پاورپوینت کامل طنز در سخن سعدی ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل طنز در سخن سعدی ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طنز در سخن سعدی ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل طنز در سخن سعدی ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

حتی غز‌لهای سعدی که معمولا با زبانی فاخر آغاز می‌شود، خیلی زود به زبان طنز می‌‌رسد. طنز در زبان سعدی چندان شایع است که اگر به صورت اتفاقی به بخشی از آثار سعدی نگاه کنیم، بعید است که خالی از طنز و طیبت باشد.

طنز در غزل

حتی غز‌لهای سعدی که معمولا با زبانی فاخر آغاز می‌شود، خیلی زود به زبان طنز می‌‌رسد. طنز در زبان سعدی چندان شایع است که اگر به صورت اتفاقی به بخشی از آثار سعدی نگاه کنیم، بعید است که خالی از طنز و طیبت باشد. علی دشتی یکی از نویسندگان و ادیبان سیاست‌پیشه معاصر که درباره برخی از شاعران کلاسیک چون خاقانی، خیام، حافظ و سعدی رساله‌ها نوشته، در دفتری به نام «پرده پندار» به حکایتی در تذکره‌الاولیاء می‌تازد و آن را موهوم می‌انگارد. آن حکایت این است که روزی شبلی را دیدند که دو سر چوبی را آتش زده و در کوچه و بازار می‌گردد. از او پرسیدند این چه کار است؟ او گفته که می‌خواهم با یکی دنیا و دیگری آخرت را آتش بزنم تا مردمان حق را بپرستند.

در نظر من که یک دانشجوی فلسفه‌ام، این سخن هم حکمت است و هم طنز عجیب است که یک نویسنده ادیب لااقل به طنز سخن توجه نکرده است! تقریبا همه آثار سعدی چون و چرا دارد؛ فی‌المثل: «وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همی‌کردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همی‌زدند و ملک هم‌چنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رای ملک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند: رای ملک را چه مزیت دیدی بر فکر چندین حکیم؟ گفت: به موجب آنکه انجام کارها معلوم نیست و رای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا؛ پس موافقت رای ملک اولی‌تر است تا اگر خلاف صواب آید، به علت متابعت ایمن باشم.

خلاف رای سلطان رای جستن

به خون خویش باشد دست شستن

اگر خود روز را گوید: شب است این

بباید گفتن: آنک ماه و پروین!»

(همان: ۶۲)

به حکایت دیگری از سعدی توجه کنید و به آنچه پیرامون تقابل (غالبا تقابل میان حماقت و خردمندی) در طنز گفته شد، بیندیشید:

فقیهى کهن جامه و تنگدست

در ایوان قاضى به صف برنشست

نگه کرد قاضى در او تیز تیز

معرف گرفت آستینش که: خیز

ندانى که برتر مقام تو نیست

فروتر نشین، یا برو، یا بایست

…چو آتش برآورد بیچاره دود

فروتر نشست از مقامى که بود

فقیهان طریق جدل ساختند

«لم» و «لا اسلم» درانداختند

فتادند در عقده پیچ پیچ

که در حل آن ره نبردند هیچ

کهن‌جامه در صف آخرترین

به غرش درآمد چو شیر عرین

بگفت: اى صنادید شرع رسول

به ابلاغ تنزیل و فقه و اصول

دلایل قوى باید و معنوى

نه رگهاى گردن به حجت قوى

مرا نیز چوگان لعب است و گوى

بگفتند: اگر نیک دانى، بگوى

به کلک فصاحت بیانى که داشت

به دلها چو نقش نگین برنگاشت

…سمند سخن تا به جایى براند

که قاضى چو خر در وحل بازماند

برون آمد از طاق و دستار خویش

به اکرام و لطفش فرستاد پیش

که: هیهات قدر تو نشناختم

به شکر قدومت نپرداختم

دریغ آیدم با چنین مایه‏اى

که بینم تو را در چنین پایه‏اى

معرف به دلدارى آمد برش

که: دستار قاضى نهد بر سرش

به دست و زبان منع کردش که: دور

منه بر سرم پایبند غرور

چو مولام خوانند و صدر کبیر

نمایند مردم به چشمم حقیر

به قدر هنر جست باید محل

بلندى و نحسى مکن چون زحل

نى بوریا را بلندى نکوست

که خاصیت نیشکر خود در اوست

بدین عقل و همت نخوانم کست

وگر مى‏رود صد غلام از پست…

(همان: ۴۰۸ـ۴۰۷)

در قصیده‌ای محکم نیز همین ویژگی طنز دیده می‌شود و البته با در نظر گرفتن عنوان قصیده که «در تنبیه و موعظه» است، طنز جلوه خاص پیدا می‌کند.

دریغ روز جوانى و عهد برنایى

نشاط کودکى و عیش خویشتن‏رایى

سر فروتنى انداخت پیری‌ام در پیش

پس از غرور جوانى و دست بالایى

دریغ بازوى سرپنجگى که برپیچید

ستیز دور فلک ساعد توانایى

زهى زمانه ناپایدار عهدشکن

چه دوستى‌ست که با دوستان نمى‏پایى

که اعتماد کند بر مواهب نعمت

که همچو طفل ببخشى و باز بربایى

به زارتر گسلى هرچه خوب‏تر بندى

تباه‏تر شکنى هرچه خوش‏تر آرایى

به عمر خویش کسى کامى از تو برنگرفت

که در شکنجه بى‏کامی‌اش نفرسایى

اگر زیادت قدر است در تغیر نفس

نخواستم که به قدر من اندر افزایى

مرا ملامت دیوانگى و سرشغبى

تو را سلامت پیرى و پاى برجایى

شکوه پیرى بگذار و علم و فضل و ادب

کجاست جهل و جوانى و عشق و شیدایى

چو با قضاى اجل بر نمى‏توان آمد<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.