پاورپوینت کامل رستم و دوشیزه روشنی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رستم و دوشیزه روشنی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رستم و دوشیزه روشنی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رستم و دوشیزه روشنی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

دوشیزه روشنی از اساطیر مانوی است که نور ربوده شده به دست دیوان را دوباره به سرزمین روشنایی برمی گرداند. در برگرداندن این نور, مهرایزد (روح زنده) با یاری زروان و مادر زندگی و… برای نجات انسان نخستین که نور او ربوده شده، در دست دیوان اسیرگردیده و در دنیای تاریکی افتاده ، در تکاپو هستند. آنها انسان نخستین را نجات داده، نور را به او برگردانده و او را به سرزمین روشنایی بازمی آورند.

چکیــــده: دوشیزه روشنی از اساطیر مانوی است که نور ربوده شده به دست دیوان را دوباره به سرزمین روشنایی برمی گرداند. در برگرداندن این نور, مهرایزد (روح زنده) با یاری زروان و مادر زندگی و… برای نجات انسان نخستین که نور او ربوده شده، در دست دیوان اسیرگردیده و در دنیای تاریکی افتاده ، در تکاپو هستند. آنها انسان نخستین را نجات داده، نور را به او برگردانده و او را به سرزمین روشنایی بازمی آورند.

رستم نیز در هفت خان برای نجات کاوس که نور چشم او به دست دیوان ربوده شده و در سرزمین تاریکی در دست دیوان اسیر است با راهنمایی زال و رودابه، و یاریگری رخش در تکاپوست. او با کشتن دیوسپید و بیرون آوردن جگرش، نور زندانی شده در جگر دیو را به چشم کاوس برمی گرداند. در پایان کاوس را نجات داده و او را به سرزمین ایران بازمی آورد.

هدف نویسنده بررسی تطبیقی این دو اسطوره مانوی و ایرانی است که در آن به سه نکته مهم دست یافته است: ۱- کاوس ازنمونه های نخستین انسان در شاهنامه است. ۲- کارکرد رستم در برگرداندن نور برگرفته از اساطیر مانوی است. ۳- جگر دیو سپید زندان نور است که با چکاندن خون آن به چشم کاوس، نور آزاد می شود و کاوس بینا می گردد.

کلید واژه

دوشیزه روشنی، مهرایزد، نخستین انسان, کاوس، رستم، جگر دیوسپید.

مقــــدمه: «دوشیزه روشنی» یکی از اسطوره های آیین مانی است که کارکرد ویژه او بازگرداندن نور ربوده شده توسط دیوان است. دیوان نور را از سرزمین روشنایی ربوده، به سرزمین تاریکی برده و در درون خود زندانی کرده اند. دوشیزه روشنی برای بازگرداندن نور، خود را برهنه به دیوان نشان می دهد، به آنها انزال دست می دهد، نور ربوده شده همراه انزال شان بیـرون می ریزد. دوشیزه روشنی نورها را جدا می کند و به سرزمین روشنایی برمی گرداند.

در آغاز آفرینش مانوی، اهریمن، شاهزاده تاریکی به سرزمین روشنایی می تازد، در این هجوم نیروهای تاریکی بر نیروهای روشنی چیره می شوند، انسان نخستین و همراهانش از اهریمن شکست می خورند و اسیر دیوان می شوند. دیوان نور انسان نخستین و همراهانش را می بلعند، این نور جذب دنیای تاریکی می شود و همواره در رنج و سختی به سرمی برد.

انسان نخستین که نور خود را از دست داده، در ژرفنای تاریکی بیهوش می افتد و پس از به هوش آمدن، درخواست یاری می کند. زروان، پدر بزرگی، به همراه مادر زندگی، برای کمک به او نیروهای روشنی ازجمله دوشیزه روشنی و مهر ایزد (روح زنده) را گسیل می کنند. در راه رسیدن به انسان نخستین، مهر ایزد خروشی برمی دارد و انسان نخستین به او پاسخ می گوید که در فرجام به رهایی انسان نخستین، برگرداندن نور به او و بازگشت به سرزمین روشنایی می انجامد.

