پاورپوینت کامل پسرکشی در شاهنامه فردوسی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پسرکشی در شاهنامه فردوسی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پسرکشی در شاهنامه فردوسی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پسرکشی در شاهنامه فردوسی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :

خویشاوندکشی یااقدام برای نابودی اعضای خانواده یکی از بن مایه هایی است که به گونه های مختلف، در آثار ادبی سرزمین های گوناگون روایت شده است. در این میان، رویارویی پدر و پسر از برجستگی خاصی برخوردار است. این برخورد ناخوشایند، دستمایه به وجود آمدن داستان های عالی و درخشانی در ادبیات ملل مختلف شده است.

مقدمه

خویشاوندکشی یااقدام برای نابودی اعضای خانواده یکی از بن مایه هایی است که به گونه های مختلف، در آثار ادبی سرزمین های گوناگون روایت شده است. در این میان، رویارویی پدر و پسر از برجستگی خاصی برخوردار است. این برخورد ناخوشایند، دستمایه به وجود آمدن داستان های عالی و درخشانی در ادبیات ملل مختلف شده است.

آنچه که نظر بسیاری از منتقدان ادبی را به خود جلب کرده، تحلیل وضعیت پدرکشی یا اقدام برای سربه نیست کردن پدران به وسیله پسران است که معمولاً براساس تحلیل روانشناسانه و مرتبط با عقیده ادیپ بررسی می شود؛ در حالی که مطالعه اسطوره ها و حوادث تاریخی نشان می¬دهد که پسرکشی در ادبیات حماسی و تاریخی ایران بر پدرکشی غلبه داشته است.

هدف از این تحقیق بررسی پسرکشی در شاهکار حماسی فارسی یعنی شاهنامه فردوسی با استفاده از روش توصیفی تحلیلی است.

فردوسی در این کتاب، پسرکشی ها را در بهترین شکل به تصویر می کشد که این امر اغلب در شکل تراژدی سوء تفاهم و فضای جبری حاکم بر داستان، توجیه می گردد. از میان چند نمونه پسر کشی شاهنامه، فقط یک مورد است که مستقیماً پدر و پسر با هم روبرو می شوند و در جدال بین آن دو، پسر به دست پدر قربانی می شود و آن نبرد رستم و سهراب است. تحقیقات درباره پسرکشی نیز در ادبیات ایران، معمولاً محدود به داستان رستم و سهراب است و باقی پسرکشی ها در سایه آن محو شده اند.

در این مقاله ضمن اشاره به بازتاب انواع خویشاوند کشی در شاهنامه، نه مورد از اقدامات والدین برای سر به نیست کردن پسران در آن کتاب توضیح داده شده است و با یادآوری نمونه هایی از روایت پسرکشی در ادبیات ملل جهان، علل و انگیزه های چنین اقدامی در روایت فردوسی از حوادث اسطوره ای و تاریخی تشریح شده است.

در این نوشتار، پسرکشی معنایی عام دارد و منظور از پسرکشی این نیست که والدین لزوماً مرتکب قتل شوند. همین که والدین زمینه کشته شدن پسران را فراهم می آورند و یا موجب افول قدرت و زوال آنان می گردند، نوعی پسرکشی تلقی می شود. به تعبیر دیگر، گاهی اوقات پدران یا مادران، موقعیتی را می آفرینند تا شاهزاده ای یا پهلوان زاده ای آگاهانه یا ناخودآگاه قربانی شود که نوعی نابودی آنان به شمار می رود. بر اساس این تعریف به والدینی برمی خوریم که به عللی مهر فرزندی را فراموش و خلا عاطفی فقدان فرزند را با دلخوشی های دیگر پُر می کنند. عمده ترین دلخوشی این افراد، قدرت و انحصارطلبی است و اینکه هیچ معارضی نتواند به جایگاه قدرت آنها نزدیک شود.

بی توجّهی و نادیده انگاشتن حق فرزندان، استعداد نهفته در وجود آنان را که در آینده ممکن است به شکل پادشاه یا پهلوان نامی به منصه ی ظهور برسد، نابود می کند. در این رهگذر پسرانی را می بینیم که برای حفظ قدرت و جاه طلبی پدران، به آب و آتش افکنده می شوند، از دربار طرد می گردند، اگر خوش قیافه نباشند؛ منحوس پنداشته می شوند و طعمه حیوانات دشت می گردند. با این حال، برخی از آنان چنان شایسته اند که هر دلی را به مهر وا می دارند. آنان گاه چنان ساده و مطیع امر والدین اند که حتی به هنگام مرگ،اسماعیل وار گردن می نهند. چنین مرگی است که ذهن مخاطب و سراینده روایت را به چالش می کشد. البته دیدن زوال فرزند در هیچ حالتی برای والدین ساده نیست و به همین منظور است که در صحنه های پسرکشی، جدالی درونی پیکره آنان را فرا می گیرد، امّا در پس این کشمکش درونی، حالتی نهفته است که نوشیدن شربت تلخ پسرکشی را بر وجودشان گوارا می سازد.

