پاورپوینت کامل سنجش خواجو و خواجه ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سنجش خواجو و خواجه ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سنجش خواجو و خواجه ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سنجش خواجو و خواجه ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

آنچه درپی می‌آید، سخنرانی استاد کزازی در بیستمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ خواجوی کرمانی است با موضوع «پاورپوینت کامل سنجش خواجو و خواجه ۴۵ اسلاید در PowerPoint در شیوه‌ سخنوری» که در مرکز فرهنگی شهر کتاب ایراد شد.

اشاره: آنچه درپی می‌آید، سخنرانی استاد کزازی در بیستمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ خواجوی کرمانی است با موضوع «پاورپوینت کامل سنجش خواجو و خواجه ۴۵ اسلاید در PowerPoint در شیوه‌ سخنوری» که در مرکز فرهنگی شهر کتاب ایراد شد.

در این گفتار قرار است دو بزرگمرد سخن فارسی یعنی خواجو و خواجه را با یکدیگر بسنجیم نخست از دید نامشان، سپس نگاهی به سخنوری ‌آن دو می‌افکنیم. خواجه و خواجو ناگفته پیداست دو ریخت از یک واژه‌اند. بخش نخستین واژه یعنی «خواج» بخش بنیادین است و «ِِ_َ‍ه» و «او» پساوندهایی‌ هستند که به آن افزوده شده‌اند. این پساوندها در زبان پارسی مانند زبان پهلوی، پساوندهای بازخوانی‌اند. به سخن دیگر به یاری آن می‌توان از نام یا اسم، فروزه یا صفت ساخت. آن «ِِ_َ‍ه» در خواجه در پهلوی «ِِ_َ ک» بوده و «او» در خواجو «اوک» بوده است. مانند «آک» که در پارسی به «آ» فروکاسته شده است یا «اییک» پساوندی که کاربردی گسترده‌تر دارد، در پارسی و به «ای» دیگرگون شده است.

دو واژه خواجه و خواجو از واژه ‌بسیار آشنای «خدای» در زبان پارسی که در پهلوی «خوتای» بوده است. خوتای، بعد خدای و سرانجام خدا. این واژه در بُن به معنی سرور، سالار و پادشاه به کار می‌رفته است. از همین روست که نام کهن شاهنامه، «خدای‌نامه» یا «خوتای‌نامک» بوده است. در این ترکیب خدای به معنای شاه است. خدایگان هنوز این معنا را در خود دارد، چون خدایگان به معنی فرمانروای، فرّه‌مند و بزرگ است. هنگامی که این واژه از پهلوی به پارسی می‌رسد، کاربرد و معنای دیگری می‌یابد و یکی از نامهای آفریدگار می‌شود. از همین روی نام خداینامه هم به شاهنامه دیگرگونی می‌یابد و واژه همسنگ و هم‌معنی آن که شاه است، جای خدای را می‌گیرد.

اما واژه خدای در کاربرد و معنای کهن در ریخت‌های پساوندی واژه همچنان در زبان پارسی پایدار می‌ماند یا در دیگر آمیغ‌ (ترکیب)هایی که با واژه خدای ساخته می‌شوند. آشناترین نمونه آن خداوند است که در زبان پارسی دو کاربرد و معنی دارد. همچنان یکی از نامهای یزدان پاک است، اما در کنار آن به معنای بزرگ، سرور و پادشاه هم به کار می‌رود که در پی آن در معنی دارنده و مالک است. نمونه را در بیت آغازین شاهنامه که می‌توانم گفت پرآوازه‌ترین و شناخته‌ترین بیت در پهنه سخن پارسی است:

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

در اینجا خداوند در معنی دارا، دارنده و مالک است.

در آمیغ‌هایی مانند دهخدای، کدخدای، ایران‌خدای و توران‌خدای همچنان خدای در کاربرد و معنای دیرین خویش به کار برده می‌شود. در واژگانی دیگر ما ریختی دیگر از این واژه را می‌توانیم یافت. شاید در آخوند. اگر «آ» را پیشاوند بدانیم، نشانه‌ای که این انگاره را نیرو می‌بخشد، آن است که پاره دوم واژه را با «واو» می‌نویسیم؛ یعنی آخوند می‌نویسیم و «آخُند» می‌خوانیم. آن هم از این رو که آخوند پیشوای دین است، در قلمرو خود سرور است و سالار. همین ریخت را در «میرخواند» یا در ریخت وارونه آن «خواندمیر» می‌توانیم یافت که نام تاریخ‌نگاری پرآوازه هم هست. هنوز در زبان کردی بخشی از این واژه در معنای دارنده، سرور و سالار به کار می‌رود: «خاون» که ریخت کوتاه‌شده «خاوند» می‌باید بود. آنجا ریخت نوشتاری با ریخت گفتاری همساز شده است. چون خاون را بی «واو» می‌نویسند. در میرخواند و خواندمیر هنوز آن «واو» نوشته می‌شود.

