پاورپوینت کامل حاکم بی‌تحکم ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حاکم بی‌تحکم ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حاکم بی‌تحکم ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حاکم بی‌تحکم ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

در تاریخ و حکایات، هر وقت از حاکمان صحبت شده، بی‌تردید از «حکم و تحکم» هم سخن به میان آمده است. تصور اینکه «حاکمی» نیز شاید بتوان یافت که نه اهل تحکم بوده باشد و نه اهل تفرعن، بیشتر شبیه رؤیاست؛ اما در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، چنین رؤیایی تحقق یافته بود.

در تاریخ و حکایات، هر وقت از حاکمان صحبت شده، بی‌تردید از «حکم و تحکم» هم سخن به میان آمده است. تصور اینکه «حاکمی» نیز شاید بتوان یافت که نه اهل تحکم بوده باشد و نه اهل تفرعن، بیشتر شبیه رؤیاست؛ اما در گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، چنین رؤیایی تحقق یافته بود. «حاکمی» در آنجا بود که در عین «والایی» کمترین شباهتی هم به هیچ «حاکمی» نداشت. در سال ۱۳۷۰ که دانشجوی رشته ادبیات فارسی شدم دکتر اسماعیل حاکمی والا، مدیر گروه ادبیات فارسی بود. الآن هم چهره مهربان و لحن آرام و نگاه خمار و خواب‌آلوده‌اش را بعد از گذشت این‌همه سال، روشن و شفاف در پیش چشم دارم. کت و شلوار طوسی و پیراهن سفید به تن داشت. برگه انتخاب واحد را دو دستی تقدیمش کردم. با خودکار آبی امضا کرد و با ته‌لبخند خیلی نرمی گفت موفق باشید. همان موقع هر وقت از دکتر حاکمی سخن می‌گفتند، از ناخوش‌احوالی او هم می‌گفتند. به همین دلیل دیگر در دور کارشناسی تدریس نمی‌کرد. تا روزی هم که دانشجو بودم به ما تدریس نکرد؛ بنابراین هیچ‌وقت استاد من نبود. در دوران دانشجویی فقط در چند سخنرانی او حاضر شدم. در جلسات دفاع پایان‌نامه‌ها هم پای صحبتش بارها نشستم. بعد از فارغ‌التحصیلی نیز در چند سمینار هم‌سفر شدیم. در سمینارها، خطابه ایراد می‌کرد. شمرده و بسیار ملایم مطالبش را از روی کاغذ می‌خواند. آرامش او به هنگام گفت‌وگو با مخاطب (با دانشجویان یا با استادان و کارمندان دانشکده) یا در حین ایراد سخنرانی به‌گونه‌ای بود که آرامش را به دیگران القا می‌کرد. اگر عصبانی می‌بودی یا پریشان‌احوال، مصاحبت با دکتر حاکمی یا شنیدن سخنان او آتش بی‌قراری و تندی‌ها را می‌نشاند. اگر بخواهم به شیوه متعارف این روزگار (که هر «استادی» وقتی درمی‌گذرد قلم‌ها و زبان‌ها در ستایش فضل و فرهیختگی‌های او به گردش و بیان می‌آید و انبوهی ازابرهای گرفت حسرت و تأسف است که یک‌باره آسمان دانش و دانشگاه را تیره و تار می‌گرداند) من هم در یادکرد از وسعت دانش و بی‌کرانگی فضل و فضیلت دکتر حاکمی بنویسم صمیمانه و صادقانه باید بگویم استادی بود که نه نبوغ و جامع‌الاطرافی حیرت‌انگیز در زمینه تحقیق و تدریس خود داشت، نه در قلم و نویسندگی چشمه‌های ذوق و خلاقیت مثال‌زدنی از او دیده بودم و نه در عرص روشنفکری و مواجهه با تحولات اجتماعی و فرهنگی جسارت و شجاعتی از خود نشان داد. در تمام این زمینه‌ها، همیشه «میانه‌رو و معتدل» و در سایه بود. اما در رفع مشکلات دانشجویان بی‌اعتنا نبود و جلوه‌ای داشت. بسیار هم مهرورزانه رفتار می‌کرد و واقعاً می‌کوشید کمک کند. تظاهر به کمک یا ریای دلسوزی هرگز از او ندیدم. استادان بسیار متنفذی در همان دانشکده ادبیات بودند که به اندک اشاره‌ای می‌توانستند مشکلات سنگین را از دوش دانشجویان و کارمندان بردارند؛ اما مطلقاً اهل نیکوکاری نبودند و بوی انسانیت هم نمی‌دادند گرچه عرفان و متون عرفانی تدریس می‌کردند یا مترجم آثار عرفان و فلسفه و اخلاق هم بودند. دکتر اسماعیل حاکمی، در منش متعارف اجتماعی و رفتار و آداب نیز، بی‌‌گفت و بحث، نمون تمام‌عیار «استاد دانشگاه» بود. مؤدب، مبادی آداب، خردورز و بهنجار و معتدل در رفتار و گفتار! او و معدود استادان دیگر گروه زبان و ادبیات فارسی (ازجمله زنده‌یادان دکتر عبدالحسین زرین‌کوب و دکتر مظفر بختیار و دکتر قیصر امین‌پور و دکتر اسلامی ندوشن) چنین کردکار و اوصافی داشتند. تکلیف مخاطب و دانشجو در مواجه با آنان کاملاً معلوم بود. بعضی استادان دیگر هریک کم و بیش آراسته به صفتی و صاحب گوهری ناب بودند: از ناهنجاری در رفتار و گفتار گرفته تا پریشان‌حالی و پرخاشگری و مجنون‌صفتی و واله‌گی تا قبض و بسط گاه و بیگاه و تفرعن‌های بی‌نزاکت یا تواضع‌های عوام‌فریبان مشمئزکننده!!! این البته اوصاف بعضی اندک از «استادان فاضل و بسیاردان و بسیارخوان» گروه بود وگرنه ماجرای آن دسته از فرصت‌طلبان تهی‌مایه و سبک‌مغز متوهمِ از پنجره واردشده به گروه ادبیات که فکر می‌کردند با طی ارتقاء و گذشتن از رتبه‌های دانشگاهی، بی‌هرمطالعه‌ای و بدون هر خواندنی، اعم از کتاب و مقاله، در سازوکار مغز فعل و انفعالاتی رخ می‌دهد و «دانشمندشدن» آنان را موجب می‌شود خود حدیث دیگری است. بی‌ارزش‌تر از آنند تا محلی از اعراب در این نوشته داشته باشند.

