پاورپوینت کامل وحدت جوهری در طبیعت آدمی ۷۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وحدت جوهری در طبیعت آدمی ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وحدت جوهری در طبیعت آدمی ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وحدت جوهری در طبیعت آدمی ۷۷ اسلاید در PowerPoint :
در سال ۲۰۰۳ در آستانه قرن بیستویکم، آنتونیو داماسیو، نورولوژیست و عصبپژوه رفتار و شناخت، کتابی منتشر کرد بهنام «بهدنبال اسپینوزا: شادمانی، اندوه و مغز احساسی».
در سال ۲۰۰۳ در آستانه قرن بیستویکم، آنتونیو داماسیو، نورولوژیست و عصبپژوه رفتار و شناخت، کتابی منتشر کرد بهنام «بهدنبال اسپینوزا: شادمانی، اندوه و مغز احساسی». اما چرا یک نورولوژیست و عصبپژوه پس از حدود چهار قرن، میبایست به دنبال فیلسوفی در گذشته دور (قرن شانزدهم)، در دوران روشنگری اروپا در هلند باشد. داماسیو که همچون اسپینوزا در خانوادهای یهودی در پرتغال زاده شده بود، اسپینوزا را در دوران نوجوانی، هنگامی خواند که درباره مذهب و سیاست مطالعه میکرد. او بعدها در لیسبون پرتغال تحصیل طب میکند و در همان شهر متخصص نورولوژی میشود و سپس برای عصبپژوهی به بوستون آمریکا میرود و کارش را با گشویند، نورولوژیست معروف شروع میکند و سپس به کارهای تحقیقاتی خود، بهویژه در زمینه هیجان و احساس و نقش آن در تصمیمگیری، شناخت و آگاهی ادامه میدهد. او هنگام نوشتن مقالهای، فرازی از اسپینوزا را به خاطر میآورد و مناسب میبیند تا از آن در متن مقاله استفاده کند. در میان یادداشتهای نوجوانی، دستنوشته خود را روی کاغذ زردشدهای پیدا میکند که نقل قولی مربوط به گزاره ۱۸ در بخش چهار کتاب اخلاق اسپینوزا بود با این مضمون: «اساس فضیلت در انسان، حافظ خویش بودن و شاد زیستن است». داماسیو برای اینکه به صحت ارجاع خود مطمئن شود به متن اصلی کتاب اخلاق اسپینوزا برمیگردد و اندیشهها و نظریات شهودی اسپینوزا را در کتاب اخلاق مرور میکند.
وحدت تن، هیجان، احساس و فضیلت بنیادین
شادمانی، احساسی برخاسته از هیجان است و هیجان کنش تن است برای تداومبخشیدن به زیستن که اگر این شادمانی فضیلت بنیادین باشد پس منشأ و جوهر اخلاق است. اگر این جمعبندی از افکار اسپینوزا صحیح باشد، داماسیو حق دارد اینچنین از یادداشت کوچک خود روی کاغذ به زردی گراییده بهجامانده از سالیان دور نوجوانی، هیجانزده شود. ادعای بزرگ و غیرمنتظره اسپینوزا برای داماسیو این است که تن و ذهن به موازات یکدیگر از جوهری واحد برمیخیزند و این برعکس نظریه فیلسوف تحت فشار قبل از او، رنه دکارت، بوده که داماسیو در کتابی دیگر به سرزنش افکار دوالیستی واپسین او در دوگانهانگاری جسم و ذهن میپردازد. داماسیو که پژوهنده و اندیشمند علم مغز و شناخت معاصر است، در شگفت است که چگونه فیلسوفی در چندین قرن قبل به اندیشههای شهودی تکاندهندهای در زمینه ریشههای زیستشناسی اخلاق رسیده که از نظر پنهان مانده است.
به نظر اسپینوزا تن و ذهن هر دو از جوهر واحد خدا- طبیعت منشأ میگیرند و ماهیتا یگانه هستند؛ بنابراین ثنویت جوهری را نمیپذیرد، بلکه به یگانگی و وحدت جوهری تأکید میکند و عقیده دارد که ذهن و تن به طور موازی و در تعامل و در برهمکنش و پیوستگی دائم با یکدیگر و مقلد هم هستند. نه تن ذهن را میسازد نه ذهن تن را و رابطه علت و معلولی بینشان وجود ندارد. اسپینوزا در کتاب اخلاق، سرشت تن و ذهن را یکی و تن را بخشی از طبیعت میداند که در پوست بدن محصور است و ذهن را ایده تن میداند، یعنی اگر تن نباشد ایدهای به نام ذهن نمیتواند باشد. به عبارتی بازنمایی تن در ذهن است و طرحهای ذهنی از تن تبعیت میکنند و طرحهای ذهنی از جسم یا تن میآیند. تحولات در تن به صورت ایدههایی به شکل ذهن درمیآیند و تن، ذهن را شکل میدهد و شیء و چیز خارجی درک نمیشود مگر از طریق تعدیلات تن. عملیات در ادراک از تن به طرف ذهن است و در هنگام عمل و سخن از ذهن به طرف تن. مزیت ذهن این است که میتواند از روی ایدههایی از تن، ایدههای دیگری بسازد؛ درحالیکه تن نمیتواند چنین کند. به عبارت دیگر، ذهن قادر است ایدههای متکثر ایجاد کند و از ایده، ایده بسازد که تن نمیتواند.
