پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جنگ ایران و روس و نقش علما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

علماى شیعه در این دیار خوش درخشیده و همیشه و همه گاه نگهبان عزت افتخار و سربلندى و شکوه این سرزمین و مرزبان تیزنگر ایران اسلامى بوده و در برابر هر یورشى قد برافراشته و از تمامیّت این دیار به دفاع برخاسته اند.

علماى شیعه در این دیار خوش درخشیده و همیشه و همه گاه نگهبان عزت افتخار و سربلندى و شکوه این سرزمین و مرزبان تیزنگر ایران اسلامى بوده و در برابر هر یورشى قد برافراشته و از تمامیّت این دیار به دفاع برخاسته اند.

این که ایران برخلاف کشورهاى منطقه هیچ گاه زیر سیطره و سلطه مستقیم استعمار قرار نگرفته همین نکته است.

در هنگامه ها و برهه هاى مهم و سرنوشت ساز نقش آفرینى عالمان دین در عرصه هاى سیاسى و اجتماعى چشم گیر بوده است.

در هر حرکت و خیزشى و در هر کار و تلاش سیاسى بنیادینى که ورقى در این کشور به سود این ملت برگشته و حرکتى به خیر و صلاح آنان انجام شده شمارى از عالمان دین پیشاهنگ و در کانون حرکت و خیزش بوده اند.

این همگامى و پیشاهنگى بى گمان کارها را به سامان رسانده و کشور را در مسیر بالندگى سیر داده است. و به گواه تاریخ اگر این همگامى و پیشاهنگى نبود هیچ گاه این افتخارهاى بزرگ بهره این سرزمین نمى شد.

جنبش بزرگ تنباکو انقلاب مشروطه نهضت ملى شدن نفت با نقش آفرینى و پیشاهنگى عالمان دین پدید آمدند و زندگى شادابى و حرکت را به این ملت ارزانى داشتند.

انقلاب اسلامى ایران پدیده شگفت قرن به رهبرى قهرمانانه و شجاعانه امام خمینى و همگامى همراهى و از جان گذشتگى و تلاش خستگى ناپذیر عالمان برجسته و تقواپیشه طلوع کرد و به جهان روشنایى بخشید.

از حرکتهاى بزرگ تاریخى که علماى شیعه در برانگیزاندن مردم و در دفاع از کشور نقش بنیادین و حماسى داشتند جنگ دوم ایران و روس در روزگار فتح على شاه قاجار است.

درباره جنگ ایران و روس از زوایاى گوناگون مى توان سخن گفت; امّا سخن ما در این باب بر مدار نمایاندن نقش عالمان دین در این دفاع مقدس و پاسخ به پاره اى شبهه هاست.

هرگاه و در هر رخداد بزرگ نقش علماى دین برجسته و در اوج بوده دستهایى به کار افتاده اند تا آن را به گونه اى کم رنگ جلوه دهند و یا با هزاران آلاینده بیالایند.

شرکت عالمان بیدار هشیار و شجاع در دفاع مقدس از اسلام و سرزمین ایران در برابر یورشهاى ویران گر و تباهى آفرین روس علیه ایران و برانگیزاندن مردم براى دفاع از عزت شرف و دین خود و یک پارچگى ایران سبب گردیده قلمهاى آلوده و وابسته به بیگانگان به کار بیفتند تا کارنامه درخشان آنان را خدشه دار کنند و مردم را از این کانون گرماآفرین و عزت بخش دور سازند.

از این روى از نقش آفرینى و حرکت آفرینى و انگیزانندگى عالمان دین در جنگ ایران و روس سخنى نمى گویند و تاریخ را از این زاویه نمى کاوند ولى روى شکست انگشت مى گذارند و به بررسى ناتمام و کینه ورزانه آن مى پردازند و تاریخ را باژگونه جلوه مى دهند و به جاى بررسى دقیق و همه سویه سببها و انگیزه هاى شکست و نمایاندن آنها کژراهه مى روند و مردم را از واقعیتها و بود و هست این رخداد بزرگ دور مى کنند; زیرا آنان نمى خواهند شکست را از آنِ کسانى بدانند که لشکر را بر اصول اروپاییان سامان داده و از انگلیس و فرانسه یارى مى خواستند و چشم به دیار غرب داشتند و از آنان درخواست گشودن گره از کار بسته خود مى کردند.

چون اگر این قضیه و زوایاى آن و مسائل پشت پرده براى مردم دقیق و کالبدشکافانه روشن شود در خواهند یافت که اروپاییان چه پیمانها بستند امّا در هنگامه هاى سرنوشت ساز که ورق به سود ایران برمى گشت ناجوانمردانه گسستند و غرب زدگان در رأس کار چه خائنانه سرنوشت جنگ را به اراده اروپاییان پیمان شکن گره زدند و به نیروهاى مردمى و برانگیزانندگان آنان بى توجهى کردند و آب به آسیاب دشمن ریختند.

اینها اگر روشن شود پرده بیفتد خیلى رسوایى به بار مى آورد و دست بسیارى از افراد رو مى شود و روشنفکران وابسته نمى توانند در رخدادها و برهه هاى گوناگون نقش بازى کنند و مردم را به سوى غرب به دریوزگى وادارند.

بدین سبب و سببهاى بسیار دیگر که جاى پرداختن به آنها نیست این جا و آن جا در گوناگون محفلها و مجلسها در کتابها مجلّه روزنامه و در هر تریبونى که در اختیار دارند چنین وانمود مى کنند: عالمان هم آغاز گر جنگ بودند و هم سبب شدند که ایران در برابر روس زمین گیر شود.

این در حالى است که اگر از روى کم ترین انصاف به تاریخ نگریسته شود حتى تاریخى که تاریخ نگاران دربارى نگاشته اند به دست مى آید که چه دستهایى در این شکست نقش داشته اند و علماى دین در برابر این حرکت خائنانه چه بازتابى از خود بروز داده اند.

به امید حق در این نوشتار با بررسى همه سویه نقش عالمان دین را درخیزش و حرکت علیه روس مى نمایانیم و دستهاى آلوده که سبب زمین گیر شدن ایران در برابر روس شد رو مى کنیم و به شبهه هاى شبهه آفرینان پاسخ مى دهیم.

جنگ اول ایران و روس

روس به سال ۱۲۱۸هـ.ق. در ماه شوّال با یورش به گنجه آتش جنگ را افروخت و پس از ده سال در شوّال /۱۲۲۸اکتبر ۱۸۱۳ با قراداد ننگین گلستان به خاموشى گرایید.۱

در گرماگرم جنگ به سال ۱۲۲۳هـ.ق.حکومت قاجار دید در تنگناى شدیدى قرار گرفته از یک سوى روس عرصه را بر آن تنگ گرفته و از دیگر سوى شورشهاى داخلى آن را در باتلاقى سخت گرفتار ساخته است.

چاره کار در پشتیبانهاى مردمى دید. از آن جا که خیزش مردمى و به یارى برخاستن آنان کارى نبود که از دست حکومت برآید بر آن شد از فقیهان و مجتهدان ایران و عتبات فتواى جهاد با روسیه را بگیرد۲ و از این راه مردم را برانگیزاند که با پشتوانه آنان هم شورشهاى داخلى را در هم بکوبد و هم در برابر روس به رویارویى برخیزد.

افزون بر این ها عباس میرزا فرزند چهاردهم فتح على شاه و فرمانده جنگ با دستیابى به فتواى علماى شیعه علیه روس مى توانست هماوردان خود را که برادرانش بودند و داعیه جانشینى شاه را داشتند از صحنه بیرون راند و خود بى هماورد میدان دار شود.

