پاورپوینت کامل جامعه شناسی تاریخی و موسیقی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جامعه شناسی تاریخی و موسیقی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه شناسی تاریخی و موسیقی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه شناسی تاریخی و موسیقی ایران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
موضوع جامعه شناسی تاریخی و موسیقی به طورکلی بیشتر با مباحث نظری همراه است. در به کارگیری دیدگاه های نظری هم به هر سو که در این وادی گام برداریم ، افقی از جلو چشمانمان گشوده می شود و ما را در شناخت گذشته موسیقی خود آگاه تر می سازد.
موضوع جامعه شناسی تاریخی و موسیقی به طورکلی بیشتر با مباحث نظری همراه است. در به کارگیری دیدگاه های نظری هم به هر سو که در این وادی گام برداریم ، افقی از جلو چشمانمان گشوده می شود و ما را در شناخت گذشته موسیقی خود آگاه تر می سازد. البته به کارگیری دیدگاه های نظری دیگران هم به حدی متنوع و متضاد است که گاه ممکن است ما را در پیچ و خم گذشته های تاریک تاریخ گمراه سازد؛ با این حال، راه همین است و در این “وادی ظلمت” باید تشنه به دنبال چشمه های روشن موسیقی ایران باشیم.
پیشتر در مقاله کوتاهی با عنوان “دیدگاه ماکس وبر درباره موسیقی ایران” (که در پایگاه “انسان شناسی و فرهنگ” ارائه داده بودم) توضیح دادم که ماکس وبر صورت بندی جامعه ایران و ترک و عرب را در برابر موسیقی اروپای بعد از رنسانس قرار می دهد و بر این باور است که درون – ساخت موسیقی ایران ملهم از شرایط تاریخی اجتماعی بسته ای است که آن را در خود محصور ساخته و اجازه گسترش و پیشرفت را از آن سلب کرده است. هرچه می خواهد باشد، دانستن دیدگاه ماکس وبر و سایر جامعه شناسان و موسیقی شناسان تاریخی برای درک بهتر ما از گذشته تاریخ اجتماعی موسیقی خود ضروری است. نوشته ای که در این اینجا ملاحظه می فرمائید در اصل می بایست پیشگفتار آن نوشته “دیدگاه ماکس وبر درباره موسیقی ایران” باشد .اما ترجیح دادم این نوشته را بعد از آن بیاورم:
می دانیم که تاریخ موسیقی ایران، با سایه تاریخ مردمان این سرزمین گره خورده و بر ما است که از هر زاویه تاریخ شناسی آن را مطالعه کنیم . ضمانتی هم نیست که کدام دیدگاه به واقعیت نزدیک تر و حقیقت را به ما می گوید. در اینجا، با تاکید بر دیدگاه آب سالاری (یا استبداد آسیایی) و چند نظرگاه جامعه شناسانه تاریخی، به اختصار مبحث موسیقی ایرانی را در میان نهاده ام.
رویدادهای تاریخ با شتاب از جلو چشمانمان می گذرند و ما نمی توانیم ارتباط آنها را با دگرگونی های فرهنگ و جامعه بررسی کنیم؛ و از آن پیچده تر، بررسی موقعیت و دگوگونی موسیقی در تاریخ جامعه است که نیاز به واکاوی تاریخ اجتماعی گذشته و موسیقی حال هم دارد. تاریخ اجتماعی فرهنگی هر قومی از گذرگاه های مخصوص خود عبور کرده و موسیقی خود را پرورش داده و با سرنوشت پرورندگان آن گره خرده است؛ پس کشف حقایق تاریخ موسیقی هر قوم ، نیازمند جامعه شناسی تاریخی همان قوم است. در این راستا، دیدگاه های متفاوتی از جانب فارابی، ابن خلدون، منتسکیو، هگل، مارکس، وبر و … ارائه شده که در اینجا به پاره ای از آنها پرداخته خواهد شد. این فلاسفه و دانشمندان، بر این باورند که پارامترهایی مانند زیرساخت اجتماعی و مناسبات تولیدی و روساخت اجتماعی و یا شرایط قلیمی، نقش تعیین کننده ای بر فرهنگ و هنر ملت ها ایفا کرده اند. تعریف فرهنگ یا تاریخ هرچه می خواهد باشد، صورت اندیشه انسانی است که از همین پدیده های مادی و معنوی آفریده شده و آنها هم ساخته خود انسان است. موسیقی یکی از آفریده های انسان است که زیر تاثیر تمامی پدیدهای فرهنگی و طبیعی ساخته می شود و هردم تحولی را از سر می گذراند. همه عواملی که در آفرینندگی موسیقی نقش دارند برما آشکار نیست، با این حال، پاره ای از آنها شناخته شده اند و باید کوشش کرد تا پاره های دیگر را شناسایی و بسط وگسترش داد.
