پاورپوینت کامل انسان شناسی اخلاقی و سیاسی نزد فارابی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انسان شناسی اخلاقی و سیاسی نزد فارابی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انسان شناسی اخلاقی و سیاسی نزد فارابی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انسان شناسی اخلاقی و سیاسی نزد فارابی ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :

ابونصر محمد بن محمد فارابیفلسفه به معنای عام کلمه، مشتمل بر علوم گوناگون است. در اصطلاح قدما واژه فلسفه به مجموعه علوم حقیقی اطلاق می شود که خود به علوم نظری و علوم عملی قابل تقسیم است.

ابونصر محمد بن محمد فارابیفلسفه به معنای عام کلمه، مشتمل بر علوم گوناگون است. در اصطلاح قدما واژه فلسفه به مجموعه علوم حقیقی اطلاق می شود که خود به علوم نظری و علوم عملی قابل تقسیم است. منظور از علوم نظری آن دسته از دانش هایی است که هدف از فرا گرفتن آن ها خود دانش است؛ یعنی یاد می گیریم تا بدانیم. اما علوم عملی آن دسته از دانش هایی است که هدف از فراگیری آن ها عمل است؛ یعنی یاد می گیریم تا عمل کنیم. علوم نظری به طبیعیات، ریاضیات و الهیات (ما بعدالطبیعیه = متافیزیک) تقسیم می شوند و علوم عملی به اخلاق، تدبیر منزل و علم سیاست.

فارابی تقریباً این تقسیم بندی را در تألیفاتش رعایت کرده است. برای مثال، دو کتاب تحصیل السعاده و التنبیه علی سبیل السعاده را در علم اخلاق نگاشته و دو کتاب السیاسه المدنیه و آراء اهل المدینه الفاضله را در علم سیاست. اما او در عین حال، معتقد است که این دو علم دو جزء یک علم واحد محسوب می شوند. فارابی آن علم واحد را «علم انسانی»۱ یا «علم مدنی» ۲ می نامد؛ ۳ چرا که هر یک از دو علم سیاست و اخلاق یک هدف عمده را، که همانا رسیدن انسان به سعادت است، دنبال می کند.

آن چه در این مقاله به آن می پردازیم گزارشی اجمالی از علم انسانی فارابی است. به تعبیر دیگر، گزارشی است از علم اخلاق و علم سیاست. مباحث علم اخلاق از دو کتاب “التنبیه علی سبیل السعاده” و “تحصیل السعاده” و مباحث علم سیاست از دو کتاب “السیاسه المدنیه” و “آراء اهل المدینه الفاضله” استخراج شده است.

علم انسانی

در نزد فارابی رسیدن انسان ها به سعادت از اهمیت فراوانی برخوردار است. به نظر وی انسان به سعادت نمی رسد مگر این که اولاً، همه علوم منطقی، ریاضی، طبیعی و الهی را فرا گرفته باشد و ثانیاً، خود را به اخلاق فاضله متخلّق کرده باشد. انسان در صورتی متخلّق می شود که خود و قوای مختلف خود و غایتی را که برای آن خلق شده است بشناسد و با اراده خود به سوی آن غایت حرکت کند و به آن برسد. از نظر فارابی وصول به غایت انسانی بدون اجتماع ممکن نیست و اجتماع بدون رئیس پا نمی گیرد. از این رو، فارابی وقتی می خواهد علم مدنی را به نگارش درآورد نه تنها به مباحث اخلاقی و سیاسی می پردازد، بلکه شمه ای از مباحث علم الهی و طبیعی را، که دانستن آن ها تأمین کننده بخشی از سعادت انسان است، مطرح می کند. ۴

سعادت انسان

از نظر فارابی چهارچیز سعادت انسان را در دنیا و آخرت تأمین می کند: فضایل نظری، فضایل فکری، فضایل خلقی و صناعات عملی. ۵

فضایل نظری

فضایل نظری علومی است که هدف نهایی آن تعقّل موجودات توسط انسان به نحو یقینی است. ۶ فارابی کسب علوم را برای رسیدن به سعادت درجه بندی می کند. او با تقسیم علم به مبادی و نظری و ضرورت فراگیری منطق برای رسیدن به علوم نظری، مدارجی را برای فراگیری علوم نظری مختلف به ترتیب زیر ذکر می کند: ۷

ابتدا بهتر است با علم حساب، سپس هندسه (ریاضی) و آنچه به این دو مربوط می شود شروع کند؛ چرا که ذهن در این علوم حیرت و اضطراب ندارد و راحت می پذیرد. ۸

