پاورپوینت کامل مکتب قسطنطنیه در آستان? ظهور اسلام ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مکتب قسطنطنیه در آستان? ظهور اسلام ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکتب قسطنطنیه در آستان? ظهور اسلام ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مکتب قسطنطنیه در آستان? ظهور اسلام ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

در قرن ششم میلادی مرکز مسیحیت ناگهان جابه‌جا شد. از آن پس به‌مدت چندین قرن، مرکزیّت در شرق قرار گرفت، جایی که در آن بازار اندیشه‌های کلامی داغ بود و نحله‌های گوناگون دینی ظهور می‌کرد.

ترجمه و تحقیق محمدجواد محمدی*

در قرن ششم میلادی مرکز مسیحیت ناگهان جابه‌جا شد. از آن پس به‌مدت چندین قرن، مرکزیّت در شرق قرار گرفت، جایی که در آن بازار اندیشه‌های کلامی داغ بود و نحله‌های گوناگون دینی ظهور می‌کرد. آن نحله‌ها تا امروز نیز باقی مانده‌اند. درحالی‌که سرزمین‌های بربر در غرب مسیحی غرق در تاریکی فکری و فرهنگیِ اوایل قرون‌وسطی بودند، مشرق با مجادلات کلامی‌اش می‌درخشید، چالش‌های سخت دینی برپا می‌کرد، آیین عبادی خاصّ خود را طرح‌ریزی می‌کرد و دیرها و کلیساها می‌ساخت. در قرن پنجم، پایتخت مسیحیت در این خطّه از عالم قرار داشت. دو اثر متعلّق به این دوره، تا امروز بیانگر شکوه امپراتوری روم شرقی است: یکی کلیسای جامع سنت‌سوفی [ایاصوفیه]۱ در قسطنطنیه که موقوف امپراتور ژوستینیان۲ در سال ۵۳۷ بود، و دیگر قانون ژوستینیان۳ که جامع همه قوانین امپراتوری و زیربنای حقوقی جامع مدنی و دینی اروپا بود. قرن ششم از چند جهت اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد. بذر انشقاقِ سال ۱۰۵۴ که جدایی مسیحیت شرقی (ارتدوکس) و غربی (کاتولیک) را به‌بار آورد، از همان زمان کاشته شد. مسیحیت هنوز یکی بود امّا از این پس، دو هویت متمایز را در خود جای می‌داد. کلیسای شرقی نیز در درون خود شاهد دو دستگی‌های دینی‌ای بود که تا امروز پابرجاست. آیا این دودستگی‌ها فقط لفّاظی‌های کلام و الهیات بود؟ شاید اکنون که هزاروپانصد سال گذشته، مسائل را اینگونه ببینیم، امّا باید تلاش کنیم که خود را در فضای مسیحیان پایان عهد باستان قرار دهیم، مسیحیانی که با شور و حرارت می‌کوشیدند تا معمّای خدایی را که در قالب انسانی عیسی مسیح درآمده بود، معلوم کنند. ریش دودستگی‌ها به قرن چهارم و پنجم بازمی‌گشت. شرقی‌ها پس از آنکه بر سر ماهیت اقانیم ثلاثه۴ که اجزاء تشکیل دهند تثلیث‌اند، به‌جان‌هم افتادند، پی دانستن این مطلب رفتند که چگونه انسان و خدا در عیسی مسیح اتحاد یافته است. آپولیناروس۵، اسقف لاذقیّه در شام، آغازگر نحله‌های غیرقانونی مسیح‌شناسی بود که الهیات شرق را زیر و رو کرد.

***

و امّا در مقول رستگاری

از نظر آپولیناروس، مسیح تمام ابعاد یک انسان را به خود نگرفت، به این معنا که او مثل ما انسان‌ها از روح انسانی برخوردار نبود. مخالفانش در مقابل می‌پرسیدند که اگر [قبول داریم که] در انسان فقط آن بخشی رستگار می‌شود، که مسیح به خود گرفته و از وجود انسانی دریافت کرده است، پس در این صورت تکلیف رستگاری انسان چه می‌شود؟۶

