پاورپوینت کامل رفع یک ابهام حقوقی ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رفع یک ابهام حقوقی ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رفع یک ابهام حقوقی ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رفع یک ابهام حقوقی ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
همایش دولت پژوهی؛ واکاویهای نظری، کاربردی و آسیب شناختی در روز سه شنبه ۱۰ اسفند ماه ۱۳۹۵ در تالار اجتماعات دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد.
همایش دولت پژوهی؛ واکاویهای نظری، کاربردی و آسیب شناختی در روز سه شنبه ۱۰ اسفند ماه ۱۳۹۵ در تالار اجتماعات دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد. در این همایش طی چهار نشست ابعاد مختلف دولت به معنای حاکمیت واکاوی شد و موضوعاتی چون ‘دولت و کیفیت سیاست گذاری عمومی در ایران’، ‘دولت و اقتصاد سیاسی و توسعه’، ‘مباحث حقوقی و قانونی دولت’ و ‘مباحث نظری در زمینه دولت’ از مباحث پنل های این نشست بودند. متن زیر سخنرانی سیدجواد طباطبایی در این همایش است. ایشان در سخنان خود از ابهامی حقوقی سخن گفتند که در مورد دو مفهوم دولت و حکومت در ایران وجود دارد. ایشان برای پیش بردن بحث خود ابتدا تاریخچه ای از چگونگی شکل گیری این دو مفهوم در غرب سخن راندند.
دولت و حکومت در غرب
کشور ما به لحاظ مفاهیم، کشور ابهامهاست؛ حدود و ثغور بسیاری از مفاهیم و تعریف دقیق آنها برای ما روشن نیست. در این نشست یک جملهای خوانده شد که خاطرم نیست از کدام کتاب است: «دولت در زبان فارسی حداقل چهار معنا دارد.» وقتی بر سر مفهومی به این مهمی اجماع نداریم قطعاً حداقل چهار معنا خواهد داشت. وقتی در عام مردم این ابهامها وجود دارد طبیعتاً اشکالی ندارد، اما اشکال آنجاست که حتی علما اجماعی بر سر بعضی از مفاهیم ندارند. وقتی در کشور (بهعنوان مثال) میگوییم دولت، درست متوجه نمیشویم که دولت کجاست چه کسی یا چه چیزی است [و این] اشکال عمدهای است. این اشکالات از گذشته وجود داشته و ما هیچوقت این مفاهیم را درست متوجه نشدیم، حتی حقوقدانهای ما این اصطلاحات را مبهم به کار میبردند.
موضوع بحث من عبارت است از «دولت و حکومت». در این جلسه کمتر در مورد حکومت بحث شده است، درحالیکه کلمات دولت و حکومت کلمات قدیمی در زبان فارسی هستند. تردیدی نداریم که این دو کلمه از طریق عربی وارد منابع فارسی شدند و از طریق فارسی به ترکی استانبولی وارد شد و از آنجا یک دوری زد و از ترکی استانبولی دوباره وارد زبان فارسی جدید ما شده است؛ البته در دوران جدید به معنای دیگری به کار میروند، این تحولات در مورد بسیاری از مفاهیم ما صدق میکند. چون ما چندان موضوع تاریخ مفاهیم و یا تحول مفاهیم را مورد بررسی قرار نمیدهیم و در دانشگاههای ما چندان در مورد این موضوعات بحث نمیکنند و هدف آنها عمدتاً برای درست کردن و تولید کارمند سطح پایین است، بنابراین این بحثها اصلاً جایی در دانشگاههای ما ندارد.
ما یکسری از کلمات عربی-فارسی مانند دولت و حکومت را خودمان از قبل داشتیم، از یک زمانی در متنهایی به کار میرفت که ما الآن در اختیار داریم؛ اما از یک زمانی به بعد تحت تأثیر علوم انسانی جدید غربی که از طریق ترجمهها وارد شد دوباره ما این کلمات را فعال کردیم. در اینجا یک اتفاق بسیار مهم مضمونی افتاد؛ یعنی در مضمون اینها یک تحولی صورت گرفته که طبیعتاً این حکومت آن حکومتی که ما قبلاً به کار میبردیم، نیست؛ یعنی از طریق ترجمه از زبان فرانسه و بعدها از انگلیسی یا یکی دو زبان دیگر این مفاهیم را گرفتیم و درست هم متوجه نمیشویم که فرق این مفاهیم جدید بهعنوان حکومت معادل
government
انگلیسی در مقایسه با مفهوم پیش از خود که در منابع قدیمی ما به کار میرفته چیست و چه تمایز اساسی دارد و نمیدانیم که چه شکافی در اینجا ایجاد شده است. ما در زمان و مکانی متوجه نشدیم این مفهوم قدیمی حکومت بالکل از معنای خود خالی شده و از یک مضمون جدید پر شده و ما از یک نظام مفاهیم به یک نظام مفاهیم دیگر رفتیم و متوجه نشدیم چه اتفاقی افتاده است.