از این روى میرزا عیسى قائم مقام بزرگ ملا باقر سلماسى صدرالدین محمد تبریزى را به عتبات عراق قم کاشان و اصفهان گسیل داشت. تا از عالمان و فقیهان بزرگ فتواى جهاد علیه روس را بگیرد.

فقیهان بزرگ ایران و عراق: شیخ جعفر نجفى معروف به کاشف الغطاء (م:۱۲۳۷هـ.ق.) آقا سید على طباطبایى اصفهانى صاحب ریاض المسائل(م:۱۲۳۱هـ.ق.) میرزا ابوالقاسم قمى(م:۱۲۳۱هـ.ق.) میرمحمد حسین خاتون آبادى امام جمعه اصفهان(م:۱۲۳۳هـ.ق.)۳ و ملا احمد نراقى (م:۱۲۴۵)۴درخواست عباس میرزا را پذیرفتند و فتواى جهاد علیه روس دادند.

شیخ جعفر کاشف الغطاء در کتاب کشف الغطاء فتح على شاه را نایب خویش قرار مى دهد و به او اجازه مى دهد که با روسها به جهاد برخیزد و از زکات خراج و کمکهاى مالى مرزنشینان و دیگر مردم در صورت نیاز در جنگ هزینه کند.۵

از او فتوا و رساله اى در این باب نشر یافته است.۶

سید على طباطبایى در کتاب ریاض المسائل با این که جهاد را در عصر غیبت از سوى نایب امام زمان(عج) روا نمى داند ۷ امّا مرزبانى و نگهبانى از مرزهاى اسلامى ۸ دفاع از کیان اسلام بدون اجازه امام و نایب او۹ روا مى شمارد و بر این نظر است که خراج را نایب امام زمان که همانا حاکم شرع باشد مى تواند در راه خیر و صلاح مسلمانان هزینه کند.۱۰

کتاب جهاد ریاض المسائل با مقدمه و عنوان: رساله جهادیه نشر یافته است.۱۱

و در پاره اى از رساله هاى جهادیه فتوایى از ایشان به عربى و فارسى در باره واجب بودن جهاد با کافران روس نقل شده است:

(بر جمیع مسلمین و عامه مکلفین واضح و آشکار است که در این چند ساله کفّار روس هجوم بر بلاد مسلمین آورده در صدد تسخیر ممالک اسلامى مى باشند و این مطلب بر علما واضح و لایح است که عزت و رواج دین به استقلال دولت اسلام است و هرگاه ضررى از کفّار به دولت اسلام رسد بدیهى است که به دین اسلام رسیده پس خطاب مى شود به عموم مکلفین و مسلمین خواه دور از ثغور باشند یا اهل ثغور به کفّار نزدیک باشند یا دور که موافق حکم الهى و شرع حضرت رسالت پناهى به جدّ و جهد تمام على قدرالوسع و الطاقه به دفع کفّار لئام برآورند و واجبى را که تمام واجبات و مستحبات بسته به آنان است متروک نسازند و در حفظ دین و دولت و بقاى عِرض و مال کمر جد و اجتهاد ببندند و نوعى مدافعه و مجاهده به عمل آورند که روز قیامت جواب صاحبِ دین توانند داد.)۱۲

میرزاى قمى در جامع الشتات بر پادشاهان روا ندانسته که از درآمد زمینهاى خراج هزینه کنند مگر با اجازه مجتهد عادل.۱۳

شمارى از بدخواهان از دربار و غیردربار هنگامى که این شور و هیجان و خیزش را مى بینند و دست به دست شدن فتواهاى جهادى را مى نگرند از در دیگر وارد مى شوند که شرکت فقیهان در جنگ و پوشیدن لباس سربازى ناسازگار با مروّت است.

از این روى از میرزاى قمى مى پرسند که آیا شرکت عالمان در جنگ جایز است یا خیر؟

وى در پاسخ مى نویسد:

(بلى جایز است. و آنچه گفته اند که فقیه هر گاه متلبس به لباس جُندى شود منافات با مروّت دارد. در غیر صورت قتال و دفاع مشروع است.کدام عالم از جناب امیرالمؤمنین(ع) بالاتر است که اسلحه به خود مى آراست و اقدام به جهاد مى نمود و الدال على الخیر کفا عله ان شاءاللّه.)۱۴

تمامى رساله هایى که فقیهان در باب جهاد به درخواست عباس میرزا نگاشتند و فتواهاى آنان با تلاش میرزا عیسى قائم مقام بزرگ گردآورى شد و به نام:(رساله جهادیه) در یک مقدمه هشت باب و یک خاتمه در چاپخانه تبریز چاپ و ۱۵منتشر شد:

باب اول: در تکالیف جهادیه شاهنشاه اسلام.

باب دوم: در تکالیف شرعیه حافظان ثغور اسلام و والیان عظام.

باب سوم: در مهمات متعلّقه علماى راشدین و فضلاى مجتهدین.

باب چهارم: در مسائل جهادیه پیشنمازان و واعظان.

باب پنجم: در مهمات متعلّقه صدور ملک و امینان دولت و مشیران حضرت و زمره ارباب اعمال از کتاب عمّال.

باب ششم: در احکام جهادیه بهادران سپاه سرداران لشکر نصرت پناه اسلام و کافه جنود مسلمین.

باب هفتم: در بیان امور متعلّقه به کافه مسلمین بلاد تصرفى اسلام.

باب هشتم: در بیان تکلیف مسلمین ساکنین بلاد تصرّفى کفّار.۱۶

ملا احمد نراقى نیز رساله جهادیه داشته است.۱۷

جنگ اول ایران و روس به خاطر بى تدبیریها سهل انگاریها و استفاده نکردن درست و بهینه از تواناییها کمکها و پشتیبانیهاى مردمى در ۷ شوال ۱۲۲۸هـ.ق.اکتبر ۱۸۱۳ میلادى با پیمان ننگین گلستان با شکست ایران پایان گرفت.

از آن جا که این قراداد ننگین شاه را از چشم مردم انداخت و حکومت قاجار را در نزد مردم پست جلوه داد دربار براى کاستن از زیانها و جلوگیرى از خرده گیریها انتقادها و بدگوییها به تلاش برخاست تا به گونه اى روسیه را راضى کند که در پیمان گلستان تجدید نظر شود و زمینهاى از دست رفته ایران را بازگرداند.

براى گفت و گو در این باب به سال ۱۸۱۴/۱۲۲۹ دربار فتح على شاه ابوالحسن خان ایلچى را به سن پطرز بورگ فرستاد.

در ۲۰ دسامبر ۱۲۲۹/۱۸۱۴ میرزا ابوالحسن خان به حضور الکساندر اول رسید و در باب تجدید نظر در پیمان گلستان و برگرداندن زمینهاى ایران به گفت و گو پرداخت ولى نتوانست الکساندر اول را به این کار راضى کند.

در مارس ۱۸۱۵ میلادى ۱۲۳۰/هـ.ق. ناپلئون از تبعیدگاه خود جزیره الب گریخت و به فرانسه بازگشت و دوباره براریکه پادشاهى تکیه زد.