«رستــــــم» نیز در گذر از هفت خان برای نجات کاوس و ایرانیان که در جنگ تاریکی با روشنی شکست خورده ، در چنگ دیو سپید اسیر شده و نور دیدگان خود را از دست داده اند، با یاری نیروهای روشنی با نیروهای تاریکی می جنگد و بر آنها پیروز می گردد. رستم در سر راه خود دو هدف دارد: کاوس را نجات داده و نور را به دیدگان او برگرداند، دیوان را شکست داده، زندانی کند و آنها را از بین ببرد.

رستم با راهنمایی پدر و مادرش به راه می افتد. هنگامی که به شهر می رسد، رخش خروشی برمی دارد، کاوس خروش رخش را پاسخ می گوید که در پایان به نجات کاوس می انجامد. اما رستم باید به جنگ دیوسپید برود و او را بکشد، آنگاه جگر او را بیرون بکشد و خونش را در دیدگان کاوس بچکاند تا او بینا گردد. رستم با این کار بینایی را به کاوس بازمی گرداند و در پایان، آنها به سرزمین ایران بازمی گردند.

هدف این پژوهش بررسی تطبیقی نمونه ای از اسطوره های مانوی وایرانی است، بدان امید که پاسخی شایسته برای سه پرسش زیر بیابد:

۱ آیا کاوس نیز در شاهنامه می تواند از نمونه های نخستین انسان باشد؟

۲ با توجه به آنکه بازستانی نور به دست رستم از دیوان، در اساطیر ایرانی پیشینه ای ندارد،آیا این داستان برگرفته از اساطیر مانوی است؟

۳ چه پیوندی بین جگر دیوسپید و نور چشم کاوس وجود دارد؟

کاوس و نخستین انسان(۱)

کاوس راهی مازندران می شود و قصد جنگیدن با دیوان مازندران را دارد زیرا مازندران جایگاه دیوان و دنیای تاریکی است:

چه آن خانه دیو افسونگر است طلسم ست وبندست و جادوپرست

(فردوسی،۱۳۷۰: ۲/ ۱۰/ ۱۱۵)

او و سپاهیانش به دروازه شهر می رسند:

زن و کودک و مـرد با دستــــوار نیافت از سر تیـــغ او زینــــهار

همی سوخت و غارت همی کرد شهر بیالود بر جای تریاک زهـــــــر

(همان: ۲/ ۱۳/ ۵- ۱۷۴)

خبر هجوم کاوس به شاه مازندران می رسد. او یکی از دیوان را به نام سنجه به سوی دیو سپید می فرستد تا خبر هجوم ایرانیان را به او برساند. دیوسپید با شنیدن سخنان سنجه به راه می افتد و به مازندران می آید:

شب آمد یکی ابـــر شد با سپاه جهان کرد چون روی زنگی سیاه

چو دریای قارست گفتی جهان همه روشناییش گشته نهـــــــان

یکی خیمه زد بر سر از دود وقیر سیه شد جهان چشم ها خیر خیر

(همان؛ ۲/۱۵/ ۶-۱۹۸)

هجوم دیوسپید یادآور هجوم اهریمن در آغاز آفرینش، در اساطیر ایرانی است: اهــــریمن با همه نیروهای دیوی به جنگ روشنایی برخاست.( بهار،۱۳۸۰: ۵۲) … او آن تاریکی را که باخود داشت در آسمان آورد و آسمان را به تاریکی بیامیخت (راشد محصل، ۱۳۶۶: بخش۱, بند۳۳) … و جهان را به هنگام نیمروز به سختی تیره کرد همانند شب تیره، آسمان زیر و زبر زمین را تاریکی فراگرفت.(بهار، ۱۳۸۰: ۵۲).

و همچنین یادآور هجوم اهریمن در آغاز آفرینش، در اساطیر مانوی است: اهریمن یا شاهزاده تاریکی، فرمانروای سرزمین تاریکی بر سرزمین روشنی می تازد و این آغاز نبردی میان تاریکی و روشنی است. اهریمن با عناصر پنجگانه اش(۲): دود، آتش، تاریکی، زهر و مه به سرزمین روشنی هجوم آورد، خودش را به آنها مجهز کرده و آنها را سپر خود قرارمی دهد.(الندیم، ۱۳۸۱: ۳۹۳)(۳).

