پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل امیرمعزی، معروف به شیخ‌المشایخ کتابدار هنرمند و دانشمند سالک ۹۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل امیرمعزی، معروف به شیخ‌المشایخ کتابدار هنرمند و دانشمند سالک ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل امیرمعزی، معروف به شیخ‌المشایخ کتابدار هنرمند و دانشمند سالک ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخ اسماعیل امیرمعزی، معروف به شیخ‌المشایخ کتابدار هنرمند و دانشمند سالک ۹۰ اسلاید در PowerPoint :

شیخ اسماعیل امیرمعزی معروف به «شیخ‌المشایخ» از دانشمندان و هنرمندان کمتر شناخته‌شده دوره قاجار است. وی در روز پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۲۴۱ر۲۳ شعبان ۱۲۷۹ در دزفول، در خانواده‌ای دانش‌پرور به دنیا آمد. خانواده‌اش که نسبشان به امیر معزالدین دزفولی می‌رسد، همگی اهل فضل و علم بوده و به جهت همین انتساب، نام خانوادگی امیرمعزی را برگزیده‌اند.

مهران رهبری‌ ـ حمیده ثقفی

شیخ اسماعیل امیرمعزی معروف به «شیخ‌المشایخ» از دانشمندان و هنرمندان کمتر شناخته‌شده دوره قاجار است. وی در روز پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۲۴۱ر۲۳ شعبان ۱۲۷۹ در دزفول، در خانواده‌ای دانش‌پرور به دنیا آمد. خانواده‌اش که نسبشان به امیر معزالدین دزفولی می‌رسد، همگی اهل فضل و علم بوده و به جهت همین انتساب، نام خانوادگی امیرمعزی را برگزیده‌اند.

پدر شیخ‌المشایخ مرحوم شیخ محمدتقی دزفولی (مشهور به ملاباشی)۱ از علما و ادبای مشهور قرن سیزدهم‌ است که در سال ۱۲۲۳ق در دزفول متولد شد. شیخ محمدتقی پس از تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه نجف، در اواخر دوران سلطنت محمدشاه قاجار به تهران آمد و با عنوان ملاباشی مشغول خدمت شد. از وی اشعار نغزی به فارسی و عربی به جا مانده است که نشان از تسلط کامل او به این دو زبان دارد و به همین جهت از او به عنوان مترجم زبان عربی نیز استفاده می‌شده است.‏

از شیخ محمدتقی آثار بسیاری به جا مانده است که از آن جمله‌اند: ۱ کفایه‏الخصام ۲ که ترجمه فارسی کتاب «غایه‌المرام»۳ سیدهاشم بحرانی (م۱۱۰۷ ق) است. موضوع این کتاب اثبات امامت و ولایت علی(ع) و فرزندان ایشان است که به درخواست ناصرالدین شاه ترجمه شد و در سال ۱۲۷۷ق به چاپ رسید۴ و به صورت رایگان در میان مردم توزیع شد؛

۲- الشهابه۵ ترجمه کتاب «تاریخ مغازی» واقدی (م۲۰۷ ق) است. موضوع کتاب تاریخ جنگ‌های پیامبر اکرم (ص) می‌باشد؛ ۳- آثار ناصری۶ که ترجمه و شرح «عهدنامه مالک اشتر» است و در سال ۱۲۸۶ق به دستور ناصرالدین شاه نگاشته شده است؛ ۴ مرآت ناصری۷ در موضوع داستان‌های پیامبران الهی است که به امر عضدالملک، رئیس ایل قاجار (م ۱۳۲۸ق) نوشته و تقدیم وی شده است؛۵ رساله‌ای در تعیین نماز وسطی.

