پاورپوینت کامل تیغ و قلم و‌ خواجو ۴۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تیغ و قلم و‌ خواجو ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تیغ و قلم و‌ خواجو ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تیغ و قلم و‌ خواجو ۴۳ اسلاید در PowerPoint :

خواجوی کرمانی در مجال اقامت در شیراز، رسائلی نوشت که در آنها به شیوه‌ مناظره از گفتگوهای ابر و خورشید و تیغ و قلم یاد کرده است. هرچند شاعران دیگری هم از مناظره بهره گرفته‌اند، خواجو این شیوه را دقیقا به سبب اقامت در شیراز و چالشی که میان این شاعر کرمانی و شاعران شیرازی درگرفته بود انتخاب کرده است. مناظره‌‌های خواجو هنوز انتشار نیافته و مناظره‌ تیغ و قلم از مناظره‌های خواندنی‌اوست.

خواجوی کرمانی در مجال اقامت در شیراز، رسائلی نوشت که در آنها به شیوه‌ مناظره از گفتگوهای ابر و خورشید و تیغ و قلم یاد کرده است. هرچند شاعران دیگری هم از مناظره بهره گرفته‌اند، خواجو این شیوه را دقیقا به سبب اقامت در شیراز و چالشی که میان این شاعر کرمانی و شاعران شیرازی درگرفته بود انتخاب کرده است. مناظره‌‌های خواجو هنوز انتشار نیافته و مناظره‌ تیغ و قلم از مناظره‌های خواندنی‌اوست.

این رساله در فهرست مکتوبات آثار مربوط به حوزه نسخ خطی به نام رساله یا مناظره «تیغ و قلم» است، درحالی که وارد متن رساله که می‌شویم، مناظره «شمع و شمشیر» است که نساخ یا کاتب، جمله یا جملاتی را که در آغاز و مقدمه این رساله است، به‌ اشتباه برداشت کرده و به جای «شمع و شمشیر»، «تیغ و قلم» بیان کرده است. ما معتقدیم به دلیل قرار گرفتن بین دو قله‌ بزرگ شعر فارسی، یعنی سعدی و حافظ و بعد تفاوت جغرافیایی کرمان و شیراز و مسائلی از این دست، خواجو با ملاحظات و وضع خاصی روبروست.

این رساله که در کرمان فراهم شده، به «امیر مبارزالدین» حاکم معروف آن خطه در دوره بعد از مغول، تقدیم شده است و می‌توان گفت که بین دو سفر اول و دوم خواجو به شیراز و در کرمان نوشته شده است. بعد از این رسایل است که خواجو به شیراز برمی‌گردد و پنج سال پایانی عمر خود را در شیراز و در دامنه کوه «خواجه حسین» سپری می‌کند و همان‌جا فوت می‌کند و دفن می‌شود.

پیداست که در اینجا دو عنصر وجود دارند که اگر اشتباه کاتب باشد که تیغ و قلم است وگرنه، شمع و شمشیر است. فضای مناظره کلا مصنوع است و براساس گونه‌ای اصرار خواجو بر فنی‌نویسی، دشوارنویسی، عبارات خوش‌آهنگ یا مسجّع را کنار هم آوردن و تصویرهای گوناگون است که می‌توان فهمید او در آفرینش تعبیرات و تصویرهای مربوط به شمع و شمشیر، چه اندازه مستقل عمل کرده و چه اندازه قلمش تواناست که این تصویرها را خلق کند. بداقبالی کسی مثل خواجو این است که کوه بلندی است در کنار کوه اورست و پیداست که دیده نخواهد شد. کسانی به بی‌انصافی و به نادرستی، خواجو را «نخلبند شعرا» گفته‌اند، به این اعتبار که آنچه او دارد عطر، اصالت و طراوتی ندارد، درحالی که این‌گونه نیست و نباید ما معلمان ادبیات، چنین بی‌انصافی‌هایی را تکرار کنیم یا اگر شنیدیم، سکوت کنیم. چون شاعری به این زیباسرایی و به این مغلق‌گویی و روان‌گویی کجا می‌تواند نخلبندی باشد که گل و گیاه مصنوعی درست می‌کند؟

رساله‌ «شمع و شمشیر» مثل هر مجموعه دیگری، طبیعتا با حمد خدا آغاز می‌شود و به اعتقاد و اعتبار اینکه ادیبان و شاعران ما هم موحد و خداپرست بودند و ترجیح می‌دادند و تبرّعاً و تبرکا اصرار داشتند که کار و سخنشان با حمد خداوند آغاز شود، پذیرفتنی و جا افتاده است. بنابراین بخش اول، تحمیدیه است: «الحمدلله الذی رَسِّعَه سوف السنه بجواهر تقدیر و تحمید»: سپاس خدایی را که شمشیر زبان را به جواهر حمد و بیان عظمت او آراست. می‌توان گفت این جزء براعت استهلال‌های زیباست که در آغاز کار، شاعر حرفی بزند که از همان‌جا متوجه شوید که کل ماجرا چیست. در ادامه می‌آید:

نشسته خداوند سیف و قلم

بر اورنگ شادی چو داوود و جم

در اینجا خواجو چون نمی‌توانسته بگوید سیف و شمع، سیف و قلم را آورده است و احتمالا کاتب یا نسخه‌نویس به اشتباه افتاده است و بر این حمل کرده است که این مناظره یا رساله، گفتگوی تیغ و قلم است نه تیغ و شمع یا شمع و شمشیر.

وقتی خواجو خود را در مقام معرفی می‌گذارد، می‌گوید: «چنین گوید فرازنده‌ این تیغ جهانسوز» یعنی خود را کسی می‌داند که این شمشیر قلم و بیان را از نیام بیرون کشیده است. بعد از آن از شمع یاد می‌کند که احتمالا کاتب به این قسمت توجه نکرده که نام اشتباه برای رساله انتخاب کرده است: «و زیِّن السماء الدنیا بزینه الکواکب و النجوم الثاقب».

تقدیم یک اثر ادبی

طبیعتا خواجو مجبور است یا در مقامی است که کتاب یا رساله را به ممدوحی تقدیم کند. سعدی، حافظ، فردوسی و… هم این کار را کرده‌اند. نباید اشتباه برداشت شود که تقدیم یک اثر ادبی به پادشاه به معنی خودفروشی، قلم به مزد بودن و خودکامگی است. در آن زمان بهترین جا برای نگهداری آثار نفیس، کتابخانه دربار بود و دربار هم بدون دلیل این آثار را نمی‌پذیرفت. کتاب باید به نام شاه می‌شد تا به بهانه اینکه ذکر معاصر مخلد این پادشاه در آن است، بخشی از کتابخانه شاهی به آن اختصاص داده شود و به همین دلیل است که خواجو این اثر را به امیر مبارزالدین محمد که اتفاقا آدم خوبی هم نیست، تقدیم می‌کند؛ ولی در همین‌جا هم نویسنده و شاعر رند و زرنگ مثل حافظ و خواجو از تعبیرات دوپهلو استفاده می‌کردند تا حرف خود را به شخصیت ظالم بزنند؛ مثلا ترکیب «خدایگان جبابره» که ظاهرا مثبت است، ولی در معنی یعنی بزرگ جنایتکاران است! در این رساله ابتدا حمد خداوند است، بعد معرفی ممدوح که کار به او تقدیم می‌شود و بعد معرفی مجلس بزم و بارگاه پادشاه که در اینجا بیشتر هنرورزی شاعرانه است تا گفتن واقعیت‌ها. بعد از آن به معرفی شمع می‌پردازد:

«سیمین بدنی، افسر زرین بر سر نهاده و به یک پای ایستاده، کوکبی ثاقب، راحلی راکب، کشوری دمساز، ساکنی تیزتاز، رخ‌افروخته‌ قامت افراخته، جگرسوخته‌ با جگر ساخته، نوشین لبی شکری، شکرلبی شجری، جادویی ثعبان‌نما، ثعبانی با ید بیضا، شوخی بر شاخی، شاخی در کاخی و…» آنگاه خود شمع شروع به رجزخوانی می‌کند که من کیستم. چون در مناظره دو طرف خودشان را معرفی می‌کنند که خلاصه معرفی شمع این است که می‌خواهد بگوید من حریف تاریکی هستم.

چون شمع شب‌افروز سخن کوته کرد

شمشیر سرافراز زبان کرد دراز

بعد از اتمام سخنان شمع، نوبت شمشیر است که رجز بخواند که با هجو شمع شروع می‌کند: «زیر لب گفت گر شمع، زبان‌آوری از سر ننهدر برخیزم و در حال سرش بردارم! منم سیف حیدر علوی، شجر گوهر مرتضوی، جعفر سفاح منصور، گوهر معدن سرور، سبزه باغ پیروزی، چراغدان جهان‌افروزی، آتش آبدار، آب آتشبار، حکاک مهره‌ گردن سروران، صدرنشین قلب دلاوران و…» بعد شمع را سرزنش می‌کند که: «تو کجا و ما کجا که از شرمت دختر زر نشسته برقعه‌پوش. تو روزکوری و چون خفاش هر شب به پرواز در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.