نظری آپولیناروس که به‌ویژه الهیون انطاکیه را می‌آزرد، چندین بار محکوم شد. از اینجا بود که به‌تدریج در قرن پنجم نظری دو ماهیتی بودنِ [عیسی]، یعنی ماهیت انسانی و الهی که در شخص مسیح وحدت‌ یافته، پیراسته و دقیق شد. این تحوّل چندان هم بی‌دردسر پیش نرفت. نسطوریوس۷ اسقف قسطنطنیه از سال ۴۲۸، به تمایز بین دو ماهیت، بیش از حدّ بال‌وپر داد، و به این مسئله که کلمه‌الله [مسیح] رنج و مصیبت کشیده باشد، خدشه وارد کرد. وی همچنین عنوان «حامل خداوند»، به زبان یونانی «تئوتوکاس»۸ را از مریم عذرا دریغ کرد؛ چه، او فقط انسانی را زاده بود. این نظریه به‌محض شکل‌گیری، عکس‌العمل‌های تندی را در قسطنطنیه، رم و به‌ویژه در اسکندریه، برانگیخت. در مقابلِ نسطوریوس، اسقفی به نام سیریل۹ قرار گرفت که معتقد بود کلمه‌الله خود را تا موقعیت انسان فروکاسته و واقعاً رنج کشیده است. او تا آنجا پیش رفت که گفت انسان و خدا در عیسی مسیح به گونه‌ای اتحاد یافته‌اند که یک ماهیت واحد را ساخته‌اند.

شورایی خالی از اسقف

در رم، پاپ سلستین۱۰ که توسّط سیریل در جریان این منازعات قرار گرفته بود، نسطوریوس را محکوم کرد. طرفداران نسطوریوس خشمگین شدند. امپراتور تئودوس دوّم۱۱ شورایی را برای سال ۴۳۱ به شهر اِفسوس فراخواند. در آن سال، سیریل که برای خاتمه دادن به انحراف نسطوری عجله داشت، بدون اینکه منتظر اسقف‌های شرقی و نمایندگان رم بماند، در بیست‌ودوّم ژوئن شورا را افتتاح کرد. نسطوریوس محکوم شد. اسقف‌های شرقی که چند روز پس از ختم شورا رسیدند، این تصمیم را نپذیرفتند و عَلَم مخالفت برافراشتند. در سال ۴۳۳، توافقی صورت گرفت که درگیری‌ها را تا حدودی فرونشاند۱۲ امّا دوباره در حدود سال‌های ۴۴۷ و ۴۴۸، کار بالا گرفت. در این ایام، یوتیخوس۱۳، راهبی از قسطنطنیه، عقید ارتدادی تک‌ماهیتی بودن مسیح [مونوفیزیسم] را نشر داد که ریشه‌های آن از موضعِ فکری سیریل فراتر می‌رفت و به مشرب آپولیناروس می‌رسید. اگر عیسی پیش از اتحاد از دو ماهیت انسانی و الهی تکوین یافته باشد، [بعد از اتحاد] فقط ماهیت الهی او در مسیح باقی مانده است.

آغاز بحران در شرق

در پی این امر، درگیری‌های تازه‌ای پدید آمد. در رم، پاپ لئون اوّل دربار مسئل موضع‌گیری کرد و برای اسقف قسطنطنیه سندی موسوم به «رساله‌ای برای فلاوین»۱۴ ارسال کرد که خلاصه‌ای از نگرش وی را ارائه می‌داد. در سال ۴۵۱، شورایی به کالسدوان در نزدیکی قسطنطنیه فراخوانده شد. مفاد سند «رساله‌ای برای فلاوین» به تصویب رسید. امّا این امر از بحران جدیدی که شورای کالسدوان در شرق به راه انداخت، جلوگیری نکرد، بحرانی که تا قرن هفتم استمرار داشت. شکاف‌ها و پارگی‌هایی که این شورا ایجاد کرد، اثرش تا امروز همچنان مشهود است. بخش بزرگی از کلیساهای شرق نتایج شورای کالسدوان را نپذیرفتند و بر ردّ آن همواره پافشاری کردند. این‌گونه شد که در قرن پنجم، شاهنشاهی ایران به مکتب نسطوری گروید.

در قرن ششم، شام، مصر، ارمنستان، و اتیوپی به مونوفیزیسم روی آوردند. مسیحیانی که نظریه کالسدوان را پذیرفتند، در جناح «طرفداران امپراتوری» که به زبان سریانی۱۵ «ملکانیون»۱۶ خوانده می‌شوند، گرد آمدند، جناحی که مستظهر به قدرت امپراتوری بود.

