پاورپوینت کامل نور در اندیشه شیخ اشراق ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نور در اندیشه شیخ اشراق ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نور در اندیشه شیخ اشراق ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نور در اندیشه شیخ اشراق ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

غزالی به صورت مشروح نسبت سطوح روحانی نفس با اصطلاحات آیه مشهور سوره نور، یعنی «مشکات»، «مصباح»، «شجره»، «زُجاجه»، «نار» و «نورٌ علی نور» شرح می‌دهد که طالبان این بحث باید به متن مشکوه رجوع نمایند؛ اما آنچه در این مقاله مهم است

تأثیر تأویل نوری غزالی در مشکوه‌الانوار بر مراتب

غزالی به صورت مشروح نسبت سطوح روحانی نفس با اصطلاحات آیه مشهور سوره نور، یعنی «مشکات»، «مصباح»، «شجره»، «زُجاجه»، «نار» و «نورٌ علی نور» شرح می‌دهد که طالبان این بحث باید به متن مشکوه رجوع نمایند؛ اما آنچه در این مقاله مهم است، بیان چگونگی صدور نور از مصدر نورالانوار و جریان آن در عالم است؛ یعنی به عبارتی همان مراتب ظهور نور در عرصه وجود. غزالی در بخش اول مشکوه با بیان «نکته‌ای در بازگشت به حقیقت نور» و با استناد به قاعد تناظر، انوار زمینی را مقتبس از انوار آسمانی می‌داند و در میان انوار آسمانی، نوری را که به منبع و سرچشمه اول نزدیکتر است، نور اولی می‌خواند (همان «بهمن» یا «نور اقرب» در اندیشه شیخ اشراق)؛ نوری که در رتبه اعلا قرار دارد و در جهان محسوس قابل ادراک نیست، مگر از طریق مثال.

این مثال غزالی بیان مراتب ظهور نور است. وی می‌گوید تصور کنید نور ماه از روزنه‌ای به داخل خانه‌ای تابانده شود و از روزنه بر آینه‌ای که روی دیوار نصب شده، منعکس شود. شدت انعکاس به گونه‌ای است که زمین خانه روشن می‌شود، درحالی که می‌دانیم این نور بر زمین تابیده، تابع نوری است که بر دیوار تابیده و آن‌چه بر دیوار تابیده تابع نوری است که در آیینه‌ است و نور آیینه، تابع نوری است که از ماه دریافته و نور ماه نیز تابع و انعکاس نور خورشید است؛ و این انوار چهارگانه را مراتبی است که بعضی از بعض دیگر بالاتر و کاملتر می‌باشند و برای هر یک مقام معلوم و درجه ویژه‌ای است که از آن فراتر نمی‌روند:

«بدان، برای اهل بصیرت آشکار شده است که انوار ملکوتی به همین ترتیب وجود می‌یابند و چیزی که به نور اقصی نزدیکتر است، مقرب‌تر می‌باشد. پس بعید نمی‌نماید که رتب اسرافیل از مرتبه جبرائیل بالاتر باشد و در میان فرشتگان، بعضی به سبب نزدیکی درجه آنها به حضرت ربوبیت، که سرچشمه همه نورهاست، به آن حضرت نزدیکتر باشند و برخی دورتر و در میان آنان، درجاتی است که قابل شمارش نیست و آنچه معلوم است، کثرت و ترتیب آنها در مقامات و صفوف است؛ آن‌چنان که خود را توصیف کرده‌اند و گویند: و ما منّا الا له مقام معلوم و انّا لنحن الصّافون و انّا لنحن المسبّحون [:هیچ یک از ما نیست، مگر اینکه جایگاهی شناخته‌شده دارد و و در حقیقت ماییم که صف در صفیم، و ماییم که خود تسبیح‌گویانیم.] (صافات، ۱۶۴ـ۱۶۶)

حال که دانستی که انوار را دارای مراتبی است، پس بدان که این ترتیب بی‌نهایت نیست، بلکه به منبع اول که با لذات و به خودی خود و برای خود نور است، منتهی می‌شود و آن نور از سوی غیر او نیست و همه نورها به ترتیب از پرتو او محسوب می‌شوند.»۹ (ص۱۶ـ ۱۵)

نکته فوق به تنهایی اثبات می‌کند غزالی ـ متأثر یا غیر متأثر از نظریه صدور نوافلاطونیان ـ چگونه مراتب نور را به عنوان نظریه غایی خود برگزیده و به صورت گذرا آن را ارائه داده است، امر گذرایی که به محوری‌ترین بخش دستگاه عظیم حکمی شیخ اشراق تبدیل شد.

