پاورپوینت کامل بررسی ریشههای فحاشی و دشنامگویی در تاریخ ایران ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بررسی ریشههای فحاشی و دشنامگویی در تاریخ ایران ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی ریشههای فحاشی و دشنامگویی در تاریخ ایران ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی ریشههای فحاشی و دشنامگویی در تاریخ ایران ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
ناسزاگویی و کاربرد گسترده دشنام در زمینهها و موقعیتهای گوناگون در همین راستا یکی از ویژگیهای اخلاقی ایرانیان به شمار میآید که در منابع گوناگون بدان اشاره شده است. دشنامهای جنسی و ناموسی و فحشهایی که میان طبقهها و گروههای گوناگون اجتماعی به شکلهای گوناگون نمود مییابد، احتمالا یکی از مهمترین مسایل و پدیدههای تاریخ فرهنگی ایران به شمار میآید که از آن به سادگی نمیتوان و البته نباید گذشت.
فحاشی؛ ویژگی اخلاقی یا پیشه اجتماعی، توصیفی تاریخی از وجود و تداوم پدیده «دشنام» و «ناسزا» در فرهنگ ایرانی
گروهها، قومها و ملتهای گوناگون در گذر تاریخ و روزگار به ویژگیهایی شناخته شدهاند. بسیاری از این ویژگیها به خلقوخو و گرایشهای اخلاقی هر ملت بازمیگردند. اینگونه گزارههای اخلاقی که نشاندهنده جنبههای اصلی و فرعی ذهنیت جمعی درباره قومها و ملتهای گوناگون به شمار میآیند، گاه از نگاهی درونی به دایره بیان آمده و البته بیشتر با نگرشی بیرونی مطرح میشوند. کشور ایران نیز با توجه به تاریخ پرهیاهوی خود و حضور بیگانگان در دورهها و روزگاران گوناگون تاریخی در این سرزمین از چنان قاعدهای برکنار نیست. گزارههایی درباره ویژگیهای اخلاقی ایران و ایرانی در بسیاری از آثار نوشتهشده ایرانیان یا نگاشتههای شرقشناسان و ایرانشناسان غیر ایرانی به ویژه جهانگردان وجود دارد که بسیار قابل توجهاند. برای مثال با نگاهی به منابع و آثار گوناگون شرقشناسان و سفرنامهنویسان اروپایی، بسیار ویژگیهایی منفی یا مثبت میتوان یافت که آنان به ایرانیان نسبت دادهاند؛ گزارههایی منفی همچون نهانکاری و شفافنبودن، تعارف نامتعارف، بیبرنامگی، فرصتطلبی، ضعف انتقادپذیری، قانونگریزی، حسادت، چاپلوسی، شعارزدگی، مردهپرستی، ریا و تزویر، دخالت در کار دیگران یا فضولی و در برابر، ویژگیهایی مثبت مانند مهماننوازی، مهرورزی، احساسیبودن، خونگرمی، میهندوستی به عنوان ویژگیها و صفتهای پسندیده ایرانیان یاد شدهاند. همین نگرش با اندکی شدت و ضعف در میان مردم یک کشور و درباره خودشان نیز میتواند به بحث و گفتوگو گذاشته شود. ممکن است بارها در جمعهای دوستانه و خانوادگی، در اتوبوس و تاکسی با چنین گزارههایی روبهرو شده باشیم که گونهای ویژه از رفتار و کردار را ویژه یک فرهنگ یا سرزمین برشمردهاند؛ برای مثال «ایرانیها همه مهماننوازند» یا «ایرانیها نمیتوانند به خوبی از عهده کارهای گروهی برآیند». هرچند اینگونه نتیجهگیریهای کلی و تعمیم در پارهای موارد میتواند تنها حق بخشی از مطلب را به جاآورد، اما آنچه مسلم مینمایاند این است که فرهنگ هیچ کشوری به ویژه سرزمینی مانند ایران با گوناگونی اقلیمی، قومی و مذهبی، قابل کاستن به یک مفهوم جامع نیست؛ فرهنگ و به پیروی از آن ویژگیهای اخلاقی همچنین اساسا در گذر زمان و در شرایط گوناگون و در تعامل با محیطها، هرچند به کندی اما تغییر مییابد، بنابراین سخنراندن از فرهنگ ایرانی یا هر فرهنگ دیگر که ویژگیهای اخلاقی و خلقوخوی مردم آن را نیز دربرگیرد به عنوان یک مفهوم ایستا و اساسا یک پدیده ثابت، قابل درنگ است و نمیتوان چندان بدان اعتنا کرد.
