دهند که روایتهای بزرگ را میتوان زیر سؤال برد و ساختارشکنی کرد. در نیمه دوم قرن بیستم دکتر لطفیزاده (استاد ایرانی دانشگاه برکلی) روایت بزرگ هست و نیست ارسطوئی را با عرضه کردن منطق تشکیک (
fuzzy logic
) زیر سؤال برد. در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ یک عده فیلسوف و جامعهشناس اروپایی مانند میشل فوکو، ژان لیوتارد و ژاک دریدا نگرش به تاریخ و علوم اجتماعی را دگرگون کردند. میتوان گفت که زیربنای پسامدرن در نیمه اول قرن بیستم ریخته شده؛ ولی عنوان پستمدرن (به معنی یک نهضت جدید فکری) در اواخر قرن بیستم باب شد.
روانشناسان اواسط قرن بیستم چون کارل یونگ و اریک فروم با اینکه رسما پسامدرن به حساب نمیآیند، توانستد روایتهای بزرگ دوره مدرن را تعدیل و تصحیح کنند و راه را برای روانشناسی و اسطورهشناسی پسامدرن باز کنند. یونگ و فروم متوجه آن شدند که دوره مدرن خود را از دانش شرق (بهویژه عرفان شرقی) محروم کرده است و بنابراین سعی کردند در حل مسائل روانشناسی و اجتماعی از تفکرات عرفانی نیز بهره بگیرند. در حالی که فروید بیشتر به اسطورهشناسی غربی توجه داشت؛ یونگ و فروم و به دنبال آنها ژوزف کمبل (
J.Campbell
) توانستند با مقایسه اسطورهشناسی شرق و غرب درهای عرفان شرق را به روی علم و بینش علمی باز کنند. اریک فروم در کتاب معروف «هنر عشق ورزیدن» مولانا را به عنوان یک متفکر بزرگ جهانی معرفی میکند و نشان میدهد که عرفان شرقی در حل مسائل امروز بشری راهحل عملی دارد.
عرفان و روشنفکران مدرنیته
درحالی که غربیها دانش عمیقی از عرفان نداشتند، توانستند جنبه کاربردی عرفان را تا اندازهای بشناسند. در مقابل، بیشتر روشنفکران مدرن ایرانی از ارزش کاربردی میراث عرفانی خود غافل ماندند تا جایی که بسیاری از روشنفکران ایرانی حافظ و خیام را میگسار و شهوتپرست معرفی میکردند و میگفتند که این شاعران افرادی لذتطلب بودند و تنها میگفتند دم را غنیمت دان. اینان برای اثبات ادعای خود اشعاری را گواه میگرفتند مانند این شعر حافظ را:
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
یا این شعر خیام:
خیام، اگر ز باده مستی، خوش باش
با لالهرخی اگر نشستی، خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش
تفسیر شعر عرفانی در جهت پوچیگرایی و لذتطلبی با ظهور مدرنیته در ایران رونق گرفت. ما در اینجا قصد وارد شدن در این بحث قدیمی را نداریم. تنها لازم است خاطرنشان کنیم که این بحث که خیام و حافظ به روح و خدا و قیامت معتقد بودهاند یا نبودهاند، یا اینکه عشرتطلب بودهاند یا پرهیزگار یک نگرش تقلیلگرایانه به شعر عرفانی و تغزلی است. ارزش جهانی آنها در این است که نشان دادهاند میتوان از یک زاویه دیگر هم به جهان هستی نگریست. در واقع عرفا و شعرای عرفانی چون سنائی، خیام، عطار، مولانا، سعدی و حافظ بسیار پیشتر از فیلسوفان پسامدرن روایتهای بزرگ یونانی (ارسطوئی و افلاطونی) را زیر سؤال بردند.
نهصد سال قبل از ژاک دریدا، خیام نشان داد که حقیقت در ورای واقعیات نیست، بلکه در بطن آنهاست. این کشف بزرگی است که آن را به پسامدرنهای اروپایی نسبت میدهند. ژاک دریدا جمله معروفی دارد که: «در ورای متن، هیچ چیزی نیست»؛ با این تفسیر که تفکر دو ارزشی و سلسلهمراتبی ارسطوئی ما را از متن دور میکند و ما باید بیشتر به متن عالم و گفتمانش با بشر توجه داشته باشیم نه اینکه از ورای متن به متن نگاه کنیم.
ما در این گفتار به عرفان و ادبیات عرفانی از دیگاه فرامدرن نگاه میکنیم (نه از دیدگاه روشنفکری و مدرنیته)، یعنی قصدمان حل مسائل کاربردی اجتماعی و فلسفی زمان است نه ادامه بحث بر سر میگساری و لذتپرستی خیام و دیگران. قصد این گفتار عرضه ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 