پاورپوینت کامل پدیدارشناسی با الهام از شک دکارتی ۶۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پدیدارشناسی با الهام از شک دکارتی ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پدیدارشناسی با الهام از شک دکارتی ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پدیدارشناسی با الهام از شک دکارتی ۶۷ اسلاید در PowerPoint :

بررسی دقایق تأویل پدیدارشناسان ادموند هوسرل

«ادموند هوسرل»[۱] کار خود را با اشاره به بحرانی آغاز می‌کند که از نیم دوم قرن نوزدهم سراسر علم و فلسفه‌ اروپا را در بر گرفته است. او هشدار می‌دهد که فلسف غرب در اوایل قرن بیستم دچار انحطاطی همه‌جانبه و نوعی تفرقه و پراکندگی درونی شده است.

بررسی دقایق تأویل پدیدارشناسان ادموند هوسرل

«ادموند هوسرل»[۱] کار خود را با اشاره به بحرانی آغاز می‌کند که از نیم دوم قرن نوزدهم سراسر علم و فلسفه‌ اروپا را در بر گرفته است. او هشدار می‌دهد که فلسف غرب در اوایل قرن بیستم دچار انحطاطی همه‌جانبه و نوعی تفرقه و پراکندگی درونی شده است. هوسرل بحران به وجود آمده را ناشی از بی‌توجهی و نادیده گرفتن آموزه‌های بنیادین دکارت و دور افتادن از آرمان دیرین فلسفه به‌مثابه علمی که طالب اتقان است، می‌داند و اوضاع را مشابه با اوضاعی ارزیابی می‌کند که دکارت در جوانی خود با آن روبه‌رو بود و با روشی ملهم از تفکرات دکارت، در جهت نیل به فلسفه‌ای که در دستیابی به یقین توانا باشد به مقابله با این بحران برمی‌خیزد و به ضرورت انقلاب دکارتی دیگری اشاره ‌می‌کند (۷، ۳۵-۳۷).

هوسرل ابتدا تلاش می‌کند که دو رویکرد عمد طبیعی و فلسفی را از یکدیگر متمایز کند (۸، ۴۱)؛ از نظر او ما در حالت معمول و روزمره در نگرش طبیعی با محوریت این باور به سر می‌بریم که جهان به‌عنوان امری مسلم در مقابل آگاهی ما (سوژه) قرار دارد و آگاهی را نیز به‌مثابه تجربه‌ای روان‌شناسانه می‌فهمیم. نگرش طبیعی به‌مثابه نگرشی که تمام امور معمول ما در آن می‌گذرد، نگرشی است که «من» را به‌عنوان مدرِک در مرکز جهانی «مسلماً موجود» در خارج از حیط سیطر «من» قرار می‌دهد که حاوی موجوداتی با همان وصف ازقبیل اشیای جاندار و بی‌جان، امور مدرَک و نامدرَک و ساختار پیچیده‌ای از باورها و ارزش‌ها و همچنین رویکردها جزئی که در درون خودِ رویکرد طبیعی قرار دارند، همانند رویکرد ریاضی‌دانان، پزشکان، رویکردهای جامعه‌شناسانه، روان‌شناسانه و غیره است که «اگو» نیز در آن به طور فعال مشارکت دارد.

بر همین اساس، هوسرل میان دو نوع شناخت برآمده از این دو نگرش عمده نیز با عناوین «شناخت طبیعی» و «شناخت فلسفی» تفاوت قائل می‌شود. از نظر وی «شناخت طبیعی» بر اساس باورها و پیش‌فرض‌های نهفته در نگرش طبیعی شکل می‌گیرد و رشد می‌کند. «شناخت طبیعی» بدون توجه به نقد شناخت و امکان «تعالی» آگاهی که مهم‌ترین ضعف نگرش طبیعی است گام‌های بلندی برمی‌دارد و برای تسلط بر واقعیتی که مسلم فرض شده تلاش می‌کند. در همین راستا علوم نوع طبیعی نیز که از نظر هوسرل شامل علوم طبیعت، علوم ریاضی و علوم انسانی هستند، مطابق با حوزه‌های مختلف اعیان حاضر در نگرش طبیعی ایجاد می‌شوند و گسترش می‌یابند.

البته نگرش طبیعی شناخت را نیز با تبدیل کردن آن به یک «عین» در موازات سایر اعیان مورد بررسی قرار می‌دهد. در این نگرش شناخت دو معنی می‌یابد، در وهل اول به‌عنوان یک روند ذهنی و امر واقع روان‌شناختی و در وهل دوم به‌مثابه یک عین موجود، متعلق شناسایی و چیزی که به طور عینی وجود دارد مورد بررسی قرار می‌گیرد. این دو، دو پای شناخت را تشکیل می‌دهند که همبستگی آن‌ها در نگرش طبیعی به علت عدم توجه آن نگرش به نقد و امکان شناخت و همچنین امکان تعالی از آگاهی، مسلم فرض می‌شود. اما هوسرل معتقد است که همین امر که در رویکرد طبیعی مسلم فرض می‌شود، از دشوارترین مسائل است. او با بررسی راه‌هایی که متفکرین پیش از وی در راستای حل «مسئل شناخت» طی کرده‌اند دو راه را که به «خودتنهاانگاری» و «پدیدارگرایی» منجر می‌شوند معرفی می‌کند و مورد بررسی و نقد قرار می‌دهد. او همچنین منطق شناخت طبیعی را به خاطر وجود همین پیش‌فرض‌های مسلم گرفته‌شده در خارج از چهارچوب نگرش طبیعی مورد سؤال و مسئله‌آفرین معرفی می‌کند و در نهایت اظهار می‌کند که بدین‌ترتیب امکان شناخت امری مشکوک و نامطمئن می‌نماید (۸، ۴۱-۴۴).