بازگشت ناپلئون به فرانسه اروپا و روسیه را در ترس و وحشت فرو برد. از این روى تزار روس براى جلوگیرى از هم پیمانى ایران و فرانسه به میرزا ابوالحسن خان که هنوز در روس به سر مى برد قول داد که بخشى از زمینهاى ایران را بازپس گرداند. امّا شکست ناپلئون در جنگ واترلو در ژوئن ۱۲۳۰/۱۸۱۵ هـ.ق. و تبعید شدن وى به جزیره هلن سبب شد که روسیه به فرستاده ایران جواب ردّ بدهد و خواست ایران را نپذیرد.۱۸

جنگ دوم ایران و روس

حکومت قاجار که از راه گفت و گو به گونه اى آشتى جویانه و صلح آمیز نتوانست به خواست خود برسد و روسیه را به پذیرش تجدیدنظر در پیمان گلستان وادارد بر آن شد از راه جنگ به خواست خود دست یابد. از این روى پس از سیزده سال جنگ بین روس و ایران در ذى حجه ۱۲۴۱ هـ.ق. آغاز شد و در شعبان ۱۲۴۳هـ.ق. با قرارداد ترکمان چاى به پایان رسید.

از آن جا که سپاه ایران در این نبرد نیز شکست خورد و قرارداد ننگین ترکمان چاى بین ایران و روس بسته شد دستهاى آلوده و حنجره هاى ناپاک و قلمهاى زهرآگین در همان زمان و زمانهاى دیگر به کار افتادند تا تاریخ را باژگونه جلوه دهند و حکومت گران و کسانى را که رو به قبله غرب داشتند و به نیروها تلاشها و خیزشهاى مردمى بى توجه بودند و راهنماییهاى عالمان دین را به هیچ مى انگاشتند و مستبدانه نظر خویش را به کار مى بستند از زیر بار این ننگ بزرگ برهانند و عالمان دین را کباده کش این ننگ کنند.

از این روى این جا و آن جا شایعه کردند و به سر زبانها انداختند تاریخ نگاران را به مزدورى گرفتند که بگویند: بنویسند: دربار فتح على شاه عباس میرزا و قائم مقام چون دریافته بودند که سپاه ایران به خاطر نداشتن سلاحهاى پیشرفته نمى تواند با سپاه روسیه هماوردى کند به صلاح کشور و ملت ایران نیست وارد میدان کارزار شود و با جنگ و لشکرکشى به زمینها و شهرهاى از دست رفته خود دست بیابد و مردم گرفتار و اسیر در چنگ روس را از این راه برهاند سرسختانه با جنگ سرناسازگارى داشتند; امّا عالمان و فقیهان بویژه سید مجاهد عرصه را بر دولت و پادشاه تنگ کردند از این روى ناگزیر تن به جنگ دادند و متأسفانه همان گونه که پیش بینى مى شد سپاه ایران در برابر سپاه تمرین دیده و با فنون جدید آشناى روس زمین گیر شد.

با این که نشانه هاى بسیار در دست است که در لا به لاى نوشتار یک به یک را خواهیم نمایاند فتح على شاه و عباس میرزا پیش از آن که از عالمان و فقیهان نظر و فتوا بخواهند و درخواست کنند آنان در جنگ شرکت جویند مهیاى جنگ بودند; نوشتند: فتح على شاه مخالف جنگ بود; زیرا در پاسخ نماینده دولت روس در سلطانیه گفته بود: تصمیم جنگ به عهده علماست.۱۹

اینان براى باژگونه کردن تاریخ آن بخش از تاریخ را که شاه از سید مجاهد مى خواهد در جنگ شرکت بجوید و گواهى دهد او از شرکت کنندگان در جهاد است۲۰ و اجر مجاهد را دارد از روى عمد نادیده مى انگارند و به آن نمى پردازند و از این سخن شاه استفاده مى کنند که شاه نقشى در جنگ نداشته است. ولى فرستاده روس که با هدایایى به دیدار شاه مى آید در مى یابد که دولت ایران تصمیم خود را براى جنگ گرفته است.۲۱ به دیگر سخن در انتظار تصمیم علما نیست!

ییا نویسنده کتاب عباس میرزا۲۲ و نویسنده تاریخ نو۲۳ جهانگیر میرزا فرزند عباس میرزا به تلاش برخاسته اند که عباس میرزا را از باتلاق این ننگ برهانند و او را در شروع جنگ بى نقش جلوه دهند; از این روى نوشته اند: او مخالف جنگ بود.

این سخن نیز درست نیست; برابر گزارشهاى محمدتقى سپهر در ناسخ التواریخ نامه هاى مردم سرزمینهاى اشغالى را چاکران عباس میرزا به عتبات مى رساندند.۲۴

به دیگر سخن آگاهاندن عالمان عتبات و ایران از حال و روز مردمان سرزمینهاى اشغالى برابر برنامه ریزیهاى عباس میرزا بوده او براى انگیزاندن عالمان به شرکت در جهاد و فتوادادن علیه روسها با برنامه ریزى پیش مى رفته و عالمان دین را در جریان مى گذاشته و به آنان از بیداد و ستمى که بر مردم اسیر در چنگ روسها مى رفته گزارش مى داده است.

افزون بر این در محرم ۱۲۴۲ در نامه اى که پس از پیروزهاى نخستین به فرزندش محمد میرزا(محمدشاه) نوشته مسؤولیت جنگ را به عهده گرفته و یادآور شده: با در نظر گرفتن توان نیروهاى امپراتورى روسیه جنگ را شروع کرده نه توان و نیروى یرمولف فرمانده جنگ قفقاز.۲۵

شمارى قائم مقام فراهانى را از جمله کسانى دانسته اند که با شروع جنگ از سوى ایران سرناسازگارى داشته; از این روى دربار به او خشم گرفته و او را به مشهد تبعید کرده است.۲۶

این ادعا نیز تمام واقعیت نیست; زیرا میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى در آغاز و هنگام پیشرویهاى سپاه ایران در محرم ۱۲۴۲ در مرکز فرماندهى جنگ حضور داشته و نامه هاى عباس میرزا را مى نگاشته است.

نامه هایى به خط وى که در محرم و صفر ۱۲۴۲ به کُلنل مکدانلو نوشته شده در کتاب (روزنامه هاى سیاسى و تاریخى سید الوزراء قائم مقام فراهانى) آمده است.۲۷

امّا از تاریخ صفر ۱۲۴۲ تا صفر ۱۲۴۳ نامه اى از مرکز فرماندهى به خط وى دیده نمى شود که نشان مى دهد در این برهه قائم مقام از مرکز فرماندهى به دور بوده است.

گویا در جلسه اى که به تاریخ اول ربیع الاول ۱۲۴۲ براى بررسى جنگ برگزار مى شود قائم مقام با ادامه آن مخالفت مى کند و همین سبب مى شود که به مشهد تبعید گردد.۲۸

در واقع علماى دین با قائم مقام در یک برهه تاریخى از جنگ فاصله مى گیرند و به گونه اى ناخرسندى خویش از سیر رویدادها ابراز مى دارند.

روشن شد که فتح على شاه و عباس میرزا نه تنها با جنگ سرناسازگارى نداشته اند و هیچ گاه ناسازگارى از آنان در تاریخ ثبت نشده که برانگیزاننده و وادار کننده به جنگ بوده و بر آن بوده اند که براى استوارسازى جایگاه خود در بین مردم و جهان از زیر بار ننگ شکست جنگ اول به درآیند.

و از بررسى تاریخ و درنگ در آن چه یادآور شدیم به دست مى آید که قائم مقام نیز سرناسازگارى با جنگ نداشته و همکارى و همگامى داشته و در مرکز فرماندهى نقش آفرین بوده است. امّا در برهه اى از نظر خود برمى گردد و مخالفت مى کند.

امّا نام دو نفر به عنوان مخالفان شروع جنگ در تاریخ آمده است:

۱. معتمد الملک معروف به نشاط.