پس از علوم ریاضی، شروع به علوم طبیعی کند به ترتیب از جسم، جسم آسمانی، زمین، آب و هوا، آتش و بخار، پس از این به سنگ، معدن، نبات، حیوان غیرناطق و حیوان ناطق. ۹

فارابی جایگاه علم النفس را از نظر فراگیری پس از طبیعیات و پیش از الهیات قرار می دهد. ۱۰ پس از الهیات، نوبت به انسان شناسی یا علم مدنی ـ موضوع مورد بحث در این مقاله ـ فرا می رسد. ۱۱

در علم انسانی، از غرض آفرینش انسان، یعنی همان کمالی که انسان باید بدان نایل آید، بحث می شود. سپس ازخیرات و فضایل و نیکی هایی که در رسیدن به آن کمال نافع اند و در مقابل، شرور و نقایص و سیئاتی که مانع رسیدن به کمال اند بحث می شود و این علم همان علم مدنی است که هر یک از شهروندان با اجتماع شهری شان به مقداری از کمال که به طور فطری مستعد آنند ]با اراده و اختیار[ نایل می شوند؛ ۱۲ چرا که بدون اجتماع به کمال نمی رسند.

فارابی به دو نوع قوانین اجتماعی اشاره می کند: قوانینی که تا حدود زیادی دوام دارند و قوانینی که زود تغییر می کنند. هر یک از این دو نوع قانون ثمره قوه فکری است که قادر بر استنباط امور نافع تر و خیرتر برای فرد یا امت یا مدینه می باشد. ۱۳

فضایل فکری و فضایل خلقی

از نظر فارابی فضایل فکری و فضایل اخلاقی اکتسابی و قایم به اراده انسان اند. اما این دو برخاسته از مبادی اند که به طور فطری در نهاد انسان قرار شده است. چرا که از نظر او فضایل خلقی بعد از فضایل فکری و از آن ها استنباط می شود، کما این که فضایل فکری بعد از فضایل نظری و از آن ها استنباط می شود. بنابراین، باید همراه فضایل نظری به طور طبیعی و فطری فضیلتی غیرفکری باشد تا با قوه فکری از آن فضیلت فکری استنباط شود و نیز باید همراه فضیلت خلقی به طور طبیعی و فطری فضیلتی غیرخلقی باشد تا فضایل خلقی از آن انتزاع شود.

این نوع فضایل غیرفکری و غیر خلقی با آن که فضایل ارادی از آن ها نشأت می گیرند عین فضایل ارادی نیستند، بلکه شبیه ملکاتی اند که در حیوانات موجود است؛ مانند شجاعت شیر و مکر روباه. بنابراین، هر انسانی مفطور است به فضیلتی از فضایل و ملکه ای از ملکات. از همین روست که انجام کاری برای او آسان تر از انجام ضد آن است. ۱۴

این ویژگی از نظر فارابی اختصاص به فضایل فکری و اخلاقی ندارد، بلکه به طور کلی در هر نوع فضیلتی که انسان با اراده باید بدان نایل آید جاری و ساری است.

فارابی از این بیان نتیجه می گیرد که هر کار بزرگی از هر کسی ساخته نیست چرا که زمینه آن را ندارد. از این رو، می گوید: فضایل خلقی جزیی، همراه با فضایل فکری جزیی است، کما این که فضایل خلقی بزرگ همراه با فضایل خلقی بزرگ است. بنابراین، بعضی از انسان ها به طور فطری برای فضیلتی که بزرگ می نماید همراه با قوه فکری که بالطبع در آن ها بزرگ است سرشته شده اند. سایر مراتب فضایل خلقی نیز به همین ترتیب است که بعضی برای آن خلق شده اند. پس هر انسانی دارای قوه بزرگ صناعت و فضیلت خلقی و فکری نیست؛ زیرا پادشاهان صرفاً با اراده پادشاه نیستند، بلکه بالطبع قوّه فرمانروایی را دارند و با در اختیار گرفتن قدرت، آن قوه به فعلیت می رسد. و نیز خدمتکاران، بالطبع قوه خدمت به دیگران را دارند و با انجام کارها برای دیگران به صورت ارادی به فعلیّت می رسد. ۱۵

راه تحصیل فضایل

اگر انسانی زمینه طبعی سابق الذکر را داشته باشد، باید تحصیل فضایل جزیی کند تا با اراده دارای آن فضایل شود. و راه تحصیل فضایل جزیی تعلیم و تأدیب است؛ زیرا تعلیم ایجاد فضایل نظری و تأدیب ایجاد فضایل خلقی و صناعات در ملت است.

