پاورپوینت کامل ما و توسعه ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ما و توسعه ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما و توسعه ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ما و توسعه ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :

توسعه یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مباحثی است که در طول دوران مدرن در حوزه‌های مختلف علوم انسانی مدرن اعم از علوم اجتماعی، سیاسی، حوزه‌های اقتصاد و… مطرح‌ شده و می‌شود. پیشین مباحث مطرح‌شده در توسعه و خود مفهوم توسعه، مفهومی مدرن و برساخت دوران مدرن و صنعتی است.

نگرشی بر مواجهه ایرانیان با توسعه

طرح مسئله

توسعه یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین مباحثی است که در طول دوران مدرن در حوزه‌های مختلف علوم انسانی مدرن اعم از علوم اجتماعی، سیاسی، حوزه‌های اقتصاد و… مطرح‌ شده و می‌شود. پیشین مباحث مطرح‌شده در توسعه و خود مفهوم توسعه، مفهومی مدرن و برساخت دوران مدرن و صنعتی است. در این میان در اغلب کشورهای جهان سوم و درحال‌توسعه مثل کشور ما ایران که از شروع دوران مدرن ِ خود همواره دغدغ توسعه داشته و احساس عقب‌ماندگی و توسعه نیافتن داشته و دارد، پرداختن به حوز توسعه نه امری جدید و نو بلکه تا حدودی تکراری و کسل‌کننده است. پرسش تاریخی مهم ما در شروع دوران جدید تاریخی از زمان عباس‌میرزا تا به حال همین پرسش بوده است: چرا عقب مانده‌ایم؟ چرا توسعه ‌نیافته‌ایم؟ به‌طوری‌که می‌توان شکل‌گیری دارالفنون، توجه به علم مدرن و شکل‌گیری دانشگاه در ایران را در ذیل همین پرسش قرار داد و این ادعا را کرد که علم مدرن در کشور ما نه به خاطر دغدغ شناخت و علم برای علم، بلکه برای فهمیدن علل عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی شکل گرفته است (توفیق،۱۳۸۸). ۱

با وجود این مسئل مهم و حیاتی و با وجود اینکه مسئل توسعه و حوز مطالعات مربوط به توسعه نه حوزه‌ای جدید بلکه کهنه است، این دانشجوی تازه‌کار علوم اجتماعی این تصور را دارد که حوز آکادمیک و دانشگاهی ما هنوز پاسخی درخور توجه برای این پرسش تاریخی پیدا نکرده است. با وجود پژوهش‌ها و معدود آثار شایان توجهی که توسط متفکران وطنی در مورد این مسئله وجود دارد، ولی مفهوم توسعه هنوز برای ما تعریف نشده و گنگ باقی مانده است. بسیاری از محققان و متفکران علوم انسانی ما برای توضیح علل عقب‌ماندگی حرفی به جز طرح مسئله‌ها و مباحث تکراری شرق‌شناسانه که توسط متفکران غربی انجام شده است، نزدند و رد نگاه (به‌زعم ادوارد سعید) شرق‌شناسانه‌ای که در آثار مونتسکیو، هگل، مارکس، وبر و… در مورد تاریخ شرق، در اغلب آثار این محققان دیده می‌شود. آوردن چند مثال از مونتسکیو به بحث کمک می‌کند؛ آرون در کتاب نظری خود فرق استبداد و سلطنت را از دید منتسکیو چنین مطرح می‌کند:

«هم در حکومت سلطنتی و هم در حکومت استبدادی، دارند حق حاکمیت یک تن بیشتر نیست؛ اما در نظام سلطنتی، دارند یگانه حق حاکمیت بر طبق قوانین ثابت و مستقر حکومت می‌کند و حال آنکه در حکومت استبدادی، قانون و قاعده‌ای در کار نیست» (آرون،۱۳۸۷،۳۲). ۲ «نمون حکومت جمهوری را می‌توان در جمهوری‌های قدیم و مخصوصاً در جمهوری رم (پیش از فتوحات بزرگ) جست. نمون کامل نظام سلطنتی، نظام‌های سلطنتی اروپا یعنی انگلستان و فرانس زمان خود او هستند؛ و اما نمون کامل استبداد، همانا امپراتوری‌های آسیایی است که مجموعه‌ای است از امپراتوری‌های ایران، چین، هند و ژاپن» (همان،۳۷). ۳

آرون پس از این تفسیر اعتراف می‌کند: «مونتسکیو منشأ تفسیری از تاریخ آسیا است که هنوز هم کاملاً از بین نرفته و از ویژگی‌های اندیش اروپایی به شمار می‌رود. بنا به این تفسیر، نظام‌های آسیایی به ذات استبدادی‌اند… استبداد آسیایی ‌چنانچه مونتسکیو توصیف می‌کند، همانا برهوت‌زدگی است. فرمانروای مطلق یک تن تنهاست، قادر مطلقی است که احتمالاً ممکن است قدرت خویش را به وزرایش تفویض کند» (همان). ۴

حال به طرح ابعادی از نظری استبداد ایرانی کاتوزیان توجه کنید.