شیخ محمدتقی دزفولی که از او سه پسر به نامهای علی، ابراهیم و اسماعیل به جا مانده بود، در ماه رجب ۱۲۹۵ در کربلا درگذشت و در یکی از حجرات باب زینبیه دفن شد.۸

زندگینامه

شیخ اسماعیل در عنفوان جوانی برای تحصیل به نجف اشرف فرستاده شد و پس از ملبس شدن به جامه روحانیت، تحصیل خود را تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ اما با درگذشت پدر به دزفول بازگشت. در ۲۹ سالگی به درخواست ناصرالدین‌شاه به تهران آمد و تا پایان عمر در این شهر زیست. ماجرای آمدن او به تهران را فرزندش مهندس ضیاءالدین امیرمعزی (م۱۲۶۹ش) اینگونه روایت کرده است: «در سال ۱۳۰۸ق، بر اثر دستور ناصرالدین شاه به حاکم وقت دزفول برای جانشینی و ادامه شغل پدر در دربار قاجار، از بین سه تن فرزند ذکور شیخ محمدتقی ملاباشی، شیخ اسماعیل که کوچکترین ولی اعلم و الیق۹ تشخیص داده شد، نامزد خدمت در دربار گردید.۱۰»

او با خانواده و به همراهی عده‏

ای از ایل آهو قلندری از دزفول خارج شد و پس از حدود شش ماه به جهت مساعد نبودن فصل و نبودن راه شوسه، در اوایل سال ۱۳۰۹ق به تهران رسید و در آنجا به شیخ اسماعیل دزفولی شهرت یافت.

آنگاه پس از راه یافتن به دربار و «نظر به فضل و دانش و صفاتی که داشت۱۱»، مورد توجه واقع شد و در زمره نزدیکان عضدالملک قاجار که به تقدس، نیک‌نهادی و سادگی شناخته می‌شد۱۲، قرار گرفت و به معلمی فرزندانش برگزیده شد و چندی بعد از سوی او به «شیخ‌المشایخ۱۳» ملقب گردید. ارتباط با فرزندان عضدالملک به‌خصوص مصطفی‌خان امیر سلیمانی، مشیرالسلطنه (م۱۳۸۱ق)، او را به محضر عارف عالیقدر، حاج شیخ عبدالله حایری رحمت‌علیشاه (م۱۳۵۶ ق) رهنمون کرد۱۴ پس از چند جلسه رفت و آمد، سرانجام در سال ۱۳۲۲ق، در قریه‌هاشم‌آباد تهران به همراه مشیرالسلطنه اظهار طلب کرده و هر دو در یک روز مشرف به فقر شدند. سپس به ملاقات قطب وقت سلسله نعمت

اللهی، حاج ملا سلطان‌محمد گنابادی، سلطان‌علیشاه (م۱۳۲۷ق)، نائل و مورد لطف و اکرام ایشان واقع گردید۱۵

پس از فتح تهران و برکناری محمدعلی شاه قاجار در سال ۱۳۲۷ق و به سلطنت رسیدن احمدشاه قاجار، عضدالملک به نیابت سلطنت انتخاب شد. یکی از اولین اقدامات او، انتصاب شیخ‌المشایخ به عنوان کتابدار کتابخانه سلطنتی بود۱۶

گماشتن شیخ‌المشایخ به سمت ریاست کتابخانه سلطنتی۱۷ با اعتراض مخالفانی روبرو شد که وی را لایق آن نمی‌دانستند. این اعتراض‌ها سبب قهر عضدالملک شد، به نحوی که عین‌السلطنه در خاطراتش می‌نویسد: «نایب‌السلطنه شبها دربخانه نمی‌آید. آشپزخانه خودش را هم برده است. برای آن کارهای بزرگ که واقع شد، قهر نکرد و چیزی نگفت، حالا برای خاطر حاجی اسماعیل دزفولی و کتابخانه قهر مفصلی می‌کند!۱۸» اما در نهایت عضدالملک زیر بار آن حرفها نرفت و ریاست شیخ‌المشایخ به عنوان ششمین رئیس آن کتابخانه تثبیت شد۱۹

او که در اوان انتخاب در مدارک و اسناد با عنوان «آقاشیخ اسماعیل کتابدارباشی» یاد شده است، در مدت ریاست خود بر کتابخانه سلطتنی توانست به کتابخانه نظم و نسق خوبی دهد و همه کتاب‌ها و اقلام موزه‌ای را از گوشه و کنار کاخ گرد آورد و در یک ‌جا متمرکز سازد۲۰