برانگیختن به انجام کار، گاهی قولی و گاهی به فعل است. ۱۶ تعلیم صرفاً قولی است و تأدیب به این است که ملت و شهروندان را به کارهایی که از ملکات عملی ناشی می شود عادت دهند تا عزم و اراده شان به عمل برانگیخته شود و ملکات و کارهای صادر از آن ها بر نفوس سیطره یابد و چونان عاشق گردند. بنابراین، از نظر فارابی اراده و اختیار در کسب فضایل نقش اساسی دارد.

فارابی پس از اشاره به این که معلمان علوم نظری یا امامان اند یا پادشاهان و یا کسی که راهش حفظ علوم نظری است، به این امر می پردازد که فیلسوف کامل علی الاطلاق با رئیس اول یکی است. و بین این دو عنوان فرقی نیست، هم چنان که واضع قوانین بدون فلسفه نمی تواند وضع قانون کند؛ زیرا تا سعادت برتر را با قوه فکری خود نشناسد نمی تواند قانون درستی جعل کند. بنابراین، معنای امام، رئیس اول، فیلسوف و واضع نوامیس یکی است. ۱۷

مبانی اخلاقی

سعادت، کمال و غایت هر انسان است و انسان از آن روی که کمال و غایت را خیر خود می داند، مشتاق آن است و آن را انتخاب می کند و از آن جایی که خیرها بسیارند، سعادت پرفایده ترین، بزرگ ترین و کامل ترین خیرات منتخب اوست. بعضی از خیرات، مانند نوشیدن دارو، برای رسیدن به غایتی دیگرند، اما برخی دیگر بالذّات برگزیده می شوند. روشن است آن که بالذّات برگزیده می شود نسبت به آن که برای غایتی دیگر برگزیده می شود نافذتر و کامل تر است. و نیز آن که بالذّات برگزیده می شود گاهی به جهت غیرهم برگزیده می شود؛ مانند کسب علم برای رسیدن به ثروت. ولی بعضی از خیرات بالذّات و برای همیشه برگزیده می شوند و این نوع خیرات نافذتر، کامل تر و برتر از آن خیری است که گاهی برای غایتی دیگر برگزیده می شود. از آن جایی که ما وقتی به سعادت می رسیم، برای رسیدن به غایتی دیگر، تلاش نمی کنیم، معلوم می شود سعادت را بالذّات برگزیده ایم و سعادت غایت بالذّات است. ۱۸

وصول به سعادت

انسان به وسیله حالاتی از خود که متصف به مدح و ذم می شوند، به سعادت می رسد. و احوال انسانی قابل اتصاف به مدح و ذمّ سه دسته اند:

۱. کارهایی مانند قیام، قعود، رفتن، دیدن و شنیدن که انسان بدان ها محتاج است.

۲. عوارض نفس مثل شهوت، غضب، خوف و شوق، رحمت و غیرت و مانند آن.

۳. تمییز دادن ذهنی.

اگر از انسان افعال قبیح سرزند ملامت می شود و اگر کار نیک انجام دهد مورد تحسین قرار می گیرد و نیز اگر بر نفسْ حالاتی ناشایست دست دهد، مورد مذمت واقع می شود و اگر حالاتی پسندیده عارض شود، مورد ستایش قرار می گیرد. و نیز اگر امور را نیک تشخیص دهد، تحسین می شود و اگر بد، مورد سرزنش قرار می گیرد. تمییز و تشخیص نیکو آن است که برای انسان اعتقاد حق حاصل شود یا بر تشخیص آن چه بر او عرضه می شود قادر باشد. تشخیص بد آن است که انسان نفهمد آنچه بر او عرضه می شود حق است یا باطل. ۱۹

از نظر فارابی رسیدن به سعادت در گرو اراده و اختیار است:

انسان در صورتی به سعادت می رسد که با طوع و اختیار همه افعال زیبا را در تمام عمرش انجام دهد. نیز لازم است با اراده و اختیار به حالات نفسانی خوب برسد؛ چه این که تشخیص و خوش فهمی او هم باید ارادی باشد، اما تشخیص خوب به طور اتفاقی مفید به حال او نیست. شقاوت و بدبختی در صورتی دامن گیر انسان می شود که افعال و حالات و تشخیص او ضد آن چه گفته آمد باشد. ۲۰

