پاورپوینت کامل سنجش خردمند ناب ۸۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سنجش خردمند ناب ۸۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سنجش خردمند ناب ۸۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سنجش خردمند ناب ۸۸ اسلاید در PowerPoint :

مدیر انتشارات «مینوی خرد» قصد کردند دفتری به پاس خدمات و مقام علمی دکتر عزت‌الله فولادوند منتشر کنند و این مطلب را برای همین منظور می‌نویسم. من مقالات متعددی در باره آثار استاد عزیزم دکتر فولادوند نوشته‌ام و با این همه، اکنون که برای سپاسداشت ایشان دست به قلم شده‌ام، تکلف و تأنی به سراغم آمده و نوشتن را دشوار کرده است.

مدیر انتشارات «مینوی خرد» قصد کردند دفتری به پاس خدمات و مقام علمی دکتر عزت‌الله فولادوند منتشر کنند و این مطلب را برای همین منظور می‌نویسم. من مقالات متعددی در باره آثار استاد عزیزم دکتر فولادوند نوشته‌ام و با این همه، اکنون که برای سپاسداشت ایشان دست به قلم شده‌ام، تکلف و تأنی به سراغم آمده و نوشتن را دشوار کرده است. هنگامی که در باره کتاب‌ها می‌نویسم، مطالب و ایده‌ها مرا به پیش می‌برند و تبادل و تبادری دلنشین، لابلای کلمه و معنا، متن را می‌سازد و به پیش می‌راند. این کار را از جوانی آموختم و از همان ابتدا دانستم که پارسی بهترین امکانات را برای خوب نوشتن و خلق زیبایی در عین وضوح دارد. روزی از دکتر زرین کوب آموختم که فرمودند: «باشکوه‌ترین متنهای پارسی، از دل متن مرسل و سبک ساده و روشن خلق می‌شود؛ اما برای دستیابی به چنین متن و سبکی، نویسنده باید زحمت زیادی متحمل شود، باید تاوان سنگینی بپردازد.»

بسیاری از نویسندگان و مترجمان، و ایضا روشنفکران و حتی ادیبان ما، این تاوان را نپرداخته‌اند و به همین دلیل خوانندگان باید از زیر آوار کلمات نامفهوم و تعقید عبارت‌هایی که در فضایی نیمه‌تاریک رها شده است، دست به تأویل و تفسیر بزنند. آن تاوان را خواننده باید بپردازد. دکتر فولادوند از نخستین آثار و کتاب‌هایش، شکوه روشن معنا را در نثری روان و استوار به خواننده اهدا کرده است؛ به مانند ذکاءالملک فروغی و مجتبی مینوی و پرویز خانلری و…

دانشور و دلبسته میهن

باری، عزت‌الله فولادوند فقط مترجم آثار فلسفه و فکر سیاسی نیست، متفکری عمیق و دانشور و دلبسته میهن است. مردی مجرب و منظم و سختکوش، که روزگار جوانی را در مطالعه و تحقیق، و طی کورس‌های متوالی و دشوار دانشگاهی صرف کرده و مقصد و مقصودش در نیم قرن اخیر، گره‌گشایی از مشکلات فکری و درمان آسیب‌های فرهنگی و افزودن بر غنای فلسفه و اندیشه سیاسی بوده است. فولادوند انسانی متکی به نفس، و پای‌بند به نظام سختگیرانه اخلاقی و نظم کاری و شخصی است؛ چنان‌که در اولین برخورد، امرای ارتش و نظامیان را به خاطر می‌آورد! اما اگر از این لایه‌ها بگذریم، با چهره‌ای دیگر روبرو می‌شویم؛ انسانی خوش‌محضر و نکته سنج، که با وجود خصیصه صراحت و رک‌گویی، از مهر و دوستی آکنده است. یک‌بار از ایشان شنیدم که: «این نصیحت پدرم همیشه در گوش من است که: هرچه رفیق و دوست داشته باشی، باز هم کم است. دوستان خوب البته…»

به این ترتیب می‌توان از جوانب مختلفی در باره عزت‌الله فولادوند سخن گفت و چرا باید فقط از منظر کتاب‌های یک مترجم و نویسنده در باره او سخن گفته شود، وقتی حضور شیرین و خاطرات دور و نزدیکش زنده است و یاد و خاطر را آکنده؟ هرچند از این‌همه آثار نغز و ارزشمند هم نمی‌توان عبور کرد. خاصه برای روزنامه‌نویسی که دلبسته این آثار است و از جستن و خواندن و بررسی و معرفی هریک خاطره‌ها دارد، و اندوخته‌ها، و نیز آموخته‌ها…

