پاورپوینت کامل یادی از استاد ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یادی از استاد ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادی از استاد ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یادی از استاد ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
شادروان دکتر محمد امین ریاحی، فردوسیشناس، شاهنامهپژوه و رئیس بنیاد شاهنامه در روز فردوسی به نزد معبود خود رفت.
و اینک هشت سال از درگذشت آن بزرگمرد تاریخ و فرهنگ و ادب ایران میگذرد و ما از فیض وجود این بزرگ مرد و دانشمند نامی بینصیب ماندهایم.
در آستانه ۲۵ اردیبهشت روز فردوسی و روز درگذشت دکتر محمد امین ریاحی
شادروان دکتر محمد امین ریاحی، فردوسیشناس، شاهنامهپژوه و رئیس بنیاد شاهنامه در روز فردوسی به نزد معبود خود رفت.
و اینک هشت سال از درگذشت آن بزرگمرد تاریخ و فرهنگ و ادب ایران میگذرد و ما از فیض وجود این بزرگ مرد و دانشمند نامی بینصیب ماندهایم.
شادروان دکتر محمد امین ریاحی، انسانی وارسته و متخلق به سجایای اخلاقی نیکو، دانشمندی محقق و دانشپژوه و شخصیتی والا بود که در مدت ۶۰ سال از عمر پربار خود و در هر مقامی، ستارهای درخشان در آسمان ادب ایران بود.
آشنایی من با شادروان دکتر محمد امین ریاحی در نوجوانی و سن ۱۵ سالگی از نیمکتهای دبیرستان ماندگار حکیم نظامی قم (که من آن را دارالفنون دوم ایران نام گذاردهام) در مدت ۲ سالی که ایشان در آن دبیرستان به تدریس اشتغال داشتند، شروع و تا آخرین لحظات زندگی ایشان که در بیمارستان بود، ادامه داشت (حدود ۶۰ سال). دکتر ریاحی، شاگرد اول دانشسرای عالی بود که به ایشان پیشنهاد شده بود تا بعد از تهران به هر شهری که مایل است، میتواند آن را انتخاب کند. و دکتر ریاحی قم را برای تدریس انتخاب میکند که هم به تهران نزدیک و هم رفت و آمد آن به تهران آسان باشد تا بتواند هفتهای دو روز در قم تدریس داشته باشد و بقیه آن را در تهران به ادامه تحصیل مشغول شود و دکترا بگیرد.
بسیار خوشحال بودم که استاد، شاگرد کوچک و قدیمی خود را به دوستی با خود مفتخر کرده و اجازه داده تا هر وقت مایل باشم، به خدمت او برسم. من نیز هفتهای یک بار اجازه میخواستم که با استاد دیداری داشته باشم و دکتر ریاحی با آغوش باز پذیرای ملاقات با من بود که من از محضر ایشان استفادههای علمی و اخلاقی شایان میبردم.
دکتر محمد امین ریاحی در ۱۱ خرداد ۱۳۰۲ در شهرستان خوی به دنیا آمد و در زادگاهش به مکتب و سپس به مدرسه رفت. دبستان و دوره دبیرستان را در همان شهر به پایان برد و بعد به تهران آمد و در مهر ۱۳۲۱ وارد دانشسرای مقدماتی شد. او پس از دو سال تحصیل، مقام شاگرد اولی را کسب کرد و به دانشسرای عالی راه یافت. در سال ۱۳۲۷ از پایاننامه دکتری خود دفاع کرد. موضوع پایاننامه او کتاب مرصاد العباد نجمالدین رازی بود که به راهنمایی استاد بدیعالزمان فروزانفر، آن را تصحیح کرد و درجه «خیلی خوب» گرفت.
دکتر ریاحی تا واپسین لحظههای عمر (۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸) یک لحظه از تحقیق و مطالعه غافل نماند. او کار تدریس را در سال ۱۳۲۷ از دبیرستان ماندگار حکیم نظامی قم آغاز کرد و در مدارس قزوین و گرگان و تهران ادامه داد. از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۰ در سازمان لغتنامه دهخدا مشغول بود و حرف «سین» آن را نوشت. در خرداد ۱۳۴۰ نیز مدیرکل نگارش و مشاور قائممقام شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری، وزیر آموزش و پرورش شد و به نظم بخشیدن، تألیف و چاپ و تأسیس سازمان کتابهای درسی ایران پرداخت. آنگاه به عنوان رایزن فرهنگی ایران در ترکیه به آنکارا رفت و در دانشگاه آنکارا به تدریس ادبیات فارسی و تاریخ فرهنگ ایران مشغول شد.