ریخت دیگری از این خوتای و خدای می‌باید «خواج» شده باشد که در ریخت «خواچ» هم به‌کار رفته است که ریشه واژه‌ای کهن و کم‌کاربرد در زبان فارسی به نام «خواچه» به معنای تاج‌ خروس است. شاید بر پایه این ریخت‌ها، ریختی از خوتای، «خواگ» بوده است که این خواگ به خواچ یا خواج و سرانجام به «خاچ» یا «خاج» دیگرگونی یافته است. پس خواجه از همین ریخت برآمده است. کسی که با سروری، سالاری، ارجمندی و بزرگی درپیوند است، به همان‌سان خواجو. این انگاره را هم می‌توان در پیش نهاد که شاید خواجه ریختی باشد به یادگارمانده از ریخت کهینه خوتا. «خوتای چک» که در پارسی شناخته‌تر «خدای‌چه» می‌تواند بود، شده است خواجه.

به هر روی خواجه و خواجو هر دو از یک بن آمده‌اند. هنوز این پساوند «او» در پاره‌ای از واژگان پارسی کاربرد دارد. شناخته‌ترین واژه «گردو» به معنای آنچه گرد است که ریخت دیگر آن گردکان است که هنوز در کردی و لری کاربرد دارد. به هر روی پیوند خواجه و خواجو در نام چنین پیشینه‌ای می‌تواند داشت.

سخنور پرآوازه

خواجو سخنوری است توانمند، پرآوازه که در روزگار خویش هم نامدار بوده است به همان سان در روزگاران سپسین. ناموری خواجو در ادب پارسی تا بدانجا بوده است که سخنوران دیگر که خواجو نامیده می‌شده‌اند، آنچنان در سایه او مانده‌اند که سروده‌هایشان را به خواجوی کرمانی بازخوانده‌اند. من تنها به یک نمونه بسنده می‌کنم؛ نمونه‌ای که بی‌گمان برای شما آشناست.

یکی از درپیوسته‌های پرآوازه و بازخوانده به خواجوی کرمانی، «سام‌نامه» است؛ اما به شیوه شایان و دانشورانه می‌توان در این بازخوانی به گمان افتاد و در آن چند و چون کرد؛ زیرا سام‌نامه نه از دید پیکره و زبان، و نه از دید اندرونه و پیام، چندان با یادگارهایی که از خواجو برجای مانده است، همساز و هماهنگ نیست.

خواجو به پیروی از نظامی «پنج گنجی» سروده است: همای و همایون، گل و نوروز، کمال‌نامه، گوهرنامه، روضه‌الانوار. همای و همایون و گل و نوروز بزم‌نامه‌اند. روضه‌الانوار به شیوه گنجینه رازها یا «مخزن‌الاسرار» نظامی در ادب آموختاری و راهنمون و اندرزین سروده شده است. کمال‌نامه هم با سیرالعباد الی المعاد از سنایی سنجیدنی است. گوهرنامه که در گونه خود بی‌همتاست، درپیوسته‌ای است که زمینه‌ای نوآیین و بی‌پیشینه دارد و تبارنامه است. به بهانه ‌یکی از دستوران (وزیران) نامدار روزگار خود که ستوده خواجو بوده است و تبار آن وزیر که به خواجه نظام‌الملک طوسی می‌رسیده است، در این درپیوسته بازنموده و ستوده شده است. از همین روی آن را گوهرنامه نامیده است که گوهر در آنجا در معنی تبار، دودمان و نژاد است.

هیچ یک از این درپیوسته‌ها، رزمنامه نیست و پیوندی با جهان حماسه ندارد. پس سام‌نامه از کیست؟ پاره‌ای از پژوهندگان ادب در پاسخ به این پرسش، انگاره‌ای هوشمندانه دارند. آنان بر آن رفته‌اند که سراینده سام‌نامه سخنوری از سده دهم به نام خواجوی شاهنامه‌خوان کراتی بوده است که شاید از «کرات» که نام شهرکی در بخشهای شمالی ایران امروز است، بوده باشد. او بر پایه ‌همای و همایون خواجو با دیگرکرد نامها، این رزمنامه را سروده است. چون نام خویش را که خواجوست، در بیتی از این رزمنامه آورده است، همه زیست‌نامه‌نویسان سام‌نامه را به خواجوی کرمانی بازخوانده‌اند. سخنوران بزرگ بر دیگر سخنورا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.