من هیچ‌گاه آثار دکتر فولادوند را نقد نکرده‌ام. اعتراف می‌کنم که بیشتر آموخته‌ام و بازتفسیر و اشاعه مضامینش را برای پرورش اندیشه و تربیت خودم و دیگر خوانندگان مفید دانسته‌ام. همیشه از امکانات رسانه و روزنامه، برای متوجه ساختن علاقه‌مندان مباحث فلسفه و سیاست به موضوعات بکر و پرسش‌ها و پاسخ‌های باریک و عمیقی که در سطرسطر کتاب‌ها و مقاله‌های دکتر فولادوند وجود دارد، بهره برده‌ام؛ اما خودم بیش از همه مجذوب این ویژگی در آثار وی بوده‌ام؛ اینکه تقریبا غیر ممکن است با متنی روبرو شویم که از آن بی‌نیاز باشیم. حتما دلیل و ضرورت و پرسشی در آن نهفته است.

هر خواننده‌ای در مواجهه با نوشته‌های دکتر فولادوند، بلافاصله متوجه می‌شود که گزینش و تحریر این متن، از برای پاسخ به پرسش یا نیازی معاصر و اساسی بوده است. از این نظر فولادوند یک استثنای تمام عیار در میان مترجمان فلسفی و روشنفکران ماست. من از نزدیک شاهد بوده‌ام که با چه شور و دقتی یک مقاله یا کتاب را برمی‌گزیند و سپس با احاطه و وسواسی عالمانه و دانشگاهی با متن و موضوع درمی‌آویزد. سپس با پیرایش و ویرایشی پیوسته در چند نوبت، متنی روشن و پایدار خلق می‌کند که بی‌سابقه و بدیع است و در عین حال، تفکر و سطح پژوهش‌های ایرانیان را در پیوند با بنیادهای اندیشه و دانش مدرن، استحکام و اعتلا می‌بخشد. از این نظر، او بر وسعت دانش ایرانیان بسیار افزوده و اندیشه معاصر را دارا و ثروتمند‌تر کرده است.

نخستین اثری که از دکتر فولادوند خواندم، «گریز از آزادی» اثر اریک فروم بود. اما ابتدای دهه هفتاد، با خواندن نخستین جلد از سه‌گانه استیوارت هیوز، به نام «آگاهی و جامعه»، به تمایزی خیره‌کننده در متن و بطن آثارش پی بردم. درخاطرم مانده که در دانشگاه تهران و در یکی از کلاس‌های دکتر سروش، نام این کتاب را شنیدم. مستمع آزاد اجازه گرفته بودم تا از مباحث فلسفه علوم اجتماعی بهره‌مند شوم. سروش چند منبع را برای مطالعات بهتر و بیشتر معرفی کرد و از کتاب هیوز با ستایش سخن گفت. نمی‌دانم خوانش آگاهی و جامعه، راه فروبسته یا هجرت اندیشه اجنماعی، امروزه چه تأثیری بر خواننده‌ای چون من می‌نهد؟ اما در زمین و زمانی که دوالپای ایدئولوژی بر گرده افکار و باورهایمان نشسته بود، اثری رهایی‌بخش داشت. تازگی مطالب و چیرگی روش و دانش‌هایی که از ذهن و قلب ما به سوی آزادی دریچه‌ای می‌گشود، بیش از آنکه ما را با غرب و فرهنگ مدرن آشنا کند، امکان نقد و نظری متفاوت را در عرصه ایدئولوژی و فرهنگ رایج و مألوف در اختیارمان می‌گذاشت.

چالشی بزرگ آغاز شده بود و کتاب‌های فولادوند پشتیبان مهمی برای جهان‌بینی و ادراک نوین بود. معرفت یک‌سویه و شورشی ته می‌کشید و می‌توان حدس زد که در آن محیط و شرایط، کتابی همچون «جامعه باز و دشمنان آن» تا کجا می‌توانست به این جدلها، پرسش‌ها و پویش‌ها عمق و غنا ببخشد.

من یادداشت‌های بسیاری از کتاب پوپر برداشته بودم، اما هیچ‌وقت نتوانستم و نخواستم چیزی در این باره بنویسم. ابتدای دهه هفتاد بود. این متفکر آلمانی‌الاصل بریتانیایی و کتابش، وارد جدلهایی بی پایان با فیلسوف نامدار آلمانی مارتین هایدگر شده بود. جنگی بی ترحم در محیط و میدان ایران و مجله‌های پارسی زبان. باری، این هم از شگفتی‌های روزگار ما بود که گلادیاتورهای فلسفه تا پای جان به هم ضربه می‌زدند. دکتر فولادوند می‌توانست متهم درجه اول در این نزاع یا یکی از شوالیه‌های نبرد باشد، زیرا او نخستین و بهترین برگردان پارسی از جامعه باز و دشمنان آن را روانه بازار کرده بود. اما او هوشمندتر از این حرفها بود. کار خودش را می‌کرد. برنامه‌ای مسئولانه داشت که تلاش‌های پیشین را به بار می‌نشاند و یک گام جلوتر می‌برد.