پیش از این که به موضوع اصلی این نوشته، که مربوط به تاریخ اجتماعی و سیاست و اوضاع اقلیمی و موسیقی است، بپردازم، به چند گفته کوتاه از فارابی و وبر و هگل اشاره می کنم. فارابی از مردمانی یاد می کند که حواس آنان در تشخیص نغمات ملایم و غیر ملایم به شرایط اقلیمی آنان وابسته است (۱۳۷۵ ص ۵۰)؛ ماکس وبر نیز در کتاب بنیاد اجتماعی و تعقلی موسیقی (۱۹۵۸) بر این باور است که موسیقی غرب (اروپا) زیر تاثیر پروتستانیسم دگرگون شده و موسیقی شرق (از جمله ایران) در فضایی بسته به حیات خود ادامه داده است. هگل فرهنگ های آسیایی را فرهنگ هایی بسته می داند که در خود تنیده اند؛ او می گوید: “آسیا قاره ای است که نمودگاه بزرگترین تضادهاست اگرچه ویژگی برجسته آن اصل دوم یعنی ویژگی مناطق حوزه رودخانه هاست که فرهنگی در دامن خود می پرورد و جاودانه در درون خویش می تند و می ماند” (۱۳۸۵ ص ۲۳۲).
در دوران متاخر هم، الن لومکس و استوون فلد بر نقش اوضاع اقلیمی بر موسیقی تاکید دارند (دیدگاه فلد و لومکس را در کتاب مردم شناسی و موسیقی آورده ام و امید است به زودی منتشرشود). با این گفته ها، آیا می توانیم بین حوادث تاریخی فرهنگی و اقلیمی از یک سو و گوهر موسیقی ایران از سوی دیگر – که در قالب های فشرده و درخود تنیده – فرو رفته اند، ارتباط برقرار کنیم؟ آیا آب و هوای خشک ایران و شیوه تولید آب سالاری آسیایی، تاثیری بر موسیقی ایران داشته است؟ آیا همان گونه که ماکس وبر نقش دین بر موسیقی اروپای بعد از رنسانس را مطرح می کند، ما هم می توانیم از نقش سرنوشت ساز دین بر موسیقی ایران سخنی به میان آوریم؟ آیا همانگونه که سیاست و ایدئولوژی بلشویکی بعد از انقلاب ۱۹۱۷ بر موسیقی روسیه و لهستان اثر گذاشت و یا انقلاب چین برموسیقی چین تاثیر گذار بوده، آیا سیاست و انقلاب مشروطیت هم بر موسیقی ایران اثر گذار بوده است؟ پاسخ یا توضیح این پرسش ها را در چندین فصل متوالی تقدیم خواهم کرد.