پسرکشی در ادبیات جهان

خویشاوندکشی و سرآمدان پسرکشی، نه تنها در ایران بلکه در تاریخ و ادبیات کشورهای دیگر جهان نیز نمونه هایی دارد:«موضوع نبرد پدر و پسر به ریخت های گوناگون که در روایات حماسی و افسانه های اقوام جهان آمده است: یکی روایت آلمانی (هلیده براند و هادو براند)، دیگر روایت ایرلندی (کوکولین و کنلای)، سوم روایت روسی (ایلیا مورمیث و سکلنیک)». (خالقی مطلق، ۱۳۷۲: ۵۳) نیز در روایتی از ادبیات شوروی آمده که «ایلیا» سر فرزندش «شاهین» را از تن جدا می کند (ر.ک. ذبیح نیا عمران، ۱۳۸۷: ۹۶- ۱۱۳)جدال لی جینک و پسرش لی نو در اساطیر چین و نبرد مارکو با پسرش جنگو در اساطیر اسلاو نمونه های دیگری از این دست اند. (کویاجی، ۱۳۵۳: ۱۹۸)

البته در برخی از حکومت ها ی پادشاهی در سطح جهان، معمولاً پسران برای نشان دادن بلوغ و توانایی های خود، اقدام به کشتن پدر یا سوء قصد به جان او می کنند. برخلاف آن، در ادبیات حماسی ایران (چه در شاهنامه و چه در آثار دیگر) معمولاًپدران به دلایل مختل، پسران خود را می کشند. در گروه اول چیره شدن پسران بر پدرانشان، می تواند نشانه ای از تحوّل و نوگرائی باشد و اینکه نیرویی جدید برای ساختن روزگاری جدید ظهور کرده است. در کتاب «نبرد پدر و پسر در ادبیات جهان» در این باره آمده است: «… در مبارزه پدر و پسر، ما یک نمایش رویایی از مبارزه بین خدایان جدید و قدیم گیاهان داریم که در بیشتر جشن های خرمن و بهارانه، عبارت آئینی و عبادی آن دریافت می شود… نظریه دیگر به وسیله «لایبرشت» ارائه شده است. توجّه او به یک رسم و سنت در «راراتونگا» جلب شده که بر طبق آن، پسر وقتی بزرگ می شود برای مالکیت ثروت [پادشاهی] پدری، با پدر خود می جنگد.(آنتونی پاتر، ۱۳۸۴: ۱۱۱- ۱۱۲) امّا در گروه دوم، این گونه به نظر می اید که حفظ سنت ها و ترس از زوال قدرت، میل به جاودانگی و … عاملی مؤثر جهت کشتار است.

پسرکشی در روایات دینی و عرفانی

در روایات دینی نیز با پسرکشی مواجهیم، ولی در این روایات از خشونت و بی رحمی صحنه های پسرکشی روایت حماسی، خبری نیست. مشهورترین اقدام به پسرکشی در متون دینی است، مربوط است به آزمایش حضرت ابراهیم(ع) که وی به امر خدا مشغول ذبح پسر شد که به لطف خداوند متعال، دراین امتحان سرافراز گشت.

در متون عرفانی درباره زندگی ابراهیم ادهم و پسرش روایاتی را شاهدیم. از جمله آنها اینکه ابراهیم ادهم به سبب اعتباری که در نزد خدا کسب کرده بود، دعایش در حق فرزند مستجاب شد و خداجان فرزندش را گرفت تا او از سیر معنوی اش باز نماند. در واقع ابراهیم ادهم برای حفظ آبرو در بارگاه الهی و جلوگیری از تفرقه احوالش، دعا کرد:«… اگر محبّت او مرا از محبّت تو مشغول خواهد کرد، یا جان او بردار یا جان من، دعای من در حق او اجابت یافت. اگر کسی را از این حال عجب آید، گوئیم: از ابراهیم عجب نیست قربان کردن پسررا.»(عطار، ۱۳۸۱: ۹۱- ۹۳) در این مورد می توان پسر را نمادی از نفس و آنچه که آدمی را از خدا باز می دارد، دانست و سربریدن آن، سعادت و توجه به حضرت حق را به همراه دارد.

