پاورپوینت کامل ایران به عنوان ایرانشهر ۹۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ایران به عنوان ایرانشهر ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایران به عنوان ایرانشهر ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ایران به عنوان ایرانشهر ۹۵ اسلاید در PowerPoint :
جواد طباطبایی اینبار در قریب به دو ساعت سخنرانی کوشید اساس طرح فکریاش را که بیش از ۳۰ سال است از زمان انتشار «درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» و حتی پیش از آن، مطرح کرده بود، در قالب نظریه «ایرانشهری» بیان و تشریح کند و به منتقدانی که این روزها کم نیستند نیز پاسخ بدهد.
تاریخ جهان با ایران آغاز میشود
عاطفه شمس- محسن آزموده: جواد طباطبایی اینبار در قریب به دو ساعت سخنرانی کوشید اساس طرح فکریاش را که بیش از ۳۰ سال است از زمان انتشار «درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران» و حتی پیش از آن، مطرح کرده بود، در قالب نظریه «ایرانشهری» بیان و تشریح کند و به منتقدانی که این روزها کم نیستند نیز پاسخ بدهد. او در بیست و چهارمین نشست از سلسله نشستهای ایرانشهری که در خانه گفتمان شهر و معماری برگزار شد هم انتقادهای تند و گزندهاش به نظام دانشگاهی در ایران را تکرار کرد و هم بر این اندیشه مرکزیاش تاکید کرد که واقعیت ایران و دولت ملی در ایران سابقهای کهن دارد و ربطی به پیدایش دولتهای ملی در اروپا ندارد. او حتی کوشید توضیح دهد که چرا در ایران مفهوم دولت ملی با وجود واقعیت تاریخی آن پدید نیامده و در انتهای بحثش منتقدان را آگاهانه یا ناآگاهانه مخالفان وحدت ملی ایران خواند و گفت ایشان حتی ممکن است ندانند اما مخالفتشان با ایرانشهر به تهدید این وحدت ملی میانجامد. آنچه میخوانید روایتی از این سخنرانی است:
اندیشه سیاسی در ایران سابقهای ندارد
دو-سه دههای بود که من بحث اندیشه ایرانشهری را مطرح و این اصطلاح را به کار برده بودم اما در شرایط خاصی از چند سال پیش، بیشتر به آن توجه شده است و حتی در فضای دانشگاهی درباره آن چند رساله نوشته شده است. اگر بگویم اکثر کسانی که درباره این بحث، صحبت میکنند تا حد زیادی به درستی نمیدانند درباره چه صحبت میکنند، اغراق نکردهام. من این اصطلاح را ۳۵ سال پیش در مقالهای درباره خواجه نظامالملک طوسی و اندیشه ایرانشهری در سیاستنامه او به کار بردم که بعدها به کتاب تبدیل شد. اما بحث من از کجا آمد. بحث اندیشه سیاسی در اروپا سابقهای طولانی دارد اما در کشور ما هیچ سابقهای ندارد. یعنی از زمان تاسیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی تا حدود سال ۱۳۳۰ اصلا اندیشه تدریس نمیشد و علم سیاست در ذیل حقوق عمومی فهمیده میشد. سطح علوم سیاسی در ایران آن دوران، بسیار پایین و رشته حقوق، دارای اهمیت بیشتری بود و به همین دلیل من نیز به این رشته گرایش پیدا کردم و در ایران، علوم سیاسی نخواندم. بعد از انقلاب، در سالهایی که درس من تمام شده بود و دفاع کرده بودم در یکی از مراکز دانشگاهی مهم فرانسه، گردهمایی گروه کوچکی بود که دریدا، جلسات آن را اداره میکرد و استادیاران و شاگردان و دوستان او از طیف چپ تا افراد غیرچپ و تا حدی لیبرال و چندنفری از دانشجویان دکترا یا مثل من که دفاع کرده بودند در آن شرکت میکردند. در سال ۶۳-۶۲ که من در این جلسات شرکت کردم، بحثهای جدیدی در اندیشه سیاسی در اروپا درگرفته بود مثل ماجراهای لهستان و متزلزل شدن کمونیسم، و هنوز دیوار برلین تخریب نشده و سوسیالیسم برجا بود اما در ایران وجود نداشت. بحرانهایی که در جنبش چپ در اروپا ایجاد شده بود و تاثیر آن در جریانهای لیبرال اروپایی از سوی دیگر و متزلزل شدن نظام تثبیت شده دانشگاهی اروپا، از دهه ۷۰ میلادی و ۵۰ خورشیدی به بعد سبب شد کسانی متوجه این بحران بزرگ لااقل در حوزه نظر شده و گردهماییهای ماهانهای را تشکیل دهند. من تنها ایرانی شرکتکننده در این جلسات بودم و وقتی از این جلسات بیرون میآمدم، پرسشم این بود که این بحثها به چه درد من و کشورم میخورد و اساسا بحرانهای اروپا، چه نسبتی به بحران من دارد؟ بعد به بررسی این موضوع میپرداختم که آیا ما نیز دارای بحران هستیم و آیا ما هم میتوانیم از سنخ اندیشیدن فلسفی درباره سیاست بهرهای بگیریم و برای ما چقدر مهم است؟ بنابراین، بعد از برگشتن به ایران به تدریج نوع اندیشیدن سیاسی آنها را درباره مسائل ایران به کار گرفتم.
