پاورپوینت کامل معمای سیاستمدار زیرک ومرموز ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معمای سیاستمدار زیرک ومرموز ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معمای سیاستمدار زیرک ومرموز ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معمای سیاستمدار زیرک ومرموز ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
وقایعی که در دوشنبه، ۳۰ تیر ۱۳۳۱/ ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۲ رخ داد، نقطه عطف در تاریخ نهضت ملی شدن نفت ایران بشمار میرود زیرا در یک ساله پسین تحولاتی چنان پرتنش پدید آورد که سرانجام به کودتای مشترک دو سرویس اطلاعاتی بریتانیا و امریکا و ساقط کردن قهرآمیز دولت دکتر محمد مصدق در چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲/ ۱۹ اوت ۱۹۵۳ انجامید.
نگاهی به کارنامه سیاسی احمد قوام در واقعه ۳۰تیر ۱۳۳۱
وقایعی که در دوشنبه، ۳۰ تیر ۱۳۳۱/ ۲۱ ژوئیه ۱۹۵۲ رخ داد، نقطه عطف در تاریخ نهضت ملی شدن نفت ایران بشمار میرود زیرا در یک ساله پسین تحولاتی چنان پرتنش پدید آورد که سرانجام به کودتای مشترک دو سرویس اطلاعاتی بریتانیا و امریکا و ساقط کردن قهرآمیز دولت دکتر محمد مصدق در چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲/ ۱۹ اوت ۱۹۵۳ انجامید. ماجرای ۳۰ تیر، که در مرداد ۱۳۳۱ مجلسین سنا و شورای ملی آن را «قیام مقدس ملی» نامیدند، قوام ۷۹ ساله را در سه سال پایانی عمرش با بدنامی از صحنه سیاست ایران طرد کرد و تصویری تاریخی از او بر جای گذارد که چه بسا سزاوارش نبود. میرزا احمد خان قوامالسلطنه (احمد قوام) دولتمردی باتجربه و زیرک بود که در سالهای پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹/ ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ بهعنوان مهمترین رجل سیاسی توانمند در مقابل قزاقی نوظهور به نام میرپنج (سرتیپ) رضا خان سوادکوهی شناخته میشد، که اینک با لقب «سردار سپه» و در مقام وزیر جنگ و رئیسالوزرا بسرعت به سوی استقرار دیکتاتوری خود میتاخت. سید حسن مدرس، که در دوران مجلس چهارم سرسختترین حامی قوامالسلطنه بشمار میرفت و او را تنها مانع جدی در راه تحقق نقشههای سردار سپه میشناخت، درباره قوام و تفاوتش با میرزا حسن خان مستوفیالممالک، گفته بود: «مستوفی مانند شمشیر مرصعی است که باید در اعیاد و جشنها از او استفاده شود، ولی قوامالسلطنه شمشیر تیز و برایی است که برای روزهای نبرد و رزم به کار میآید.» به این دلیل، رضا خان و حامیانش، با ایراد اتهام جعلی نقشه ترور سردار سپه به قوام، در سهشنبه ۱۶ مهر ۱۳۰۲/ ۹ اکتبر ۱۹۲۳ او را دستگیر و اندکی بعد از ایران اخراج کردند. قوام هفت سال در فرانسه اقامت گزید و سرانجام در سال ۱۳۰۹، در اوج اقتدار رقیبش، که اینک رضا شاه پهلوی نامیده میشد، با وساطت برادرش، وثوقالدوله و مؤتمنالملک و مشیرالدوله پیرنیا و نیز حسین شکوه (شکوهالملک)، رئیس دفتر رضا شاه که عموزاده قوام بود، اجازه یافت به ایران بازگردد. او بیش از یک دهه، تا پایان حکومت رضا شاه (شهریور ۱۳۲۰)، در املاکش در لاهیجان به کشت چای و برنج مشغول بود و با چنان متانت و تدبیری زندگی و سلوک کرد که سوءظن یا حسادت دیکتاتور علیه او برانگیخته نشد.
