پاورپوینت کامل توضیح آکادمی برای «عقبماندگی» ۶۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل توضیح آکادمی برای «عقبماندگی» ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توضیح آکادمی برای «عقبماندگی» ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل توضیح آکادمی برای «عقبماندگی» ۶۶ اسلاید در PowerPoint :
ایرانشناسی فئودالی به طور منسجم و هدفمند پس از کنفرانس لنینگراد و تلاشهای ایدئولوژیکی نظام سیاسی شوروی در تطبیق مراحل تکاملی تکخطی مارکسیستی بر کل جهان شکل گرفت.
نگاهی به نظریهپردازی جامعهشناسانه درباره تاریخ ایران
ایرانشناسی فئودالی
ایرانشناسی فئودالی به طور منسجم و هدفمند پس از کنفرانس لنینگراد و تلاشهای ایدئولوژیکی نظام سیاسی شوروی در تطبیق مراحل تکاملی تکخطی مارکسیستی بر کل جهان شکل گرفت. از مهمترین نمایندگان این نوع مطالعات، ایرانشناسان روسی را میتوان برشمرد که هرکدام متخصص دوره خاصی از تاریخ ایران بودند، کسانی چون پطروشفسکی، ایوانف، دیاکونف، و… درکنار تالیفات متعدد هرکدام از این مورخین و صاحب نظران، کتاب تاریخ ایران که به صورت مشترک توسط این پژوهشگران تالیف شده است، مهمترین تلاش مشترک این متخصصین تاریخ اجتماعی ایران است.
ایرانشناسی آسیایی
در پارادایم دوم نیز مطالعات انجام شده به مواردی که ذکر خواهم کرد مختصر نمیشود، ولی مطرحترین آنها نمونههای مورد اشاره هستند. یعنی در پارادایم ایرانشناسی آسیایی که با مبنا قرار دادن نقدهای وارده بر پارادایم اول مطالعات خود را دنبال میکنند میتوان به آثار و دیدگاههای کسانی چون احمد اشرف، محمدعلی همایون کاتوزیان و یرواند آبراهامیان اشاره کرد. پارادایم آسیایی با نقد پیشفرضهای پارادایم فئودالی کار خود را آغاز میکند. اصلیترین این پیش فرضها مفاهیمی چون، مالکیت خصوصی و طبقه اجتماعی است. این پارادایم در تلاش است تا با شرح برخی مصادیق عدم وجود یا به رسمیت شناخته نشدن مالکیت خصوصی در ادوار تاریخ ایران را مطرح کند. در این رویکرد تمام داراییها، ازجمله مهمترین عنصر ابزار تولید در شیوههای تولید و بهرهوری کشاورزی در اختیار دولت استبدادی خودکامه بوده و افراد تنها به مثابه امتیازی موقتی که هر لحظه امکان از دست دادن آن وجود دارد اراضی را در اختیار داشتند. پس در این روایت هرگز شیوههای زمینداری و اخذ بهره مالکانه همچون؛ تیول، سیورغال و اقطاع، برخلاف رویکرد روایت فئودالی به منزله مصادیق وجود مالکیت خصوصی زمین به شمار نمیآید. مساله دیگر آنکه این پارادایم درصدد نشان دادن مصادیق عدم وابستگی کشاورز یا رعیت به زمین است، وابستگی همچون رعیت به زمین در نظام فئودالی مشاهده شده در نمونه تاریخی اروپای غربی. در نظام فئودالی، رعیت بخشی از زمین بود که همراه با آن خرید و فروش میشد. اما در تاریخ ایران مصادیق این وجود ندارد. پس ایرانشناسان آسیایی همچون اشرف و کاتوزیان با نقد این پیش فرضهای پارادایم فئودالی مهمترین پیشفرض خود را در روایتگری تاریخ اجتماعی ایران که به مثابه عنصری بنیادین مفصلبندی صورتبندیهای تاریخی – اجتماعی را تعیین میکند، بیان میکنند. مهمترین پیشفرض این محققین در تحلیل تاریخ اجتماعی ایران وجود دولت استبدادی است که قدرت خودکامه از مشخصات اصلی آن است و این خودکامگی متفاوت از ویژگی دیکتاتوری و مطلقه بودن دولتهای استبدادی مشاهده شده در تاریخ اروپای غربی است. اشرف به بررسی و بیان ویژگیهای اینگونه دولت پرداخته اما کاتوزیان به این سطح اکتفا نکرده و به تاریخ شکلگیری اینگونه استبداد نیز توجه کرده است. کاتوزیان در این مسیر در ابتدا با نقد نظریه ویتفوگل در خصوص نحوه شکلگیری دولت مستبد شرقی سعی کرده تا نشان دهد که نظریه او نظریهای بدیل بوده و اتفاقا بیشتر با تاریخ ایران مطابقت دارد. این کار کاتوزیان درحالی است که ویتفوگل در فصول پایانی کتاب خود با استناد به مارکس بیان کرده که در برخی مناطق دولت خودکامه استبدادی صرفا از طریق انجام کارهای بزرگ شکل نگرفته و جداافتادگی اجتماعت کار و تولید میتواند منجر به شکلگیری دولت استبدادی خودکامه شود. این شرح بیان شده در فصول پایانی کار ویتفوگل همان است که کاتوزیان به عنوان یک نظریه جدید و متفاوت از ویتفوگل ادعای مالکیت آن را دارد.