به هرروی دیو سپید در این جا خود اهریمن و یا نمادی از اهریمن است، نبرد آسمانی او با اهـــورا مزدا به نبردی زمینی دگرگون شده و به جنگ روشنی و نور آمده است. بازتاب هجوم دیوسپید همراه با نیروهای تاریکی بر سرزمین روشنی در شاهنامه این گونه است:

چوبگذشت شب روزنزدیک شد جهانجوی را چشم تاریک شد

زلشکر دو بهره شده تیره چـــشم سرنامداران شده پر ز خــــشم

وز ایشان فــــراوان تبه کرد نیــــز نبود از بدِ بخت مانند چـــیز

چو تاریک شد چشم کاوس شاه بدآمد زکــــــــردار او برسپاه

(فردوسی،۱۳۷۰: ۲/ ۱۵/ ۲۰۲-۱۹۹)

در اساطیر ایرانی نیز پس از هجوم آغازین اهریمن:

هنگامی که کیومرث از خواب بیدار می شود، جهان را همانند شب تیره وتار می بیند.(بهار، ۱۳۸۰: ۵۳)… و او در سایه (تاریکی بیکران) افتاده است.(۴) (

West, 1897: 9; 32,10

) اهریمن یک هزار دیو مرگ کردار برکیومرث می فرستد… و از تن کیومرث روشنی بیرون می رود همانند آهن گرمِ سرخ شده ای که بر آن پتک بزنند و سیاه شود.(بهار،۱۳۸۰: ۷۰).

و همچنین در اساطیر مانوی:

اهریمن به جنگ انسان نخستین می آید، پس زمان درازی با هم می جنگند، اهریمن بر او چیره می شود، نورش را می بلعد و با نیروهای تاریکی او را زندانی می کند.(الندیم، ۱۳۸۱: ۳۹۳)(۵).

نخستین نبرد روی می دهد؛ در اساطــــیر ایرانی روشنی از تن کیومرث، نخستین انسان، بیرون می رود و او سیاه می شود. در اساطیر مانوی تاریکی بر روشنایی چیره می گردد، انسان نخستین و همراهان او از نیروهای تاریکی شکست می خورند، اسیر دیوان می شوند و آن ها با بلعیدن نور انسان نخستین با شادمانی دست از تازش می کشند. در شاهنامه نیز دیوسپید با نیروهای تاریکی پس از حمله برکاوس و ایرانیان، نور چشم هایشان را می رباید و آنان را زندانی می کند:

که شاه و دلیران ایران سپاه نه خورشید بینند روشن نه ماه

به کشتن نکـردم بروبـــر نهیب بدان تا بداند فــــراز از نشیب

به زاری وسختی برآیدش هوش کسی نیز ننهد برین کارگوش

(فردوسی، ۱۳۷۰: ۲/ ۱۷/ ۲۱-۲۱۹)

با نگرش بر نوشته های بندهش و اساطیر مانوی که در آن از انسان نخستین سخن به میان آمده (این انسان در هجوم آغازین اهریمن ِا شاهزاده تاریکی نور و روشنایی خود را از دست می دهد و از اهریمن شکست می خورد.) می توان کاوس را یکی از نمونه های نخستین انسان در شاهنامه پنداشت، زیرا او نیز همانند کیومرث و نخستین انسان، مورد هجوم نخستین تازش اهریمن و دیوسپید با نیروهای تاریکی قرار می گیرد و نور و روشنایی ازاو ربوده می گردد.