۲. ابوالحسن ایلچى وزیر امور خارجه.۲۹

ممکن است نشاط در ادعاى خود صادق بوده باشد امّا در صداقت ابوالحسن ایلچى تردید وجود دارد. درباره ایلچى گفته اند: از حکومت انگلیس مقررى دریافت مى کرده و شخص فاسد و عیاشى بوده است ۳۰ و این چنین شخصى نمى توانسته استقلال رأى داشته باشد و به جز آنچه انگلیس به وى دیکته مى کرده سخنى بگوید و سیاستى پیشه کند.

سببها و انگیزه هاى جنگ دوم

۱. احساس بى نیازى از قرارداد و جبران شکست: قرارداد گلستان با همه زیانى که براى ایران داشت و نکبت و ننگى که بار آورد براى عباس میرزا تکیه گاهى بود; زیرا ولیعهدى وى در آن پذیرفته شده بود. امّا با مرگ محمدعلى میرزا (۱۲۳۷هـ.ق.) که داعیه ولیعهدى را داشت و هماورد سرسختى براى عباس میرزا به شمار مى آمد و شمارى از حکومت گران و کارگزاران روس از وى پشتیبانى مى کردند ۳۱ نیازى نبود که عباس میرزا به قرارداد گلستان با آن همه ننگ و نکبت پاى بند بماند و خشم مردم را به جان بخرد; از این روى او و دربار هر کدام به انگیزه اى بر آن مى شوند که از زیر بار این ننگ خود را بیرون کشند و این شکست را جبران کنند.

سعید نفیسى در این باره اظهار نظر مى کند که مى شود بخشى از آن را: (دربار ایران آشکارا و پنهان تهیه جنگ دیگر مى دیده) پذیرفت که با نشانه ها و قرینه هاى تاریخى سازگار است; امّا آن بخش از دیدگاه وى را: (عباس میرزا به اصرار دربار و پدرش تن به این جنگ داده) نمى توان پذیرفت که با نشانه ها و قرینه هاى تاریخى سازگارى ندارد:

(در فاصله میان این دو جنگ; یعنى مدت ۱۳ سال و یک ماه و یازده روز ظاهراً صلح در میان ایران و روسیه برقرار بوده است. امّا چنان که پس از این خواهد آمد در این مدت دربار ایران گاهى آشکار و گاهى پنهان تهیه جنگ دیگرى را مى دیده است ناچار دولت روسیه نیز که ازجزئیات آگاه بوده غافل ننشسته و کاملاً مراقب اوضاع بوده است….

و تنها همان غرورى که همیشه دربار فتح على شاه را در مى گرفت و حسابى در میان نبود مدار کارها بود.

عباس میرزا نایب السلطنه داناتر و بیناتر از آن بوده است که متوجه ناتوانى لشکریان خود نشود; امّا از قراین پیداست که در برابر اصرار دربار پدرش چاره اى جز تسلیم نداشته است.)۳۲

۲. پیروزى بر عثمانى: رویداد دیگرى که ایران را برانگیخت وارد عرصه جنگ با روس شود پیروزى بود که در جنگهاى سالهاى ۱۲۳۶ ـ ۱۲۳۸ با دولت عثمانى بهره ایران شد.۱۴

دولت ایران پیروزى بر ترکان عثمانى را نشانه توانایى و برترى نظامى خود انگاشت; از این روى با عثمانى از در صلح و سازش درآمد تا در نبرد با روس مشکلى نداشته باشد و گامهاى بلندى با این که به پیروزى دست یافته بود در راه صلح با عثمانى برداشت از جمله برداشتن شرط گرفتن خراج از دولت عثمانى بود. این از آن روى بود تا با خاطرى آسوده و به دور از دغدغه جبهه عثمانى شهرها و سرزمینهاى خود را از چنگ روس به در آورد و با قدرتى برتر هم در خارج و هم در داخل قدبرافرازد.

(فتح على شاه شرایط صلح را به وسیله قاسم خان هنگ سفیر ایران در استانبول به اطلاع سلطان عثمانى رساند واز آن جمله

پرداخت خراج سالیانه به دولت ایران بود; اما ترکان آن را نپذیرفتند و نجیب پاشا نام را با نامه اى که شامل مواد عهدنامه بود با سفیر ایران به تهران فرستادند.

چنان مى نماید که فتح على شاه در این موقع در اندیشه جنگ دوم با روسیه بوده است که دو سال بعد در گرفت و براى آن که تهیه آن جنگ شوم را ببینند صرفه در این دیده است که از خراج بگذرد و زودتر با دولت عثمانى صلح کند.)۳۴

۳. مرگ الکساندر اول تزار روسیه: با مرگ تزار همو که ناپلئون بناپارت را شکست داد (۱۹ ربیع الاول ۱۲۴۱)۳۵ و اختلاف بر سر جانشینى وى دولت ایران به این گمان افتاد که شیرازه ابر قدرت روس از هم گسسته اکنون بهترین زمان نبرد با آن است و مى تواند از هم گسستگى او سود برد و ضربه کارى بر ماشین جنگى آن وارد سازد و به خواسته هاى خود که همان به چنگ آوردن شهرها و سرزمینهاى از دست داده است برسد.

امّا درک نکرده بود و یا نمى خواست درک کند که سپاه ایران از هم گسسته تر از آن است که بتواند در برابر سپاه روس پس از الکساندر حتى ایستادگى کند; زیرا سپاه ایران از فرماندهان با تدبیر کارآمد آشناى دقیق به فنون نظامى بویژه فنون نظامى جدید تا آن جا که با اقلیم ایران و خوى و عادت سربازان ایرانى سازگار باشد بى بهره است. افزون بر این در بررسى و تحلیل چگونگى سیر رویدادها در روس پس از مرگ الکساندر نیز دچار اشتباه شده بود و آن گونه که مى پنداشت نَسَق و سامان نظام آن را از هم نگسسته بود و ارتش آن نیز از ساختار استوارى برخوردار بود که براى ایستادگى در برابر آن و نبرد و درافتادن با آن نیاز به ارتشى قوى داراى نظمى پولادین و فرماندهان هوشیار و برخوردار از روحیه بالا داشت که ایران برخلاف پندار دولت مردان و درباریان از آن بى بهره بود و آن هم از ناشایستگى و بیگانه پرستى خود آنان سرچشمه مى گرفت که نه در سپاه دگرگونى ژرف و ریشه دارى پدید آورده بودند و یا شایستگى آن را داشتند که به وجود بیاورند و نه در تهیه ساز و برگ نظامى و اسلحه هاى کارآمد توفیقى به دست آورده بودند ونه توانسته بودند آموزشهاى لازم به سپاهیان بدهند و آنان را براى نبردى این چنین سنگین آماده کنند.

۴. اختلاف مرزى: در پیمان گلستان پاره اى بندهاى ناروشنى وجود داشت که با گفت و گو هم حل نشد. این گفت و گوها از سال ۱۲۳۳ آغاز و تا زمان شروع جنگ ادامه داشت.

از موردهاى اختلاف سرزمین و ناحیه گوگچه شمال آن و نقطه هاى مرزى قره باغ بود.روسیه در گاه جنگ ایران با عثمانى از فرصت استفاده کرد و چندین نقطه از سرزمینهاى ایران را مانند بالغ لو گونى و گوگچه را به سال ۱۲۴۰ به قلمرو خود افزود و این برخلاف عهدنامه گلستان بود. ایران به این حرکت اعتراض کرد و براى بازپس گیرى این بخش به تلاش برخاست و مذاکره هایى نیز بین دو طرف انجام گرفت امّا نتیجه اى به دست نیامد.