قوامالسلطنه از تبار دیوانسالاران سنتی ایرانی، حامل میراث دولتمردی و حکومتگری ایشان و آخرین بازمانده این سنت، با تمامی محاسن و معایب آن، است. در صفآرایی دنیای پس از ظهور اتحاد شوروی، قوام ایران را در جبهه «بلوک غرب»، به رهبری ایالات متحده امریکا و بریتانیا، میخواست، ولی رویه وابستگی و سرسپردگی را، که بسیاری از دولتمردان پهلوی نماد بارز آن بودند، برنمیتافت. محمدرضا شاه جوان، به تأسی از پدر، از بدو سلطنت، گرایش قوی به رجال نوکرمنش داشت و پذیرش دولتمردی مقتدر و مستقل چون قوام برایش دشوار بود. به دلیل چنین رفتارهایی است که «آن کاترین لمبتون»، دیپلمات برجسته و صاحبنظر انگلیسی، شاه را «موجود بیهودهای» توصیف میکرد که «نه خود قادر به حکومت کردن است و نه میگذارد دیگران حکومت کنند.» و علی دشتی، که در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ از فعالترین دشمنان قوامالسلطنه بود، نگاه شاه به قوام را اینگونه میدید: «شاه از لیاقت قوامالسلطنه و اینکه نمیتواند چون او تدابیری منطقی بیندیشد، اندیشناک بود و عقدههایی بسیار از او در دل داشت؛ چنانکه از مصدق… او میخواست هم دکتر مصدق باشد هم قوامالسلطنه، هم رئیس جمهوری امریکا و هم شاهنشاه آریامهر.»
کارنامه یک سیاستمدار حرفه ای
احمد قوام پنج دوره ریاست دولت را به دست گرفت در دشوارترین مقاطع تاریخ معاصر ایران: دو دوره در سالهای ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱ و سه دوره در سالهای ۱۳۲۱- ۱۳۳۱. در تمامی این ادوار، قوام با توطئههای سهمگین از سوی رضا خان سردار سپه و سپس پسرش محمدرضا شاه و کانونهای حامی ایشان، مواجه بود. در دوران صعود و اقتدار رضا خان، کار قوام به اخراج هفت ساله از ایران و سپس خانهنشینی یازده ساله در لاهیجان کشید و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، نخستین دولت او با «بلوای نان» (۱۹- ۱۷ آذر ۱۳۲۱) با چالشی بزرگ مواجه شد. در «بلوای نان» اوباش سازمانیافته، با شعارهایی چون «نان و پنیر و پونه، قوام گشنمونه» و «قوام فراری شده، سوار گاری شده»، تأثیر خود را بر حیات سیاسی ایران آزمودند. در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کارکرد سیاسی «اوباش سازمانیافته» به اوج خود رسید.
مهمترین دوره زمامداری قوام سالهای ۱۳۲۶- ۱۳۲۴ است که ایران با بحران آذربایجان و کردستان مواجه بود. سیاست و درایت مثالزدنی قوام توانست ژوزف استالین را به خروج نیروهای نظامی شوروی از ایران قانع کند و بدین سان به غائله پایان دهد در ازای قولی که، خوب یا بد، هیچگاه تحقق نیافت: اعطای امتیاز نفت شمال ایران که شوروی برای بازسازی اقتصاد ویران از جنگ جهانی دوم سخت بدان نیاز داشت.
این بار نیز دولت قوام با توطئههای شاه و «جناح انگلوفیل» همبسته با او مواجه بود و به این دلیل سقوط کرد. خدمت بزرگ قوام در حل خردمندانه معضل آذربایجان و کردستان به تنهایی کافی است تا بر سیئات او به دیده اغماض بنگریم و نامش را در تاریخ به نیکی ثبت کنیم.