بند ۷: «به همین دلیل، قانون -یعنی چارچوبی که تصمیمات دولت به حدود آن محدود و در نتیجه قابل پیش‌بینی بود- وجود نداشت، اگرچه احکام و اوامر و مقررات معمولاً زیاد بود. قانون عبارت از رأی دولت بود که می‌توانست هر لحظه تغییر کند؛ معنای دقیق استبداد همین است، نه دیکتاتوری. دیکتاتوری، نظام سیاسی یک جامع طبقاتی به معنای اروپایی آن است که به طبقات حاکم متکی است. استبداد نه متکی به طبقات است نه محدود به قانون» (کاتوزیان،۱۳۷۲،۸). ۵ این استبداد وحشتناک که تابع هیچ قانونی نیست، فقط در یک نفر آن هم شاه خلاصه می‌شود و فقط ممکن است آن‌طور که مونتسکیو می‌گوید، شاه قدرت خود را (به تعبیر کاتوزیان در بند یک نظری استبداد ایرانی که از شکل نگرفتن فئودالیسم اروپایی می‌نالد، قدرت به‌ علاو زمین‌های زراعتی که در چنگال خود دارد) به کسی تفویض کند، فقط و فقط در شرق به وجود آمده است:

«به این معنا حکومت استبدادی هرگز در جهان غرب وجود نداشته است [زیرا] که حکومت در غرب همیشه بر اساس عرف و عادت و قانون استوار بوده» (همان،۱۳). ۶ یا به تعبیر هگل چون روح آزادی فقط در غرب متجلی می‌شود. این نوع نظریه‌پردازی که مخلوطی از نظریات شرق‌شناسانی چون مونتسکیو، هگل، مارکس، ویتفوگل و… است نه تنها در کاتوزیان بلکه در آثار نظریه‌پردازانی چون آبراهامیان، اشرف و… تکرار شده که توسعه‌نیافتگی امروز ایران را به گردن تاریخ استبدادی چندهزارساله می‌اندازد (!).

پس با آوردن این نمونه‌ها می‌توان ادعا کرد هنوز مسئل توسعه‌نیافتگی و عقب‌ماندگی ایران از ابتدای دور مدرن (دوران قاجار) تا به حال به‌صورت مستقل مورد پژوهش قرار نگرفته است. نیت بنده هم از نوشتن این پژوهش به‌عنوان یک دانشجوی سال دوم علوم اجتماعی این حرکت ساده‌لوحانه نیست که علل توسعه‌نیافتگی تاریخی ایران در دوران مدرن را (به نظر خودم) کاری که هیچ‌کس انجام نداده، انجام دهم. هدف از نوشتن این پژوهش مرور کردن نظریات نظریه‌پردازانی است که با این مفهوم درگیر شده و سعی کرده‌اند تحلیلی نظری از توسعه‌نیافتگی در ایران مدرن ارائه کنند تا بتوان با موانعی که بر سر اصل توسعه‌نیافتگی ما وجود دارد آشنا شد. این پژوهش شامل چند قسمت است، در قسمت نخست سعی شده بنا به این پیش‌فرض که توسعه مفهومی چندوجهی است و تعاریف متعددی از آن شده، تعاریف مختلف مفهوم توسعه را ارائه کرده و پس از آن به یک تعریف واحد برسیم. در قسمت دوم به مهم‌ترین عامل که مانعی برای توسعه‌یافتگی ما شده اشاره خواهیم کرد (موانع تاریخی) سپس به یک جمع‌بندی خواهم رسید.