گرایش دو سویه غیراختیاری در انسان

از نظر فارابی انسان فطرتاً دارای قوه ای است که هم می تواند افعال زیبا انجام دهد و هم افعال زشت؛ هم می تواند با انجام کارهایی دارای حالات و ملکات نفسانی زیبا شود و هم دارای ملکات و حالات نفسانی زشت. و نیز هم می تواند امور را خوب تشخیص دهد و هم بد. این همه برای او با داشتن آن قوه به طور مساوی است. بنابراین، با این قوه به همان اندازه ای که می تواند کار خوب انجام دهد، می تواند کار بد انجام دهد و نیز به همان اندازه ای که می تواند ملکات نیکو کسب کند، می تواند ملکات سیئه کسب کند و نیز حالت تشخیص او هم دو سویه است.

گرایش یک سویه اکتسابی

گرچه از نظر فارابی، انسان در کسب فضایل و رذایل فکری و خلقی و در تشخیص امور به طور فطری دو سویه است، اما پس از مدتی از حالت تساوی خارج می شود؛ بدین معنا که برای بعضی از انسان ها امکان کار نیک بیش تر از امکان کار زشت است و برای بعضی دیگر به عکس. همچنین است کسب ملکات و حالات نفسانی و قوه تشخیص امور به درستی یا نادرستی. گرچه آن قوه دو سویه، که انسان به طور فطری داراست، غیر اکتسابی است، اما این حالت دوم یک سویه امری اکتسابی است. ۲۱ از این رو، فارابی می گوید: اما حالت اکتسابی به دو صنف تقسیم می شود: یکی از آن ها چیزی است که با آن ها تشخیص خوب رخ می دهد که از آن به قوت ذهن ]تیز ذهنی [یاد می کنند و یا تشخیص بد که از آن به ضعف ذهن ]کند ذهنی[ یا بلادت یاد می کنند و صنف دیگر با آن افعال و عوارض نفس تحقق می یابد که از آن به خلق نام می برند. اگر خلق جمیل و قوت ذهن به صورت ملکه درآید که همیشه تشخیص هایش مصاب باشد، سعادت حاصل می شود و انسان با این دو، نبیل ]نجیب و بزرگوار[، خیّر و فاضل می گردد و سیره او در زندگی سیره فاضله می گردد و همه تصرفاتش نیکو می شود. ۲۲

عادت دادن، راه رسیدن به ملکات

ملکات انسانی، چه خوب و چه بد، حالات نفسانی ای هستند که ممکن نیست به سهولت آن ها را از نفس جدا کرد. از این رو، این پرسش قابل طرح است که چگونه در انسان اخلاق جمیل ملکه می گردد به گونه ای که زوال آن ناممکن یا سخت باشد؟ فارابی به این پرسش این گونه پاسخ می دهد:

انسان می تواند با اراده خلق خود را، چه خوب باشد و چه بد، تغییر دهد و به ضد آن خلق برسد و این کار از راه عادت انجام می گیرد؛ یعنی یک کار را در دفعات بسیار متعدد در زمان طولانی با فواصل زمانی کم تکرار کند تا با این کار، ملکه انجام کار در او پیدا شود. با تکرار کارهایی که در رده افعال قبیح قرار دارد خلق قبیح حاصل می شود و با تکرار کارهایی که در رده کارهای زیبا قرار دارد خلق نیکو حاصل می شود، هم چنان که مهارت در نویسندگی با تکرار ]و تمرین[ حاصل می شود و قبل از تمرین صرفاً قوه مهارت نوشتن به طور فطری در شخص وجود دارد.

دلیل بر این که اخلاق از روی عادت حاصل می شود نمونه هایی است که در شهرها می بینیم؛ زیرا سیاست مدارانْ شهروندان را با عادت دادن به افعال خیر، خیّر بار می آورند. ۲۳

اعتدال

فارابی کمال انسان را در خلقیات، به کمال بدن انسان تشبیه می کند. همان طور که اگر کمال بدن انسان، که صحت و سلامتی است، حاصل باشد، باید حفظ گردد و اگر حاصل نباشد، باید به دست آید، هم چنین اگر کمال اخلاقی انسان حاصل باشد، باید حفظ شود و اگر حاصل نباشد، شایسته است حاصل شود.