سیر حکمت

پروژه‌ای که در اوایل این قرن خورشیدی با «سیر حکمت در اروپا» و رساله «گفتار در روش درست راه بردن عقل» آغاز شده بود، نیازمند پشتکار و دانش بسیار بود و نیز شناخت روح تجدد. در تمام سالها و دهه‌های اخیر تنها کاری که از دکتر فولادوند دیدم، کار کردن بود و همیشه کارهای تازه می‌کرد. افق فکر و فلسفه و اندیشه سیاسی را باز و بازتر می‌کرد.

در چنین فضا و فرهنگی، من روزنامه‌نگاری می‌کردم. کرباسچی شهردار نوگرای تهران، با راه انداختن «همشهری»، به‌کلی فضای رسانه و مطبوعات را متحول کرده بود. در نخستین ماهها، جمعی از اصحاب نشریه کیان هسته مرکزی روزنامه و سیاست‌گذاران فرهنگی آن بودند.‌ احمد ستاری، ماشاءالله شمس‌الواعظین، بهروز گرانپایه، ابراهیم نبوی، اکبر گنجی و… روزنامه هنوز آشفتگی تأسیس و مشکلات اولیه را پشت سر نگذاشته بود. یکی از مصداق‌هایش، توازی دوسرویس فرهنگی و فکری به نامهای اندیشه و مقالات بود. گنجی دبیر اندیشه، همان بحثها و انبوهی از مقالات جامانده کیان را همراه داشت و یک در میان، خطابه‌ها و نوشته‌های مرادش را منتشر می‌کرد. ما اسمش را گذاشته بودیم کاشیکاری! نمی‌دانم چرا؟ آن ایام، این نوع مباحث خریدار زیادی داشت و به اصطلاح مد بود. البته ما هم دوست می‌داشتیم و دنبال می‌کردیم.

دبیر مقالات که از دوستان من بود، در جلسه‌ای ما را متوجه اوضاع اضطراری کرد. در واقع گویا حضور ما را ضروری نمی‌دانستند. دبیر مربوطه با انفعال از من و همکارانم می‌خواست ما هم همان مطالب یا مشابه آن را تهیه کنیم. اما گروه ما بهتر از این حرفها بود. من و سعید عابدپور، خواستار جلسه‌ای شدیم با سردبیر، او معاونش گرانپایه را فرستاد که انسانی بااخلاق و دانا بود و من از سال ۵۸ در جنبش مسلمانان مبارز با او دوستی داشتم. در آن جلسه برایش توضیح دادم که صلاح نیست روزنامه همشهری، در عوالم فرهنگی فقط یک گرایش را دنبال کند. این رفتار دمکراتیک هم نیست. ما در روزنامه‌ای نیمه‌دولتی که پژواک صدای همشهریان را بازتاب می‌دهد، مشغول کار هستیم و شعبه حزب و فرقه خاصی نیستیم. سپس در باره یک تحول مطبوعاتی به تفصیل صحبت کردم؛ تبدیل کیهان فرهنگی به کیان: ما بیشتر به مباحث و مطالب کیهان فرهنگی (البته منظورم همان است که در زمان منتظرقائم و شاهچراغی نشر می‌شد) نیازمندیم تا مجادلات کیان. البته آن مباحث هم مفید است، اما جایش اینجا نیست و…

صبح روز بعد خبر شدیم که می‌توانیم به کارمان ادامه دهیم و برای یک صفحه کامل با تیراژ ۷۵۰ هزار نسخه در هر روز می‌باید مطلب تهیه می‌کردیم. تجربه‌ای سخت و تازه بود و ما برای این وسعت و حجم، جوان و کم‌تجربه بودیم، اما هدف‌گذاری درستی داشتیم. همین امر تداوم کارمان را ضمانت کرد و سالهای متوالی در حیطه فرهنگ و اندیشه قلم زدیم.