دانش غرب در باب شرق در ذیل یک مفهوم، قابل بررسی نخواهد بود
غربیها وقتی درباره ما صحبت میکنند به ناچار ابزارهای خود را به کار میگیرند اما آیا این ابزارها قابل انتقال به ایران است و آیا میتوان بحث در باب تحول مفاهیم را از غرب فرا گرفت؟ اساسا مسائلی در ایران وجود دارد که با ابزارهای مفهومی غرب تا حد زیادی قابل توضیح نیستند و باید مانند صنعت گران چیره دست، ابزارهای غربی را مورد دخل و تصرف قرار دهیم و مفاهیمی مانند قدیم-جدید، رنسانس یا جهان باستان را در باب مفاهیم خود به کار ببریم. تا آن زمان جهان اسلام مطرح بود و از ایران به عنوان یکی از کشورهای آن نام برده میشد؛ در اینجا هنر ایرانی فصلی از هنر اسلامی و اندیشه ایرانی، بخشی از اندیشه جهان اسلام است. اگر کلی سخن بگوییم این مساله قابل درک است اما اگر موارد تاریخی خود را مطالعه کنیم، به نتایج اروپاییان نمیرسیم. این همان مطلبی است که ادوارد سعید نیز به آن رسیده بود. او معتقد بود دانش غرب در باب شرق، در ذیل یک مفهوم، قابل بررسی نخواهد بود. آنچه او در این باره مطرح میکرد از نظر ایدئولوژیک خوب بود اما به لحاظ علمی با وجود اینکه بر بسیاری از منابع و به زبان و ابزارهای دانش غربی مسلط بود، هیچ ارزشی درباره ما ندارد. اگر شرقشناسی آنچه باشد که ادوارد سعید گفته است، ایران، در ذیل شرق و جهان اسلام قرار نمیگیرد و من بعدها این تعبیر را به کار بردم که ما بیرون از جهان اسلام بودهایم. با بررسیهایی که انجام دادهام، برخلاف آنچه نویسندگان و مورخان غربی نوشتهاند، حتی آنهایی که ایران را میشناختهاند از کنار واقعیات تاریخی و تاریخِ فرهنگی ما عبور کردهاند. باید مرکز ثقل در باب ایران را از نظام دانش غربی به ایران منتقل کنیم. به همین دلیل میگویم دانشگاههای ما، هیچگاه ملی نبودهاند. دانشگاههای ما هنوز ملی نشدهاند و اساتید دانشگاههای ما حتی نمیتوانند از پایینترین سطح ایدئولوژی غربی، بالاتر صحبت کنند. به طور مثال هرگاه بحث از ایرانشهری میشود، میگویند این یک نظریه فاشیستی است در حالی که اندیشه و تمدن ایرانشهری، یک بحث کاملا علمی است. متاسفانه دانشگاههای ما در بومیترین نقطه، غیربومی هستند.
ایرانشهری یعنی تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی
بررسی موردی من در حالات و نوشتهها و آثار خواجه نظامالملک طوسی، که یکی از عالمان و امرای بزرگ ایرانی بوده، نشان داد که خواجه نظامالملک طوسی، صرفا یک کارگزار نبوده است؛ او با اینکه هم علوم روز را میدانسته و هم به علوم دینی تسلط داشته و هم بهشدت دیندار بوده ولی زمانی که در باب سیاست صحبت میکندتوجهش به ملیت است. او نخستین شخصی است که در باب اندیشه ایرانشهری، وارد شده است و با تفکیک نظامنامه شریعت از نظامنامه سیاست، طریق ایجاد دولت بر اساس نظامنامههای سیاسی را تدوین کرده است. بررسیهای بیشتر من توضیح میدهد که وقتی ایرانیها درباره سیاست صحبت میکردهاند، ایرانی حرف میزدند. نام این را ایرانشهری گذاشتهاند به معنای تداوم اندیشه ایرانی در دوره اسلامی. بنده این اصطلاح را از جایی وام نگرفتهام بلکه این واژه، در تمام منابع ایرانی آمده و در اینجا شهر به معنای دولت و ایرانشهر به معنای کشور و دولت ایران است. از اینجا به این بحث رسیدم که به تاسی از سیاستنامه، اسم آن را شریعت نامه گذاشتم. اساسا در سیاستنامهها، موضوع بحث، مناسبات قدرت سیاسی و در شریعتنامهها، شریعت و اجرای احکام شریعت است و اساسا ربطی به یکدیگر ندارند زیرا شریعتنامهها از سنخ سیاستنامهها نیستند. در دوران خلافت خلفای اموی و عباسی، چون شریعت با سیاست همگام شده بودند، اینگونه تعبیر میشد که اگر خلیفه فاسد هم باشد، چون احکام را اجرا میکند؛ پس فساد خلیفه، اشکالی نخواهد داشت. ایرانیان حتی زمانی که هنوز مذهب تشیع فراگیر نشده بود هم، ایرانشهری فکر میکردند یعنی مساله و اولویتشان، اداره دولت بود. البته اجرای احکام هم میکردند اما مساله ایرانشهری نیز از مهمترین اولویتها بود.