مفاهیم توسعه

بسیاری از نظریه‌پردازان و محققان معتقدند مفهوم توسعه از حوز مطالعاتی تجربی و علم زیست‌شناسی وارد علوم انسانی شده است؛ در این میان می‌توان به ولفگانگ زاکس اشاره کرد. زاکس معتقد است توسعه در حوز زیست‌شناختی به معنای از قوه به فعل رسیدن ظرفیت‌های نهفته در موجودات است: «توسعه یا تکامل موجودات زنده در زیست‌شناسی به فرایندی اشاره داشت که طی آن موجودات زنده به قابلیت‌های ارثی یا تکوینی خود تحقق بخشیده و به حالت طبیعی می‌رسند که زیست‌شناسان پیش‌بینی می‌کردند» (زاکس،۱۳۸۵،۱۷). ۷ در این نوع تعریف از توسعه به نوعی نگاه تکامل‌گرایانه برخورد می‌کنیم که تحت تأثیر نظریات داروین در حوز زیست‌شناسی به وجود آمده است.

همان‌طور که گفته شد، این نوع نگاه تکامل‌گرایانه به توسعه وارد حوز علوم اجتماعی شد و در ابتدای تشکیل این علوم، محققان علوم اجتماعی مثل آگوست کنت و اسپنسر را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. اسپنسر که حتی خود را یک داروینیست اجتماعی می‌دانست، معتقد بود جهان طبق اصل تکامل در حال گذار به وضعیت بهتری است و با گذشت زمان ویژگی‌های بالفعل انسان‌ها و جهان اجتماعی به‌صورت بالفعل درمی‌آید و تمامی استعدادهای نهان آدمی محقق می‌شود. «اسپنسر در نخستین نظری تکاملی‌اش استدلال می‌کرد که تکامل اجتماعی مستلزم پیشرفت به‌سوی یک وضعیت اجتماعی آرمانی است… این جامعه می‌بایست بر دوستی، نوع‌دوستی، تخصص کامل، بها دادن به دستاوردها به جای ویژگی‌های مادرزادی و به‌ویژه همکاری داوطلبانه میان افراد استوار باشد» (ریتزر،۱۳۸۹،۴۷). ۸ ولیکن این نوع نگاه تکامل‌گرایانه با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو شد؛ از یک طرف با توجه به وضعیتی که جامع صنعتی در ابتدای دوران مدرن به آن دچار شده بود و مشکلات اجتماعی که در عرصه‌ای وسیع در حوزه‌های مختلف زندگی مردم اروپا به وجود آمد، متفکران و مردم دیگر چنین نظری نداشتند که جهان در حال گذار به وضعیت مطلوب است. از دیگر خطرات این نگاه وجود نوعی تفکر آرمان‌گرایانه در آن است که با گذشت زمان متفکران به پوچ بودن این نوع نگاه رسیدند و امروزه دیگر کسی اعتقاد ندارد که توسعه به معنای محقق شدن تمامی ظرفیت‌های نهفته در انسان و اجتماع است.

بااین‌وجود، می‌توان به این نتیجه رسید که درست است که ریش مفهوم توسعه از علم زیست‌شناسی وارد علوم اجتماعی شده، اما توسعه‌ای که ما امروز از آن صحبت می‌کنیم به‌هیچ‌وجه با این تعریف قرن ۱۸ و ۱۹ مطابق نیست. توسعه به مفهومی که امروز علوم انسانی در حوز آکادمیک و سیاستمداران در حوز رسمی و رسانه‌ای از آن صحبت می‌کنند به تعاریفی بازمی‌گردد که از قرن بیستم وارد حوز علوم انسانی شده است (گرچه مصداق عینی توسعه و پیشرفت در ایران از قرن ۱۹ به‌عنوان مسئله برای ما مطرح شد، اما توسعه به مفهوم تکامل و تحقق تمام ظرفیت‌های بالقوه هیچ زمانی در ایران ترجمه نشده و این تعریف اهمیتی نیز برای ما ندارد).

تعاریف توسعه

الف- توسع به معنای رشد اقتصادی

در این نوع تعریف، توسعه مساوی با رشد اقتصادی در نظر گرفته می‌شد؛ هر کشوری که رشد درآمد سران بالاتری داشت -طبق این تعریف- توسعه‌یافته‌تر ارزیابی می‌شد. دلیل اینکه رشد درآمد سرانه مقیاس توضیح توسعه قرار گرفت این بود که مقیاسی کمّی بود و با این مقیاس به‌راحتی می‌توان جوامع مختلف را با هم مقایسه کرد.