داماسیو، پس از مطالعات علمی خود، با اسپینوزا همداستان شده است که هیجان و احساس از گوهر تن هستند و آنها را در علم تنها به خاطر شناخت بیشترشان از هم جدا میکنند. صحنه نمایش هیجان بدن انسان است، اما صحنه نمایش احساس در مغز است. از نظر تکامل زیستی ابتدا هیجان ظاهر میشود که چندان به مغز نیز نیاز نداشته است. لیکن احساس با تشکیلات پیچیده مغزی در انسان به اوج میرسد. هیجان امری آشکار است؛ چون در اعضای بدن تظاهر بیرونی دارد، لیکن احساس پنهان است؛ چون مغز در زیر کاسه سر از نظر دور است. اما ظاهرا از نظر شهودی اینطور به نظر میرسد که ابتدا انسان احساس میکند و براساس آن احساس، از خود هیجان به خرج میدهد. این در نمایشنامه ریچارد سوم شکسپیر بهخوبی روشن است که اساس احساس است، پس باید مقدم بر هیجان باشد. به نظر داماسیو شاید هم یکی از موانع بررسی اساس نوروبیولوژیک احساسات تا مدتهای مدید همین بوده است. بنا به یافتههای جدید، هیجان، جنبشی در روند تکامل زیستی و جزء اولین طراحیها برای تأمین بقا و بهزیستی موجود زنده در طبیعت است.
کوناتوس، نیروی خودگردان موجودات زنده
اسپینوزا که به محوریت دستگاه عاطفی انسان در شکلگیری فضیلت و اخلاق باور دارد، گرایش محوری هستی را رویکرد به سوی شادمانی و پرهیز از اندوه میداند. هر موجودی هر آنچه در قدرت خود دارد انجام میدهد تا در حفظ هستی خود کوشا و تلاشگر باشد تا در مقابل تهدیدات محیطی خود را حفظ کند. این همان «کوناتوس» است که اساس و بنیاد معنای زیستن است. «کوناتوس» به لاتینی معادل تمایل، کوشایی و جد و جهد است و اسپینوزا در گزاره شش، هفت و هشت اخلاق بخش سوم، آن را نوعی نیروی خودگردان ناآگاه برخاسته از زیستی دروننهاد، نوعی حکمت یا معرفت طبیعی در هر موجود زنده میداند که موجب دوام، بقا، حفظ و تداوم حیات است. هر موجود زنده بدون دانش آگاهانه در تلاش برای حفظ زندگی خود است، بدون اینکه بداند در حال حل مسئلهای است یا تضمینی برای موفقیت در این کار دارد. اسپینوزا کوناتوس را که به سوی تأمین و حفظ شادمانی یعنی بقا و سلامت میل دارد، اساس فضیلت میداند، فضیلت نهتنها به معنای صفتی اخلاقی، بلکه قدرت و توانایی کنشگری برای کسب شادمانی در جهت تداوم و سلامت حیات.
داماسیو، نقشه جغرافیای مغز برای رسیدن به شور، شعف و متغیرهای درون آن را به نتهایی مانند میداند که بر روی کلید لذت نواخته میشوند. غم و اندوه نقشه دیگری دارد که حالات منفی چون ترس، اضطراب یا تشویش، گناه و یأس را شامل میشوند که نتهایی هستند که بر روی کلید درد نواخته میشوند. نقشههای مربوط به شور و شعف نشانه تعادل و هماهنگی درونی در موجود زنده هستند و نشان میدهند که هماهنگی فیزیولوژیکی رضایتبخشی وجود دارد که نهتنها برای بقای موجود بلکه برای تندرستی کامل او لازم است. داماسیو با اسپینوزا موافق است که شور و شعف موجب ارتقای کیفیت زندگی و بهزیستی میشود، زیرا که قدرت و آزادی برای عمل را بیشتر میکند. اما طرحهای مربوط به غم و اندوه در اشکال مختلف باعث عدم تعادل در کارکرد و علایم ناهمسازی در دستگاه فیزیولوژیک بدن میشوند و هماهنگی دلخواه در کارکرد حیاتی را کاهش میدهند و طبق نظر اسپینوزا موجود زنده از شرایط مناسب برای کمالیابی فاصله میگیرد. البته این شرایط نیز گاه امتیازاتی نصیب موجود زنده میکند مثلاً ترس، بیمهنامهای برای حفظ موجود از خطراتی است که تهدیدش میکنند و موجب ترس میشوند و یا خشم نوعی اسلحه دفاعی است، همینطور غم و زاری، در شرایطی، میتواند نوعی طلب کمک و حمایت از دیگران برای آرامش باشد. احساسات به این معنا نوعی قوای حساسه درون و تظاهرات ذهنی برای رسیدن به تعادل، هارمونی و دوریجستن از ناهماهنگی و ناهمسازی است.