تعبیر «ایران» جعل رضاشاه نیست
همانطور که میدانید ما، دارای نگاه نقادی نسبت به خود هستیم که در بیرون از ایران کمتر وجود دارد. در بررسی بعضی از شریعتنامهنویسان بسیار مهمی که در منطقه فرهنگی ایران وجود داشتهاند از بصره و بغداد گرفته تا خراسان بزرگ، هیچ نویسندهای یافت نمیشود که در باب خلافت صحبت کرده باشد زیرا ساختار ذهنی ما با خلافت اصلا سازگار نیست و خلافت به عنوان شعوبیه در دیدگاه ایرانیان جایی ندارد. حتی شریعتنامهنویسان مهمی که در حوزه فرهنگی ایران بودهاند نیز در باب سیاستنامه نوشتههایی دارند، مثل ابوالحسن ماوردی، متفکر، فیلسوف و قاضیالقضات آل بویه که نخستین کتاب و نظریه منضبط خلافت را نوشته، او سیاستنامه هم نوشته، به این علت که از بغداد تا عراق عجم، نظام خلافت جواب نمیداد و نمیتوانست یک نظریه منسجم اساسی پیدا کند. ایران از ابتدا کشوری متفاوت و با نظام اندیشهای متفاوت نسبت به جهان عرب بوده است. ایرانشهر یا ایران زمین، یعنی ایران بزرگ فرهنگی و این محدوده جغرافیایی، از بخارا تا شامات و مصر را در بر میگرفته است. ایران، یک واقعیت تاریخی است؛ کافی است به تمام منابعی که از قرن دوم درباره تاریخ ایران نوشته شده مراجعه کنید حدود و ثغور ایران کاملا مشخص و روشن است. به همین دلیل، اگر به خصوص یک استاد تاریخ بگوید که ایران را رضاشاه ساخت و جعل اوست، بدان معناست که مرخص است، زیرا به هیچوجه چنین نیست و او نمیداند ایران تا زمان رضاشاه در زبانهای اروپایی «پرس» (پرشیا) خوانده میشد و بعدا به این نتیجه رسیدند که این پرشیا در وضعیت جغرافیای سیاسی ایران، بخشی از فارس است و بنابراین پیشنهاد کردند که کلمه ایران را که دستکم ۲۰۰۰ سال سابقه دارد به کار ببرند. بنابراین تعبیر «ایران» جعل رضاشاه نیست. کسانی که چنین اشتباهی را مرتکب میشوند، بیش از هرچیز با شعور دانشگاهی ما تسویه میکنند، یعنی گوینده باید خجالت بکشد که چنین بگوید. یکی از این افراد در دانشکدهای تدریس میکند که زمانی دهخدا رییس آن بوده، در حالی که متن فارسی او ده غلط دارد.
