پاورپوینت کامل میل ذاتی تجدد به زمان آینده ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل میل ذاتی تجدد به زمان آینده ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل میل ذاتی تجدد به زمان آینده ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل میل ذاتی تجدد به زمان آینده ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
گفتاری در باب آیندهنگری – آیندهنگاری و برنامهریزی
۱- آیندهنگری را با آیندهنگاری اشتباه نباید کرد. آیندهنگاری در این اواخر به صورت یک علم میانرشتهای در آمده است و قواعد و روشهایی دارد که میتوان آنها را فراگرفت و در برنامهریزی به کار برد.
گفتاری در باب آیندهنگری – آیندهنگاری و برنامهریزی
۱- آیندهنگری را با آیندهنگاری اشتباه نباید کرد. آیندهنگاری در این اواخر به صورت یک علم میانرشتهای در آمده است و قواعد و روشهایی دارد که میتوان آنها را فراگرفت و در برنامهریزی به کار برد. اما آیندهنگری درک و دریافت شرایط تحقق امکانهایی است که در افق آینده دیده میشود. این امکانها را همه همیشه نمیبینند زیرا کسانی چشم آیندهبین دارند که توانایی تحقق بخشیدن به امکانها را نیز داشته باشند. اینجا فهم و توانایی با هم و به هم بسته است. گاهی گمان میکنند که میتوان با تدریس و فراگرفتن قواعد آیندهنگری آینده را دید و شناخت و ساخت ولی آیندهنگاری حداکثر میتواند مددکار آیندهنگری و وسیلهای برای طراحی برنامه باشد. پس آیندهنگاری گرچه دانشی مغتنم است، اگر در خدمت آیندهنگری نباشد سود نمیدهد. آیندهنگاری قواعد کلی و عمومی است اما آیندهنگری در هر جا و هر جامعهای خاص آنجاست و با ملاحظه شرایط خاص صورت میگیرد. وقتی امکانات آینده و تواناییهای یک جامعه نسبت به آینده آن اجمالاً شناخته شود کسانی میتوانند با رجوع به قواعد آیندهنگاری برنامه آینده را تدوین کنند. در شرایط کنونی ما به آیندهنگری و آیندهنگاری هر دو نیاز داریم. چنانکه اشاره شد آیندهنگاری را میتوان در مدرسه آموخت اما آیندهنگری را چه کنیم که آموختنی نیست و با چشم و گوش باز کسانی که محرم راز زمانند حاصل میشود. اکنون مردم در همه جای جهان به این چشم و گوش باز نیاز دارند. به عبارت دیگر در زمانی که از طراحی برنامه توسعه نمیتوان روگرداند، آیندهنگری یک نیاز تاریخی است. در بازی شطرنج توسعه، کشوری که برنامهای برای آینده نداشته باشد، از راه میماند و این از راه ماندن در عقبافتادگی محدود نمیماند بلکه منشأ مصیبتها و مفاسد و ابتلاهای گوناگون میشود. چگونه میتوان چشم آیندهنگر پیدا کرد؟ اولین شرط اینست که زمان و مقتضیات آن را بشناسیم یا لااقل اگر نمیشناسیم وقتی به گذشته و اکنون خود نظر میکنیم بپذیریم که در گفتار و اعمالمان کمتر نشانی از انس با زمان و آینده میتوان یافت. آیا ما هماکنون مشکلات آیندهنگری را میدانیم؟ اینکه غالباً آیندهنگری را وظیفه اداری تلقی میکنند و یک سازمان اداری را مأمور تدوین برنامه آینده میکنند یک ضرورت است اما این ضرورت نباید باعث شود که تفاوت میان آیندهنگری و آیندهنگاری از نظر دور بماند. برای آیندهنگاری و برنامهریزی سازمان لازم است اما این سازمان اگر از پشتوانه آیندهنگری برخوردار نباشد کاری از پیش نمیبرد. آینده زمان موهوم نیست و اگر آن را موهوم بدانیم، آیندهنگری دیگر چه معنی دارد؟ مشکل بزرگ اینست که آیندهنگری به زمان تجدد تعلق دارد یعنی در زمان تجدد است که آینده را میتوان دید و ساخت و در این زمان است که نسبت گذشته با آینده مسئله میشود. در دورانهای گذشته زمان دوری بود و اگر دوری نبود، گذشته و آینده عدم بودند و مثلاً برای عارف و صوفی «حال» و «دم» و «وقت» دریافتنی بود ولی در دوران توسعه آینده چیزی است وگرنه آینده-نگری چه معنی دارد؟ چیزی باید وجود داشته باشدتا بتوان آن را دید و یافت. پس آینده داشتن و آیندهبینی اگر یکی نباشند با هم ملازمت دارند. آینده زمانی تهی نیست که هر چیزی بتوان در آن قرار داد. کشورها هم نمیتوانند همه خواستهها و آرزوهای خود را در آینده متحقق سازند زیرا میان امروز و آینده نسبتی هست. امروز و اکنون هر کشور و مردمی مجموعه بودهها و داشتههای آنها است. مردم همه کشورها به یک اندازه با زمان و خرد متعلق به آن آشنایی ندارند و از دانایی و توانایی یکسان برخوردار و بهرهمند نیستند. آیندهنگریشان هم با درکی که از زمان دارند تناسب دارد و بسته به میزان و نحوه این درک و بهرهمندی از عهده آیندهنگری برمیآیند. مردمی که میدانند چه داشتهاند، چه دارند و چه میخواهند داشته باشند و دانش و تواناییشان چه اندازه است در راه آینده قرار دارند و میتوانند صورتی اجمالی از آینده را در نظر آورند و هر چه پیش میروند این صورت اجمالی را بیشتر تفصیل دهند و تحقق بخشند.