پسرکشی در اساطیر ایران باستان

در اساطیر ایران، دست کم دو مورد فرزندکشی را می توان ذکر نمود: اورمزد فرزند خود کیومرث را مجازات مرگ می کند؛ بدین سان اولین تراژدی فرزندکشی در اساطیر ایران شکل می گیرد و به دنبال آن وقتی مشی و مشیانه بعد از ۴۰ سال از گیاه ریواس نطفه کیومرث خلق می شوند، آنان نیز اولین فرزندان خود را می کشند.(ر.ک. ذبیح نیا عمران، ۱۳۸۷: ۹۶- ۱۱۳)

پاورپوینت کامل پسرکشی در شاهنامه فردوسی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint

با بررسی خویشاوندکشی در شاهنامه متوجه می شویم که اقدام به قتل پسران و دستور والدین برای نابودی آنان در این کتاب به صورت گسترده بازتاب یافته است. (جدول شماره ۱)

پسرکشی های شاهنامه توسط شاهان و پهلوانان انجام می شود. چهره اهورائی و ماورائی اینان موجب شده تا سوء ظن نسبت به آنان به شکل های مختلف و اغلب واهی توجیه می گردد و فرصتی برای انتقاد از آنان به دست نیاید. هدف اصلی این افراد، دستیابی به قدرت است و این امر حکم می کند تا گاهی اوقات وجدان شخص چشم خود را بر امور ناپسندیده ببندد. راسل می گوید: «مردمان خواه ناخواه در جهت عشق به قدرت، معیارهای اخلاقی خود را نقض می کنند». (راسل، ۱۳۷۱: ۳۲۵)

به این ترتیب، پس از خواندن این گونه روایات، مخاطب تعارضی را میان عقاید خود و استدلال های سست راوی داستان احساس می کند و سعی دارد خود را تسلی دهد و قانع سازد و چون نمی تواند علت اصلی این پسرکشی ها را دریابد، ممکن است با فردوسی هم رای شود که می گوید:

از این راز جان تو آگاه نیست

بدین پرده اندر تو را راه نیست

(فردوسی، ۱۳۸۳: ۱۷۲)

در ادامه، مختصری از داستانهای مربوط به پسرکشی یا زمینه سازی برای این عمل را در شاهنامه با توجّه بر ژرف ساخت آنها، ذکر می کنیم:

۱- فرزندان فریدون: سلم و تور

تقسیم اراضی تحت تمالک فریدون، به مذاق سلم و تور خوش نیامد و ایرج، برادر کهتر، به علت ضربات سنگینی که بر سر و پیکرش وارد آمد، قربانی شد. پس از آن منوچهر، از نوادگان فریدون، انتقام ایرج را از سلم و تور گرفت. سؤال اینجاست که آیا این کار بی موافقت فریدون میسّر بود؟ فردوسی در چند بیت منتقم خون ایرج را فردی توصیف می کند که باید خصوصیات فریدون را داشته باشد:

منوچهر چون زاد سرو بلند

به کردار طهمورث دیوبند

نشسته بر شاه بر دست راست

تو گوئی زبان و دل پادشاست

(فردوسی، ۱۳۸۳: ۴۸)

خودداری فریدون از پذیرش عذر فرزندانش، می تواند در حکم صدور فرمان قتل آنان باشد. فریدون در جواب فرستاده سلم و تور جهت عذرخواهی، می گوید:

درختی که از کین ایرج بِرُست

به خون برگ و بارش بخواهیم شست

(همان، ۲۶- ۴۷)

شاید فردوسی این گونه می خواهد به مخاطبان بفهماندکه فریدون منتقم واقعی خون ایرج بود و از این کار هدف والائی داشت و آن تثبیت و تداوم پادشاهی منوچهر بود.

۲- فرزند سام: زال

سام، پسرش زال را به قصد مرگ دور افکند. به این دلیل که او را فرزند اهریمن می پنداشت. برای سام داشتن چنان پسری مایه ننگ بود و گوئی سلسله پهلوانی خاندان سام با چنان پسری قطع می شد. از این رو، تصمیم به نابودی او گرفت. از دید سام، دور افکندن پسر به قصد نابودی او، کاری صحیح بود تا کسی نتواند او را به سبب داشتن فرزندی زشت سرزنش کند.