همان روزها به سراغ دکتر فولادوند رفتم. با مساعدت و وساطت دوست عزیزم دکتر هرمز همایون‌پور در مؤسسه انتشارات علمی و فرهنگی، میزگردی درباره فرهنگ و محتوای آن ترتیب دادیم. ترکیب شرکت‌کنندگان بیانگر جوانی و بی‌تجربگی ما بود: سیروس پرهام، حسین الهی قمشه‌ای و عزت‌الله فولادوند. اما حاصل کار البته شیرین بود. هنوز افاضات معنوی جناب الهی قمشه‌ای و تلاش دکتر فولادوند برای بازگرداندن مباحث به زمین و توصیه‌های دوجانبه دکتر پرهام برای ایجاد وفاق و آشتی را از یاد نبرده‌ام. این آغاز گفتگوهایی بود که با بزرگان فرهنگ و دانشوران ایرانی و فرنگی داشتم و در طول دو دهه، صدها مصاحبه و میزگرد برگزار شد. بزرگانی که مترادف فرهنگ معاصر ایران‌اند: سیدجعفر شهیدی، عبدالحسین زرین‌کوب، سیدجلال‌الدین آشتیانی، محمدجواد مشکور، عباس زریاب خویی، محمدابراهیم باستانی پاریزی، آنه ماری شیمل، مهدی حائری یزدی، محمد مجتهدشبستری، عبدالحسین نوایی، محمد خاتمی، ریچارد فرای، روژه گارودی، سیدمحمد علی جمالزاده، ایرج افشار، عبدالهادی حائری، محمدتقی دانش‌پژوه، جلال خالقی مطلق، جواد شیخ‌الاسلامی، حسین عظیمی، سیدحسین نصر، نصرالله پورجوادی، مصطفی محقق داماد و…

عطف به آنچه گفته شد، صاحب بختی بلند بودم که دکتر فولادوند پنجره دوستی را به رویم گشود و به‌تدریج در مناسبات و مجالسات علمی و دوستانه خدمتشان می‌رسیدم و به این هم محدود نماند، ارادت و مراودتی خانوادگی پیدا شد و بیش از پیش کیفیت همسخنی و لذت دیدار را درک می‌کردم. در این سالها که از ربع قرن گذشته، به‌تدریج حکمت کار و رفتار ایشان را یهتر شناخته‌ام؛ البته در قیاس و مقیاس خودم. تأنی و تأمل در گزینش آثاری که برمی‌گزیند، به‌وضوح دیده می‌شود. کتاب‌ها و مقاله‌هایی که دکتر فولادوند دست می‌گیرد، یا برای خواندن است و یا به قصد ترجمه، که در آن صورت هم به دقت می‌خواند.

روش کار

بارها شاهد بوده‌ام که در باره اثری که در دست دارد، با دوستان و صاحب‌نظران گفتگو می‌کند. هم ایده‌های تئوریک و هم اطلاعات تاریخی و آگاهی‌های پیرامونی در باره متن و نویسنده و شارحانش را بر اساس اراده و برنامه‌ای روشنگر به بحث می‌گذارد. واکنش مخاطبان و بازتاب بحثها و پرسش‌های ضمنی و دیدگاه‌های متفاوت را هم ارزیابی می‌کند. یکی از بهترین علاقه‌مندان و شرکت‌کنندگان در این نوع مباحث، که با مراقبت و احساس مسئولیتی شیرین، در این جمعها و گفتگوها تشریک مساعی می‌کرد، همسر فقید استاد، سوسن خانم بود. با وجود و حضور آن مهربان بانو، فضای بحثها (و گاهی جدلها) تلطیف می‌شد. دکتر فولادوند البته این مباحثات و نشست‌ها را هم بخشی از کار تلقی و دنبال می‌کرد و اگر کسی حاشیه می‌رفت و یا خلاف عرف و ادب سخنی می‌گفت یا با دیگری نجوایی می‌کرد، بی هیچ اغماضی تذکر می‌داد و در این مورد مطلقا برابری و انصاف را مراعات می‌کرد، از دوستان نزدیک تا کسانی که تازه به دیدار استاد نایل می‌شدند، ممکن بود هدف تذکر و انتباه قرار گیرند.

این رفتارها و طریقتی که برای کار و پشتکار ارزش قائل است، درختی است که میوه‌های شیرین به بار می‌آورد. به همین دلیل، این همه آثار عالی و درجه یک از قلم دکتر فولادوند تراویده و منتشر شده است. بزرگی گفته بود: «نبوغ چیزی نیست جز حاصل کار بی‌وقفه، متراکم و اندیشیده». اگر با این نظر توافق داشته باشیم، در نبوغ عزت‌الله فولادوند تردید نباید کرد. در باره آثار ایشان من تجربه‌ها و دیده و شنیده‌های بسیار دارم. یکی را اینجا نقل می‌کنم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.