هجوم آغازین اهریمن در اساطیر ایرانی، مانوی و شاهنامه با آوردن تاریکی بیکران همراه است. این تاریکی تمام دنیای اهورایی را دربرمی گیرد، برروشنایی چیره می شود و نور را از انسان نخستین: کیومرث در اساطیر ایرانی، انسان قدیم در اساطیر مانوی و کاوس در شاهنامه می رباید و نور در درون اهریمن زندانی می شود. اکنون به نجات دهنده ای نیازاست تا اهریمن و دیوان را شکست دهد، نور را آزاد کند و به انسان نخستین و اهوراییان برگرداند، این نجات دهنده در اساطیر مانوی دوشیزه روشنی و مهرایزد و در شاهنامه رستم است.

رستم؛ دوشیزه روشنی و مهرایزد

پس ازآن که کاوس و ایرانیان نور دیدگان خود را از دست می دهند و در چنگ دیوسپید زندانی می شوند،کاوس برای رستم پیامی می فرستد و از او درخواست کمک می کند:

کنون چشم شد تیره و خیره بخت نگونسار گشته سرتاج وتخت

چنین خسته در چنگ آهــــرمنم همی بگسلد زار جــــان از تنم

(فردوسی، ۱۳۷۰: ۲/ ۱۷/ ۹- ۲۲۸)

در اساطیر مانوی بین سرزمین روشنی و تاریکی جنگی درمی گیرد، نیروهای تاریکی برای تاختن به سرزمین روشنی باهم ستیزه می کنند. پس از تاختن، نور را می ربایند و روشنی به دنیای تاریکی می پیوندد. این روشنی در درون دیوان زندانی می گردد و در رنج به سر می برد تا این که فرشته ای آن نور را نجات می دهد، نام این فرشته دوشیزه روشنی است:

دخت محبوب پدر(۶)

خجسته دوشیزه روشنی

که با زیبایی وصف ناپذیرش

نیروهای سرشار از پلیدی را

شرمسار همی کند.(آلبری، ۱۳۷۵: مزامیر بما، ۲۱۹).

دوشیزه روشنی برهنه می شود، زیبایی خود را به دیوان نشان داده و آنان را فریب می دهد. پاره های نوری را که دیوان دزدیده و در درون خود زندانی کرده اند، از راه انزالشان رها می شود، او نورها را آزاد کرده و دوباره به سرزمین روشنی برمی گرداند(هدایت، ۱۹۴۳: بخش۱۶, بند۳۸-۳۰).

چنین است راه پدر، که فرزند برومندش را گسیل کرد

و او از تن خویش، دوشیزه روشنی را فرازآفرید

به پنج نیرو زیناوند،

آماده نبرد با پنج مغاک تاریکی.

چون نگهبان در مرزهای روشنی ایستاد

دوشیزه خود را –کزروح اوست- بدان ها نمود؛

آنان در مغاک خویش به جنبش افتادند

و خواستند خود را به سوی او فرازکشند

دهان گشودند و خواستند ببلعندش.

او قدرت آن دوشیزه را گرفت و بر آن ها گستراند

همچون تور بر ماهیان

اورا چون باران برآنان فرود باراند

همچون ابرهای پاک باران زای

خرد را چون آذرخش تیزتک در آن ها فرو راند

در اندام های درونی شان خزید

همه آنان را به بندکرد

همه آن دژآگاهان را.( آلبری، ۱۳۷۵: مزامیر بما, ۲۲۳).

همانگونه که در این جا پدر (زروان، شهریار بهشت روشنی) دوشیزه روشنی را برای نبرد به سوی اهریمن و دیوان روانه می کند، در شاهنامه نیز پدر رستم (زال، نمادی از زروان) برای نجات کاوس و ایرانیان او را به سوی دیو سپید و دیگر دیوان می فرستد:

که شاه جهان در دم اژدهاست به ایرانیــــان بر چه مایه بلاست

همی رخش را کرد بایدت زین بخواهی به تیغ جهان بخش کین

(فردوسی، ۱۳۷۰: ۲/ ۱۸/ ۹- ۲۳۸)

در اساطیر مانوی مادر زندگی فرزندانش را برای نجات انسان نخستین می فرستد، در شاهنامه نیز رودابه، مادر رستم همراه با زال پدرود کننده فرزند برای نجات کاوس است:

بیامد پــر از آب رودابه روی همی زاربگریست دستان بر اوی

به پدرود کردنش رفتند پیش که دانست که ش باز بیننــد بیش

(همان: ۲/۲۰/ ۲-۲۷۱)

دوشیزه روشنی بنیاد اساسی گرفتن نور از دیوان است. از آن جایی که رستم نیز تا این زمان هنوز هیچ زنی را به پیکر خود راه نداده است، می توان او را ازاین نظر با دوشیزه روشنی همسان دانست، اما دوشیره روشنی در نبرد تن به تن با دیوان کارکردی ندارد بلکه جایگاه خود را به روح زنده (مهرایزد) می دهد تا او در نبردی پهلوانانه، انسان نخستین را نجات دهد و نور را به او و سرزمین روشنی بر گرداند:

چون انسان نخستین به جنگ خویش پایان بخشید،

پدر دومین فرزندش (روح زنده) را گسیل کرد.

او فراز آمد و برادرش را یاری داد تا از مغاک برون شود

او همه این جهان را از آمیزه ای بساخت:

آمیزه ای از نور و ظلمت.

او همه نیروهای مغاک را در ده آسمان و هشت زمین گستراند

زمانی آنان را در این جهان بست

و این منزلگاه را زندان همه نیروهای ظلمت کرد

تا برای روح (نور) بلعیده شده آنان

مجال پالایش بود.(آلبری، ۱۳۷۵: مزامیر بما، ۲۲۳).

دریک دگرگونی نقش غنائی اسطوره دوشیزه روشنی به یک نقش حماسی دگرگون می شود و مهر ایزد ساخته و پرداخته می گردد. رستم در شاهنامه این دو نقش را با هم عهده دارد. در کردار او دو آرمان وجود دارد:

– بازستانی نور برای بینایی چشم کاوس (کارکرد دوشیزه روشنی).

– ازبین بردن دیوان، زندانی کردن و کشتن آن ها (کارکرد مهرایزد).

رستم با بدرقه پدر و مادر راهی مازندران می شود. او در مسیر هفت خان گام می نهد و نبرد بین تاریکی و روشنی آغاز می گردد، همانند نبرد مهرایزد با دنیای تاریکی:

روح زنده آنگاه خواهدآمد

یار روشنی بود

اما رایزنان مرگ و تاریکی را، در جایگاه ویژه بمیراند

تا شاید هماره درآن جا به بند بوند.

جز این چگونه توان دشمن را به بندکرد؟

زیرا نور نه پذیرای او، که بیگانه با اوست

و نه هرگز او (شهریار تاریکی)

خواهد توانست از سرزمین تاریکی بگریزد.

چه، او نمی تواند

جنگی بزرگ تر از نبرد پیشین به راه اندازد.(همان: مزامیر بما،۲۲۳).

در گذر از هفت خان، در رخش خان نخست شیری را از پا درمی آورد. در خان دوم رستم با یاری میش اهورایی بر تشنگی دیوآفریده پیروز می گردد و در خان سوم اهریمن یکی از دستیاران خود، اژدها را با نیروهای تاریکی به جنگ رستم می فرستد:

دگرباره چون شد به خواب اندرون زتاریکی آن اژدهـــا شد برون

(فردوسی، ۱۳۷۰: ۲/ ۲۶/ ۳۴۸)

وقتی که رخش، رستم را از خواب بیدار می کند تاریکی آنقدر سنگین است که رستم چیزی جز سیاهی و تیرگی نمی بیند:

بیابان همه سر بسر بنگرید بجز تیرگی شب، به دیده ندید

(همان: ۲/۲۷/ ۳۵۱)

برای بار سوم که اژدها به جنگ رستم می آید، جهان آفرین با نیروهای روشنی رستم را یاری می دهد و جهان را آنگونه روشن می کند که دیگر تاریکی زمین، اژدها را در خود پنهان نمی کند و رستم او را از پای در می آورد:

چنان ساخت روشن جهان آفرین که پنهان نکرد اژدها را زمین

بدان تیـــــرگی رستم او را بدید سبک تیغ تیز از میان برکشید

(همان: ۲/۲۷/ ۴- ۳۶۳)

اهریمن نیروهای تاریکی خود را بر کاوس و همراهانش گسیل می دارد، آن ها کور شده و نور دیدگان خود را از دست می دهند، اما رستم بر تاریکی پیروز می شود و بدون آنکه نور دیدگان خود را از دست بدهد از دنیای تاریکی می گذرد همانند دوشیزه روشنی که میوه های کورکننده دیوان را می چشد و هنوز بیناست:

آه، دوشیزه ام، محبوبم، ای آتش زنده!