ابتدا لازم میدانم برای کسانی که آشنایی کمتری از موسیقی دارند، تعریفی کلی از موسیقی ایرانی را ارائه دهم؛ زیرا تمام بحث و استدلال فصل های آتی بر این پایه است که آیا موسیقی ایرانی، موسیقی است در خود تنیده و فشرده شده و آیا این فشردگی و درخود تنیدگی محصول عواملی بیرونی مانند استبداد روبنایی و یا نقش دین و یا شرایط اقلیمی و یا عوامل ناشناخته دیگری است که آن را به این حالت درآورده؟ گفته می شود موسیقی ایران دستگاهی است و اجزاء آن گوشه هایی هستند که هرکدام در قالب مواد از پیش ساخته و زمانبندی فشرده ای شکل گرفته اند. چند واحد (بین ده تا سی واحد، کمتر یا بیشتر) ازهمین پدیده های فشرده و درهم تنیده، که گوشه نامیده می شوند، یک دستگاه را می سازد. تعداد دستگاه ها به روایتی هفت و به روایت دیگر دوازده تا است. حال، وضعیت درهم تنیدگی گوشه ها در موسیقی ایران چه رابطه ای با وضعیت تاریخی فرهنگی و اقلیمی سازندگان آن دارد؟ موضوعی است که به جامعه شناسی تاریخی موسیقی ایران باز می گردد و ما هم کوشش می کنیم با ایما و اشاره چیزی از رابطه این موسیقی را با شراسط تاریخی اجتماعی گذشته آن آشکار سازیم.
پیشاپیش، این اصل فرهنگ شناسی را تکرار کنیم که هیچ یک ازعناصر فرهنگ یا خرده فرهنگ – و در اینجا موسیقی – را نمی توان با یک پارامتر اجتماعی بررسی نمود؛ ما نمی توانیم از صرف تاثیر یک جانبه زیرساخت اجتماعی یا اوضاع اقلیمی یا استبداد یا دین یا رویه قضایی یا عرفان یا شعر و یا زبان فارسی بر موسیقی ایران سخن بگوییم، با این حال، نباید از روند تاثیرهریک، یا همه آنها به صورت های متفاوت، بر موسیقی نیزغافل باشیم. با آگاهی از این نکات – از میان همه پارامترها – در اینجا تنها به جایگاه کلی صورتبندی اجتماعی بر موسیقی ایران پرداخته خواهد شد. توضیحات مقدماتی درباره زیرساخت و روساخت اجتماعی که در اینجا آورده شده، صرفاً برای آن دسته از “موسیقی شناسان” است که کمتر با چنین مباحثی آشنا هستند.
یک مقدمه کلی – از یک دیدگاه، هرجامعه ای از دو بخش عمده زیرساخت و روساخت شکل می گیرد؛ بخش زیرساخت، ابزارمادی است که انسان آنها را به مدد نیروی اندیشه و کار به خدمت خود درمی آورد، مانند زمین کشاورزی، معادن، کارخانه، سد، نیروگاه برق، راه و راه آهن، بنادر و کشتی رانی و غیره. در مقابل زیر ساخت اجتماعی، روساخت اجتماعی است که اندیشه و روابط انسان را دربر می گیرد، مانند روابط زناشوئی و حقوق و سیاست و هنر و اقتصاد و اخلاق و غیره. دو بخش زیرساخت و روساخت بر یکدیگر تاثیر می گذراند و تاثیر متقابل آنها موجب پیشرفت و گسترش تاریخ و فرهنگ می شود. به تعبیردیگر، هر تغیری که به اصطلاح در زیرساخت صورت بگیرد، تاثیر خود را بر سامانه روساخت اجتماعی برجای می گذارد که البته عکس آن هم صادق است. مجموعه زیرساخت و روساخت اجتماعی را مناسبات تولیدی یا صورت بندی یا فرماسیون اجتماعی می گویند.
جوامعی که امروز با آنها مواجه هستیم، هرکدام شیوه خاصی از مناسبات تولیدی را پشت سرنهاده و هرکدام هم در حال حاضر از مناسبات خاصی از تولید بهره مندند. اگر به خواهیم از نمونه شیوه های تولید اجتماعی متفاوت نام ببریم می توانیم از شیوه های تولید سرمایه داری، برده داری یا فئودالی یا دوران توحش وغیره نام برد.