در ابتدای سخن از بی‌«تحکمی» حاکم گروه زبان و ادبیات فارسی گفتم. بی‌تردید در مراودات اجتماعی و رفتارهای متداول با دیگر افراد که منافع یا مضرات آن متوجه «شخص» است، بی‌تحکمی و تواضع و قدرت انطباق با سلایق دیگران و درنهایت بروز خصلت متعالی «گذشت و تساهل و رواداری» بسیار صفت پسندیده‌ای است و چه بسا باید گفت نوعی کرامت انسانی است که در تحقق آرمان‌های انسانی در جامع خود سخت بدان محتاجیم. از این منظر، دکتر اسماعیل حاکمی والا، درنهایت «والایی و گران‌قدری» بود. تمام این صفات را به تمام و کمال داشت. شاید مهم‌ترین جنب قوت شخصیت او هم همین بود. اسباب ارادتمندی به او را هم باید بیشتر در این احوالات او جست. لیکن وقتی پای صلاح و مصلحتِ «فرهنگ و دانش و دانشگاه» در میان است، دیگر نمی‌توان همان شیو مراود اجتماعی شخصی را لحاظ کرد و خوشایندی و رضایت افراد را بر خدشه وارد شدن به منافع ملی و ارزش‌های فرهنگی و اخلاقی پذیرا شد. در این زمینه‌ها، در بزنگاه‌های بسیار و مواضع حساس، دکتر اسماعیل حاکمی حضور داشت؛ اما بعضی «تساهل و سکوت او» و اظهارنظر و آراءِ «بی‌تحکم و بی‌خاصیت او» باعث شد تا هم کارنام عملکرد فرهنگی او خاطرات ناخوشی را در حافظه‌ها همواره زنده نگه دارد و هم آسیب‌هایی گاه جبران‌ناپذیر به حریم و عرص نهاد آموزش و دانشگاه در حوز زبان و ادبیات فارسی وارد شود. فکر می‌کرد اگر هیچ‌وقت در گروه طرفداران یا مخالفان اندیشه‌ای و شیوه‌ای اظهار وجود و عرض‌اندام نکند به صلاح او و دانشگاه است. این‌گونه فکر کردن، دکتر حاکمی والا را که در بسیاری از مجامع مهم و سرنوشت‌ساز و تصمیم‌گیر، عضویت چشمگیر و چه بسا رأی نافذ داشت همواره به «حاشیه‌گزینی‌ها و در سایه بودن‌ها» سوق داد. درنهایت هم این مشی و سیاست «رواداری» دکتر حاکمی در مواجه با قضایا و وقایع بسیار مهم فرهنگی، و نیز بی‌اعتنایی و بی‌توجهی بعضی از استادان بسیار نامبردار همکار ایشان در دانشگاه‌های بسیار پرشأن، به قضایا و ماجراهایی که به نظر آنان شاید «اداری و دیوانی» بود و نه علمی و تحقیقی، منجر به بروز وقایعی شد که گاه باید آن را «فاجع فرهنگیِ وباها و بلاهای ادب فارسی و گروه‌های زبان و ادبیات

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.