پاورپوینت کامل حکمت متعالیه صدرایی ، فلسفه حال و آینده ۴۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکمت متعالیه صدرایی ، فلسفه حال و آینده ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکمت متعالیه صدرایی ، فلسفه حال و آینده ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکمت متعالیه صدرایی ، فلسفه حال و آینده ۴۹ اسلاید در PowerPoint :
برخورد تاریخ با اندیشه فیلسوفان متفاوت است. عوامل گوناگونی دست به دست هم میدهند تا به یک اندیشه فلسفی مجال حضور دهند تا بتواند از توجه و عنایت اندیشهورزان برخوردار شود. در تاریخ فلسفه با بسیاری فیلسوفان مواجه میشویم که در دوران حیات خویش توفیق مییابند تا اوج توجه و عنایت جامعه فلسفی دوران خویش را به دیدگاه جدید خود ببینند و در چالشهای له و علیه دوران خویش مشارکت بجویند.
برخورد تاریخ با اندیشه فیلسوفان متفاوت است. عوامل گوناگونی دست به دست هم میدهند تا به یک اندیشه فلسفی مجال حضور دهند تا بتواند از توجه و عنایت اندیشهورزان برخوردار شود. در تاریخ فلسفه با بسیاری فیلسوفان مواجه میشویم که در دوران حیات خویش توفیق مییابند تا اوج توجه و عنایت جامعه فلسفی دوران خویش را به دیدگاه جدید خود ببینند و در چالشهای له و علیه دوران خویش مشارکت بجویند. شاید بتوان به خوبی دکارت، مارلبرانش، جان لاک، کانت و هگل را از این دسته فیلسوفان دانست. در مقابل تاریخ فلسفه نشان از فیلسوفانی میدهد که این بخت با آنها یار نبوده و در دوران زندگی خود آراء فلسفیشان توجه و اقبالی را نیافته است و در گمنامی به سر بردهاند. ولی پس از مرگشان دیر یا زود اقبالی وافر به دیدگاههای فلسفی آنها شده است. گمنامی لایب نیتس در هنگام مرگ، برغم موقعیتهای خوب سیاسیاش، نشان از این بیمهری فلک در دوران زندگی او دارد. اما همین فلسفه لایب نیتس در قرن بیستم دوباره بازخوانی میشود و رگههای اندیشه فلسفی اورا میتوان در آراء اندیشمندان این دوران دید. کییرکگارد در نیمه قرن نوزدهم میمیرد، اما نظریهپردازیهای او حتی تا آخر قرن نوزدهم نیز مورد عنایت قرار نمیگیرد. از دهه دوم قرن بیستم رفته رفته آراء او نه تنها مورد توجه قرار میگیرد و روز به روز نقش مهمتری را در جغرافیای اندیشه روز بشری بازی میکند که خود الهامبخش جریان عمده فلسفی مهمی همچون اگزیستانسیالیسم میگردد. جالب آن است که اندیشه فلسفی او الهامبخش یک تلقی جدید در فیزیک یعنی فیزیک کوانتمی میشود. بوهر ایده سطوح کوانتایی انرژی را در اتم در هنگام مطالعه کتاب کییرکگارد به مدد سطوح سهگانه کییرکگاردی ملهم شد.
گذشته از عوامل تاریخی و جغرافیایی که در تاثیرگذاری آراء یک فیلسوف مؤثر است، نوع ظرفیتهای وجودی یک فلسفه نیز در تاثیرگذاری آن بر اندیشه بشری و راهگشا بودن آن تعیین کننده است. همین مسئله است که یک فلسفه را پویا و پایا میسازد و در صورت عدم وجود آن ظرفیتها آن را به فلسفهای تاریخی که دوران آن بسر آمده است تبدیل میسازد. در این مقاله درصددیم تا با بازنمودن عناصر پویای فلسفه ملاصدرا این ظرفیتهای وجودی را بررسیم. برخی آراء حکمت متعالیه صدرایی وقتی با اندیشههای فلسفی دوران خود در حوزههای دیگر فلسفی جهان سنجیده میشود تفاوت بارز زمانی آنها دیده میشود. آرائی که ملاصدرا در آن دوران مطرح کرده است با مسائلی که در دویست سال پس از او عرضه شده است قابل مقایسه دیده میشود. همعصر ملاصدرا، دکارت، در مواجهه با مسئله رابطه نفس و بدن بین توازی آن دو، براساس مبانی فلسفیاش و اتحاد آن دو براساس واقعیتهای پیش رویش، آمد و شد میکند که خود پایهگذار مسائل بسیار دیگری در فلسفه میگردد.([۱]) اما تبیین از نفس به «جسمانیهالحدوث و روحانیه البقاء» توسط ملاصدرا([۲]) که نگاه فلسفی قرن بیستمی (همچون نگاه وایتهد و برگسون) به آن نزدیک میشود خود بخوبی از پس تمایز در عین اتحاد و اتحاد در عین تمایز بین نفس و بدن برمیآید بدون آنکه در ماتریالیستی نگاه کردن به نفوس حیوانی و نباتی _ همچون دکارت_ گرفتار آید. اینگونه است که ظرفیت وجودی یک فلسفه همچون فلسفه ملاصدرا میتواند نه تنها مشکل گشایی کند بلکه کلیدهای ویژهای برای حل و عقد زوایای تاریک اندیشه بشری در آینده ایفا کند. اکنون با توجه به این نگرش صدرایی است که روانشناسان را به یک نگرش جدیدی در برابر تقابل دو نوع تلقی دارویی _ جسمانی و نگرش ذهنی _ ادراکی میرساند که نافی هیچیک از آن دو نیست و جمع شایستهای از آن را در اختیار مینهد. این پژوهشها همانهایی هستند که از این پس باید به انجام برسد تا نگرشهای جدید روانشناسانه و حتی فلسفه ذهن از آن برخوردار شود. این همان ظرفیت وجودی است که فلسفه ملاصدرا واجد است و پویایی خود را در این باب مینماید.