بااین‌حال، هوسرل ما را در شکاکیت نگرش طبیعی که اکنون آشکار شده است رها نمی‌کند و تلاش می‌کند با ارائ روش «تأویل پدیدارشناسانه» امکان شناخت را در این بستر نامطمئن مورد بررسی قرار دهد. او با اعتقاد به این امر که نقد شناخت نمی‌تواند در تردید باقی بماند، بر اهمیت و ضرورت فلسفه و نگرش فلسفی با اتکا بر روشی ویژه که متفاوت با روش علوم نگرش طبیعی باشد تأکید می‌کند. از نظر وی، فلسفه در نقطه‌ای قرار دارد که متفاوت از علوم طبیعی است و نه از آن‌ها سرمشق می‌گیرد و نه متمم و هماهنگ‌کنند کار علوم طبیعی است. او پدیدارشناسی را به‌عنوان روش مخصوص فلسفه معرفی می‌کند؛ اما این روش نه می‌تواند بر روش علوم استوار شود و نه مستقلاً انسجام کافی برای چنین مأموریت خطیری را دارد (۶، ۹-۱۱).

هوسرل برای دستیابی به اتقانی که متناسب با فلسفه باشد، معتقد است که باید به شناختی آغازین دست یابیم که «خود- داده» باشد و از جای دیگری گرفته نشده باشد. او برای یافتن این اصل بنیادین فلسفه، با الهام از شک دکارتی به‌عنوان یک متفکر آغازین که او نیز همچون هوسرل علوم موجود را نامعتبر می‌دانست و با توسل به مراحل شک، زمین کافی برای دستیابی به «اگو» را فراهم کرده بود، وارد عمل می‌شود (۷، ۳۲ و ۳۶). هوسرل ابتدا با «اپوخ پدیدارشناسانه» تمامی باورهای نگرش طبیعی و علوم برآمده از آن را به حال تعلیق درمی‌آورد و بر اساس معیار «بداهت خود- داده» همچون دکارت به «منِ محض» همراه با حیات آگاهی و متعلقات اندیشه دست می‌یابد. با شرحی که هوسرل از مفهوم «بداهت» ارائه می‌دهد، جهان و متعلقات آن به‌هیچ‌وجه واجد تجربه‌ای بدیهی نیستند و تنها منِ محض و پدیدارهای متعلَق آگاهی که در نگرش طبیعی اموری مسلم در جهان تلقی می‌شوند، به طور بدیهی داده شده‌اند؛ اما او برخلاف دکارت، کار را در اینجا متوقف نمی‌کند و تلاش می‌کند با دقت نظر در نتیج «اپوخ پدیدارشناسانه» که دارای بداهتی کافی است، پیش از تکیه بر آن و استنتاج امور دیگر بر این اساس، آنچه را که به دست آمده به طور کامل از آلودگی‌های نگرش طبیعی پاک کند؛ او این کار را با استفاده از روشی با عنوان «تأویل پدیدارشناسانه» انجام می‌دهد که قرار است ما را به نگرشی متفاوت از نگرش خام و مشکوک طبیعی راهنما باشد. در این مقاله تلاش خواهد شد طرحی کلی از دقایق سازند مفهوم «تأویل پدیدارشناسانه» و نسبت این دقایق با یکدیگر ارائه شود. انشاءالله

مفهوم «تأویل پدیدارشناسانه» و همانند مفاهیم دیگری که هوسرل در کار خود مورد استفاده قرار می‌دهد، علاوه بر تفاسیر متعددی است که مفسران وی از آن‌ها ارائه کرده‌اند، به طور مستمر در آثار او دستخوش تغییر، تجدیدنظر و گسترش قرار گرفته‌اند؛ و این برخلاف مفهوم «شک دستوری دکارت» است که با وجود تفاسیر متعدد مطرح‌شده در خصوص آن، خود به ‌طور منسجم در تأمل اول و دوم کتاب تأملات بیان شده است. مفهوم «تأویل پدیدارشناسانه» از ظهور اولی آن در مجموعه سخنرانی‌های اید پدیدارشناسی (۱۹۰۶)، از طریق کتاب اول ایده‌ها (۱۹۱۳)، سخنرانی‌ها دربار فلسف اولی (۲۴-۱۹۲۳)، سخنرانی‌ها دربار روان‌شناسی فلسفی (۱۹۲۵)، تأملات دکارتی (۱۹۲۹) تا کتاب بحران علوم اروپایی (۱۹۳۶)، با اصطلاحات تقریباً سردرگم‌کننده و با شاخ و برگ بسیار حرکت کرده و رو به رشد بوده است و تقریباً هیچ‌کس تعریف واحد و شرح یگانه‌ای از آن ندارد؛ اما جنبه‌هایی از آن وجود دارند که نسبتاً بدون تغییر مانده‌اند و شاید بتوان بدین‌وسیله این مفهوم را تا حد زیادی در کلیت آن دریافت (۱۵۲، ۱۲).