دربار ایران در ۱۰ ربیع الاول ۲۳/۱۲۴۱ اکتبر ۱۸۲۱ میرزا صادق مروزى را براى گفت و گو به روسیه فرستاد که با مرگ الکساندر گفت و گوها ناتمام ماند و نماینده ایران بدون گرفتن نتیجه در رمضان /۱۲۴۱مارس ۱۸۳۶ وارد تهران شد.

شمارى بر این نظرند که این اختلاف مرزى سبب گردید که دو کشور دوباره با هم درگیر شوند.۳۶

۵. نیرنگ و دستان کشورهاى اروپایى: شمارى بر این نظرند که پس از شکست ناپلئون کشورهاى اروپایى برابر اتحاد و پیمان مقدس بین خود براى برقرار کردن امنیت اروپا به این نتیجه رسیدند که ایران و عثمانى را تقسیم کنند.

از این روى پیمان سرّى بین انگلیس و روس بر سر تقسیم ایران و عثمانى به سال ۱۲۴۱هـ.ق.۱۸۲۶/ میلادى بسته شد:۳۷

(جنگ اخیر ایران با دولت روس در ظاهر روى همان اختلافات حدود سرحدّى بود ولى باطن امر پیداست که نقشه تقسیم ایران با نقشه تقسیم ممالک عثمانى در یک موقع و براى یک مقصود به طور سرّى تهیه شده بود.)۳۸

۶. پافشارى علماى دین: شمارى بر این پندارند که چون بخشى از سرزمینهاى ایران وشهرهایى با ساکنان مسلمان از ایران جدا شده بود و مردم مسلمان زن و مرد و کودک اسیر کافران بى رحم و بى وجدان بودند علما از این رویداد غم انگیز برآشفتند و بى توجه به توان و نیروى دولت و آمادگى سپاه به فتح على شاه فشار آوردند که به رویارویى با روس بپردازد و سرزمینهاى اشغالى را باز پس بگیرد.

اینان به همین بسنده نکرده به سید مجاهد بهتان زده اند که در گاه سخن از انگیزه علما از شرکت در جنگ در این باب به شرح به بیان انگیزه ها و ردّ و نقد شبهه ها خواهیم پرداخت.

انگیزه عالمان دین از شرکت در جنگ

از دست رفتن بخش گسترده اى از ایران در جنگ اول ایران و روس زیر سلطه و سیطره کفر در آمدن شهرها و سرزمینهاى مسلمان نشین در عذاب الیم بودن مسلمانان در زیر بیرق کفر گریه ها و ناله ها آه و فغانهاى مسلمانان اسیر جدایى افتادن بین خانواده ها افرادى از اعضاى یک خانواده آن سوى مرز و افرادى این سوى مرز خبرهاى ناگوارى که به علما مى رسید و بر سر زبانها جارى بود از شکنجه و بى حرمتى به مسلمانان وادار کردن آنان به انجام کارهاى خلاف اسلام رها کردن دین خود و… پیامها و نامه هاى غم انگیز و دل گدازى که مردمان اسیر در چنگ کافران براى علما مى فرستادند و…سبب گردید که عالمان و فقیهان و روحانیان در نگرانى شدید به سر برند و در پى چاره کار باشند و براى گشودن این گره کور به تلاش برخیزند. دولت ایران که سخت در تنگنا بود و ضعیف از این مجال استفاده کرد و بر آن شد که با پشتیبانى عالمان دین از این گرداب سهمگین به درآید و با انگیزش و انگیختگى که عالمان در مردم و جامعه پدید مى آوردند از نیروى بى کران مردمى حتى سرزمینهاى اشغالى بهره برد و در برابر روس تزار بایستد.

از این روى دربار در یک حرکت برنامه ریزى شده و بزرگ علما را به طور دقیق در جریان حال و روز مردم در سرزمینهاى اشغالى گذاشت و خواهان حضور و شرکت یک یک عالمان دین در جبهه هاى نبرد شد و فتح على شاه در نامه اى از آقا سید محمد مجاهد خواست که فرماندهى سپاه را به عهده بگیرد.۳۹

دربار و عباس میرزا در این حرکت هیچ گاه به علما نگفتند سپاه ایران از چنان سامان و نَسَقى که بتوانند به هماوردى روس برخیزند بهره ندارند بلکه زمان را و توان و نیرو و آمادگى از هر جهت براى علما مناسب مى نمایاندند.

افزون بر این دربار به ویژه عباس میرزا تلاش مى ورزید به علماى جویاى خبر از حال و روز مردم سرزمینهاى اشغالى گزارشهایى و از وحشى گریها و جنایتها و آدمکشیهاى روسها علما را آگاه سازند. از جمله عباس میرزا از جنایت روسها در گاه دست اندازى به گوگچه براى علما گزارشهایى فرستاده است.۴۰

البته علما با پیوند ژرفى که با مردم داشتند از رخدادها آگاهى مى یافتند. مردم گرفتاریهاى خود و دیگران را به بهترین وجه به آنان گزارش مى دادند و علما بدون این که نیازى به گزارشهاى دربار داشته باشند در جریان رویدادها قرار مى گرفتند.

شمارى از نویسندگان و تاریخ نگاران نوشته اند: خانهایى که از قفقاز و جاهاى دیگر سرزمینهاى اشغالى به ایران گریخته بودند چون روسها ملکهاى آنان را مصادره کرده بودند تلاش مى ورزیدند که گزارشهایى از درد و غم مردم و جنایتهاى روسها به علما بدهند تا مگر چاره اى اندیشیده شود.۴۱ اگر آنها را جز گزارشهاى مردمى بینگاریم مشکلى پدید نمى آورد و ممکن است چنین چیزى باشد;اگر هدف اینان که چنین سخنى نوشته و گفته اند این باشد که از جمله گزارش دهندگان به علما خانهاى جان سالم به دربرده و مال باخته است بسان بسیارى از مردم دیگر سخنى است پذیرفته و ممکن است که درست باشد; امّا اگر هدف اینان در این مطلب این باشد که خانها با گزارشهاى غم انگیز و دل گداز خود علما را برانگیختند و به شور و هیجان آوردند و آنان بدون مطالعه و در نظر گرفتن وضع اسفبار ایران از نظر سیاسى اقتصادى و نظامى و برترى روس به دولت فشار آوردند که با روسیه وارد جنگ شود سخنى است نادرست; زیرا علماى بزرگى که صاحب نقش و فتوا در آن روزگار بودند که یک یک آنان را نام بردیم به گواه آثار و اظهار نظر دیگران درباره آنان و موضع گیریها و مشى سیاسى و اجتماعى و سخنانى که از آنان نقل شده انسانهاى آگاه خردمند داراى بینش بالا و آشناى به مسائل سیاسى و مسائل بین المللى بوده اند و چنین نبوده که فریب چند خانِ مال باخته و فرارى را بخورند و با احساسات و بدون خردورزى در قضیه اى چنین پیچیده پا جلو بگذارند و دولت را وا دارند که به جنگ با روسها برخیزد.

از تاریخ بر مى آید که عالمان دین از راه هاى گوناگون کسب خبر مى کرده اند و یا به آنان گزارش مى رسیده است:

۱. مردم سرزمینهاى اشغالى.

۲. علماى شهرهاى اشغالى و گرفتار و زیر سلطه روس.

۳. دولت بویژه شخص عباس میرزا.