در سالیان اخیر پژوهشهای بسیاری حول تطبیق و مقایسه اندیشه ملاصدرا و متفکران معاصر غربی به انجام رسیده و میرسد. برغم آنکه ملاحظاتی چند در این نوع مقایسه وجود دارد و دو فضای فکری متفاوت غرب و فرهنگ اسلامی_ ایرانی نحوه این مقایسهها را با مشکلاتی مواجه میسازد ولی خود این کنکاشها نشان از اموری چند دارد: اولاً، به ظرفیت باز اندیشه ملاصدرا اشاره دارد که میتواند پا به پای بسیاری از نگرشهای نوین مطالب بسیاری را برای عرضه ارائه نماید. ثانیاً، اگر تاریخ اندیشه بشر را جریانی بدانیم که در جهت روشنترشدن بسیاری از تاریکیهای ذهن بشری یک تأثیر و تأثر متقابل را مینماید (بدون آنکه ارزشگذاری تکاملی برای آن داشته باشیم) آنگاه به این نظر میرسیم که این مقایسهها خود برخاسته از آن است که با ظهور اندیشههای جدید بسیاری از اندیشههای پیشگفته، وضوح و عمق خویش را مینمایانند. بدینصورت است که وقتی با تلاش اندیشمندان جدید در بازنمودن یا طرح عمیقتر مسائلی خاص از نادانستههای بشری میشویم، میتوانیم در پرتو آن عمق و تیزبینی آراء حکمت متعالیه صدرایی را بیابیم. ثالثاً، این آراء و نظریات جدید موجب میشوند که اندیشمندان نوصدرایی در ادامه مسیر حکمت او به راهیابیهای جدید برای انسان معاصر دست یابند. اما هرچه باشد این مسیری متمایز نخواهد بود بلکه استفاده از غنای پیشین پیشتاز آن یعنی ملاصدراست.
حال گذشته از مسئله تعامل و رابطه نفس و بدن، حسب اقتضای این مقاله به عناصری چند از فلسفه ملاصدرا اشاره میشود تا فلسفه حال و آینده بودن آن نشان داده شود:
۱. زمان: تأمل در بحث زمان یکی از ویژگیهای فلسفه قرن بیستم است. توجه به ویژگی سیال بودن زمان در قرن بیستم محور آراء فیلسوفان مهمی گردیده است. شرایط تفکر ویتالیستی و پویشی از یک طرف و تفکر اگزیستانسیالیستی از جهت دیگر بود که پویایی زمان را محور توجه ویژهای نمود. تأکید برگسون بر تفاوت بین زمان ((
time
و دیرند ((
duration
خصلت پویایی آن را بازنمود.([۳]) کانت زمان را در قالب مقولات حس بیان کرد.([۴]) هرگونه نگاه مقولی به زمان، خود ایستا ساختن آن و مکانی نگاه کردن به آن است. همین امر جنبه پویایی زمان را در قالب معرفتشناسی جدید نادیده گرفت. در قرن بیستم با طرح بحث زمان توسط برگسون و تأکید او بر جنبه پویایی آن که نه با هوش که با شهود قابل وصول است بحث زمان جلوهای دیگر یافت. برگسون سعی کرد تا با فرارفتن از نگاه مقولی معرفت شناختی کانتی، ماهیت واقعی زمان را نشان دهد. او برای چنین فراروی دیگر به قالبهای ذهنی تکیه ننمود. او «شهود» را بکار آورد تا تبیین عالم براساس تحول پویا میسر شود. همین مسیر وایتهد با فلسفه پویشی خود با تأکید بر رخداد که در نظر او عنصر اولیه عالم بحساب میآمد راه نوی را پیش نهاد.([۵]) از اینها در پرتو نگرش اگزیسانسیالیستی خود بود که توانست زمان را درکنار هستی و نه چیستی لحاظ کند. همه این تحولات در فلسفه، توانست جای را برای نگاه جدید و عمیق به زمان ایجاد کند.
فلسفه اصالت الوجودی ملاصدرا به برکت اصل بنیادین خود، یعنی ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 