یکی از مفاهیمی که همه با آن آشنا هستند کلم طبقه است. در تداول زمان قاجار و قبل از آن هم طبقات مردم را به معنای اصناف میفهمیدند، اما بعد از مبارز طبقاتی و به وجود آمدن بحث طبقات در علوم اجتماعی، ما
class
را ترجمه کردیم و متوجه نشدیم که این طبقهای که ما از آن صحبت میکنیم هیچ ربطی به آن طبقه ندارد؛ بنابراین اینجا یک اتفاقات بسیار مهم بر سر فهم ما از مفاهیم افتاده است.
این تأکید برای این است که نظر حقوقدانهای کشور را به این جلب بکنم که ما باید در یک جایی بتوانیم به یک اجماعی برسیم که بعد از این هرکسی که میگوید دولت، معلوم شود که
state
است یا
government
، والا نمیتوانیم مثلاً در مورد دولت هویدا صحبت کنیم. دولت هویدا در واقع حکومت است، درحالیکه دولت یک امر دیگری است و گرفتاری ما در حکومت نیست، گرفتاری ما در دولت است که درست نمیدانیم چیست. سعی میکنم ابتدا تا اندازهای این را در غرب باز کنم و بعد برگردم به اینکه به چه ترتیبی به اینجا انتقال پیدا کرده است.
میدانیم در اولین جایی که نظام حکومتی در معنای جدید ایجاد شد و اصطلاح سیاست یا بهتر است بگویم سیاسات تثبیت شد، یونان است. در یونان یک امر اجتماعی یا یک نهاد اجتماعی ایجاد شد که در جای دیگر نبود. در یونان شهرهایی بودند که بهصورت سیاسی سازماندهی شدند به زبان یونانی به اینها گفتند
polic
؛ در زبانهای اروپایی مثلاً انگلیسی آن را به
city
ترجمه میکنند، گاهی به آن گفتند
city-state
که غلط است، اگرچه این ترجم خود غربیهاست، اما غلط است و در واقع نوعی از نفهمیدن واقعیت پیچید یونانی است؛ چون در واقع
state
در آنجا نبود.
City
شهری بود که از شهر به معنای شهر اداری (بهعنوان مثال، تهران) جدا شد، جدایی آن هم به این صورت بود که ایجاد قدرت سیاسی کرد. اگرچه در مورد یونان هیچیک از این اصطلاحات درست نیست، اما به ناچار باید گفت یک شرایطی ایجاد و قدرتی به میان آمد که بر مردم حاکم شدند و این
city
را اداره کردند. گفتم اصطلاح
City state
درست نیست، چون در واقع دولتی وجود ندارد (بعداً میگویم دولت در کجا ظاهر شد).
یونان را که پشت سر بگذاریم قرونوسطی را در پیش داریم که فهم آن برای ما خیلی مهم است. متأسفانه دانشگاه ما بالکل در مورد قرونوسطی چیزی نمیگوید. قرونوسطی مهم است، چون وقتی روم، مسیحیت را بهعنوان دین رسمی پذیرفت چیزی ایجاد شد که ما به آن امت میگوییم؛ یعنی جماعتی که یک دید الهی آنها را به هم ربط میدهد، بعد از آن است که این امت، نظام حکومتی خود را ایجاد میکند؛ امپراتوری مقدس رومی-ژرمنی را ایجاد میکند که به زبان لاتین به آن میگفتند
impérium
که اتفاقاً آن چیزی نیست که در یونان ایجاد شده بود بلکه جدا شدن از آن است، چون یونان بههیچوجه به این اعتقاد نداشت که در بیرون از یک شهر (شهری که خودبسنده است یا به زبان امروز خودکفاست) جماعتی را به رسمیت بشناسند که بخواهند دولتی برقرار کنند. این جماعت شهروندان رومی وقتی در جایی بهصورت شورایی جمع میشدند و تصمیمی میگرفتند آن عبارت بود از
polic
؛ بنابراین در روم ما دولت داشتیم و در روم مسیحی است که دولتی ایجاد میشود که
impérium
است؛ دولت است -البته کلم دولت خود اینجا مسئلهدار است- اما دولت یک امت است که عبارت از امت مسیحی. این اصطلاحاتی است که در زبانهای اروپایی وجود دارد.
