پاورپوینت کامل فردوسی و فرهنگ ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فردوسی و فرهنگ ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فردوسی و فرهنگ ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فردوسی و فرهنگ ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

از هر شخصیت تاریخی که سخن گوییم، به ناچار داده های تاریخی زمان و زندگیش از الویت برخوردارند، این داده ها، اما نشانگر شخصیت و اهداف او نیستند. اهداف معمولا گاه ناپیدا و پنهان اند و از خلال شواهد می توان تصویری از آنها به دست داد.

از هر شخصیت تاریخی که سخن گوییم، به ناچار داده های تاریخی زمان و زندگیش از الویت برخوردارند، این داده ها، اما نشانگر شخصیت و اهداف او نیستند. اهداف معمولا گاه ناپیدا و پنهان اند و از خلال شواهد می توان تصویری از آنها به دست داد. گرچه از داستان دقیق زندگی فردوسی زیاد نمی دانیم، اما شخصیت و اهدافش در سرایش شاهنامه در خلال ابیاتی در آن- اگر خود را از قید تصورات مسکوک رایج برهانیم- بیشتر خود را می نماید. بد نیست نگاهی گذرا به زمان و تاریخ سرایش شاهنامه بیاندازیم.

بنا به پژوهش دقیق و موشکافانه ی شادروان امین ریاحی، تاریخ تولد فردوسی ۳۲۹ ه.ق. است و با به قدرت رسیدن محمود غزنوی او ۵۷ یا ۵۸ ساله بوده است. فردوسی حال و هوای ۵۸ سالگی خود را چنین توصیف می کند:

از آن پس که بنمود پنجاه و هشت به سربر فراوان شگفتی گذشت

چو برداشتم جام پنجاه و هشت نگیرم به جز یاد تابوت و طشت

آقای امین ریاحی با توجه به این ابیات که جداجدا در اول و آخر داستان سیاوش آمده و بیان حال و هوای فردوسی در آن زمان است، ما را با این پرسش روبه رو می کند چه شگفتی هایی بر او گذشته که او را به یاد تابوت و طشت می اندازد؟ به نظر او نگارش این ابیات در ۳۸۷ ه.ق. مقارن با کوشش محمود برای رسیدن به سلطنت است. دورانی که خاندان سامانی برافتاده و در نتیجه جنگهای سیاسی و نظامی آن زمان:

به جای غنائم عصا داد سال پراکنده شد مال و برگشت حال

به گمان ایشان سال تدوین نخست شاهنامه ۳۸۴ است وبنا بر آن آغاز تدوین ۳۷۰ بایستی بوده باشد. ایشان برخلاف معمول به درستی تدوین نخست شاهنامه را بر اساس ابیاتی رایج نزد عموم:

بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی

نه سی سال که بنا به بیت کمتر آشنا:

دو و ده سال و پنج اندرین شد مرا همه عمر رنج اندر این شد مرا

می داند. شصت و پنج سالگی او سرفصل مهمی در سرنوشت شاهنامه است، چون در این زمان در تنظیم جدید این اثر، فردوسی تصمیم به باز بستن آن به نام محمود می گیرد (محمد امین ریاحی، ۱۳۸۹: صص ۱۴-۱۵ ). او خلاصه پژوهش خود را چنین می آورد: «فردوسی در ۳۲۹ ه.ق. به دنیا آمد، به دنبال داستان های مستقلی که در جوانی سروده بود، در ۳۷۰ در ۴۰ سالگی بعد از دستیابی به شاهنام ابومنصوری نظم آن را آغاز کرد و در ۳۸۴ نخستین تدوین کتاب را به پایان رسانید. در ۶۵ سالگی (به سال ۳۹۴ یا ۳۹۵) که ۲۵ سال از آغاز نظم کتاب گذشته بود، به تشویق فضل بن احمد اسفراینی وزیر یا به ابتکار خود تصمیم به اهداء آن به محمود گرفت و بعد از شش سال در ۴۰۰ ه. ق. که ۷۱ ساله بود تدوین دوم شاهنامه را که حاصل کار ۳۰ ساله بود به محمود هدیه کرد. پنج سال بعد در ۴۰۵ که عمرش نزدیک هشتاد و احتمالا ۷۶ شده بود، با ملاحظه ی قدرنشناسی محمود ابیاتی متضمن نکوهش او و برباد شدن امیدها و رنج ۳۵ ساله خود بر شاهنامه افزود (همان، ص ۲۴).

پس، تدوین شاهنامه که در دوران سامانی آغاز شده بود، به فضا و حال و هوای فکری دیگری برمی گردد. فردوسی در مقدمه پس از اشاره به سرایش نامه باستان به دست دقیقی و مرگ او و ناتمام ماندنش می گوید:

دل روشن من چو بگذشت ازوی سوی تخت شاه جهان کرد روی

که این نامه را دست پیش آورم به پیوند گفتار خویش آورم

بپرسیدم از هرکسی بیشمار بترسیدم از گردش روزگار

مگر خود درنگم نباشد بسی بباید سپردن به دیگر کسی

وُ دیگر که گنجم وفادار نیست همین رنج را کس خریدار نیست

به شهرم یکی مهربان دوست بود که با من تو گفتی زهم پوست بود

مرا گفت: خوب آمد این رای تو به نیکی خرامد همی پای تو

نبشته من این دفتر پهلوی به پیش تو آرم نگر نغنوی

گشاده زبان و جوانیت هست سخن گفتن پهلوانیت هست

شو این نامه ی خسروان بازگوی بدین جوی نزد مِهان آبروی (چاپ خالقی، ج. ۱، ص۱۳-۱۴)