آدمیان در هر دوانی از وسایل و ابزار خاصی برای زندگی و معیشت بهره برده که کیفیت و درجه پیشرفت آن ابزار رابطه مستقیمی با رفاه زندگی و فرهنگ مردمان همان روزگار داشته است. هراندازه که ابزار و وسایل تولید پیشرفته تر باشد به همان اندازه هم معیشت و رفاه انسان ها پیشرفته تر خواهد بود. از نمونه های دیگر شیوه تولید (یا مناسبات تولیدی) در تاریخ، می توان به شیوه تولید مارک در آلمان، شیوه تولید ویسی در هند، شیوه تولید مکزیکی در مکزیک، شیوه تولید آسیائی در بخشی از آسیا، شیوه تولید برده داری کلاسیک در مصر کهن و یونان، شیوه تولید فئودالی و سرمایه داری در اروپا اشاره کرد.
در این فصل، تمرکز را بر روی “شیوه تولید آسیایی” و امکان تاثیر آن بر روی موسیقی ایران خواهیم گذاشت. بار دیگر تکرار می کنم که اولاً گفتگو پیرامون دانستن رابطه بین مناسبات اجتماعی و هنر موسیقی موضوعی پیچیده است و به سادگی نمی توان تاریخ گسترش یک شیوه اجتماعی با موسیقی را نشان داد؛ دوم این که، این یک اصل همیشگی نیست و درفرهنگ و تاریخی، مانند فرهنگ و تاریخ مردم ایران، که بسیاری از زوایای فرهنگی آن ناشناخته مانده، سخن گفتن از ارتباط تاریخی مناسبات اجتماعی با موسیقی ممکن است گفتار را به ورطه ذهنیت گرایی بکشاند؛ و سوم این که، آثاری عملی از موسیقی گذشته در دست نیست تا بتوانیم آن را با شرایط اجتماعی آن دوران مقایسه نماییم (مقایسه شود با تاریخ موسیقی اروپا که نمونه های فراوانی از موسیقی کلیسایی و رنسانس و باروک و کلاسیسم و رمانتیسم در دست است) و در آخر این که، امروز نمونه های موسیقی دوران خود در ایران را در دست داریم و کم و بیش بر ساختار مناسبات اجتماعی نیز آگاهیم، با این حال، نمی توانیم از ارتباط نهایی این دو با یکدیگر تحلیل مناسبی ارائه دهیم. هرآنچه در اینجا و فصل های آتی آورده می شوند، همه در خدمت تحلیلی از تاریخ اجتماعی برای شناخت موسیقی گذشته و دوران کنونی است؛ زیرا تا تحلیلی از شناخت گذشته موسیقی در دست نباشد، نمی توانیم پایه های شناخت فرهنگ شناسی موسیقی کنونی را مستحکم سازیم.