خود و دیگران در فلسفه اسپینوزا
شاید در ظاهر ادعای اسپینوزا که فضیلت را در شادمانی برای حفظ حیات خویشتن میداند، نسخه پیچیدهشدهای برای فرهنگ خودخواهانه فردگرا بیش نباشد و این سؤال پیش بیاید که آیا باید تمایل به حفظ خویش اساس فضیلت قرار گیرد؟
ولی داماسیو پیشنهاد اسپینوزا را عمیقتر از آن میداند. چون از نظر اسپینوزا حفظ خود، نیاز به حفظ دیگران دارد و در غیر اینصورت خود هم نابود میشود. «خیر» در حفظ خود است که با حفظ دیگران ممکن میشود، اگر با نابودی دیگران «خیر» شخصی جستجو شود در نهایت «شر» است، زیرا دیر یا زود به انهدام خویش میانجامد و بر این اساس فضیلت در تلاش برای ماندگاری بر روی زمین است و «خیر» و «شر» چیزی نیست که بر ما آشکار شود، بلکه ما به طور فردی یا در توافق همگانی و اجتماعی آن را کشف میکنیم. بنابراین «خیر» از نظر اسپینوزا آن است که شور و شعف زندگی را به طور پایدار و قابل اعتماد تأمین کند و قدرت و آزادی عمل را افزایش دهد و «شر» آن است که تهدیدکننده حیات انسانی باشد. عمل «خیر» آن است که به نفع فرد باشد ولی آسیبی به دیگران نرساند. اگر عملی به نفع فرد ولی به ضرر جمع باشد، «شر» قلمداد میشود (اخلاق بخش پنجم، گزاره دهم). به این ترتیب سازمان اخلاقی بر اساس اصل ساده حفظ حیات قرار میگیرد. پشت هر خویشتنی دیگری قرار میگیرد.
زندگی در توافق صلحآمیز بر اساس اشتراکات با دیگران، در واقع گسترش همان میل و کشش برای حفظ زیستمندی خویشتن است. توانایی همدلی- احساسی در انسان نشان میدهد که تنها تن خودمان منشأ احساساتمان نیست، بلکه در رابطه با تن دیگران و هیجانات منعکس در آنها نیز مغز ما قادر است نگاشتهای احساسی مختلف را تجربه کند و به دامنه عمل خود در سطح اجتماعی نیز بیافزاید و به احساسات اجتماعی دست پیدا کند و حتی تصور و تخیل جسمانی در غیاب محسوسات مستقیم از اعضای تن خود یا دیگری داشته باشد.
نقش زندگی جمعی در تأمین بقای انسان
داماسیو میگوید ما از نظر زیستشناسی موجوداتی هستیم که برای بقای خود و به حداکثر رساندن لذت و شادمانی خود در دوران حیات و دوری از درد و رنج و اندوه در طول بقا به عمل واداشته میشویم و به طور طبیعی ملزم به آن هستیم. این الزام در توافقها و قراردادهای اجتماعی و سیاسی، حتی به طور ناقص هم شده منعکس میشود. چراکه از نظر تکامل طبیعی موفقیت با مغزی بوده که توانسته باشد این همکاری و مساعدت گروهی را از طریق رشد قابلیتهای شبکههای نورونی و افزایش توان یادگیری آن تأمین کند. تعهدات اجتماعی و فرهنگی با اینکه ریشه در طبیعت زیستشناسانه ما دارد ولی در شرایط اجتماعی و فرهنگی نمود پیدا و تولید اندیشه و دانش انسانی میکند.
داماسیو همچون اسپینوزا محدودیتی را که جمع برای فرد ایجاد کند، قانونی کلی و آن را لازمه رشد طبیعت انسان میداند. طبیعت انسان است که ما را به همدیگر نیازمند و وفادار به تعهدات بین خود نگاه میدارد. طبق برداشت داماسیو، اسپینوزا تلویحاً ظهور تعهدات انسانی در عرصه فرهنگی را نتیجه تواناییهای مغز انسان در مهیاکردن این امکان میداند. ما باید با کمک مغز خود، زندگی را تجربه کنیم و به فرهنگ، قوانین و تعهداتی بهتر برسیم، این توانایی مغزی طی تکامل طبیعی حاصل آمده و با تجربیات بر اساس یادگیری در گستره فرهنگ به شکوفایی و رشد رسیده است.
احساس، آگاهی، اراده
با شکلگیری احساس در سیستم عصبی، نوعی کنترل و بهدستگرفتن هیجانات در ما شکل میگیرد و اداره روند حیات را به دست خودمان میدهد و ما را علیه استبداد و خودکاری لاشعورانه دستگاه هیجانی مجهز میکند. بدینترتیب ما میتوانیم تصور کنیم که با اراده خود انتخاب میکنیم و هیجانات خام خود را به کنترل خود در میآوریم؛ آنچه ارزیابی آگاهانه مینامیم. البته هر دستگاه هیجانی، به هر شکل ابتدایی هم باشد، خود دستگاهی ارزیاب هست ولی دستگاه ذهن آگاه میتواند همه چیز را باز ارزیابی کند و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 