حاجى شفیعا از شاگردان نامور سید مجاهد در روضه البهیه مى نویسد:

(چون دولت روسیه بر شهرهاى مسلمانان مانند: دربند قبه گنجه شیروان و غیر آن استیلا یافت مسلمانان وضع خود را براى آن جناب نگاشتند که: کفّار بر شهرهاى ما غلبه نموده و به ما دستور مى دهند که کودکان خود را براى آموزش دین و شریعت نزد معلمان آنها بفرستیم و ما را بر ترک قرآن و رفتن به مساجد و رها کردن دیگر شعائر دینى مجبور مى نمایند.

از این روى آن جناب فرمان جهاد داد و سید استاد خود با جماعت بسیارى از علما و طلاب و متدینین و صالحان به جنگ رفتند.)۴۲

در فارسنامه ناصرى درباره گزارش علماى شهرهاى ایرانى زیر سلطه روس آمده است:

(در زمانى که روسیه در ولایات گنجه و قراباغ و شیروانات تسلط یافتند متعرض ناموس مسلمانان شدند و این توسط

علماى آن بلاد به عرض جناب مجتهد الزمان آقا محمد اصفهانى ساکن عتبات عالیات رسید و جناب تکلیف شرعى خود و مسلمانان را در جهاد با کفّار روسى دانست…. در ابتدا آخوند ملا رضا خوئى آذربایجانى معتمد خود را که مردى سخن آفرین بود با صورت حکم وجوب جهاد به دربار ایفاد داشت و حضرت شهریارى به حکم شرع مطهّر رضا در داد. ملا محمد رضا را با مراتب رضامندى به خدمت جناب آقا سید محمد باز فرستاد و جناب[ایشان] با جماعتى از مروجین دین مبین در اوائل ماه شوال این سال ۱۲۴۱ وارد تهران گردید.)۴۳

از این گزارش به دست مى آید علما از وضع اسفبار غم انگیز و پرسوز و گداز مردم زیر سلطه و سیطره روس از راه گزارشهاى مردمى و علماى گرفتار در سرزمینهاى اشغالى آگاه شده بنابر نظر شرعى خود رهاندن آنان را از زیر سلطه روس و آزادى سرزمینهاى جدا شده از ایران را تکلیف شرعى مسلمانان و واجب دانسته و دربار را با فرستادن ملارضا خوئى از فتواى خود آگاهانده است و دربار نیز چون فتواى سید مجاهد را هماهنگ با دیدگاه ها و برنامه ها و سیاستهاى خود دیده آن را پذیرفته و از نماینده سیّد و سپسها از خود سیّد به گرمى استقبال کرده است.

در روضه الصفا نیز مانند این گزارش آمده است.۴۴

رضاقلى خان هدایت سبب و انگیزه علماى دین و فقیهان را از فتواى جهاد بدرفتاریهاى روسها با مسلمانان دانسته است:

(علماى اسلام از سوء سلوک روسیه و مسلمانان گنجه و قراباغ و تعرض به عرض و ناموس ایشان اطلاع یافتند و به وجوب جهاد فتاوى و احکام نگاشتند.)۴۵

محمد تقى سپهر به شرح از این جریان و رخداد گزارش داده و گزارش گران را چاکران عباس میرزا دانسته است:

(شاهنشاه ایران در کیفر جماعت روسیه یک جهت شد; چه از این پیش نقض عهد ایشان و در آمدن به قلعه بالغ لوى ایروان به شرح رفت و هم در این مدت از درازدستى با زنان و اخذ اموال مردم خوددارى نمى نمودند. این حدیث به دست بعضى از چاکران نایب السلطنه که از مصالحه با روسیه دل نگران بودند گوشزد آقا سید محمد اصفهانى گشت و او به شاهنشاه ایران نگاشت که این هنگام جهاد با جماعت روسیه فرض افتاده شهریار تاجدار فرمود که: ما پیوسته به اندیشه جهاد شاد بوده ایم و خویشتن را از بهر ترویج دین و رونق شریعت نهاده ایم.

جناب آقا سید محمد[پس از آن] از عتبات در عُشر آخر شوال المکرم وارد تهران شد و عظیم گرامى بداشت. و زیادت سیصد هزار تومان زر مسکوک از خزانه خاص باز کرد تا در تجهیز لشکر به کار شود. پس آقا سید محمد دل شاد کرد و با هر یک ازعلماى ایران مکتوبى نگارد که به حضرت شهریار گرد آیند و مردم را از بهر جهاد تحریص کنند.)۴۶

چند نکته در خور توجه از این گزارش به دست مى آید:

۱. جنگ دوم به سبب پیمان شکنى روس و دست اندازى به شهرها و سرزمینهایى که در قرارداد گلستان نامى از آنها برده نشده شعله ور گردیده است.

۲. روسها با مسلمانان سرزمینهاى اشغالى رفتار غیرانسانى و وحشیانه داشته و به ناموس آنان حتى دست اندازى مى کرده اند.

۳. عباس میرزا از صلح با روسیه نگران بوده و از ستمها دست اندازیها و وحشى گریهاى روسها در سرزمینهاى زیرسلطه و سیطره خود به علما گزارش مى داده است.

۴. فتح على شاه با جهاد علیه روس موافق بوده و آن را به آگاهى سید مجاهد نیز رسانده است.

۵. سید محمد مجاهد پس از دریافت رضامندى شاه و موافق بودن او با جهاد راهى تهران شده است.

اینها نشان مى دهد علما بدون هماهنگى و بدون در نظر گرفتن پیش زمینه ها و آمادگیها حکم جهاد نداده و پا در عرصه جهاد نگذاشته اند. چنین نبوده که شاه عباس میرزا درباریان فرماندهان لشکر خردمندان سیاستمداران و مردم چیزى بگویند و علما چیز دیگر.

تمامى مردم لبالب از شور و هیجان و انگیزه بوده اند. در نگرانى شدید به سر مى برده اند.زندگى سرتا سر درد و رنج مردم زیر سلطه و سیطره اهریمنانه روس بر جانها شعله مى زده است و همگان در اندیشه راه چاره بوده اند.

دولت نیز در تنگنا و رنج بوده هم از سرافکندگى شکست و امضاى پاى قرارداد ننگین گلستان و هم ازغم و اندوهى که تمامى کشور بویژه سرزمینهاى اشغالى را فراگرفته بوده است.

علما در چنین هنگامه اى پا به میدان مى گذارند و تکلیف شرعى مردم و حکومت را روشن مى سازند. امّا اینک ارتش ایران از سامان درست بى بهره بوده و آمادگیهاى لازم را نداشته بر عهده علما و در حوزه کارى آنان نبوده که در این باب مسؤولیتى داشته باشند. وظیفه شرعى آنان انگیزاندن مردم و بسیج آنان به پشتیبانى از دولت در دفاع از سرزمین اسلامى بوده است. امّا این که چگونه باید از نیروهاى مردمى استفاده کرد و چگونه لشکر را سامان داد و در برابر دشمن به ایستادگى واداشت و سازو سلاح لشکر را تهیه دید بر عهده حکومت بوده و علما در این باره وظیفه اى نداشته اند. زیرا نه توان آن را داشته و نه اختیار و نه سازمان و تشکیلاتى که عهده دار چنین کار بزرگى باشد.

با این انگار چگونه علما بویژه سید مجاهد در شکست جنگ دوم ایران و روس نقش داشته و سبب آن شده اند.