نژاد در شاهنامه مطلقا به معنای بیولوژیک امروز نیست
«ایران» در درجه نخست یک اسم است، اما واقعیتی هست که این اسم ناظر بر آن است. در مورد همه کشورها اسم شان ناظر به یک واقعیت بیرونی نیست، بلکه واقعیتی مجعول است که بعدا برایش اسمی ساخته شده است، مثل افغانستان که تنها شامل بخشی از مردم آنجاست. اما کلمه ایران که بیش از هزار بار فقط در شاهنامه و سایر منابع ما تکرار شده، ناظر بر یک واقعیت بسیار پیچیده است که به سادگی نمیتوان آن را انکار کرد و استعمال آن را در کنار مفهوم قدیمی «نژاد»، نژادپرستانه خواند. دانشگاه ما دانشگاه ایرانی نیست، زیرا با کلمات خودش که مفاهیم خاص ایران است، نمیتواند صحبت کند. یعنی وقتی دانشگاهی ما و غیردانشگاهی ما کلمه «نژاد» را به کار میبرد، آن را از شاهنامه اخذ نکرده و نمیداند آنجا معنایش چیست، بلکه آن را در ترجمه کلمه
race
انگلیسی و سایر زبانهای دیگر به کار برده است، در اینجا «نژاد» به معنای نژادهای بیولوژیک جدید مثل سفید و سیاه و… است، در حالی که استعمال قدیمی نژاد در شاهنامه مطلقا به معنای بیولوژیک امروز نیست. به همین خاطر است که این ادعا که تعبیر ایرانشهری مضمونی شووینیستی و فاشیستی است، کاملا خطاست زیرا کسی که چنین ادعایی میکند، نمیداند این کلمات (مثل نژاد) در فارسی کهن چه معنایی دارند. حداقل ۲۰۰۰ سال است که در ایران اقوام متفاوت زندگی کردهاند و در میان ایشان هرگز رابطهای که در
racism
و نژادپرستی جدید اروپایی به وجود آمده، ظاهر نشده است. رستم که بزرگترین پهلوان ملی ما است، از طرف مادر آریایی نیست و نسبش به ضحاک میرسد. بنابراین رستم هم مثل همه ما آمیختهای است از اقوام مختلف این کشور و اهمیتش در وحدتی است که از سیستانی و نسل ضحاک با آریایی ایجاد میکند. اهمیت این پهلوان در این است که در عین آمیختگی از یک اصل مهم یعنی اصل پهلوانی و اصل خرد و اصل داد دفاع میکند. کمال تاسف است که با ندانستن، عمر و هزینه دانشجویان را تلف میکنیم.
دانشگاه ما دانشگاه ملی نیست
دانشگاه ما دانشگاه ملی نیست. نیمی از کلماتی که امروز به کار میبریم، فارسی نیست و رادیو و تلویزیون نیز فاجعه فارسی حرف زدن است. اما دانشگاه ما روی ترجمهها صحبت میکند. یعنی مثلا مفهوم
class
در علوم اجتماعی جدید را به طبقه ترجمه کرده و فکر میکند که «طبقه» در زبان فارسی همان معنایی را دارد که در مارکس و جامعهشناسان جدید میدهد. اصلا چنین نیست. وقتی فرد این اختلافات را نداند، به غلط میگوید جامعه ایران طبقاتی است. نمونه کامل این خطا آن است که میگویند از قصه هابیل و قابیل تا به امروز مبارزه طبقاتی در جریان بوده است. البته چنین فردی ادعا میکند که ایدئولوژی من ایدئولوژی وحدت است، اما از سوی دیگر میگوید به قول مارکس تاریخ همواره مبارزه طبقاتی بوده است. سوال این است که این مبارزه طبقاتی با آن وحدت چه نسبتی دارد و تضاد طبقاتی از کجای آن وحدت بیرون آمده است؟ لغزیدن از اینجا به آنجا فاجعهای التقاطی است و بخش مهمی از روشنفکری نیز دچار آن است، مثلا ایرانشهری را همان دولتشهری میپندارد، زیرا ما به طور طبیعی قافیه و سجع را دوست داریم و قافیه و سجع برای ما علم ایجاد میکند! در حالی که این خطایی محض است. اخیرا نوشتهام که تعبیر ایران بسیار پیچیده است. یعنی اگر به هزار مورد شاهنامه توجه کنیم، درمییابیم که مضمون آن پیچیده است. گفتهاند ایران مفهوم آبستن است، زیرا پشت مفهوم «افغانستان» و «عراق» چیزی وجود ندارد. زیرا تعبیر «عراق عرب» به قرینه «عراق عجم» ساخته شد و اسمش از ما است. زیرا یک فرض این است که کلمه «عراق» از «ایران» درست شده باشد. چنان که اشاره شد، ایرانشهر یک دولت بوده است قبل از اینکه مفهوم «دولت» در معنای جدید آن ظاهر شود. از سوی دیگر ایران به معنای ایرانی برای تمام ساکنان ایران زمین نیز به کار رفته است، یعنی ایران کشور و دولت آن کشور و ملت آن کشور است. به این دلیل است که گفتهام ایران توانسته دولت ملی ایجاد کند، قبل از اینکه این اصطلاحات به وجود بیاید. از آنجا که دانشگاه ما دانشگاه ملی نیست، کلمات «ملی» و «ملت» را هم از ترجمه اخذ کرده است، یعنی وقتی اروپاییان گفتند در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی دولتهای ملی ایجاد شد، به دنبال آن ما گفتیم که
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 