آبراهامیان و دولت ضعیف
برخلاف دو نظریهپرداز دیگر پارادایم دوم، یرواند آبراهامیان مطالعات و نظریهپردازیهای خود را با پیشفرض وجود دولت مستبد شرقی شروع نمیکند. او با استناد به جملاتی از مارکس شروع میکند که دقیقا بر عدم وجود دولت مستبد قوی تاکید میکند. اما رویکرد آبراهامیان با دو نظریهپرداز قبلی پارادایم آسیایی اشتراکات متعددی در پیشفرضها دارد. برای نمونه در نظام فکری آبراهامیان نیز میتوان از اعتقاد به عدم وجود مالکیت خصوصی یا طبقه اجتماعی مستقل سراغی گرفت. از نظر او یکی از راههای تحول اجتماعی انقلابهای دهقانی است که یکی از عناصر اصلی آن وجود طبقه دهقانان ناراضی است. آبراهامیان که در این بحث متاثر از اریک ولف است، در مطالعات خود سعی میکند نشان دهد که به دلیل عدم وجود مالکیت خصوصی و نظام بهرهوری متفاوت از ساختار جوامع اروپایی که در تاریخ خود از شورش دهقانان ناراضی متاثر بودهاند، در تاریخ اجتماعی ایران این امکان تحول
تاریخی – اجتماعی وجود نداشته و فقط در منطقه شمال ایران است که به دلیل برخورداری از شرایط اقلیمی متفاوت شورشهای دهقانی شکل میگیرد. البته این نظر آبراهامیان جای بحث و بررسی بیشتری را دارد که در این مجال امکانپذیر نیست.
متاثر از تکامل گرایی عصر مدرن
باوجود اختلافات بسیار هر دو پارادایم اشتراکات قابل تاملی دارند؛ هردو رویکرد متاثر از اندیشه تکاملگرایی برآمده از عصر مدرن هستند. عصری که مطالعات قوممدارانه انسانشناسان بر سایر حوزههای تفکر و اندیشه علمی و فلسفی سایه افکنده بود. در چشمانداز هردو پارادایم فراروایتی که منشعب از همان بینش قوممدارانه اروپا محور بود، زمینه مطالعات و اندیشهورزی را شکل داده بود. در یکی فرا روایتی به نام فئودالیسم بر تاریخ اجتماعی پیشاسرمایهداری جوامعی چون ایران سایه افکنده و در دیگری فراروایتی به نام شیوه تولید آسیایی. علاوه بر غایتگرایی و تکاملگرایی از این منظر نیز دو پارادایم ایرانشناسی فئودالی و آسیایی در دستهبندی بینش و نظریهها در پارادایم مدرن قرار میگیرند. بعد مشترک دیگر دو رویکرد فئودالی و آسیایی را میتوان در روششناسی آنها یافت؛ هر دو پارادایم متاثر از روششناسی پوزیتیویستی بوده و نگاه اتیک یا بیرونی به تاریخ اجتماعی ایران دارند.