از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ در دانشگاه تهران، در گروههای ادبیات فارسی و تاریخ درس داد و سپس به مدت چهار سال دبیرکل هیأت امنای کتابخانههای عمومی کشور شد تا آنکه پس از فوت استاد مجتبی مینوی از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ ریاست «بنیاد شاهنامه فردوسی» و ریاست دانشکده هنرهای دراماتیک را برعهده گرفت.
او آخرین وزیر آموزش و پرورش پیش از انقلاب اسلامی بود (از دی ۵۷ تا بهمن ۵۷) و پس از انقلاب تا پایان عمر به مدت ۳۰ سال کارهای پژوهش و تحقیقی خود را ادامه داد. دکتر محمد امین ریاحی، مردی آزاده و ایراندوست بود. او در زمان پیشهوری و غائله فرقه دموکرات که آذربایجان برای مدتی از بدنه ایران جدا شد، رنجها کشید و برای بیرون راندن عوامل بیگانه از ایران، یک دم از پای ننشست و با سرودن اشعار پرشور و سخنرانیها در آزادسازی آذربایجان سهم فراوان یافت.
«عشق میهن» نمونهای از سرودههای اوست که آن را در ۱۳۲۴ ساخت و در کنار «راه نجات آذربایجان» در اسفند ۱۳۲۵ منتشر کرد:
خسته شد جان من از درد وطن، درمان کجاست؟
ملک ایران گشت ویران، رحمت یزدان کجاست؟
لشگر افراسیاب فتنه ایران را گرفت
بهر دفع این مصائب، رستم دستان کجاست؟
روزگار سفله پرور، داد ایران را به باد
آن همه فرّ و شکوه و خرگه ایوان کجاست؟
دشمنان گویند با ما عهد و پیمان بستهاند
لیک در فرهنگ ایشان عهد کو پیمان کجاست؟
اندر این ویرانه میهن دوستی دیوانگی است
من شدم دیوانه، یاران بند یا زندان کجاست؟
جان مشتاقان «ریاحی» سوخت از شوق وطن
تا فدا سازیم جان بازگو میهن کجاست؟
پس از آنکه مجتبی مینوی درگذشت، در اواخر سال ۱۳۵۴، دکتر ریاحی به جای او به ریاست بنیاد شاهنامه برگزیده شد. یادگار ماندگار شوق او از قبول تصدی آن بنیاد، تألیف کتابی است که چند سال بعد به نام «سرچشمههای فردوسی شناسی» منتشر شد. اثری که گویای شور ایرانخواهی و فردوسی دوستی ریاحی است. شاید در این مقوله، بهتر از آن، نوشتهای در دست نباشد.
عشق به فردوسی و شوق به شاهنامه، از جوانی در وجود دکتر ریاحی موج میزد. خوب به خاطر دارم که در سن ۲۵ سالگی و در اولین پایگاه تدریس خود در دبیرستان حکیم نظامی قم در روزهای اول ورودش، به کلاس ما آمد و من آن موقع در سن ۱۵ سالگی و کلاس سوم دبیرستان بودم. با شادروان استاد علیاصغر فقیهی که در آن موقع رئیس دبیرستان بود، به کلاس ما وارد شدند. و استاد فقیهی برای اولین جلسه دکتر ریاحی را به عنوان دبیر ادبیات معرفی کرد و از کلاس خارج شد. سپس دکتر ریاحی با خواندن اسامی دانشآموزان از روی دفتر حضور و غیاب، آشنایی مختصری با اسامی پیدا کرد و آنگاه درس شروع شد. دکتر ریاحی پرسید: بچهها، کی فردوسی را میشناسد؟
همه به هم نگاه کردند. بعضیها او را میشناختند و بعضیها اصلاً نمیدانستند سؤال او چه کسی است. من فقط میدانستم که او شاعر است. پس مرا به پای تخته سیاه فرا خواند و گفت فردوسی کیست؟ من گفتم شاعر است. گفت مثل کی؟ گفتم مثل سعدی و حافظ. گفت یک شعر از او بخوان. من به یاد شعری که با کاشیکاری زیبایی بر سردر ورودی ساختمان نصب شده بود افتادم و گفتم: «توانا بود هر که دانا بود». باور کنید نیمبیت دوم آن را بلد نبودم که دکتر ریاحی گفت: «به دانش دل پیر برنا بود». اگر کوچکترین سؤال دیگر از فردوسی میکرد. نمیتوانستم جواب بدهم. به من گفت آفرین و اجازه نشستن داد. سپس خودش تا پایان کلاس راجع به فردوسی و کتاب شاهنامه صحبت کرد. در پایان کلاس گفت بچهها موضوع انشاء دفعه بعد، فردوسی و شاهنامه است. و کلاس را ترک گفت.
من که از فردوسی هیچ نمیدانستم و هیچ مرجعی را بلد نبودم مراجعه کنم، قسمت زیادی از گفتههای دکتر ریاحی را که به خاطر سپرده بودم، در انشاء خود
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 