بنابر این مقدمات، آیندهنگری علمی نیست که بتوان آن را در مدرسه آموخت یا دقیق بگویم آیندهنگری علم نظری صرف نیست. اصلاً آیندهای که هنوز تحقق نیافته است و وجود ندارد چگونه با روش علمی شناخته شود؟ برای آیندهبینی بیش از هر چیز خود را باید بشناسی و بتوانی بر بال خیال بنشینی و به آینده سفر کنی میپرسند مگر بی دانش میتوان آیندهنگری کرد؟ اتفاقا آیندهنگری به عصر دانش تعلق دارد و شاید هیچ زمان دیگری جز زمان علم تکنولوژیک به آیندهنگری نیاز نداشته است ولی برای آیندهنگری نه یک دانش بلکه دانشها لازم است و شاید اولین دانش ضروری شناخت امکانهای مادی کشور و شرایط بینالمللی مساعد و نامساعد برای اقدام و عمل باشد. پیداست که در تدوین برنامه توسعه به همه دانشهای زمان نیاز پیدا میشود اما برنامهریزان معمولاً از میان اقتصاددانان و حقوقدانان و جامعهشناسان و سیاستدانان و صاحبنظران فلسفه سیاسی برگزیده میشوند و دیگر دانشمندان در هنگام ضرورت به عنوان کارشناس به آنان کمک میکنند. پس اینکه گفته شد آیندهنگری درسی نیست که در مدرسه آموخته شود معنیش این نیست که آیندهنگری با علم سر و کار ندارد. اصلاً آیندهنگری در دوران تجدد و توسعه علم و تکنولوژی معنی پیدا میکند. معهذا تأکید میشود که آیندهنگری یک رشته تحصیلی تخصصی نیست هر چند که ممکن است در یک دانشکده رشتهای به نام آیندهنگری دایر باشد و در این صورت طبیعی است که روشها و طرحهای آیندهنگاری را در آنجا مورد بحث و فحص و نقادی قرار میدهند. معهذا تا وقتی مسئله را درست طرح نکرده باشم آیندهنگری امری آسان به نظر میرسد و مگر ما نمیتوانیم بپرسیم که آینده کشورمان چیست و مثلاً پنجاه سال دیگر شیوه زندگی و معاش و وضع اخلاق و فرهنگ و جایگاه و مقام کشورمان در جهان چه خواهد بود؟ طبیعی است که ما بخواهیم این را بدانیم و بنابراین باید در جستجوی پاسخ آن باشیم. هر چند متذکر نباشیم که نیندیشیدن به آینده و غفلت از آن چه آثار و نتایج بد و خطرناکی میتواند داشته باشد. من معتقد نیستم که ما اکنون میتوانیم به پرسش درباره آینده پاسخ روشن بدهیم اما باید برای یافتن این پاسخ بکوشیم. برای رسیدن به پاسخ توجه به زمان تاریخی و رعایت بعضی احتیاطها ضرورت دارد. پیداست که آینده چیزی نیست که بی ارتباط با ما و از بیرون بیاید و مستقر شود آینده با طراحی اهل نظر که ناظر به تواناییهای مردم و امکانهای مادی و اخلاقی است و با خواست و اراده و علم و همت مردمان تحقق پیدا میکند. اولین نکتهای که باید رعایت شود اینست که وقتی خواستها را میآوریم احتیاط کنیم که آن خواستها محال نباشند. امید و آرزو را با هم اشتباه کردن و تمنای محال منافی با برنامهداشتن و تباهکننده آینده است. اگر میبینیم آنها که در تاریخ درماندهاند و از گذشته رانده و به آینده راهی پیدا نکرده، در کار آشوب و ویرانگری جهانند. از آن روست که نمیدانند چه خواستی دارند و چه خواستی میتوانند و باید داشته باشند. گروهها و کسانی که از گذشته و از تاریخ پیوند بریده و در جهان کنونی جایی پیدا نکردهاند آینده ندارند و از آینده میترسند و به همین جهت دشمن آیندهاند و از فکر آینده میگریزند و با سودای مرگ زندگی میکنند. اینان اگر از حاکمان و