به اصطلاح پسامدرن
این کمداشتهای موجود در بینش و روششناسی دو پاردایم ایرانشناسی همان محورهایی هستند که مبداء نقد پارادایم فکری موسوم به پسامدرن از مدرنها را تشکیل میدهند. در رویکرد پارادایم به اصطلاح پسامدرن چند نکته حایز اهمیت وجود دارد که اتفاقا از همان نقاط نقدپذیر دو رویکرد اول در روایتگری تاریخ اجتماعی ایران مطرح شده است. پیش از شرح مشخصههای هستیشناختی و روششناختی پارادایم ایرانشناسی «به اصطلاح» پسامدرن نکته بسیار مهمی در خوانش و فهم مفهوم «پسامدرن» باید مورد توجه قرار گیرد. آن تامل در نکات مهم نیز از این جا آغاز میشود که چرا نگارنده این سطور از پیشوند «به اصطلاح» در اشاره به مفهوم پسامدرن استفاده میکند؟ دلیل کاربرد این پیشوند با فهم مشخصههای پارادایم فکری موسوم به پسامدرن به طور کلی بهتر مشخص میشود. با مرور این مشخصه میتوان اعم آنها را در نزد اصحاب آن در چندین کلمه که البته نیاز به شرح مفصل دارد یافت. البته در این مجال هم فرصت آن شرح وجود ندارد و هم پرداختن به آن مشخصهها یاداشت حاضر را به سمت دیگری سوق خواهد داد. با این وجود اعم این مشخصهها را کیتنش چنین خلاصه میکند؛ ضدیت با معرفتشناسی، مرکزیتزدایی از جامعه، توجه به بینهایتی معنا به عنوان منبعی برای ساختن هویتها و ساختارها، جوهرستیزی، تکثر چشماندازها که با آنها به زندگی اجتماعی نگریسته میشود. اگر به تاریخ اندیشه و هستیشناسی و دستگاههای نظری پیشین در نزد علمای علوم انسانی مختلف نگریسته شود، میتوان درک کرد که گرچه در ادوار تاریخی متاخرتر – که برخی معتقد به ظهور نظامهای فکری به اصطلاح پسامدرن در آنها هستند – به طور مشخص و مداوم بر این اصول اندیشه تاکید شده است، اما قطعا اساس بینش هستیشناسانه و روششناسانه پارادایم موسوم به پسامدرن را بسیار پیش از آن میتوان در تاریخ اندیشه در حوزه علم و فلسفه یافت.پرسشی که در مواجهه با اصول هستیشناختی و روششناختی برای یافتن مصداق یک جامعهای که به دوره پسامدرن وارد شده باشد پیش میآید، این است که آیا در عالم واقع جامعهای وجود دارد که پسامدرن باشد؟ نمیتوان چنین جامعهای را یافت. به تعبیر ح. ا. تنهایی که کاربرد پسوند «به اصطلاح» در اینجا دقیقا متاثر از دیدگاه او است، حتی تفکیک یافتهترین جوامع با مرکزها و مطلقهایی برای مفصلبندی عناصر اجتماعی درون سامانی خود روبهرو هستند. پس به لحاظ عینی مشخصههای جامعه پسامدرن تاکنون در هیچ جامعهای به طور کامل تحقق نیافته و هیچ ساختار اجتماعی این دوران را به مثابه ورود به یک دوره تاریخی تجربه نکرده است. اما آنچه مسلم است در بعد ذهنی و جهان اندیشه و باور علمی و فلسفی این اتفاق افتاده و یک نظام فکری شکل گرفته که برخی از اصحاب آن با نام پسامدرنها یاد میکنند. اما اصولی که این متفکران بر آن به عنوان اصول مکتبی خود پای میفشارند همچنان که اشاره شد تازگی ندارد، علاوه بر آن مشخصههای تاریخی که ذکر شد به طور مشخص بنیانگذاران پارادایم کنش متقابلگرایی نمادی و خصوصا هربرت بلومر بطور مشخص این اصول هستی شناختی و روششناختی را مطرح کردهاند. در قضایایی بنیادین بلومر اصولی مطرح میشود که بر همین نسبیت چشماندازها، سیال بودن معانی و حتی معتبر بودن روایتهای متعدد اشاره دارد، اساسا اصل فلسفی حاکم بر فلسفه پراگماتیسم که پایههای فلسفی این مکتب را شکل میدهد، همچون فلسفه اگزیستانسیالیسم برهمین اصول اشاره دارد. از منظر فلسفه پراگماتیسم هر واقعیتی از بستر دیالکتیکی خود در رابطه دیالکتیکی بین عناصر شکلدهنده خود آن تجربه شدن را مییابد که نمیتوان از پیش غایت یا رابطهای قطعی را برخلاف اندیشههای تکاملی فئودالی یا آسیایی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 