روایت بیهقی از سقطگویی
ناسزاگویی و کاربرد گسترده دشنام در زمینهها و موقعیتهای گوناگون در همین راستا یکی از ویژگیهای اخلاقی ایرانیان به شمار میآید که در منابع گوناگون بدان اشاره شده است. دشنامهای جنسی و ناموسی و فحشهایی که میان طبقهها و گروههای گوناگون اجتماعی به شکلهای گوناگون نمود مییابد، احتمالا یکی از مهمترین مسایل و پدیدههای تاریخ فرهنگی ایران به شمار میآید که از آن به سادگی نمیتوان و البته نباید گذشت. برخی معتقدند در روزگار کنونی، فراگیری و گستردهشدن شبکههای اجتماعی میان افراد و قشرهای گوناگون و متنوع، عادیسازی و از میانرفتن زشتیِ چنین دشنامهایی را در پی آورده که در گذشته کمتر امکان پیدایی و گستردگی مییافتند یا دستکم نمیتوانستند به آسانی در گستره زندگی خانوادگی و اجتماعی نمایان شوند. سررشته را اما اگر باز هم گرفته، به گذشته بازگردیم، درخواهیم یافت با مساله و پدیدهای تاریخی روبهروییم. مرتضی راوندی در کتاب ارزشمند و پربرگ «تاریخ اجتماعی ایران» از سخن بیهقی در اینباره یاد میکند که دشنام دادن یا در اصطلاح قدیمی «سقط گفتن» از دیرباز میان طبقههای گوناگون اجتماع ایران معمول بوده است. بیهقى حدود هزار سال پیش در اینباره چنین روایت کرده است «دانم که سخت ناخوشش آید و مرا متهم مىدارد. متهمتر گردم و سقط گوید اما روا دارم». اگر به نوشتههای اندیشمندان و جهانگردان غیر ایرانی که در سدههای گذشته به ایران سفر کردهاند نگاه اندازیم، درمییابیم این پدیده، مساله دیروز و امروز و ویژه جامعه کنونی نیست.
پارهای از سفرنامهنویسان، سفیران و ماموران غیر ایرانی سیاسی و نظامی که در دورههای گوناگون تاریخی به ایران آمدهاند، در کنار تعریف و تمجید از مهربانی، گشادهدستی و خانواده دوستی ایرانیان، به رواج بددهانی و فحاشی میان پارهای از مردمان این سرزمین اشاره کردهاند. برای مثال میتوان به روایت ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد و بازرگان پرآوازه فرانسوی اشاره کرد که در دوران صفویه چندین بار به ایران سفر کرده است. وی در سفرنامهاش مینویسد «برخی ایرانیان بسیار بددهان هستند و حرفهای رکیک و دشنام بسیار دارند. دو مرد هنگام گلاویز شدن، با زبان به جان هم میافتند». ژان شاردن، دیگر سیاح نامدار فرانسوی که او نیز در دوره صفویه میهمان ایران بوده است، دشنام دادن را عادت همیشگی ایرانیان میداند که هیچ ربطی به طبقه اجتماعی آنان ندارد «دشنام دادن رسم و عادت همه ایرانیان اعم از عالى و دانى مىباشد. تنها از نظر شدت و ضعف تفاوت دارد». شاردن سپس به برخوردی اشاره میکند که میان خوانسالار و صدراعظم رخ داده است و با شگفتی فراوان عبارتی را بیان میکند که خوانسالار نسبت به صدراعظم بر زبان رانده است «خوانسالار برآشفت و به تغیّر گفت صدراعظم … خورده». جهانگرد فرانسوی سپس نتیجه میگیرد «این معمول بزرگان حتى عامّه ایرانیان است که وقتى بخواهند نادرستى گفته کسى را بنمایند، و قولش را انکار کنند در مقام تغیر این جمله ناستوده را بر زبان مىآورند؛ و این از جمله عیبهاى ایرانیان است». این سخن شاردن را شاید بتوان تایید کرد که دشنامگویی به گروهی ویژه در جامعه ایران اختصاص نداشته است؛ کتاب «ده سفرنامه» که روایت حضور چند بازرگان ونیزی در ایران پیش از صفوی به شمار میآید، از زبان یکی از آنان گواهی میدهد شاه نیز چنین کاری انجام داده است و از آن به عنوان پدیدهای معمول و رایج نام میبرد. آن بازرگان چنین روایت میکند «شاه به طور صمیمى و یکرنگى با ما وارد گفتگو شد و پرسید که از «ینگه دنیا» چه خبر دارید؟ و چگونه مىتوان به آنجا سفر کرد؟ سپس شاه بحث را به ناپلئون بناپارت کشانید و حسبالمعمول مقدارى ناسزا نثار فرانسویها نمود». دشنام و ناسزاگویی را در هرحال از نظر اجتماعی و فرهنگی- جدا از بررسی تاریخی- شاید بتوان یکی از سلاحهای تدافعی افرادی به شمار آورد که راهی دیگر برای رفع نگرانی و خشونت خود، در لحظه نمیشناسند. با گشتوگذاری در منابع و سفرنامههای تاریخی با گونههایی از وضعیتها و شرایط روبهرو میشویم که اشخاص یا به طورکلی جامعه را به سوی بهرهگیری از دشنام برای پیشبرد هدفشان میکشاند. دشنامهای ناموسی یکی از مهمترین جنبههای این پدیده اجتماعی به شمار میآید که ریشه دراز تاریخی دارد. افزون بر این، پارهای تعصبهای عقیدتی و آیینی یا شرایط دشوار اجتماعی که میتواند روزنامهها و جراید را، به عنوان ابزارهای نوین آگاهیبخشی به این سو ببرند، نمونههایی در تاریخ دارد که بدانها میپردازیم. ادبیات نیز متاثر از مقتضیات زمان، جنبههایی از این معضل اجتماعی و فرهنگی را به شکلهای گوناگون در خود مینمایاند.