ملکه تئودارا۱۷ در پشت صحنه

تلاش امپراتوران برای حذف گروه مخالف یعنی ضدّ-کالسدوان‌ها بی‌ثمر بود. در سال ۴۸۲، امپراتور زنون۱۸ همگان را به وحدت حول محور هِنوتیک۱۹ فراخواند. هنوتیک فرمانی بود که نسطوریوس و یوتیخوس را توأمان محکوم می‌کرد. جانشین زنون، آناستازیوس۲۰ (۵۱۸ ، ۴۹۱) اقدامات وی را پی گرفت. امّا نه مونوفیزیت‌ها و نه کالسدوانی‌ها، هیچکدام فرمان هنوتیک را نپذیرفتند. در همین اثنا، مونوفیزیسم گسترش می‌یافت و به برکت سِوِروس انطاکی۲۱ که با ردّ تندروی‌های یوتیخوس، چارچوبی نظری به آن بخشیده بود، در شام و فلسطین به‌رسمیت شناخته شد. امپراتور ژوستینیان۲۲ (۵۶۵ ،۵۲۷) به تناوب، سیاست سرکوب و تلاش برای وحدت را پیش می‌گرفت. او ابتدا تحت تأثیر همسرش تئودورا سیاست ایجاد وحدت را آزمایش کرد. در نشستی نامتجانس و ناهمگون، ارتدوکس‌ها و مونوفیزیت‌ها را گرد هم آورد و در پانزدهم مارس سال ۵۳۳، اعتقادنامه‌ای را مقرّر داشت که رعایت حال مونوفیزیت‌ها را می‌کرد. امّا آنان بر لجاجت خود در ردِّ هرگونه آشتی با کالسدوانی‌ها پافشاری کردند. پس ژوستینیان به خشونت روی آورد و سرکوب پلیسی به راه انداخت. سپس در حدود سال‌های ۵۴۳ و ۵۴۴، دوباره به اقدامی آشتی‌جویانه مبادرت ورزید. وی فرمانی را توشیح کرد که متون موسوم به «سه فصل»۲۳ را محکوم می‌کرد. «سه فصل» مجموعه‌ای از متونی است منسوب به سه نویسنده۲۴ که نزد آنان رگه‌هایی از گرایش نسطوری دیده می‌شود. نه‌تنها مونوفیزیت‌ها از موضع خود ذرّه‌ای عدول نکردند، بلکه غرب هم علیه محکومیت «سه فصل» شورید. ژوستینیان که شتاب داشت قضیه را فیصله دهد، شورای جامعی را به قسطنطنیه فراخواند. برگزاری این شورا از ۵ می تا ۲ ژوئن ۵۵۳ به طول انجامید. ژوستینیان با گرفتنِ تأیید پاپ ویژیلوس۲۵، همان پاپی که هفت سال پیش به ربودن و حبس او اقدام کرده بود، نظریات خویش را به تصویب شورا رساند. این شورا نیز مونوفیزیت‌ها را که به چیزی کمتر از محکومیت شورای کالسدوان رضایت نمی‌دادند، آرام نکرد. ژوستینیان سیاست سرکوب را از سر گرفت، امّا این کار هم به یمن اقدامات یعقوب البرادعی۲۶ که با شکیبایی به بازسازی جناح کشتار شد مونوفیزیت‌ همّت گماشت، نتیجه زیادی به‌بار نیاورد.

سرآغاز یک آیین عبادی غنی

به موازات پیشرفتِ رهبانیت شرقی، فرهنگ مسیحی نیز در این نخستین عهد بیزانسی بسط می‌یافت. امپراتوران خود را در موضع حامیان مسیحیت قرار می‌دادند و مراقب بودند تا هر گونه بروز و ظهوری از ارتداد و انحراف را، در صورت لزوم با توسّل به زور نابود کنند. جهان مسیحیت به پنج پاتریارک‌نشین۲۷ تقسیم شده بود: رم، قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم.

تدین بیزانسی شکل خاص خود را به‌دست می‌آورد و آئین عبادی آن در آغاز راه برای کسب غنا و راز آلودگی‌ای بود که تا امروز حفظ کرده است. تقدیس نقوش و شمایل‌ها رشد پیدا کرد. در پایان این قرن ششم، به گفت هانری ایرنه مارو۲۸ در فصلی که در مجموع «تاریخ جدید کلیسا» نگاشته است: «ما از این پس، در قلب عصری کاملاً بی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.