شاه از این دستاورد بزرگ قوام در رنج بود و با توهین به قوام میکوشید حقارت خود را مستور کند. قوام در ۲۵ خرداد ۱۳۲۹، در بستر بیماری در لندن، در نامهای که یادآور نثر فاخر دیوانیان بزرگ ایرانی است، به شاه دسیسهگر و ناسپاس پاسخی شایسته داد. او نوشت: «افسوس و هزار افسوس که نتیجه جانبازیها و فداکاریهای فدوی را با کمال بیرحمی و بیانصافی تلقی فرمودهاند. پس ناچارم برخلاف مسلک و رویه خود، که هیچوقت دعوی خدمت نکردهام و هر خدمتی را وظیفه ملی و وطنپرستی خود دانستهام، در این مورد با کمال جسارت و با رقت قلب و سوز دل به عرض برسانم که به خدای لایزال قسم روزی که تقدیرنامه اعلیحضرت به خط مبارک به افتخار فدوی رسید، که ضمن تحسین و ستایش فرموده بودند سهم مهم اصلاح امور آذربایجان به وسیله فدوی انجام یافته است، متحیر بودم که چگونه افتخار ضبط و قبول آن را حائز شوم زیرا غیر از خود برای احدی در انجام امور آذربایجان سهم و حقی قائل نبودم و فقط نتیجه تدبیر و سیاست این فدوی بود که بحمدالله مشکل آذربایجان حل شد…»
واپسین دولت قوام فقط چهار روز به درازا کشید؛ از صبح جمعه ۲۷ تیر ۱۳۳۱ که در پی ابراز تمایل اکثریت مجلس در روز قبل، شاه حکم نخستوزیری او را صادر کرد، تا ساعت ۵ بعد از ظهر دوشنبه ۳۰ تیر که به دلیل آشوبهای خونین خیابانی استعفای خود را به شاه تقدیم کرد. از فردای ۳۰ تیر کاشانی و مصدق خود را بر فراز موجی بزرگ یافتند که خود نمیدانستند به کدام سو میرود.در چهارشنبه، ۲۵ تیر ۱۳۳۱/ ۱۶ ژوئیه ۱۹۵۲، که دکتر مصدق استعفا داد، درواقع نقش تاریخی او در جنبش ملی شدن نفت ایران به اتمام رسیده بود.
۹ ماه پیش، در ۳ آبان ۱۳۳۰/ ۲۶ اکتبر ۱۹۵۱، در بریتانیا دولت کلمنت اَتلی، رهبر حزب کارگر، کنار رفته و سر وینستون چرچیل، رهبر حزب محافظهکار، قدرت را به دست گرفته بود. اتلی در قبال جنبش ملی شدن نفت ایران رویکردی معتدل داشت و راهکارهای خشونتآمیز را برنمیتافت. ویلیام راجر لویس بدرستی مینویسد: «از ابتدای بحران در ۱۹۵۱ آنان [دولت اتلی] آماده پذیرفتن اصل ملی شدن بودند. حکومت حزب کارگر، که برنامه خود را وقف ملی کردن [در داخل بریتانیا] کرده بود، کار دیگری نمیتوانست بکند، اما اصرار داشت که شرکت نفت انگلیس و ایران مستحق دریافت غرامتی منصفانه است.» به تبع این نگرش، اتلی با طرح «عملیات باکانیر» (دزد دریایی) موافقت نکرد. این طرح را جرج کندی یانگ، رئیس شعبه خاورمیانه در سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام. آی. سیکس)، برای ساقط کردن دولت مصدق تهیه کرده بود. مدتی بعد، در دولت چرچیل، یانگ، در مقام قائم مقام ام. آی. سیکس، نقش اصلی را در طراحی و هدایت عملیات کودتای ۲۸- ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ ایفا کرد.
چرچیل خود از معماران جغرافیای سیاسی جدید خاورمیانه بود و پیوندی تاریخی با ایران و نفت ایران در کارنامه داشت. او در سال ۱۹۱۳، اندکی پیش از شروع جنگ جهانی اول، در مقام لرد اول دریاداری، با دلالی سِر مارکوس ساموئل، یکی از دو بنیانگذار و رئیس کمپانی رویال داچ شل، بخش عمده سهام کمپانی نفت انگلیس و ایران را برای دولت بریتانیا خرید. بدین سان، او توانست با اتکا بر ذخایر ایران و پالایشگاه آبادان، که از زمان ساخت (۱۹۱۳) به مدت پنجاه سال بزرگترین پالایشگاه نفت جهان بود، سوخت کشتیهای بریتانیا را از زغال سنگ به نفت تغییر دهد و تفوق نظامی بریتانیا را در جنگ تأمین کند. در سالهای پس از جنگ جهانی اول، چرچیل در مقام وزیر جنگ، با ابلاغ دستور کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹/ ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ به ژنرال آیرونساید، فرمانده قشون بریتانیا در شمال ایران (نورپرسفورس)، در تحولات داخلی ایران نقشی بزرگ ایفا کرد و سپس در مقام وزیر مستعمرات به ایجاد دولتهای جدید عربی بر ویرانه امپراتوری عثمانی پرداخت.