و اما شیخ اشراق

چیزی در حدود نزدیک به هفتاد سال بعد از فوت غزالی، شیخ شهاب‌الدین سهروردی ملقب به «شیخ اشراق» یا «شیخ مقتول» (کنایه ای تلخ مبنی بر اینکه شهید نبود)، در بخش دوم کتاب «حکمه‌الاشراق» اندیشه‌های «نوری» خود را با اسلوب و دیدگاه‌های وجودی آغاز کرد. وی در باب اول فصل اول، همچون فلاسفه که وجود را مستغنی از تعریف می‌دانند، نور را بی‌نیازترین شئ از تعریف دانست: «اگر در جهان هستی چیزی باشد که نیازی به تعریف و شرح آن نباشد، باید خود، ظاهر بالذات باشد و در عالم وجود چیزی اظهر و روشن‌تر از نور نیست. پس بنابراین چیزی از نور بی‌نیازتر از تعریف نیست.»

همان تقسیماتی که نور در اندیشه غزالی داشت، در ذهن و زبان شیخ به صورتی دیگر بیان می‌شود. در نزد شیخ، «نور» (که به عبارتی همان «وجود» در نزد حکمای صدرایی است)، به نور فی نفسه لنفسه و نور فی ‌نفسه لغیره تقسیم می‌شود. «نور فی نفسه لنفسه» نور محض است، یعنی نوری که ذات خود را ادراک می‌کند و از خود غایب نمی‌شود و «نور فی ‌نفسه لغیره» نور عارضی است که عارض بر نور می‌شود. او در فصلی تحت عنوان «نورالانوار» در آغاز بخش دوم کتاب می‌گوید: «واجب است که انوار قائمه بالذات و انوار عارضه و هیأت آن همه به نوری منتهی شود که ورای وی نور دیگر بدان‌سان نبود و آن نورالانوار و نور محیط و نور قیّوم و نور مقدس و نور اعظم و اعلی بوَد و نوری قهار و غنی مطلق بود و ورای آن چیزی دیگر (از مراتب علل) نبود.»۱۰همچنین او بر وحدت ذاتی این نور تأکید و دوئیت و ثنویت آن را کاملا رد می‌کند: «پس نور مجرد غنی بالذات یکی بود و دو نیست و آن نورالانوار است و هر آنچه جز اوست، نیازمند به اوست، وجود او از اوست، پس او را نه ندّی (شریکی) بوَد و نه مثلی، قاهر و چیره بود بر همه اشیاء جهان.»۱۱

شیخ در ادامه به تعیین نسبت نورالانوار با عالم وجود می‌پردازد. چیزی که در اندیشه غزالی تحت عنوان مراتب نور در ظهور مطرح شده بود. شیخ با استناد به قاعد «الواحد لا یصدر منه الا الواحد» در فصلی تحت عنوان «از واحد حقیقی از آن جهت که واحد است، بیش از یک معلول صادر نشود» به بحث در مورد صادر اول می‌پردازد. از دیدگاه او صادر اول، نور مجرد و واحد است. امتیاز نورالانوار از نور مجرد، کمال است. شیخ در این عرصه از مثالی استفاده می‌کند که بسیار شبیه به مثال غزالی در مشکوه است گرچه دقیقا آن نیست. چنان‌که در سطور فوق دیدیم غزالی با استناد به ورود نور خورشید از روزنه‌ای و تابش آن به دیوار و آیینه، جلوه‌گری نور مطلق در عالم را به تصویر کشیده بود. شیخ نیز با پیش کشیدن بحث نور مفید و مستفاد از همین مثال استفاده می‌کند.