چگونه مى شود که درباریان فتح على شاه عباس میرزا آصف الدوله صدراعظم(۱۲۴۰ ـ ۱۲۴۳) براى به دست آوردن پشتیبانیها و کمکهاى مردمى به تلاش برخیزند و از علما فتوا بخواهند تا بدین وسیله مردم را به یارى و کمک برانگیزانند و رهبرى فرماندهى و هزینه جنگ و زمام همه امور به عهده آنان باشد تقصیر کار و عامل شکست علما؟

درباره تلاش آصف الدوله براى بسیج مردم به جنگ و گرفتن فتوا از علما نوشته اند:

(در جنگ دوم( ۱۲۴۱ ـ ۱۲۴۳) آصف الدوله براى جنگ با روسها جلو افتاده از علما اعم مربوط یا غیر مربوط با سیاست خارجى فتوا مى گرفت و مردم را وادار به جنگ مى نمود.)۴۷

پس علما به درستى به وظیفه شرعى خود جامه عمل پوشانده و در بسیج مردم و مشروعیت بخشیدن به حکومت در دفاع از سرزمینهاى اسلامى و رهاندن مسلمانان از چنگ روس بیش ترین و والاترین نقش را داشته اند. امّا این که چرا سپاه ایران در برابر روس با این همه پشتیبانى علما و مردم و از همه مهم تر مشروعیت بخشیدن به حکومت براى جهاد و اجازه دادن به آن براى جمع آورى کمکهاى مردمى و… در برابر سپاه روس زمین گیر شد؟ پرسشى است که باید براى پاسخ آن در دربار ستاد فرماندهى جنگ و… به جست وجو پرداخت نه حوزه هاى علمیه و بیت علما در عتبات و ایران!

حال براى روشن شدن این که چه دستهایى در شکست نقش داشته و سپاه ایران را زمین گیر کرده اند ناگزیریم مرحله هاى چهارگانه جنگ را به بوته بررسى بنهیم.

مرحله آغازین جنگ دوم ایران و روس

این مرحله که آن را مى توان مرحله پیروزى نامید از ۱۹ ذى حجّه ۱۲۴۱ تا اول صفر ۱۲۴۲ به درازا کشید.

در این برهه در آغازین روزهاى نبرد مردم شور و هیجان شگفتى داشتند کاروان علما در حال حرکت به سوى جبهه ها بود. شاه در سلطانیه حاضر شده بود. سید محمد مجاهد با همراهان بسیار به سوى اقامتگاه شاه در حرکت بود. مردم شهرها و قریه هاى بین راه مشتاقانه به دیدار و زیارت سید محمد مجاهد مى شتافتند.

در قزوین در حوضى که آن جناب وضو گرفت مردم از باب تیمن و تبرک آب حوض را برداشتند.۴۸ سپاه ایران از این حرکت بزرگ مردمى به هیجان آمد و با روحیه بالا به نبرد با دشمن پرداخت و به پیروزیهاى درخشانى دست یافت و تمامى سرزمینهایى که در جنگ اول ایران و روس به چنگ روسیه افتاده بود باز پس گرفت و مردم سرزمینهاى اشغالى را از درد و رنج رهاند.

اکنون به جزء جزء این رخداد بزرگ مى پردازیم تا روشن شود یگانگى همدلى مردم و همراهى آنان با حکومت و گردن نهادن به فرمان علما و مجتهدان و بهره بردارى از توان و نیروى مردمى چگونه حماسه مى آفریند.

شرکت عالمان در جهاد

واقعه نگاران نوشته اند: روز جمعه هفدهم ذى حجّه آقا سیدمحمد مجاهد حاجى ملا محمد جعفر استرآبادى آقا سید نصر الله استرآبادى حاجى سید محمد تقى قزوینى سید عزیز اللّه طالشى و… وارد لشکرگاه شدند.

روز شنبه هیجدهم ملا احمدنراقى کاشانى به اتفاق ملا عبدالوهاب قزوینى و جماعتى دیگر ازعلما و ملا محمد پسر نراقى به سلطانیه آمدند.۴۹

گروه عالمان شرکت کننده در اردوى جنگى را نزدیک به پانصد نفر ذکر کرده اند.۵۰ افزون بر هشت نفرى که از آنان نام بردیم ناموران دیگرى در تاریخ نام برده شده اند که به ترتیب زیر از آنان یاد مى کنیم:

۱. ملا محمد تقى برغانى.

۲. سید ابراهیم قزوینى.

۳. مولى احمد بن مصطفى خوینى.

۴. آقا سید حسین فرزند آقا سید محمد مجاهد.

۵. سید خیرالدین فرزند میرخیراللّه موسوى جد آل خیر الدین در عراق.

۶. ملا رضا خوئى.

۷. ملا شفیع خوئى.

۸. ملا صالح برغانى.

۹.ملا على بن محمد ولى قاینى خراشادى.۵۱

۱۰. ملا احمد برادر ملا جعفر استرآبادى و شاگرد برغانیهاى قزوین.۵۲

۱۱. ملا احمد مجتهد تبریزى.

۱۲. آقا عبدالحسین تبریزى.

۱۳. ملا محمد مامقانى.۵۳

۱۴. میرزا خلیل بن على رازى.۵۴

شرکت و حضور عالمان در جنگ مردم را سخت به هیجان آورده بود و مردم کاروان علما را به هر شهرى و دیارى مى رسید در آغوش مى گرفتند و با جان و دل از علما استقبال مى کردند. و این حرکت بزرگ و حماسى را نه تنها تاریخ نگاران خودى که بیگانگان نیز دیده و ترسیم کرده اند.

ویلوک انگلیسى که در گاه وارد شدن سید مجاهد به سلطانیه در آن جا بوده از شور و هیجان مردم چنین گزارش مى دهد:

(مردم احساسات عظیمى ابراز کردند. به سید نمى توانستند دسترسى یابند لکن کجاوه او را مى بوسیدند.نردبانى را که از آن به کجاوه عروج کرده بود مى بوسیدند و خاک غبار زیر سمّ قاطر او را جمع مى کردند.)۵۵

این شور و هیجان این انگیزش و خیزش بزرگ در ذهن و خاطر و روحیه منشیکف یامنشیکو نماینده دولت روس به گونه اى دیگر اثر گذارد.

نماینده روس براى ابراز حسن نیت با هدایایى به سلطانیه آمد و به نزد فتح على شاه بار یافت. و از گفت و گوى با شاه نتیجه اى نگرفت و دریافت که ایران با این خیزش همگانى آماده جنگ است و سر آن ندارد که از جنگ دست بکشد; از این روى در ۲۴ ذى قعده ۱۲۴۱ برابر با اول ژوئیه ۱۸۶۴ از سلطانیه خارج شد.۵۶

و همچنین علاقه مردمى و پایگاه داشتن علما در بین مردم سبب شده بود که شاه و فرماندهان جنگ به تلاش برخیزند تا به مردم بفهمانند که هیچ حرکتى را بدون هماهنگى با عالمان و استفاده از رأى و نظر آنان انجام نمى دهند.

در همین برهه پس از آن که نماینده روس بى نتیجه بر مى گردد و در مى یابد که ایران براى دفاع و واپس گیرى شهرها و سرزمینهاى خود آمادگى دارد شاهزاده اسماعیل براى رویارویى با روسیه به سوى آذربایجان حرکت مى کند.