در گذشته مورخان عموماً گمان میبردند که صعود چرچیل زمانی کامل شد و آرایش سیاسی جدید دو قدرت بزرگ غربی علیه نهضت ملی ایران شکل نهایی یافت، که در انتخابات ۴ نوامبر ۱۹۵۲/ ۱۳ آبان ۱۳۳۱ حزب جمهوریخواه به پیروزی رسید و در ۲۰ ژانویه ۱۹۵۳/ ۳۰ دی ۱۳۳۱ ژنرال دوایت آیزنهاور قدرت را به دست گرفت؛ زیرا دولت جدید امریکا، برخلاف دولت دموکرات هری ترومن، که به ناسیونالیسم مصدق بهعنوان سدی در برابر کمونیسم مینگریست، از نظرات کسانی چون والتر لاکوئر متأثر بود که ناسیونالیسم خاورمیانه را بهطور قطع راهگشای سلطه کمونیسم میدانستند.
اسناد جدید چه می گویند؟
اسناد جدید علنیشده وزارت خارجه امریکا، که مشتمل بر اسنادی از شورای امنیت ملی و آژانس مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) نیز هست و در ۱۵ ژوئن ۲۰۱۷/ ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ منتشر شد، ماجرا را به گونه دیگر نشان میدهد. چرخش در رویکرد دولت امریکا به جنبش ملی شدن نفت و عملکرد مصدق پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و در دولت ترومن شکل گرفت و در اواخر همان سال میراث آن به دولت آیزنهاور انتقال یافت. این اسناد مؤید تحلیلی است که فرانسیس گاوین در سال ۱۹۹۹ مطرح کرد. به نوشته گاوین، در بهار و تابستان ۱۹۵۲ بسیاری از اعضای دولت ترومن مواضع خود را در قبال مصدق تغییر دادند. دولت ترومن نگران بود که اقدامات مصدق سبب تسریع در بحرانی شود که به سقوط ایران در مدار شوروی بینجامد و سرانجام، نگرانی از تحولات ایران در سند شماره ۱۳۶۱ شورای امنیت ملی امریکا مورخ ۲۰ نوامبر ۱۹۵۲/ ۲۹ آبان ۱۳۳۱ (سند ۱۴۷ در مجموعه اسناد تازه منتشرشده) تجلی یافت که بیانگر عزم دولت ترومن برای مداخله حتی نظامی در امور داخلی ایران به منظور جلوگیری از سقوط ایران به دامان کمونیسم بود. اسناد ۹۷ تا ۱۴۷ در مجموعه اسناد جدید (از ۳۱ تیر تا ۲۹ آبان ۱۳۳۱) به روشنی این سیر تحول را نشان میدهد. به عبارت دیگر، در پاییز و زمستان ۱۳۳۱ در مسأله ایران میان سیاست دولت دموکرات ترومن و دولت جمهوریخواه آیزنهاور تمایز جدی نمیتوان دید. مبدأ این چرخش وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ است نه صعود دولت آیزنهاور.
پس از صدور حکم نخستوزیری، در روز جمعه، ۲۷ تیر احمد قوام اعلامیهای صادر کرد که در ساعت ۲ بعد ازظهر همان روز از رادیو قرائت شد. نکته مهم، تحریف عمدی یا سهوی شعر مندرج در پایان این اعلامیه در روزنامههای آن زمان است. سید رضا سجادی، گوینده رادیو که اعلامیه فوق را قرائت کرد، در خاطراتش (۱۳۸۲) این شایعه را که حسن ارسنجانی یا مورخالدوله سپهر نویسنده اعلامیه فوق بودند، رد میکند و میگوید: «قوام مردی ادیب و خوشنویس بود و احتیاج نداشت دیگری برای او اعلامیه بنویسد.» سجادی میافزاید: قوام اعلامیه را خودش نوشت ولی سپس از مورخالدوله پرسید شعری به خاطر دارید که برای تلطیف اعلامیه چاشنی آن شود؟ مورخالدوله این شعر را گفت از منوچهری دامغانی: «عمر خوش دختران رُز به سر آمد/ کشتنیان را سیاستی دگر آمد.» بدین سان، با تبدیل «کشتنیان» به «کشتیبان»
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 