ناموسی که به دشنام و ناسزا آلوده میشود
جهانگردان و ماموران غیر ایرانی سیاسی و نظامی در سفرنامهها و گزارشهایشان به نمونههایی فراوان از وجود و رواج اینگونه دشنامهای در میان ایرانیان اشاره کردهاند. دکتر ادوارد پولاک، پزشک اتریشی که در دوره ناصرالدین شاه قاجار برای تدریس در مدرسه دارالفنون به ایران آمد، در کتاب «سفرنامه پولاک؛ ایران و ایرانیان» در اینباره مینویسد «نفرین و ناسزا از مشخصات ایرانیان است. معمولا هدف ناسزا، خود شخص نیست، بلکه خانواده او بخصوص پدر، مادر و یا قبور گذشتگان وی است زیرا بر حسب مفهومی که زندگی خانوادگی دارد، فحش به خانواده بسی ناگوارتر از دشنام به خود مخاطب است. اغلب فحشهایی که برای زنان به کار میرود چندان رکیک است که به ترجمه آنها مجاز نیستم و این کلمات قبیح را اغلب از دهان کودکان خردسال میتوان شنید که بر معنای آنها نیز واقف نیستند و به تقلید از بزرگترها به کار می برند». این روایت کوتاه پولاک دو نکته مهم دربردارد؛ یکم این که هم بزرگسالان هم کودکان و نوجوانان به ناسزاگویی گرایش داشتهاند، دوم این که مخاطب بسیاری از این الفاظ رکیک زنان بودهاند. ژان شاردن، جهانگرد پرآوازه فرانسوی نیز تاکید دارد که زنان همواره مورد نسبتهای ناسزاوار قرار میگیرند «به زنان هم نسبتهاى ناسزاوار مىدهند، و حال آن که نه آنان را دیدهاند و نه نامشان را مىدانند، و نه این که در دل خواهان بدنامى و رسوایى ایشان مىباشند». پارهای از این واژگان به روایت شاردن بسیار شرمآور بوده است «ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به هم غالبا نام آن قسمت از اعضاى بدن را مىبرند که قلم از آوردن اسم آن شرمگین است». آنگونه که شاردن توصیف کرده است زنان نیز البته به هنگام منازعه از قاعده دشنامگویی نسبت به یکدیگر برکنار نبودهاند «زنان نیز هنگام ستیزهگرى با هم دست کمى از مردان ندارند، و پس از این که از دشنام دادن به هم خسته شدند به هم مىگویند: زندیق، مشرک، بىدین، بتپرست، سگ بهتر از توست، انشاءالله بلاگردان سگ فرنگیها بشوى».
این پدیده در دوران معاصر نیز به استناد پارهای از منابع تاریخی بر همان روال بوده است. جعفر شهری، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ تهران در روزگاران قاجار و پهلوی و نویسنده کتاب پربرگ «طهران قدیم» درباره فحاشیهای ناموسی سخن رانده و آن را بیشتر پدیدهای رایج در میان اوباش و اراذل برشمرده است. وی تاکید میکند آوردن نام زنان و دختران به خودی خود یکی از ملاحظههای اصلی خانوادهها به شمار میآمده که از آن پرهیز میکردهاند «آنها که جزء نوامیس به حساب شده، آوردن حرفشان بر زبان نیز جزء ملاحظات و تعصبات دقیق به شمار میآمد، همچنانکه در خود خانوادهها اسامی دختران و خواهران و زن و مادر به زبان نیامده از اظهار و علنی آن خودداری کرده، ایشان را با نامهای مستعار حقیر و اسامی پسران، صدا میکردند، مانند: آهای دختر یا خواهر علی … یا با اسامی ماههایی مانند رجب، شعبا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 