ب-توسعه به معنای برابری اجتماعی و سیاسی

پس از اینکه بسیاری از محققان به این نتیجه رسیدند که تنها شاخص‌های اقتصادی و مقیاس‌هایی که نشان‌دهند افزایش رشد و بهره‌وری و ظرفیت‌های اقتصادی هستند، نشان‌دهند پیشرفت نیستند. عده‌ای توسعه را به معنای از بین رفتن نابرابری در جامعه و افزایش شاخص‌های اجتماعی مثل کاهش فقر، بیکاری، عدالت و … دانستند. همچنین عده‌ای توسعه را در افزایش ضریب مشارکت مردم در مسائل اجتماعی و سیاسی و عده‌ای توسعه را با کارآمدی نظام سیاسی و دموکراتیک بودن نظام سیاسی یکی دانستند.

ج- رسیدن به شرایط مطلوب زندگی

امروزه تعریفی از توسعه مدنظر قرار گرفته می‌شود که جامع‌تر و مهم‌تر از مابقی تعاریف توسعه است؛ در این نوع تعریف، توسعه به معنای افزایش و مطلوبیت سطح زندگی مردم یک جامعه در نظر گرفته می‌شود. می‌توان گفت این نوع تعریف به نوعی دربرگیرند تعاریف دیگر نیز هست. مقیاس و میزان مطلوبیت زندگی در این نوع تعریف هم به جنبه‌های رشد اقتصادی و بالا رفتن قدرت اقتصادی مردم جامعه اشاره دارد و هم به تحقق نسبی عدالت اجتماعی در یک جامعه و از بین بردن نابرابری‌ها تا حد امکان و هم به آزادی‌های فردی، دموکراتیک بودن روابط دولت با ملت و افزایش رفاه جمعی.

بدین‌ترتیب می‌توان با توجه به تعاریف بالا، توسعه را به‌طورکلی چنین تعریف کرد: توسعه به فرایندی انسانی گفته می‌شود که در چهارچوب یک جامعه شرایطی نسبی برای شکوفا کردن ظرفیت‌های فطری و طبیعی انسانی فراهم آید، به‌طوری‌که موجب مطلوبیت سطح زندگی مردم و احساس رضایت در تمامی ابعاد زندگی اعم از اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … به وجود آید. در این پژوهش نیز بر آن هستم که علت عدم توسعه‌یافتگی کشور ایران در طول دوران مدرن خود را با توجه به تعریف بالا مورد بررسی قرار دهم. در قسمت بعدی به چند مورد از برجسته‌ترین نظریه‌های توسعه اشاره خواهم کرد.

نظریه‌های توسعه

«بحث از توسعه در حوز اقتصاد، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی بدون نظام‌های مفهومی و نظری معنی‌دار نیست» (آزادارمکی،۱۳۸۶،۲۱). ۹ بدین معنا که به دلیل گستردگی حوز توسعه و به دلیل چندبعدی بودن مفاهیم و تعاریف توسعه (چنانچه در قسمت قبل اشاره شد)، کار پایه‌ای نظری لازم است تا ابتدا حوزه‌ای از توسعه را از مابقی حوزه‌ها جدا کرده سپس به نظریه‌پردازی در آن حوزه بپردازد. در این میان می‌توان به نظریه‌های توسع اقتصادی، توسع اجتماعی، نظریه‌های مارکسی، امپریالیسم، وابستگی، نظام جهانی و … اشاره کرد که در هریک از این شاخه‌ها بسیاری از متفکرین و نظریه‌پرازان به ارائ نظریات خود پرداخته‌اند. با توجه به حجم بالای نظریه‌های ارائه‌شده، ما به ارائ دو نظری مهم‌تر که در ارتباط با این پژوهش و بحث توسعه‌نیافتگی ایران مرتبط‌تر هستند اشاره و به مابقی نظریه‌های تنها اشاره‌ای کوتاه خواهیم کرد. در قسمت نظریه‌های توسع اقتصادی می‌توان به نظریه‌های اقتصاددانان شاخصی چون آدام اسمیت، مالتوس، ریکاردو، شومپیتر و روستو اشاره کرد. در حوزه‌های مختلف مطالعاتی توسعه کمابیش با نظریات این اشخاص آشنایی وجود دارد، لذا از مطرح کردن این نظریات اجتناب می‌کنیم.