در دوران جدید که بهصورت پیچیدهای از اواخر قرونوسطی تحولات بسیار مهمی صورت میگیرد تا زمانی که بهتدریج چیزی ظاهر میشود که به آن میگوییم دولت. اولین بار این اصطلاح در زبان ایتالیایی توسط ماکیاولی به کار میرود،
lo stato
که معادل
state
انگلیسی است اما فعلاً آن را ترجمه نمیکنم، زیرا در نوشتههای ماکیاولی و در آن زمان به چندین صورت این کلمه به کار میرفت.
lo stato
یعنی هم چیزی شبیه آن چیزی که امروز به آن میگوییم دولت به معنای
state
و هم تسلط بر امور (حاکمیت یک نفر بر جماعت). چون ماکیاولی از خاندان مدیچیها بود، میگوید
lo stato de Medici
؛ یعنی تسلط مدیچیها بر امور، فرمانروایی مدیچیها. این اصطلاح معادل همان چیزی است که ما قدیمیتر داشتیم. فرض کنید کتابی عربی داشته باشیم با عنوان دولت آل سلجوق، این دولت همان دولتی است که ماکیاولی میگوید؛ یعنی خاندانی بر امور مسلط شده است و فرمانرواست. اما چون ماکیاولی تولید قدرت جدید را زیر نظر دارد و دارد آن را توضیح میدهد،
lo stato
که به معنای شخصی به کار میرود (بر شخصی تأکید میکنم) بهتدریج میلغزد و یک مضمون غیرشخصی پیدا میکند؛ یعنی دولت آن چیزی است که اتفاقاً شخص نیست.
اما در اروپا بعد از ماکیاولی یک اتفاق دیگر هم افتاد، ماکیاولی نتوانست دولت را بهصورت کامل در معنای جدید تدوین کند، اتفاق در یک جای دیگر افتاد؛ مفهوم جدیدتری در مباحث اندیش سیاسی وارد شد و آن مفهوم حاکمیت است که این مفهوم هم برای ما خیلی روشن نیست. برای ما حاکمیت همان جماعتی است که بر ما حکومت میکنند، حاکمیت را به مجموعهای میگوییم که هم برای ما دولت است هم حکومت، در مواردی هم میگوییم حاکمیت. این مسئله را ژان بُدِن برای اولین بار مطرح میکند و میگوید دولت یک چیز است و حکومت چیز دیگر؛ وقتی به زبان فرانسه مینویسد، میگوید اتا (
État
)، وقتی به لاتین مینویسد، میگوید
status. status
همان کلم
state
است اما در معنای اولیهاش؛ یعنی وضع و حال که امروز هم به کار میرود، مثلاً میگوییم
state of natural
یعنی وضع طبیعی. بسیاری از سفرنامهنویسانی که به ایران سفر کردند، مینوشتند «وضع ایران»، اما بهتدریج این وضع تبدیل میشود به دولت ایران؛ چون وضع سیاسی ایران را مینوشتند، البته راجع به اخلاق و مذهب و آدابورسوم هم مینوشتند، ولی چون گزارشها عمدتاً سیاسی بود کلم اتا (
État
) یا
status
که به معنای وضع ایران در دور صفوی است، بهتدریج لغزیده یا مضمون جدیدی پیدا کرده که معادل دولت میشود.
بنابراین، برای اولین بار این کلمه را ژان بدن به کار میبرد. ژان بدن اتا (
État
) را به کار میبرد که همان
lo stato
ماکیاولی است، اما با آن فرق میکند، برای اینکه در ماکیاولی هنوز مفهوم حاکمیت وجود ندارد اما در بدن وجود دارد و اوست که از طریق مفهوم حاکمیت -که حاکمیت از آن کیست و چه کسی است که پایه و اساس دولت را استوار میکند- به این نتیجه رسید که چیزی وجود دارد به نام دولت و آن دولت تبلور حاکمیت است؛ بنابراین اولین بار بود که گفته شد چیزی وجود دارد که حوز حاکمیت است؛ اما چیزی هم وجود دارد که بازوی اجرایی این حاکمیتی است که به دولت داده شده و به آن گفت
government
(البته امروز ما آن را حکومت ترجمه میکنیم). در اینجا بود که اولین بار این دو اصطلاح از هم جدا شد. البته ماکیاولی هم این را به کار برده بود، ولی به همان معنایی که مثلاً میگوییم فلانی بر ایران حکومت داشت نه در معنای جدید که بار حقوقی پیدا میکند. از آنجا به بعد است که در فکر اروپایی این دو اصطلاح در کنار هم قرار گرفت و از بدن به بعد این دو اصطلاح برای اروپاییان کاملاً روشن است و نمیتوانید این دو کلمه را به جای هم به کار ببرید و حدود و ثغور آنها کاملاً روشن است.