همان گونه که صحت با حالت وسط حاصل می شود و برای حصول به حالت وسط، هم باید تناول خوراکی متوسط باشد تا صحت حاصل آید و هم فعالیت بدنی در حد متوسط باشد تا نیرو به دست آید، افعالی هم که موجب خلق نیکو می شوند باید متوسط باشند تا خلق نیکو حاصل شود و اگر انسان به کارهایی که از مرز اعتدال بیرون است عادت کند، از خوی های نیکو محروم می شود و سبب تحصیل خلق قبیح می شود و یا خلق قبیح موجود باقی می ماند.

همان طور که حد وسط در فعالیت بدنی و مصرف اغذیه متوسط که سلامت بدن را به ارمغان می آورد وابسته به کثرت و قلّت، شدت و ضعف و طولانی یا کوتاه بودن زمان آن هاست، در اخلاق نیز اعتدلال در افعال وابسته به کثرت و قلّت، شدت و ضعف و طولانی و کوتاه بودن زمان افعال است. ۲۴

فارابی می گوید: معیار خلق متوسط آن است که حالات نفسانی بر افعال تطبیق شود و وقتی افعال با حالاتی که بر آن ها منطبق است مقایسه شود علم به اعتدال ]و عدم اعتدال[ در افعال حاصل می شود و برای آگاه شدن به میزان اعتدال در افعال، باید زمانی و مکانی را که فعل در آن واقع می شود بشناسیم و نیز شخصی را که فعل از او صادر می شود. و آگاه شویم که فعل برای چه کسی انجام می گیرد و آنچه را که فعل از آن صادر می شود و آنچه را فعل به وسیله آن صادر می شود و آنچه را فعل برای آن و به خاطر آن صادر می شود بشناسیم و هرگاه فعل با توجه به همه این موارد سنجش شده باشد، در حد اعتدال است و اگر نه، فعل زیاده از حد اعتدال است یا کم تر از حد اعتدال. البته قلّت و کثرت این امور دائماً یک اندازه نیست. ۲۵

بررسی چند نمونه

فارابی به عنوان نمونه چند مورد از اخلاق نیکو را، که در حد اعتدال قرار دارند، بررسی می کند:

«شجاعت» خلق نیکو است و آن با میانه روی در اقدام بر چیزهایی که ترسناک است و باز ایستادن از آن ها حاصل می شود. زیاده روی در اقدام بر اشیای ترسناک موجب «تهوّر» و نقصان در اقدام موجب «جبن» می شود که خوی زشت و ناپسندی است.

«سخاوت» با میانه روی در حفظ مال و انفاق در مال حاصل می شود و زیاده در حفظ مال و کم انفاق کردن موجب «تقتیر» (تنگ گرفتن) می شود که قبیح است و زیاده در انفاق و نقص در حفظ مال موجب «تبذیر» می شود.

«عفت» نیز با میانه روی در لذت بردن در خوراکی و نکاح حاصل می شود و زیاده روی در آن موجب «شره» ]شهوت رانی[ و نقصان در آن موجب عدم درک لذت می شود که مذموم است. ۲۶

بررسی ملکات در انسان

برای این که معلوم شود انسان چه خلق هایی دارد، باید فهرستی از تمام خلق هایی که انسان ها دارا می شوند تهیه کرد و سپس مشخص نمود که کدام یک از آن ها در شخص موجود است و آیا آنچه دارد خلق نیکو است یا خیر؟ انسان برای این که بداند چه خلقی را داراست، باید ببیند آن فعلی که از این خلق صادر می شود برای او لذت بخش است یا خیر؟ اگر لذت بخش باشد، معلوم می شود او دارای این خلق هست. حال اگر این خلق نیکو باشد، باید حفظ گردد و اگر زشت است، باید از نفس زدوده شود؛ زیرا خلق زشت نفسانی مرض نفسانی است و مانند طبیب که مرض جسمانی را به حالت سلامت برمی گرداند، ما هم باید خلق زشت را بزداییم و نفس را به سلامت بازگردانیم.

نفسی که در اعتدال نیست، باید به اعتدال برسد. اگر نفس دارای ضعف در خلق نیکو است، باید آن را برای مدتی به کارهایی که این خلق را ایجاد می کند عادت دهیم و اگر زیاده از حد اعتدال است، باید آن را مدت زمانی به کاری، که ضد آن خلق را ایجاد می کند، عادت دهیم تا به حد اعتدال برسد. اگر در این فرایند به حد اعتدال نزدیک شد، کار را ادامه دهیم و اگر از حد اعتدال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.