شیخ، نور مفید در این مثال را، خورشید می‌داند و نور مستفاد را نوری از خورشید که به دیواری بتابد و نیز بر همین دیوار ـ که محمل نور است ـ نوری از چراغ بتابد. طبیعتا «نوری که زمین از آفتاب پذیرد، تمام‌تر است از نوری که از شیشه بر او منعکس می‌شود و یا آنچه از چراغ می‌پذیرد.»۱۲ بدین ترتیب شیخ به ترتیب وجودی اشیا که مستفاد از نورالانوار است، معتقد می‌شود. صادر اول که شیخ آن را نور اقرب و نور عظیم و نیز به تأسی از حکمای پهلوی، «بهمن» می‌نامد، فی نفسه نسبت به نورالانوار فقیر است.

اما نکته ظریفی در اینجا وجود دارد و آن اینکه شیخ، حصول نور مجرد از نورالانوار را جداشدن و انفصال نمی‌داند؛ «زیرا خود بدانستی که انفصال و اتصال از خواص اجسام است و نورالانوار برتر و پاک‌تر از این است»؛ پس همچنان که حصول شعاع از آفتاب، انفصال از آفتاب محسوب نمی‌شود ـ نه انفصال جسمی و نه انتقال عرضی ـ پس حصول نور نیز از نورالانوار، جدایی نور از آن محسوب نمی‌شود.

در بحث «کیفیت صدور از نورالانوار» از نور اقرب دو چیز صادر می‌شود: یکی برزخ و دیگری نور مجرد. منظور از «برزخ»، وجه امکانی نور اقرب است؛ یعنی به این دلیل که ممکن می‌باشد فقیر است، بنابراین از خود وجوبی ندارد، اما به این دلیل که منسوب به نورالانوار است، واجب بالغیر است.

«نور اقرب» چون خود را با نورالانوار می‌سنجد، به سبب ظهور فقرش، در ذات خود ظلی حاصل می‌کند که به تعبیر شیخ، «برزخ اعلی» است، اما به دلیل انتسابش به نورالانوار، از او نور مجرد دیگری حاصل می‌شود. از این مرحله به بعد، سلسله مراتب عالم شکل می‌گیرد و قواعدی در این سلسله مراتب، جایگاه هر مرتبه را روشن می‌سازد که مهمترین آنها قاعد «امکان اشرف» است.

قاعده امکان اشرف، معیار ترتیب موجودات صادر از نورالانوار است. این قاعده بیان می‌دارد که محال است از نورالانوار یا واحد حقیقی، دو چیز صادر شود که یکی اخَس باشد و دیگری اشرف؛ زیرا طبق قاعد «الواحد الحقیقی لا یصدر منه الاالواحد»، امکان صدور دو چیز از واحد وجود ندارد. حال اگر بگوییم دو چیز صادر شد، یکی اشرف و دیگری اخس، امر محالی را بیان کرده‌ایم؛ زیرا اگر اخس به واسطه صادر شود، لازم می‌آید که علت اشرف شود و این محال است؛ زیرا طبق قاعده اشرف، اخس نمی‌تواند علت اشرف باشد (بلکه عکس آن درست است) ؛یعنی موجود اشرف علت وجودی موجود اخس است. بر این اساس یک سلسله ترتیب وجودی شکل می‌گیرد که بی‌تفاوت با ترتیب وجودی نوافلاطونیان نیست.

سلسل انوار

در دیدگاه فلوطین پس از واحد حقیقی، عقل و پس از آن نفْس قرار دارد. در دستگاه فلسفی شیخ اشراق نیز از نورالانوار که واحد حقیقی است، نور قاهر صادر می‌شود که مجرد از ماده و همان عقل است و از آن مدبّر صادر می‌شود که همان نفْس است: «بنا بر این عقل، اشرف از مدبر (نفس) بوده و باز بنا بر این واجب است که وجود او نخست بود (بنا به قاعد امکان اشرف). پس باید اعتقاد کرد که در بین نور اقرب و قواهر (یعنی عقول و افلاک) و مدبرات (یعنی نفوس فلکیه)، موجودی بوَد که در عین ممکن بودن، اشرف و اکرم است و خارج از عالم اتفاقات (ماده) است.

شیخ این سلسله ترتیب وجودی را تا عالم ظلمانیان و برازخ (برزخ‌ها) ادامه می‌دهد و نظام وجودی در آنها را عجیب می‌خواند: «و پس از آنها (پس از نظام وجودی عالم عقول و نفوس)، عجایب ترتیب و نظام وجود است که در عالم ظلمانیات و برازخ است و نسبت‌های که بین انوار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.