شیوه تولید آسیایی – شیوه تولید آسیایی، عنوانی است کلی که نه تنها به مناسبات اجتماعی کهن ایرانی بلکه به مناسبات اجتماعی تمدن هایی مانند آسیای میانه و چین و هند هم اطلاق می شود. عنوان”شیوه تولید آسیایی” صرف اطلاق شیوه تولیدی به آسیا نیست، بلکه شیوه خاصی از مالکیت عمومی است که بنیان اقتصادی خاصی را در تحولات تاریخی پشت سر نهاده است. از این دید، روستاها تکیه گاه اقتصادی شهرها هستند. شهرها محل مصرف تولیدات روستائی اند و نحوه زندگی اجتماعی شهر و روستا در یک دیگردر آمیخته است(بدون پافشاری بر این نکته، درتاریخ موسیقی ایران، شهرها محل مصرف مواد موسیقایی روستاهای ایران بوده اند که در پی آن رفته رفته موسیقی روستا به موسیقی دستگاهی مبدل شده). ریشه پیدایش مالکیت ارضی در جوامعی که با شیوه تولید آسیایی گسترش یافته، مالکیت قبیله ای است که کارکنان بر روی زمین کانون های اولیه تولید اقتصادی را به وجود می آورند. حاکم مالک، یا به زبان دیگر، مالک حاکم کسی است که رابطه قدرت آسمانی و مظهر الهی را در وحدت جامعه نگاه می دارد. در برابر وی، جماعت کارکنان بر روی زمین تنها دارندگان حقوق انتفاعی زمین هستند که فاقد مالکیت زمین و ابزار تولیدند. در جوامع شیوه تولید آسیایی، بخش اعظمی از اضافه تولید متعلق به حکومت است که هم مظهر وحدت اجتماعی و هم جلوه نیروی الهی را در خود دارد. در جوامع آسیایی کار اجتماعی به دو صورت انجام می پذیرد. یکی از طریق ضبط خراج مستقیم محصولات کشاورزی و دیگر به وسیله بیگاری از نیروی کار صاحبان کار. بیگاری از نیروی کار برای ایجاد راه ها، پل ها، قلعه ها، استحکامات، شبکه های آبیاری و چیزهای از این دست است. حرفه ها در “کاست های” خانوادگی موروثی است، از این روی، سازمان های صنفی به حالت انجماد درمی آیند. حرفه ی موسیقی در خانواده های هندی موروثی است؛ هرخانواده ای که سازی می نوازد، فرزندان آن خانواده اجرای آن ساز را نسل اندر نسل دنبال می کنند. این توارث موسیقایی را در هند “گارانا” می گویند. به خانواده فراهانی و محمد صادق خان در ایران می توان اشاره کرد که چندین نسل پی در پی از از اوایل دوران قاجار تا دوران معاصر به این حرفه مشغول بوده اند. مطربان لرستانی که به آنها “لوطی” می گفتند، موسیقی در خانواده هایشان موروثی بود و فرم ازدواج (شبیه کاست) در میان آنها درون خویشاوندی بود. این بدان مفهوم است که تقسیم کار به صورت کلاسیک آن وجود ندارد و انتقال حرفه از نسل به نسل دیگر به صورت قانونی بدون تغیردرجامعه برجای می ماند. دسته بندی مشاغل و حرفه ها در پیش از اسلام در ایران حکایت ازهمین واقعیت کاستی یا شبه کاستی اجتماعی دارند. مناسبات تولید آسیایی یکی از مراحل تکامل تاریخ مشرق بوده که در آن نظام برده داری غیر کلاسیک منجر به گونه ای از استبداد راکد شرقی شده است. ایستائی در چنین مرحله ی تولیدی موجب عدم گذار از مراحل کلاسیک برده داری و فئودالی و بورژوازی شده است و از این روی، مراحل تاریخ تولید اجتماعی آسیایی با نوع اروپایی آن متفاوت بوده است.