اوضاع کتابخانه در آن ایام به دلیل اعمال لسان‌الدوله ـ رئیس سابق آن ـ بسیار پریشان و آشفته بود. وی کتب و آثار نفیس بسیاری را از کتابخانه ربوده و توسط دلالان به فروش رسانده بود و اکنون در بازداشت به سر می‌برد. همین امر و نبود یک فهرست جامع از محتویات کتابخانه، باعث شد شیخ‌المشایخ اولین اقدام خود را تهیه فهرستی از کتب و آثار متعلق به کتابخانه قرار دهد؛ کاری که تا آن زمان صورت نگرفته بود. او ضمن بررسی دقیق هر کتاب، محل نگهداری و نوع خط آن را مشخص می‌کرد و شماره ثابتی را برایش در نظر می‌گرفت. نهایتا با درایت او، یکی از قدیمی‌ترین و بزرگترین فهرست‌های نسخ خطی در ایران پدید آمد.

عضدالملک در رمضان ۱۳۲۸ (شهریور ۱۲۸۹) از دنیا رفت و میان بازماندگان وی بر سر ارثیه و بدهی‌های او اختلافی عمیق رخ داد. از آنجایی که شیخ‌المشایخ صیغه ارث مرحوم عضدالملک را در زمان حیات وی و در حضورش تنظیم کرده بود، در مورد رفع این اختلافات مرجع مناسب و قابل وثوقی تشخیص داده شد؛ لذا پس از تشریح موضوع توسط وی، بسیاری از ابهامات رفع گردید۲۱

با خلع احمدشاه از سلطنت و روی کار آمدن رضاشاه در آبان ۱۳۰۴، شیخ‌المشایخ از ریاست کتابخانه سلطنتی کناره گرفت و هر چند بار که خواستند کار سابق را به وی بدهند، قبول نکرد۲۲ وی که پس از حدود ۱۶ سال خدمت در کتابخانه سلطتنی، حاضر به پذیرفتن شرایط جدید تحمیلی نبود، به مواردی چون تعویض لباس روحانیت با لباس متحدالشکلی که حکومت تعیین کرده بود، تن نداد و لذا به دستور وزیر دربار، حکم انتقالش به وزارت معارف صادر شد و در آن وزارتخانه هم بلافاصله حکم بازنشستگی به او دادند. پس از آن خانه‌نشین شد و اوقاتش را مصروف مطالعه و تألیف کرد.

شیخ‌المشایخ با بزرگان و دانشمندان بسیاری ارتباط داشت که از آن جمله‌می‌توان به محمدعلی معلم حبیب‌آبادی ـ صاحب مکارم‌الآثارـ اشاره کرد که طبق گفته خود او، مکرر با شیخ‌المشایخ ملاقات و معاشرت می‌کرده است. وی اشاره می‌کند که پس از اجباری شدن انتخاب نام خانوادگی، شیخ‌المشایخ به دلیل اینکه یکی از اجدادش امیر معزالدین نام داشت، نام خانوادگی «امیرمعزی» را برگزید۲۳

در سال ۱۳۰۶ش به عتبات عالیات رفت و از آنجا برای سفر حج به مکه مکرمه مشرف شد. پس از مراجعت از این سفر به واسطه سختگیری شدید مأموران شهربانی نسبت به لباس روحانیت، خروج وی از منزل مشکل شد و تا سالها تقریبا خانه‌نشین بود و تنها عصرها برای حفظ سلامت و قوای جسمانی خود یا در صحن خانه و یا روی بام حدود یک ساعت پیاده‌روی می‌کرد! در اردیبهشت سال ۱۳۱۱ به واسطه پیگیری عبدالحسین تیمورتاش (م۱۳۱۲ش)، جواز استفاده از کسوت روحانیت و ریاست دفتر اسناد رسمی و دفتر ازدواج برای او صادر شد. از آنجا که شغل دفتر اسناد رسمی با روحیه‌اش سازگار نبود، آن سمت را تنها تا سال ۱۳۱۶ش در اختیار داشت و پس از آن به داشتن دفتر ازدواج اکتفا کرد۲۴

مرحوم امیرمعزی دو بار ازدواج نمود که از ازدواج اول خود با زهرا خانم صاحب سه فرزند به نامهای ضیاءالدین۲۵، رضا و فاطمه شد. وی پس از فوت همسر اول خود با خانم مطاع‌الدوله ازدواج کرد و همو بود که طبق وصیت آن مرحوم کتاب‌هایش را برای کتابخانه سلطانی بیدخت ارسال کرد.