۳- فرزند رستم: سهراب

رستم چنان وفاداری و عشقی به عقاید ملی و میهنی خویش داشت که حاضر شد جوانی نوخاسته را فدای میهن کند. عقاید وی برایش چنان مقدس بود که کسی اجازه تعرض به آن را نداشت و معارضان احتمالی هم به شدیدترین نحو ممکن سرکوب می شدند. نمونه بارز آن سهراب است. وی برای نخستین بار سعی کرد تا مرز میان نیروهای سلطنت از یک سو و نیروهای پهلوانی را از سوی دیگر برچیند. این کار در زمان خود بدعتی شمرده می شد:«… همراه و موافق سنّتی که شاه را اصل می شمرد، سنّت دیگری بود اهمیت بسیاری برای پهلوانان قائل بود، امّا بر مرز و فاصله این دو رکن تاکید می کرد. مادامی که مرز میان پهلوانان و شاهان حفظ می شد و هر یک به خویشکاری خود می پرداختند؛ کشور در نظم و آیین و آسایش بود. امّا اگر پهلوانی پای خود را حدّ خویش بیرون می نهاد و میل به تخت پادشاهی می یافت، با آنکه پادشاهی می خواست پایگاه پهلوانی را از آ خود یا خاندان خود کند و قدرت بی منازع گردد، آشوب برپا می شد». (مالمیر، ۱۳۸۵: ۱۷۲)

یکی از اهداف سهراب این بود که پدرش را یعنی کسی را که می دانست زیر سلطه شاه است از قید وفاداری به حکومت کیکاووس رها کند و حکومت مستقلی را تشکیل دهد:

چو رستم پدر باشد و من پسر

نباید به گیتی کسی تاجور

چو روشن بود روی خورشید و ماه

ستاره چرا برفرازد کلاه

(فردوسی، ۱۳۸۳: ۱۷۶)

می توان گفت که سنّ کم سهراب و عدم تربیت پذیری از پدر و از همه مهم تر پرورش در سرزمین دشمن ایرانیان، از جمله عواملی است که سهراب را دشمن عقاید ملی رستم می سازد. این نکته هم در خور توجه است که تاخیر در ارسال نوشدارو از سوی کی کاووس، می تواند به سهراب و امثال او تلقین کند که زندگی و مرگ رعیت در دستان پادشاه است و حمله به آن، در نهایت مرگ را در پی دارد.

۴- سیاوش، فرزند کیکاوس

در داستان سیاوش، با سه شخصیت مهم و اثرگذار مواجهیم؛ نخست کیکاوس،پدری مستبد، خیره سر و دهان بین. دومین شخصیت تاثیرگذار، رستم است، پدر خوانده ای مهربان و فداکار اما حامی متزلزل، و در نهایت سودابه؛ نامادری اهریمنی؛ زنی مستبد و درعین حال هوسبازی ناشی.

سیاوش که از لحاظ پاکی و صداقت، ایرج را به یادها می آورد و از نظر جنگاوری، نمونه کاملی از رستم است، امید پادشاهی پس از کاووس محسوب می شد. سیاوش به حکم سرنوشت، در بدو تولد از والدین جدا شد و تحت سرپرستی رستم قرار گرفت، می توان گفت رستم با این کار جای خالی سهراب را برای خود پر کرده بود زیرا سیاوش خصوصیات پادشاهی هم داشت. فرّه مندیِ سیاوش در کنار خصوصیات پهلوانی اش، وی را آماج تیرهای دشمن نمود. نخستین تیر سودابه بود و تیر خلاص، افراسیاب و اطرافیانش.

سودابه که پیری و ضعف کی کاووس را می دید، با دلفریبی از سیاوش، قصد داشت تا وی را به خود همراه کند تا شاید پس از اتّحاد با او بتواند قدرت مطلق را از آن خود کند. این نکته ای است که کمتر به آن اشاره شده و اغلب این قصد شوم سودابه در زیر پرده هوسبازی او، پنهان شده است.

دغدغه کیکاووس برای حفظ پادشاهی و عدم اطمینان از لیاقت های سیاوش، مانع تفویض قدرت به سیاوش می شد. به همین دلیل، کیکاووس بر ادامه جنگ با تورانیان و کشتن گروگان ها پافشاری می کند و این کارها اساساً با عقاید پاک سیاوش جور در نمی آید و بدین ترتیب سیاوش تعارضی را در میان خود و پدر مشاهده می کند. از سویی پدر خوانده اش، رستم نیز در موقعیت حساس او را تنها می گذارد و این عاملی است تا رستم را حامی متزلزلی برای سیاوش در نظر بگیریم.