اگر نگهبانم بوی، خویشتن نثارت کنم!

… تو میوه های کورکننده اش را چشیدی

و همچنان بینایی.(آلبری، ۱۳۷۵: مزامیر پراکنده،۱۲).

رستم پس از گذشتن از سرزمین تاریکی و کشتن اژدها به خان چهارم می رسد، او دراین خان با زن جادو که فرستاده اهریمن است روبه رو می شود، در این خان رستم با یاری خداوند مهر که یادواره ای از اسطوره مهرایزد در راه نجات انسان نخستین است، زن جادو را ازبین می برد:

ندانست کاو جادوی ریمن است نهفته به رنگ اندر آهرمن ست

… چو آواز داد از خداوند مهـــر دگرگونه تر گشت جادو به چهر

(فردوسی، ۱۳۷۰: ۲/ ۳۰/ ۴۱۰، ۴۰۸)

رستم بار دیگر پس از کشتن زن جادو، در آغاز خان پنجم به سرزمین تاریکی بسیار وحشتناکی می رسد:

همی رفت پویــان بجایی رسید که اندر جهان روشنایی ندیــد

شب تیره چون روی زنگی سیاه ستاره نه پیدا، نه خورشید وماه

تو خورشید گفتی به بند اندرست ستاره به خمّ کمند انـــدرست

(شاهنامه؛ ۲/۳۱/ ۲-۴۲۰)

رستم نیز مانند دوشیزه روشنی این تاریکی بیکران را پشت سر می گذارد بی آنکه مانند کاوس بینایی خود را از دست بدهد. این دوگانگی در اساطیر مانوی از آنجا سرچشمه می گیرد که مانی برای روان ناآگاه، اصطلاح «انسان قدیم» و برای روان آگاه، «انسان نو»(۸) را به کار می برد. روان آگاه که ساختار آفرینش او از نور و دارای بنیادی نیک است، تنها در صورت بروز نیروهای اهریمنی درونی و یا نفوذ اهریمن در او، دچار فراموشی می شود و دست به کارهای اهریمنی می زند و با این کردار اهریمنی نیروی ایستادگی در برابر روان تاریک را از دست می-دهد.

در واقع در نبرد تاریکی و روشنایی شاهنامه، کاوس نماد روان ناآگاه انسان قدیم است و رستم نیزکه نماد روان آگاه انسان نو است، در اثر غفلت و فراموشی دست به گناه می آلاید، هنگامی که او از سرزمین تاریکی می گذرد وبه سرزمین روشنی می رسد، گیاهان و خویدی راکه از نورهای آزادشده تن دیوان روییده است (هدایت، ۱۹۴۳: بخش۱۶، بند ۳۶-۳۵) لگدمال می کند و گوش های دشتبان، نگهبان نور، را می کند، دچار گمراهی شده است. بنابراین خود نیز به دیوی سیاه، اژدها و اهریمنی دگرگون می شود آنگونه که نگهبان نور او را توصیف می کند:

بدوگفت: مردی چو دیو سیاه پلنگینه جوشن، از آهن کــــلاه

همه دشت سرتاسر آهرمن ست وگر اژدهـــا خفته در جوشن ست

برفتم که اسپش برانم زکشت مرا خود به آب و به گندم نهشت

مرا دید برجست و یافه نگفت دوگوشم بکند و همانجا بخفت

(فردوسی، ۱۳۷۰: ۴۱-۴۳۸)

این آمیختگی تاریکی در روشنایی نشان می دهد که در هر نیروی اهورایی، رگه¬هایی از اهریمن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.