از دیدگاه مارکس، شیوه تولید آسیایی، نظام اشتراکی خاصی از “آب سالاری” کشاورزی است که دولت منابع آب و نیروی کار انسانی برروی زمین کشاورزی را در دست دارد و از طریق آن کنترل اقتصاد، سیاست و حقوق را به شیوه ای مستبدانه اعمال می کند. انگلس در مورد فقدان فئودالسیم در این قلمرو جغرافیایی در نامه خود به مارکس می نویسد: “به نظرم دلیل اصلی این امر در کیفیت آب و هوا و رابطه ی آن با شرایط زمین، مخصوصاً گستره ی فضای پهناور کویرها نهفته است که از صحرا در شمال آفریقا شروع شده، از عربستان، ایران، هندوستان و ترکستان گذشته و به فلات مرتفع آسیا ختم می شود. در این مناطق آبیاری مصنوعی (از طریق قنوات) نخستین شرط کشاورزی محسوب می شود که توسط اجتماعات محلی، ایالتی با دولت مرکزی انجام می گیرد” (پنج مقاله مارکس و انگلس درباره ایران۱۳۸۰ص ۶۷ و ۶۸). این گفته اشاره به جغرافیای گسترده ای دارد، اما در عین حال نباید فراموش کرد که مناسبات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هرکدام از این ملت ها و اقوام آسیایی، از جمله چین و هند و آسیای میانه و ایران (در درون خود) موسیقی خاص خود را داشته اند. از این جاست که هرملت و هر قومی در آسیا هنر خود را به فراخور ذهنیت فرهنگی خود ساخته و با اینکه بسیاری از موسیقی همین حوزه جغرافیایی (مانند موسیقی ایغور، ترکستان، کشمیر، افغانستان، پاکستان و ایران) دارای ریشه مشترکند، باز هم هریک از این اقوام موسیقی خاص خود را برگزیده و دراین میان ایران موسیقی دستگاه را مدون ساخته است. با این که هند هم درهمین قلمرو آسیایی واقع شده، باز هم می توان گفت که موسیقی هند، تافته جدا بافته از موسیقی این فرهنگ ها است. و این پرسشی است که ما باید هم درپی پاسخ به چگونگی تفاوت موسیقی این ملت ها که زیر چتر فرماسیون “آب سالاری آسیایی” دسته بندی می شوند پرداخته و هم چگونگی موقعیت خاص موسیقی ایران در این پهنه را پاسخگو باشیم.
غالباً برای تفهیم بیشتر، مناسبات تولید آسیایی را با شیوه تولید معیشت در یونان و رم مقایسه می کنند و از اینجا هم تفاوت دو موسیقی اروپای بعد از رنسانس و ایران و عرب را مورد توجه قرار می دهند (دیدگاه وبر). فرماسیون مالکیت ارضی در یونان و رم باستان، در کنترل شهر بوده است. شهر جایگاه مالکان آزاد و زمین های اطراف شهر متعلق به روستا نشینانان آزاد بوده؛ مالکیت اجتماعی در اینجا وجود ندارد، بلکه مالکیت فردی جای مالکیت اجتماعی را می گیرد و آن گونه استبداد که در جامعه نوع آسیایی دیده می شده در یونان و رم باستان دیده نمی شده است. مارکس اشاره می کند که در یونان و رم باستان، برای بهره برداری از زمین، کار اجتماعی وجود ندارد. او می گوید آبیاری مصنوعی با وسایل مختلف و تنظیم شبکه آب رسانی در شرق، که شرط اولیه بهره برداری از زمین است و تحقق آن بدون کار اجتماعی امکان پذیر نیست، متفاوت است. در شیوه تولید آسیائی مبادله محصولات کالا به کندی صورت می گیرد و این مراوده کند، محصول همین شرایط تولید خاص است که فردیت در آن رشد نیافته و خود انسان هم به مثابه تولید کننده کالا نقش درجه دوم را ایفا می کند.
تیومنوف (۱۹۷۶) مورخ روس، در مورد اختلاف صورت بندی برده داری در جوامع یونان و رم باستان با صورت بندی مشابه آن در جوامع شرقی اشاره می کند که ما با دو نوع صورت بندی برده داری مواجه هستیم. او در مورد مختصات خاص نظام آسیایی می گوید: “ویژگی خاص زیر بنا که استثمارهرچه بیشتر نیروی کار محلی در کنار نیروی کار بردگان بود، نه تنها ویژگی متمایز پدیده های روبنایی، یعنی خصلت استبدادی روبنای سیاسی و سیطره آموزه های مذهبی درعرصه ایدئولوژی را مشروط می کرد، بلکه درمقابل دنیای کلاسیک باستان سیر کاملأ متفاوتی از توسعه را ایجاب می کرد. در حالی که نظام برده ای در شکل خاص آن در کشورهای کلاسیک، حیات اجتماعی و اقتصادی آنها را به تمامی به بن بست کشاند که جستجو در جهات گوناگون برای خلاصی از آن را ضروری می نمود” (به نقل از استفن دون ۱۳۶۸ ص ۱۶۶). تاکید تیومنوف بر اختلاف صورت بندی برده داری به گونه شرقی – آسیایی با نوع غربی آن است، و دیگر این که، این جامعه شناس می خواهد نشان دهد که موجودیت خصلت استبدادی، حالت ویژه ای است که با آموزه های دینی هم وابسته می باشند.