همچنین در آثار هوسرل از واژه‌های متعددی برای اشاره به مفهومی که ما با نام «تأویل» به آن اشاره می‌کنیم استفاده شده است؛ واژه‌هایی چون

Einklammerung,Epoche

،

Aufhebung

،

Reduktion

،

Einstellung

،

Stellungnehme

،

Zuwendung

و … که به ترتیب در فارسی به معادل‌هایی چون اپوخه، بین ‌الهلالین نهادن، تعلیق، تأویل، تغییر نگرش، بی‌اعتبار کردن و… ترجمه شده‌اند. هریک از این واژه‌ها در عین اینکه در مواردی بر کلیت مفهوم «تأویل» دلالت می‌کنند، در مواردی هم به طور اخص برای برخی مفاهیم و دقایق جزء به کار گرفته شده‌اند.[۲] همچنین در ترجم فارسی برای مثال، تنها برای لفظ (

Reduktion

) معادل‌های فراوانی توسط مترجمین مختلف انتخاب شده است که ازجمل آن‌ها می‌توان به تقلیل، تأویل، احاله، فروکاست و تحویل اشاره کرد؛ باوجوداین، برای مثال، «ساکالوفسکی» کلیت این مفهوم را این‌گونه تعریف می‌کند:

«چرخش به‌سوی رویکرد پدیدارشناسانه، فروکاست (تأویل) پدیدارشناسانه نامیده می‌شود. این اصطلاح بیانگر کنار کشیدن از اهداف طبیعی اهتمام‌های روزمر ما است. فروکاست پدیدارشناسانه چرخش به دیدگاه محدودتر است. این دیدگاه تنها خودروی آورندگی‌ها را مورد نظر قرار می‌دهد» (۵، ۱۱۰).

همچنین «ریچارد اشمیت» در خصوص «تأویل -پدیدارشناسان- استعلایی» این‌گونه می‌نویسد:

«تأویل استعلایی پدیدارشناختی را استعلایی می‌نامیم زیرا کاشف آن معنی است که هر چیز برای آن معنی وجود دارد پدیدارشناختی می‌نامیم، زیرا جهان را به پدید صرف تبدیل می‌کند و کلم تأویل را به کار می‌بریم زیرا با کشف التفاتی بودن، ما را به سرچشم معنی و وجود جهان تجربه‌شده تا آن اندازه که تجربه شده است، برمی‌گرداند.»(۲)

بنابراین می‌توان کلیت «تأویل پدیدارشناسان استعلایی» را نوعی روش کنار کشیدن از نگرش طبیعی روزمره و تبدیل آن به پدیدار صرف و همچنین حرکت به‌سوی رویکرد پدیدارشناسانه‌ای دانست که «خودِ» التفات‌ها را مورد توجه قرار می‌دهد و با کشف حیث التفاتی آگاهی، ما را به حقیقت جهان می‌رساند.

«تأویل پدیدارشناسانه» در درون خود امری یک‌پارچه نیست و دارای دقایقی است که کلیت آن‌ها مفهوم مورد بحث را تشکیل می‌دهند. باید توجه داشت که مفسرین در خصوص تعداد و چگونگی دقایق مختلف «تأویل پدیدارشناسان استعلایی» هوسرل هم‌نظر نیستند؛ اما «اوگن فینک»[۳] دستیار هوسرل و مفسر برجست پدیدارشناسی وی در این خصوص می‌نویسد:

«اپوخه و فعل تأویل به معنای خاص،[۴] دو دقیق[۵] بنیادین تأویل پدیدارشناسانه هستند که به طور متقابل لازم و ملزوم یکدیگرند. اگر ما از اپوخه خودداری کردن از باور را می‌فهمیم، پس تحت مفهوم فعل «تأویل به معنای خاص» می‌توانیم تمام بینش‌های استعلایی را که در آن «اسارت-در-یک-پذیرنده‌بودگی» ما گسترده شده است، دریابیم و پذیرنده‌بودگی را ابتدا به‌عنوان یک پذیرنده‌بودگی که در وهل اول «هست»، بشناسیم» (۴۱، ۱۱).

بنابراین قطعه از فینک تا اینجا در کلیت عمل «تأویل پدیدارشناسانه» دو دقیقه را می‌توان از یکدیگر متمایز کرد، یکی «اپوخه» و دیگری «تأویل به معنای خاص» که هر دو تحت واژ «تأویل» که یک لفظ عام برای هم این مراحل متفاوت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.