شیخ‌المشایخ تا پایان عمر یعنی زمانی که حدود هشتاد سال داشت، هرگز حضور در مجالس درویشی را ترک نکرد. منزلش در گلوبندک و در نزدیکی حسینیه عضدالملک قرار داشت و او همه‌شب در آنجا حاضر می‌شد و به گرمی محبت خود بر گرمی دیگران می‌افزود. تنها ده روز پیش از مرگش، به‌رغم اینکه اطبا وی را از حضور در هوای آزاد منع کرد بودند، برای شرکت در مراسم عید غدیر در سال ۱۳۵۹ق که مصادف بود با روزهای بسیار سرد زمستان تهران (۲۸ دی ۱۳۱۹)، پیاده از منزل خارج شد و به ذات‌الریه مبتلا ‌گردید. تلاش پزشکان اثری نبخشید و سرانجام این دانشمند نامی و هنرمند ارزنده، اول محرم سال ۱۳۶۰، مطابق با دهم بهمن ۱۳۱۹، در هشتاد و یک سالگی با حال خوش و توجه به حق و توسل به بزرگان دین، از دنیا رفت۲۶ وی یک روز قبل از فوتش در وصیتنامه خود، مرقوم کرده بود: «حسُن المشایخ فی جنان الله» که به حساب ابجد رقم ۱۳۶۰، یعنی تاریخ رحلتش، به دست می‌آید.

وی در وصیتنامه‌اش اظهار تمایل کرده بود که در صورت امکان در جوار مقبره مستوفی‌الممالک واقع در ده ونک دفن گردد. این خواسته با همت عبدالحسین اورنگ شیخ‌الملک (م ۱۳۴۵ش)، از دوستان و آشنایان ادیب شیخ‌المشایخ، حاصل شد. جنازه وی با نهایت تجلیل و احترام در آن مکان دفن گردید. این که چرا او آن محل را دفن خود وصیت کرده است، شاید به عرفان‌دوستی و روحیه درویشی خاندان مستوفی‌الممالک بازمی‌گردد؛ چه آنکه تعدادی از بزرگان سلاسل تصوف نیز در آن آرامگاه مدفونند۲۷

اورنگ که خود از علاقه‌مندان به مکتب تصوف و عرفان بود و خاطرات بسیاری را نیز در این زمینه نقل کرده است۲۸، در ضمن شعری نُه‌بیتی به تجلیل مرحوم شیخ‌المشایخ امیرمعزی پرداخته و در بیت آخر آن اشعار، ماده تاریخ رحلت او را به حساب ابجد و به سال شمسی آورده است: «شد اسماعیل قربان محبت» (۱۳۱۹)۲۹

شیخ محمدحسن صالح‌علیشاه، قطب وقت سلسله نعمت‌اللهی، پس از فوت وی در ذیل نامه‌ای خطاب به آقای حسین‌علی موثق‌السلطان در تاریخ ۹ محرم ۱۳۶۰، می‌نویسد: «فوت مرحوم آقای تفضلی و حاج شیخ‌المشایخ بر همه ناگوار و مؤثر است. گرچه هر دو خوش رفتند و به دوست پیوستند و راحت گشتند، ولی وجود این اشخاص برای سلّاک، سرمشق و برای بیگانگان، نمونه و اتمام حجت است۳۰»