موضوع بحث “شیوده تولید آسیایی” بعداً از سوی ویتفوگل “جامعه آب سالاری” نامیده شد، موضوعی است بحث انگیزکه درستی یا نادرستی آن هنوزهم میان جامعه شناسان تاریخی مورد توجه است. پیشنویس “فرماسیون تولید آسیایی” که در پراکنده نوشته های مارکس ارائه شده، تغیری در تفاوت شناخت ما از دو فرهنگ شرق و غرب نخواهد داشت. تحت هر تاثیری که بوده موسیقی ایران با موسیقی غرب متفاوت است، حال می خواهد تحت تاثیر”جامعه آب سالاری” (“استبداد آسیایی”) باشد یا هرفرماسیون اجتماعی دیگری. به این نکته اشاره شود که تالیف کتاب آب سالاری آسیایی ازسوی ویتفوگل به ترغیب سازمان “اف بی آی” امریکا در مقابله با استالینیست های دهه ۱۹۵۰ نگاشته شد که البته این امر نباید پرده ای بر روی پاره ای از مباحث علمی این کتاب بیفکند.
از دیدگاه تاریخ نگری، ایده اختلاف فرهنگ و مناسبات اجتماعی شرق و یونان باستان به زمان هردوت باز می گردد، اما در اصل این منتسکیو است که برای اولین اشارات دقیق تری را در این زمینه بیان می کند. وی در مورد اختلاف مناسبات معیشتی و تاثیر آن بر فرهنگ و سیاست چنین می گوید: “ولی در آسیا به واسطه عدم یک منطقه معتدله وسیع و وجود دو منطقه سردسیر و گرمسیر ملل آسیایی به دو ملت فاتح و مغلوب تقسیم شده اند به این طریق: یک دسته همواره فتح می کنند و ملل دیگر را تحت رقیت درمی آورند و دسته دیگر همواره باید تحت رقیت دسته اول باشند. ولی در اروپا تقریبأ تمام ملل نیرومند هستند و دسته ای مطلقأ قوی و دسته دیگر مطلقأ ناتوان نمی باشند. این موضوع یکی ازعلل قوت اروپا و ضعف آسیاست و به همین جهت است که در آسیا هرگز آزادی برقرار نمی شود ولی در اروپا برقرار می گردد منتها شدت و ضغف پیدا می کند” ( ج اول ص ۵۲۷). وی درجای دیگرمی گوید: “در اقالیم گرمسیر که معمولأ استبداد حکمفرماست، آرزوها وعواطف زودتر بروز می کنند و زودتر هم از بین می روند. در آنجا هوش زیاد ترقی می کند” (ج اول ص ۲۷۰). زمانی پیشتر از منتسکیو، ابن خلدون موضوع تاثیر آب و هوا و اوضاع اقلیم بر شیوه زندگی آدمیان را مطرح می کند و می گوید: “چون سیاهان در اقلیم گرم بسر می برند و گرما بر مزاج آنان و هم بر اصل مواد تکوینی ایشان استیلا می یابد، روح آنان به نسبت بدن و اقلیمشان سرشار از حرارت می شود و از این روی روان های آنان نسبت به روان های مردم اقلیم چهارم گرم تر است و حرارت بیشتری در روی آنها مستنبط است و بهمین سبب شادی و فرح سریع تر به آنان دست می دهد و انبساط و خوشحالی بیشتری دارند” (۱۳۵۹ ص ۱۵۸). اختلاف چندانی در دو گفته بالا نیست؛ هردو بر نقش اقلیم و آب وهوا تاکید دارند؛ منتسکیو نقش اقلیم را بر آزادی مطرح می کند، در حالی که ابن خلدون از تاثیر آب و هوا بر طبع و روان آدمی سخن می گوید.