صاحبان مقامهای سیاسی باشند چه بسا که بر اثر جهل و غرور و بیگانگی با سیاست یا ابتلا به خبط دماغ جهانی را به آتش بکشند. احتیاط دیگری که رعایتش لازم است خارج نکردن کارها از مجرای خود و سعی در حل مسائل از طریق طبیعی است. روابط و مناسبات در زندگی عمومی باید روابط مأنوس و دلخواه و مقبول مردمان باشد. این روابط را اگر باید تغییر داد تغییرش با رعایت شرایط و فراهم کردن زمینهها و با همکاری مردمان میتواند صورت گیرد و اگر نظمی باید حفظ شود آن نظم باید در درون زندگی مردم جایگاه مستحکم داشته باشد وگرنه با نیروی خارجی و وسایل غیرطبیعی کاری از پیش نمیرود و اگر اثری داشته باشد موقتی است و نظمی که حفظ میشود ظاهر نظم است. احتیاط دیگر مربوط به آمار است. داشتن آمار برای برنامهریزی آینده ضرورت دارد اما آمار و ارقام گاهی چنان تنظیم میشوند که وسیله فریبند و اگر درست تحلیل نشوند ممکن است موجب گمراهی شوند.
۲- رعایت این احتیاطها مستلزم درک و بینش عمیق از شرایط زمان و امکانهای موجود است. به این جهت تنها وجود دانشمندان متخصص که البته دخالتشان در برنامهریزی برای آینده (و ضرورتاً برای آیندهنگاری) لازم است، کافی نیست زیرا آینده را کسانی درمییابند که علاوه بر دانش اکتسابی و آموختنی صاحب خرد عملی و درک تاریخی و آگاه به زمان باشند. تعبیر آگاهی از به زمان شاید قدری مبهم باشد و ندانیم که این آگاهی چه معنی دارد؟ اطلاع از کار و بار و زندگی مردم و آشنایی با نظام روابط و موسسات و سازمانهای موجود اطلاع از زمان است که البته در جای خود اهمیت دارد ولی آگاهی به زمان و آیندهنگری چیزی بیش از این است یا به چیزی بیش از این نیاز دارد. زمان اینجا زمان اندازهگیری کارها و حتی زمان فلسفه قدیم که آن را مقدار حرکت میدانستند، نیست بلکه زمان تاریخی است. این زمان در گذشته و قبل از دوران تجدد مطرح نبوده است. گذشتگان به آینده کاری نداشتند و اگر داشتند آینده در نظرشان زندگی خصوصی و اندیشه آخرت بود. ما هم به آمدن منجی و آوردن دوران عدلی اعتقاد داریم که آن را با آیندهنگری تجدد اشتباه نباید کرد. هر چند که آیندهنگری کنونی را نیز کسانی صورت سکولاریزه و مبدل تاریخی دانستهاند که خدا در آن حاضر است. دوران عدلی که در انتظار آنیم دیگر از سنخ تاریخ بشری نیست بلکه دوران حکومت الهی است. متقدمان به پیشرفت خطی در زمان اعتقاد نداشتند و عهد مطلوب در نظرشان عهد گذشته بود زیرا فکر میکردند که عصر طلایی در آغاز تاریخ قرار دارد. در دوره جدید انسان وجود خود را در آینده یافت یعنی وجودی تاریخی پیدا کرد. در گذشته هم تاریخ وجود داشت اما آدمی خود را در بنا و قوام آن دخیل نمیدانست یا اثر ناچیزی برای خود قائل بود. به این جهت تاریخنگاری هم شرح و گزارش حوادث و زندگی امیران و شاهان بود و این حوادث و اشخاص تعلق به زمان و پیوندی با آن نداشتند. ما هنوز هم وقتی لفظ تاریخ را میشنویم کم و بیش تلقیمان همان تلقی قدیم است ولی در دوره جدید وجود آدمی در نظام زندگی و با کار و بار و مشارکتش در تغییر وضع جهان و ساختن زندگی در نظر آمد. بشر تاریخی بشری است که در هر وضع تاریخی وظیفه و مسئولیتی خاص دارد و کاری را انجام میدهد که هر چند ممکن