پیداست که این ابیات پس از تدوین نخست سروده شده است، چون از سویی اشاره به آغازیدن سرایش به رای دوستی مهربان دارد و بلافاصله از تجربه ی زیسته ای سخن می گوید که «این رنج را کس خریدار نیست». این دوست نامه ی نبشته به پهلوی را به فردوسی می دهد و به توان فردوسی در سرایش چنین داستانهایی اشاره می کند و آن را «سخن گفتن پهلوانی» می نامد. سوای معانی گوناگونی که «سخن» در زبان و ادبیات دوران میانه دارد، اینجا بیشتر می تواند دلالت به سرایش سنت روایی شعر کهن هند و ایرانی، یعنی اپوس (حماسه) داشته باشد و مجال توضیح آن در اینجا نیست. در اینجا مایل نیستم بحث قدیمی پهلوی دانستن یا ندانستن فردوسی را باز کنم، اما شاید خالی از فایده نباشد، یاد کنیم که فهم زبان پهلوی در آن زمان برای فردوسی چندان دشوار نبوده، موضوع مورد مناقشه خواندن خط پهلوی است که اساسا خطی منحصر به طبقه ی دبیران ساسانی بوده و خواندن آن ساده نیست. اما با توجه به مشخص شدن این دوست مهربان که پسر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، همان ابومنصوری که پیشتر در زمان سامانیان رای به نگارش شاهنامه منثور داده بود، می توان منظور از نامه ی پهلوی را متفق با لازار :«کتاب باستانی، نشئت گرفته از سنت کهن ایرانی، پهلوانی و حماسی دانست» (ژیلبر لازار۱۳۸۴، ص ۱۳۷). به عبارتی، «نامه ی پهلوی» را برابر با «اپیک»، یعنی اپوس سروده شده، دانست.

در ادامه فردوسی می گوید:

بدین نامه چون دست بردم فراز یکی مهتری بود گردن فراز

جوان بود و از گوهر پهلوان خردمند و بیدار و روشن روان

خداوند رای و خداوند شرم سخن گفتنش خوب و آوای نرم

مرا گفت کز من چه باید همی که جانت سخن برگراید همی…

سراسر جهان پیش او خوار بود جوانمرد بود و وفادار بود

چون آن نامور کم شد از انجمن چُن از باغ سروسهی از چمن

نه زو زنده بینم نه مرده نشان بدست نهنگان مردم کُشان

گرفتارو، زو دل شده ناامید نوان لرزلرزان بکردار بید

یکی پند آن شاه یاد آوریم ز کژّی روان سوی داد آوریم

مراگفت کین نامه شهریار گرت گفته آید به شاهان سپار (همان، ص ۱۴)

در ابیات فوق باردیگر «سخن» در: «که جانت سخن برگراید همی» به کار رفته است. گراییدن یا برگراییدن به چیزی، معمولا نشان از گرایش اعتقادی دارد و جالبتر این که یکی از معانی «سخن» در ادبیات دوران میانه «آیین » است. با این وصف اشاره ی این بیت می تواند گرایشی مشخص باشد و گروهی را باز نماید؛ گروهی که ارتباط آنها با یکدیگر، باورشان به مشترکاتی است. احتمالا یکی از افراد این گروه: «مهتر گردن فراز از گوهر پهلوان» است که او را خالقی مطلق به درستی منصور بن محمد پسر پهلوان دهقان نژاد ابومنصور محمد بن عبدالرزاق می داند (جلال خالقی مطلق، ، ۲۵۳۶، ص ۲۱۸ ) و به نظر محیط طباطبایی در قیامی که بر ضد سامانیان در ۳۷۷ صورت می گیرد دستگیر و در ۳۸۷ به دستور سبکتگین کشته می شود ( محیط طباطبایی، ۲۵۳۶-۲۵۳۷. ). باری، این دوست مهربان جوان از گوهر پهلوان را می توان متعلق به نجبایی دانست که بازمانده ی طبقه ی جنگاور و فئودال ایران باستان اند و دهقانان نیز یکی از آنهاست و فردوسی نیز خود از دهقانان بوده. درباره ی دهقانان گزارشی در مقدمه شاهنامه ابومنثوری آمده است و آنان را آگاه به روش و شیوه ی باستان می داند. چون ابومنصور وزیر خود را بفرمود تا «خداوندان کتب را از دهقانان و فرزانگان و جهان دیدگان از شهرها بیاورد…» تا دست به نگارش داستانهای کهن بزنند.اینان چون به سر کار می روند: «ایشان بذین گفتار گرد آمذند که ما یاد خواهیم کردن و این نامه را هرچه گزارش کنیم از گفتار دهقانان بایذ آورد که این پادشاهی بدست ایشان بوذ و از کار و رفتار و از نیک و بد و از کم و بیش ایشان دانند. پس ما را بگفتار ایشان بایذ رفت…» (دیباچه شاهنامه ابو منصوری). بر این اساس، اشتراکات آن انجمنی که در ابیات بدان اشاره می شود، روشن می شود. چون این جوان از گوهر پهلوان از انجمن گم می شود، یا به عبارتی مرموزانه کشته می شود، فردوسی «لرزلرزان بکردار بید» به آن هدف مشترک ادامه می دهد! این دوست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.