اضافه کنیم که نگاه منتسکیو به نقش اقلیم در پیدایش آزادی و یا استبداد در جوامع، تاثیر خود را بر اندیشه هگل و مارکس نشان می دهد. هگل و مارکس نیز از دیدگاهی مشابه منتسکیو به فقدان آزادی در شرق پرداخته اند که در زیر به آن اشاره خواهیم کرد. موضوع رابطه نظام های اجتماعی و ویژگی های جغرافیایی و اقلیمی از دیرباز مورد نظر پژوهشگران بوده و بر اساس آن مناسبات اجتماعی و فرهنگ اقوام را دسته بندی کرده اند. در حال حاضر هم جمعی از پژوهشگران روس اظهار می دارند که نظام کلاسیک یعنی نظام اجتماعی دنیای یونانی – رومی نوعی انحراف از شرائط ویژه جغرافیائی اقلیمی بوده که جایگاه آن در اندیشه مارکسیستی ناشی از اهمیت بافت بخصوص تاریخ غرب است (استفن دون ۱۳۶۸ ص ۸۵).
هگل موضوع بیدادگری (دسپوتیسم آسیایی) را از زاویه فلسفه تاریخ، آن هم در رابطه با جغرافیای آسیا مورد توجه قرار می دهد. وی شناخت مناسبات اجتماعی شرق و اختلاف آن با یونان و روم و جهان مسیحیت را از دیدگاه فلسفه تاریخ و بالتبع هنر، که شکل جامع تری به خود می گیرد را مورد بررسی فلسفی قرار داده است. بررسی های هگل در مورد مناسبات اجتماعی و تاریخ شرق که بر شالوده دیدگاه فلسفه تاریخ بنیان نهاده شده، موضوع سیر تطورعقل در تاریخ است؛ در حالی که نظرات مارکس و انگلس بر پایه مطالعات مادی تاریخ ملل آسیایی است و دیدگاه ماکس وبر بر شناخت روساختاری اجتماعی اندیشه پروتستانیسم آئین مسییحیت است و ازهمین زاویه آن را با شرایط تاریخی و اجتماعی ملل شرق مقایسه کرده و موسیقی ایران را هم ملهم از چنین شرایطی می داند. هگل ماهیت فرهنگ آسیا را فرهنگی بسته می داند و می گوید که فرهنگ های آسیا همیشه در دامن خود می تنند و می مانند؛ او می گوید: “آسیا قاره ای است که نمودگاه بزرگترین تضادهاست اگرچه ویژگی برجسته آن اصل دوم یعنی ویژگی مناطق حوزه رودخانه هاست که فرهنگی در دامن خود می پرورند و جاودانه در درون خویش می تنند و می مانند” (۱۳۸۵ ص ۲۳۲). وی جهان بینی های فلسفی شرق و یونان باستان را از یکدیگر تفکیک می کند و یونانیان را پرورش دهنده فلسفه انضمامی و شرقیان را سازندگان فلسفه انتزاعی به حساب می آورد (همانجا ص ۱۴۰). پرسش این است که آیا شرقیانی که پرورندگان فلسفه انتزاعی هستند، این جهان انتزاعی آنها تا چه اندازه بر ماهیت انتزاعی موسیقی آنان تاثیر گذار بوده و نقطه مقابل آن اینکه فلسفه انضمامی یونانیان چه تاثیری بر موسیقی اروپا نهاده، و آیا این حکم به پایه های نهایی استدلال وبر منتهی نمی شود که گسترش صنعت مسئول رشد و گسترش موسیقی کلاسیک اروپا بوده است؟ ماکس وبر خود نیز با استفاده از دیدگاه “مه یر”، تاریخ نویس اروپائی، تاکید می کند که تاثیرفرهنگ الهی ایرانیان در نبرد ماراتن نقش پر اهمیت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 