جلوتر که میآییم تحولات اساسیتری پیدا میشود. باید توجه داشته باشیم که بدن یک حقوقدان بود و برخلاف بسیاری نویسندگان و نظریهپردازان سیاسی، نه فیلسوف در معنای دقیق بود مثل افلاطون و نه نظریهپرداز صرف بود مثل ماکیاولی؛ او در درج اول یک حقوقدان بود و از طریق دقت حقوقی چیزی را دید که در واقعیتِ دولت جدید در اروپا در حال شکل گرفتن بود (دولت مطلقه). از اینجا به بعد بود که اصطلاحات تحول پیدا میکند. در اینجا بد نیست به روسو اشاره کنم؛ در روسو دولت را داریم، حکومت را داریم، بحث نمایندگی را هم داریم، جز اینکه روسو یک چیز خیلی مهمی را میگوید، اینکه حاکمیت از آن مردم است، منبعث از مردم است و تفویض شده به یک هیئت حاکمه. او کلم دولت را به کار نمیبرد برای اینکه در کلم دولت سلطه وجود دارد. بنابراین در افرادی که نظریهپردازان دموکراسی بودند مثل روسو و جان لاک و همچنین در یونان اینطور است که کلم دولت را تا جایی که میتوانند به کار نمیبرند. کتاب مهم جان لاک که بسیار غلط در اینجا ترجمه میشود، عنوان
Civil Government
را در خود دارد. با کلم
Civil
در اینجا کاری ندارم خیلی بحث طولانی دارد، اما میبینیم او از حکومت صحبت میکند نه دولت؛ و سعی میکند دولت را در حکومت منحل کند و بگوید حکومت مردمی همانا دولت است.
منظور این بود که این اصطلاحات کاملاً روشن هستند و مشخص است از کجا میآید، اما آن چیزی که بسیار مهم است و ما باز متوجه آن نمیشویم، انتزاعی بودن واقعیت دولت است؛ یعنی حکومت یک امر روشن و مشخص است و عبارت است از رئیس حکومت (که ما میگوییم رئیس دولت) مثل نخستوزیر یا رئیسجمهور و هیئت وزیران؛ و امری است ملموس و بین اصناف و گروههای مختلف میگردد. اما دولت چیز دیگری است، امری است انتزاعی که با آمدن و رفتن حکومتها و افراد اتفاقی در آن نمیافتد و امری است انتزاعی که وجود دارد. البته دولت هم یا در نظامهای سلطنتی، شاه هست و یا در نظامهای جمهوری، رئیسجمهور هست؛ اما رئیسجمهور به این معنا و شاه در نظامهای سلطنتی، در واقع چیزی را نمایندگی میکنند یا چیزی را در ظاهر مینمایانند که امری است انتزاعی. به این دلیل در قرونوسطی و بعد از آن در فرانسه (شاید در فیلمها دیده باشید) وقتی شاه میمرد، جارچی میآمد و میگفت «شاه مرد، زندهباد شاه!» یعنی این تداوم است که خیلی مهم است. «شاه نمیمیرد» اصطلاح قرونوسطایی است، در کشورهای مختلف این را به صورتهای مختلفی بیان میکنند. چیزی وجود دارد که برای آدمهایی که میآیند و میروند تداوم دارد و آن امر انتزاعی است که اگرچه یک اسم دارد (بهعنوان مثال در فرانسه ما داریم که هرکسی که صحبت میکند، میگوید
La République
؛ یعنی جمهوری، ولی معنی جمهوری این جمهوری موجود نیست، بلکه آن جمهوری است که هیچوقت از بین نمیرود و همه به آن اعتقاد داریم، چپ، راست، مخالف، موافق… ایالات متحده فقط بخشی از آمریکاست، اما وقتی صحبت میکنند، میگویند آمریکا و اجماعی درباره کیان آمریکا وجود دارد. خب وضع در غرب این است).
دولت و حکومت در ایران
همانطور که گفتم ما در دو مرحله در تاریخمان با این اصطلاحات مواجه شدیم، یکی در قدیم یعنی از طریق کتاب و سنت؛ بهعنوان مثال کلمه حکم و حکومت آمده، اینجا همانطور که میدانید حکم و حکومت به معنای داوری است و لاغیر، مطلقاً در معنای حکومت به معنای
government
نمیآید. تمام منابع قدیم چه منابع کتاب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 