پیشتر اشاره کردیم که سیاوش خصوصیات پادشاهی و پهلوانی را با هم داراست. اقدامات ناجوانمردانه کیکاووس و نقش بی تاثیر و کم رنگ رستم در داستان سیاوش، این فرضیه را مطرح می سازد که کیکاووس با اقداماتش یک مدعی سرسخت حکومت را از خود دور کرد و رستم هم به عنوان پهلوان اول کشور، یک مدعی شایسته پهلوانی را از میدان بیرون نمود. می توان این گونه برداشت نمود که اتّحاد ناخواسته کیکاووس و رستم برای نابودی یک رقیب مشترک که هم نیروی سلطنت را و هم پهلوانی را تهدید می کرد، ادامه دهنده ی روند پسرکشی شاهنامه است.

۵- فرزندان گشتاسب: اسفندیار و فرشیدورد

پس از نخستین تلاش سهراب برای از بین بردن مرز میان سلطنت و نیروهای پهلوانی، لهراسب نیز عملی مشابه کار سهراب انجام داد. وی سعی نمود تا نیروی شاهی و پهلوانی را هم زمان در خاندان خود داشته باشد. از قول بستور بر سر جنازه زریر نقل شده که:

ترا تا سپه داد لهراسب شاه

و گشتاسب را داد تخت و کلاه

همی لشکر و کشور آراستی

همی رزم را بآرزو خواستی

(فردوسی، ۱۳۸۳: ۶۶۵)

گشتاسب نیز به تبعیت از پدرش، سعی داشت تا این دو قدرت را تصاحب کند؛ این در حالی بود که در آن زمان، خاندان زال در سیستان منزوی و راه در جهت هجوم بیگانگان همواربود.

گشتاسب به انزوای آنان بسنده نکرد و آشکارا سعی کرد تا زوال خاندان زال را به تعبیری دیگر، سنّت را در مقابل موج تجدد خواهی اش، به همگان نشان دهد. پس رستم را، کسی که پسرش را فدای سنّت کرده بود، نشانه می رود. گشتاسب خود را متقاعد کرده بود که پسرش به هر حال می میرد و چه بهتر که مرگش در خدمت اهداف بلندپروازانه پدر باشد.

پیش از اسفندیار، گشتاسب، از دیگر فرزندان خود نیز جهت گسترش قدرت، صرف نظر کرده بود. از اسارت دختران گشتاسب هم که بگذریم، هنگامی که اسفندیار بر بالین، فرشیدورد، که در حال مرگ بود، حاضر شد، از او نام قاتلش را خواست و چنین پاسخی شنید:«ای برادر مرا ترکان نکشتند، که پدرم مرا و نیکان را به کشتن داد. خون مرا از او بخواه». (ثعالبی، ۱۳۶۸: ۱۸۷)

۶- فرزندان اسفندیار: نوش آذر و مهرنوش

ظاهراً نوش آذر و مهرنوش، فرزندان چوان اسفندیار، به دست زواره و فرامرز کشته شدند. اما پدر آنان نیز در این کشته شدن سهمی داشته است. اسفندیار با نادیده گرفتن خطری که خود و فرزندانش را تهدید می کرد، به نصایح مادرش کتایون بی توجهی نمود و فرزندان را در مسیری پرخطر به راه انداخت:

به دوزخ مبر کودکان را بپای

که دانا نخواند ترا پاک رای

به مادر چنین گفت پس جنگجوی

که نابردن کودکان نیست روی

چو با زن پس پرده باشد جوان

بماند منش پست وتیره روان

(فردوسی، ۱۳۸۳: ۷۱۷)

هر چند اسفندیار قصد داشت تا به فرزندان آداب پهلوانی بیاموزد، امّا این کار موجب هلاکت آنها به دست پهلوانان سیستانی گشت.

۷- داراب، فرزند همای چهرزاد

همای چهرزاد که پس از بهمن بر مسند پادشاهی نشست، نخستین زن فرمانروا در تاریخ ایران محسوب می شود. وی به اندازه یک مرد، قدرت طلب و جسور است وباید به این خصوصیات، زیرکی زنانه را هم افزود. همای، حتی بیش از یک پادشاه مرد، به قدرت می اندیشند. او حاضر است از فرزند خود گذرد و سال ها بر تخت شاهی تکیه زند.

روایت همای چهرزاد، درست در مقابل زندگی مادر حضرت موسی (ع) است؛ امّا یک نکته مشترک میان این دو مادر دیده می شودو آن، نگرانی مادرانه برای فرزند است. همای با همه قساوتی که دارد، حاضر نیست مرگ فرزند را ببیند، به همین سبب فرزند را در صندوقی با هدایای ارزنده قرار داده، به آب می سپارد. به این شکل، عدم تفویض قد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.