است گذشتگان مقدمات آن را فراهم کرده باشند، آن را انجام نداده و از عهده انجام دادنش هم برنمیآمدند. از زمان رنسانس بشر طرح خاص برای زندگی خود در نظرآورد و علم را کارساز زندگی دانست و به تدریج مخصوصاً از قرن هجدهم کوشید آینده را به صورتی که در طراحیهای صاحبنظران و در چشمانداز زندگی ظاهر شده بود، تحقق بخشد. طرح کلی این آیندهنگری کار شاعران و نویسندگان و فیلسوفان بود و زمان و آینده در زبان آنان ظاهر شد. این زمان و زبان از ابتدای ظهور اساس و ضامن وحدت جهانی بود که نام تجدد گرفت. مردمان را همیشه زبان که معینکننده افق وجودی و امکانهای علم و عمل آنان است متحد میکرده است چنانکه وقتی زبان گسیخته و آشفته شود، دلها و دستها از هم دور میشوند و همفکری و همکاری دشوار میشود. البته در این صورت آینده هم پوشیده میماند.
۳- در زبان تجدد معنای بسیاری از الفاظ تغییر کرده و این کم و بیش در سراسر روی زمین مورد قبول قرار گرفته است بیآنکه قبولکنندگان ملتفت تغییر شده باشند و مگر همه مردم جهان میدانند که اسلافشان تا دویست سال پیش با الفاظ تکامل و پیشرفت تاریخی و غلبه بر طبیعت و تسخیر آن و … بیگانه بودند. معمولا وقتی به آراء اهل نظر توجه میکنیم به درست بودن یا نادرست بودن آنها میاندیشیم و البته صاحبنظران حق دارند در آراء و نظرها تأمل و چون و چرا کنند اما نظر پدید نمیآید که مشغولیت اهل بحث باشد بلکه غالباً مظهر یا عین تعلق به امری تازه است چنانکه فلسفههای ماکیاولی و بیکن و دکارت و هابز و روسو و کانت و … صرف گفت و لفظ نبوده بلکه زمان با آن تحقق یافته است و مگر نه اینکه با طرح قرارداد اجتماعی نگاه به نظم و قانون جهان دگرگون شده و وظیفه قانونگذاری را بشر خود به عهده گرفته است. قانونگذاری اگر فرع آیندهنگری نباشد لااقل ناظر به آینده است. قانون بیان رأی این و آن نیست بلکه نظم زندگی و راهی را که جامعه در پیش گرفته است، حفظ و نگهبانی میکند. قانونی که در جامعه جدید وضع میشود قانون شهر جاودانی نیست و در همه جا نمیتواند معتبر باشد زیرا قانون راه عمل است و عمل با رعایت مقتضیات انجام میشود. در واقع زندگی باید چشماندازی داشته باشد تا راه شناخته شود و وقتی راه نباشد، قانون هم نیست و اگر باشد در جای خود و در تناسب با زمان قرار ندارد. میگویند قانون همیشه بوده است و زمانی را نمیشناسیم که بشر از قواعد و قوانین پیروی نمیکرده است. یکی از تفاوتهای عمده قواعد و قوانین جهان قدیم با قانون و حقوق در جامعه جدید به ثبات اولی در جهان قدیم و تغییر مدام قانون در جهان جدید بازمیگردد. درست است که افلاطون طرح مدینه تازه با قوانین خاص در انداخت و قوانین خاص برای مدینه تدوین کرد اما قوانین مدینه را متحول و متغیر نمیدانست. حتی میتوان گفت که مدینه افلاطون از حیث نظم ثابتتر از مدینههای موجود در زمان فیلسوف بود. با پدید آمدن سیاست جدید که نمیتوانست همراه و هماهنگ با تحول در علم و تکنولوژی و زندگی نباشد، قوانین هم میبایست تغییر کند در این تغییر هم تحول زندگی و شرایط آینده نمیتوانست منظور نباشد. اگر در قدیم قانون برای همیشه و همه زمانها بود، قانونگذ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 