پس از او عباس میرزا در یازدهم ذى حجه به آن سمت روانه مى شود. در چهاردهم ذى حجّه سید محمد مجاهد و همراهان براى برانگیزاندن مردم آذربایجان و وانمود کردن این که این حرکت و خیزش با پشتیبانى تأیید همراهى و همگامى علما شکل گرفته و مردم باید از جان و دل مایه بگذارند به سوى آذربایجان حرکت مى کند.۵۷

(خاقان پس از آن که افواج و سپاهیان جدیدى را که از شهرهاى مختلف خواسته بود در اختیار عباس میرزا گذاشت و نایب السلطنه از چمن سلطانیه به آذربایجان بازگشت. چند تن از علماى اعلام از جمله آقا سید محمد و چند از وعاظ و خطباى فصیح تهران را روانه تبریز کرد تا در شهرهاى آذربایجان براى مردم شروع به وعظ و خطابه کرده مسلمانان را تحریص به جهاد و جنگ با کفار و دشمنان دین و ملت بنماید.)۵۸

پیروزى ایران

حرکت و خیزش عالمان دین همبستگى و یگانگى علما دولت و مردم دستاوردهاى بسیار والا و افتخارآمیزى بهره ملت ایران کرد و سپاه ایران و نیروهاى رشید مردمى از سر تا سر کشور و مردم سرزمینهاى اشغالى دست به دست هم دادند و تکیه بر خداوند متعال و مدد از او سپاه روس را زمین گیر کردند و سرزمینها و شهرهایى که زیر سلطه روس بود بازپس گرفتند و تزار روس بر یرمولف فرمانده سپاه روسیه درناحیه قفقاز خشم گرفته و او را برکنار کرد و پاسکویچ را به فرماندهى سپاه قفقاز گمارد.

بر همگان روشن بود که این بهروزى و پیروزى در پرتو عشق مردم به اسلام پدید آمد و علماى دین از جایگاه معنوى و دینى این خیزش و انگیزش را پدید آوردند و سپاه خسته و بى روحیه ایران را به آن اوج رساندند که جان بر کف ازوجب به وجب خاک ایران به دفاع برخاست و سبب سربلندى اسلام مسلمانان و ایران شد.

شمیم درباره علت پیروزى سپاه ایران مى نویسد:

(در جنگهاى سال ۱۲۴۱ و ۱۲۴۲ قمرى چندان موفقیتى نصیب روسها نگردید و سپاه ایران که احساسات دینى آنان را علماى مذهبى تهییج کرده بودند رشیدانه مقاومت کردند و حتى در فاصله سالهاى ۱۲۴۱ و ۱۲۴۲ بیش تر نواحى را که در جنگهاى دوره اول از دست رفته بود اشغال کردند.)۵۹

در روز یازدهم محرم هزار اسیر روسى در خارج شهر اردبیل از نظر شاه گذراندند و هر روز این کار تکرار مى شد. مرکب شاه در روز بیست و یکم محرم اردبیل را ترک و به سوى قلعه شوشى حرکت و در روز ۲۴ محرم در کنار رود طویله شامى فرود آمد.۶۰

عباس میرزا در روزهاى پایان ماه محرم نامه اى به خط قائم مقام فراهانى براى فرزندش محمد میرزا فرستاد و چگونگى سیر کار را یادآور شد:

(جنگى که مابیش تر در قراباغ مى کردیم حالا به خواست خدا در تفلیس مى کنیم. ساخلو [پادگان] که در عباسیه و ایروان مى گذاشتیم حالا در گنجه و گرجستان مى گذاریم. اقامتى که در خانهاى تبریز و خوى مى نمودیم حالا در صحراهاى اخسطقه و شمکور مى نماییم. از قراباغ چه مانده که موجب احتیاط باشد؟

در تفلیس چه باقى است که دفع آن نتوان کرد؟

ما که متصدى این حرب شدیم روسیه را پنج هزار و ده هزار نگفتیم پنجاه هزار و صدهزار دانستیم.

طرف دعوى یرملوف را نمى دانیم امپراطور را مى دانیم. و تکیه به فضل خدا کرده ایم و فتح را از او مى خواهیم و در همین سال ملک اسلام را به حول و قوه خدا از لوث وجود آنها پاک مى کنیم.)۶۱

همزمان با حضور شاه در سلطانیه مکدانلد نماینده جدید دولت انگلستان که به جاى هنرى و یلوک آمده بود وارد بندر بوشهر شد.۶۲

عباس میرزا در نامه اى با عنوان: نماینده انگلیس که به خط قائم مقام فراهانى است و به تاریخ ۱۲۴۲ پس از درخواست پزشک درباره پیروزیهاى به دست آمده گزارش مى دهد:

(این جا ها که ما هستیم ملک ایران بود. مردم آنها فتنه کردند و روسیه را آوردند. در مصالحه اگر آنها را ازخود دانستند مصالحه را باز خود بر هم زدند و دولت ایران که صاحب این ممالک بود ملک خود را پس گرفت و اهالى آنها که مایه این فتنه شده بودند نادم و پشیمان گشتند و دست به دامن اعتذار زدند و زیاده از سپاه ما به مجادله روسیه کوشیدند.حتى این که بعضى جاها خود بى قشون ما روسیه را کشتند و بیرون کردند…شهر محرم سنه ۱۲۴۲)۶۳

این که عباس میرزا در نامه خود عنوان مى کند: (مردم آنها فتنه کردند و روسیه را آوردند) شاید گزاف باشد و نظر وى همه مردم نبوده; بلکه همان خیانت پیشگانى بوده که به جبهه خودى پشت کرده و شمارى از مردم به ستوه آمده از ستم کارگزاران قاجار را فریفته و علیه نیروهاى خودى واداشته اند.

مرحله دوم جنگ

این مرحله از صفر ۱۲۴۲ تا جمادى الثانى همان سال را در بر مى گیرد. در ۲۴ محرم فتح على شاه در طویله شامى استقرار یافت و آصف الدوله را با بیست هزار سپاه و ده ارابه توپ (یا یکصد و ده ارابه توپ)۶۴ به کمک عباس میرزا براى فتح شوشى گسیل داشت.

وى در روز دهم ماه صفر ۱۲۴۲ در خارج قلعه شوشى به عباس میرزا پیوست.۶۵

در فارسنامه ناصرى پس از گزارش از رهسپارى آصف الدوله به سوى شوشى درباره نقش علما و مجتهدان در برانگیزاندن مردم به دفاع از سرزمینهاى اسلامى در این برهه سرنوشت ساز آمده است:

(مقتدایان دین مبین در همه جا مردم را به جهاد با روسیه تحریص مى نمودند و رفته رفته بلادى را که جماعت روسیه در مدت چهارده سال از خاک ایران تصرف نموده به دلاورى سپاه و تحریص مجتهدین دین پناه ضمیمه ممالک محروسه نمودند.)۶۶

شکست در دو عرصه نبرد

۱. در ۱۴ صفر /۱۲۴۲سپتامبر۱۸۲۶ در نبردى که در بیرون از گنجه بین سپاه ایران و سپاه روس در گرفته بود سپاه ایران سخت آسیب دید و زمین گیر شد و به سوى گنجه که در اختیار محمد میرزا بود واپس نشست. در این نبرد امیرخان سردار از فرماندهان ایرانى کشته شد.

سپاه ایران وقتى به گنجه واپس نشست نظر على خان مرندى مأمور دفاع از قلعه گنجه از آن جا که شکست را پیش بینى نکرده و آذوقه براى سپاه تهیه ندیده بود وقتى عرصه را تنگ دید به نیروهاى زیر فرمان خود دستور داد قلعه رابه آتش بکشند و آن را خالى کنند. ژنرال مدداف فرمانده روسى شهر را به چنگ گرفت.

نظر خان مرندى در این رخداد خائن و سهل انگار شناخته شد و به دستور عباس میرزا تیرباران شد.۶۷

۲. در این برهه که سپاه ایران گرداگرد قلعه شوشى را فراگرفته بود و هر آن ممکن بود فرو ریزد و به دست سپاه ایران گشوده شود گفت و گو و مذاکره نابهنگام عباس میرزا با کلنل رویت ورق را برگرداند.

گویا فرمانده روسى و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.