شیخ‌المشایخ امیرمعزی همواره در عقیده خود پایدار و مورد لطف بزرگان سلسله نعمت‌اللهی بود. او از بدو تأسیس کتابخانه سلطانی بیدخت در سال ۱۳۰۳ش، بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب خطی و چاپی را به هزینه خود تهیه و به عنوان هدیه برای آن کتابخانه ارسال کرد که اکنون نیز موجود می‌باشند. همچنین بنا بر وصیت او تعدادی از کتب شخصی وی نیز پس از رحلتش به مجموعه کتابخانه سلطانی بیدخت تقدیم شد. دکتر نورعلی تابنده نیز که خود در ایام کودکی از مرحوم شیخ‌المشایخ سرمشق خوشنویسی گرفته بود، از او به عنوان درویشی امین، مردی فاضل و خوشنویسی ماهر یاد می‌کند۳۱: «یک تابستان [که به بیدخت آمده بود] من مهماندار او بودم، می‌نشستند و می‌گفتند چای بیار و خط تمرین می‌کردم که هنوز آن خطها را برای یادگاری و همچنین کتاب‌هایی به خط او را دارم۳۲»

آثار

شیخ المشایخ علاوه بر تصدی مقام ریاست مهمترین کتابخانه آن روز ایران و معروف بودن به عنوان یکی از برجسته‌ترین کتابداران و کتاب‌شناسان تاریخ این سرزمین، در ایام ریاست بر کتابخانه سلطتنی از زمان فراغت خود کمال استفاده را می‌کرد و هنرهای گوناگونی همچون خوشنویسی، کتابت، نقاشی، صحافی و قلمدان‌سازی را نزد استادان فن آموخت. علاوه بر این موارد، از وی اشعار و تألیفاتی نیز به یادگار مانده است که در این بخش به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.

الف) تألیفات

۱- نوادر الامیر. این اثر تنها تألیف شیخ‌المشایخ است که در قالب یک کتاب مستقل منتشر شده و شامل حکایات و داستان‌های عمدتا واقعی درباره میرزا تقی‌خان امیرکبیر، نخستین صدراعظم ناصرالدین شاه است. شیخ‌المشایخ هنگامی که به دربار قاجار وارد شد، از حکایات درباریان کهنسال و سایر رجال وقت در مورد امیرکبیر آگاه شد و به فکر گردآوری آنها افتاد۳۳ وی به امیرکبیر اعتقاد راسخی داشت و گردآوری این حکایات و روایات، ناشی از این ارادت خالصانه بود. اما تا هنگام مرگ صلاح را در انتشار و آشکار ساختن این اثر ندانست. این کتاب شامل دوازده بخش است و مؤلف در هر بخش یکی از کارها و خدمات بزرگ امیرکبیر و حکایات مربوط به آن را گزارش کرده است۳۴ امیرمعزی خود شخصا این کتاب را به خط شکسته نستعلیق کتابت کرده بود؛ اما متأسفانه این نسخه ارزشمند پس از امانت دادن به حسین مکی، جهت نگارش کتاب میرزا تقی‌خان امیرکبیر، هیچ‌گاه به وراث شیخ‌المشایخ بازگردانده نشد۳۵ بعد از فوت امیرمعزی، روزنامه «افکار ایران» قطعات پراکنده‌ای از آن را منتشر کرد. بعدها این کتاب در دفعات مختلف به چاپ رسید۳۶

۲- فهرست کتابخانه سلطنتی. شیخ‌المشایخ پس از تصدی ریاست کتابخانه سلطنتی، اقدام به تهیه فهرست از آثار و کتب آن مجموعه کرد. وی هر کتابی را که تحویل می‌گرفت، مشخصاتش را کامل یادداشت می‌کرد. این فهرست حاوی ۱۲۳۰ صفحه و تمام آن به خط شیخ‌المشایخ است. نگارش این فهرست ارزشمند که از روز ۲۱ جمادی‌الاول ۱۳۲۸ق آغاز شده بود تا ده سال ادامه داشت. در این فهرست انواع کتاب‌های خطی، چاپی، آلبوم‌ها، بیاضچه، جُنگ، جزوه، دفتر و مرقعات، با دقت معرفی و وصف شده

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.