اما نظریه‌های توسع اجتماعی شامل طیف گوناگونی از نظریه‌ها می‌شود. از نظریه‌های تکامل‌گرایان اولیه گرفته تا نظری مستنتج از اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری وبر که برای توسعه و مدرنیته منشأ دینی قائل شده تا نظریه‌های پارسونز و مور. همچنین گونه‌های مختلف نظریه‌ها مثل نظریه‌های توسع روانی اجتماعی، نظریه‌های مارکسی و… در این دسته از نظریه‌ها قرار می‌گیرد. در این بخش با توجه به اینکه موضوع پژوهش موانع توسعه در ایران است به دو نظری مهم‌تر که ارتباط بیشتری با ادام بحث دارند اشاره خواهم کرد. نظری اول نظری وابستگی نام دارد که نظریه‌پردازانی چون پل باران، فرانک و فرناندز مطرح کرده‌اند. نظری دوم و البته (به نظر بنده) نظری مهم‌تر نظری نظام جهانی است، این نظریه که تا حدود زیادی با اتفاقات کشور ما خصوصاً در ۵۰ سال اخیر هماهنگ است یک نظری بسیار مهم در تئوری‌های جامعه‌شناسی است که بیشتر با نام جامعه‌شناس بزرگ نئومارکسیست یعنی ایمانوئل والرشتاین گره خورده است. همان‌طور که واضح است هر دو نظریه تحت تأثیر فضای فکری متأثر از اندیشه‌ها و عقاید مارکس شکل گرفته‌اند. در این قسمت به‌صورت مختصر به طرح مختصری از این دو نظریه خواهیم پرداخت.

نظری وابستگی

عده‌ای شروع شکل‌گیری نظری وابستگی را ده ۶۰ می‌دانند. تحت تأثیر تحولاتی که در حوز سیاسی و در کشورهای جهان سوم (خصوصاً کشورهای آمریکای لاتین) انجام شد، همچنین تحت تأثیر فضای فکری جدید مارکسی، جامعه‌شناسانی پا به عرصه گذاشتند تا مسائل جدیدی را که در جهان به وجود آمده بود را با استفاده از اندیش مارکس و ابداعات خود تحلیل کنند. در این میان رابط سرمایه‌داری غرب با کشورهای دیگر نقش کلیدی بازی می‌کرد و البته کتاب مهم لنین (رهبر انقلاب اکتبر روسیه) تحت عنوان «امپریالیزم آخرین مرحل سرمایه‌داری» نیز نقش کلیدی در شکل‌گیری تفکر نظریه‌پردازان نظری وابستگی به خصوص دو شخصیت مهم‌تر آن، فرانک و باران داشت. در این قسمت به طرح نظری وابستگی فرانک خواهیم پرداخت.

فرانک از متفکران نئومارکسیست بود که به‌شدت تحت تأثیر فضای اقتصادی-اجتماعی کشورهای آمریکای لاتین، خصوصاً برزیل بود. فرانک پس از مطالعات فراوان اقتصادی به این نتیجه رسید که علت توسعه‌نیافتگی کشورهای کمترتوسعه‌یافته فرایند غارتی است که کشورهای ابرقدرت سرمایه‌داری علیه این کشورها انجام می‌دهند و مازاد تولیدات و… این کشورها را به سمت کشورهای خود جذب می‌کنند؛ این فرایند موجب فقیرتر شدن کشورهای توسعه‌نیافته و وابسته شدن این کشورها به اقتصاد کشورهای ابرسرمایه‌داری می‌گردد. فرانک در توضیح اقتصاد سرمایه‌داری صحبت از دوقطبی بودن این اقتصاد می‌کند؛ در یک سر این قطب کشورهای توسعه‌یافت سرمایه‌داری قرار دارند و در سر دیگر آن کشورهای کمترتوسعه‌یافته. چیزی که این دو سر را در یک رابط اجتماعی اقتصادی متصل می‌کند استثمار است. این استثمار تنها در حوز اقتصاد اتفاق نمی‌افتد بلکه کشورهای سرمایه‌داری می‌کوشند وابستگی همه‌جانب فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی به وجود بیاورند و از این طریق سلط استثمارگرایان خود را ادامه دهند.

بااین‌همه، باران و فرانک به‌عنوان دو متفکر اصلی جریان وابستگی هر دو هنوز عقاید انقلابی سنتی مارکسیستی را داشتند و تصور می‌کردند راه‌حل آزاد شدن اقتصاد این کشورها انقلاب سوسیالیستی است (که امروزه این تصور کمی ساده‌انگارانه است). در پایان اگر بخواهیم مشخصات و ویژگی‌های کلی نظریه‌های وابستگی را اعلام کنیم، به نقل از بلومستروم و با برداشت از کتاب دکتر تقی آزادارمکی به سه مورد زیر اشاره می‌کنیم: الف) توسعه‌نیافتگی با توسع کشورهای سرمایه‌داری صنعتی مرتبط است. ب) توسعه‌نیافتگی به‌عنوان شرط اساسی در جریان تکامل نمی‌تواند ملا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.