پاورپوینت کامل “صاحب علم جمعی” به چه کار می آید؟ ۵۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل “صاحب علم جمعی” به چه کار می آید؟ ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل “صاحب علم جمعی” به چه کار می آید؟ ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل “صاحب علم جمعی” به چه کار می آید؟ ۵۴ اسلاید در PowerPoint :

هواداران مکتب موسوم به تفکیک در برابر این واقعیت که میرزا مهدی اصفهانی سخنان خود را با استناد به تلقی از “صاحب علم جمعی” یقینی و علوم ناب و خالص آل محمد قلمداد می کرده معمولاً پاسخی کلیشه ای دارند: او تمامی استناداتش به قرآن و حدیث و نور عقل و وجدان بوده است. این آقایان گمان می کنند با دسته … سر و کار دارند.

هواداران مکتب موسوم به تفکیک در برابر این واقعیت که میرزا مهدی اصفهانی سخنان خود را با استناد به تلقی از “صاحب علم جمعی” یقینی و علوم ناب و خالص آل محمد قلمداد می کرده معمولاً پاسخی کلیشه ای دارند: او تمامی استناداتش به قرآن و حدیث و نور عقل و وجدان بوده است. این آقایان گمان می کنند با دسته … سر و کار دارند. خوب. اگر راست است که تمامی استنادات میرزا مهدی اصفهانی به این منابع بوده اولاً چرا اصلاً سخنی از “صاحب علم جمعی” به میان می آورده؟ ثانیاً: خوب مگر دیگران از فلاسفه و عرفا و متکلمان و اصولیان سخنانشان بدون استناد به همین منابع بوده است؟ آنها هم از همین منابع بهره می برده اند. مگر آنان به حدیث و قرآن و عقل استناد نمی کرده اند؟ پس فرق مرحوم میرزا مهدی با آنان در چیست؟ ثالثاً: اگر چنین است چرا میرزا مهدی تعالیم خود را علوم آل محمد قلمداد می کرد و در مقابل دیگران را متهم می کرد که علومشان آبشخور بشری دارد؟ مگر نه این است که او هم تنها خوانشی و دریافتی را از همان منابعی به دست می داد که دیگران در اختیار داشتند و بهره می بردند؟ رابعاً: اگر مکاشفه و دستیابی به منبع نابی در کار نبوده اصلاً چرا از آن سخن می گفته اند؟ چرا مدعی چنان منبعی بوده اند؟ چرا هر گونه تخطی از تعالیمشان را “طلب معارف” از “غیر اهل بیت” قلمداد می کردند؟ مگر نه آن است که آنان هم همچون دیگران با شیوه های معمول تفسیر و فهم سراغ اخبار و احادیث و آیات می رفته اند؟ چرا باید دیگران ادعاهای آنان را قبول کنند؟ نه آیا آنان از “صاحب علم جمعی” سخن می رانده اند برای اینکه طرف مقابل را خلع سلاح کنند؟

وانگهی اگر چنین ادعاهایی در میان نبوده پس چرا دائماً تأکید می شده که باید به “دلالت” ولی عصر به “معارف ناب آل محمد” دست یافت؟ چرا از “انخلاعات و مکاشفه ها” برای رسیدن به “لافکری” سخن می رانده اند. راستی این “لافکری” که دائماً از آن سخن می رانند دیگر چه صیغه ای است؟ آیا تأثیر آیین های شرقی قدیم است؟ نه آیا آنان مدعی بوده اند که با مکاشفات و با راهنمایی “صاحب علم جمعی” درستی استنباطات خود را از احادیث و آیات آزموده و دریافته اند؟ خوب این ادعاها را شیخیه هم داشته اند. بسیاری دیگر هم داشته اند. ابن عربی هم می گوید فصوصش املای پیامبر است.

من در یادداشت قبل پاره ای از عباراتی که متضمن عقاید میرزا مهدی در این باره است را نقل کردم. اینجا پاره ای دیگر از عبارات مرحوم مبرور آقای حلبی را نقل می کنم که از این مطالب در آنها سخن رفته:

لذا می‏گویم این دستگاه از مجرای یکی از نوکران حضرت است که حضرتش به او نظری خاص داشته اند،‏ لبان او را بوسیده اند،‏ بر او تجلی فرموده اند،‏ حضرت او را انتخاب کرده اند که متحمل علومشان بشود و علومشان را پخش کند. ایشان حضرت حجه الاسلام و المسلمین – که واقعا حجه الاسلام بوده‏،‏ حقیقتا نماینده امام زمان(عج) بوده‏،‏ واقعا همانند محمد بن مسلم و زراره نسبت به حضرت صادق(ع) بوده – مرحوم میرزا محمد مهدی اصفهانی‏،‏ رضوان الله علیه و قدس الله سره است. ایشان کسی بوده که بزرگان در عالم رؤیا – رؤیایی که مکاشفه‏ای بوده نه بخار معده‏ای – دیدند که حضرت او را خوابانیدند و لبان مبارکش را بوسیدند. در هنگامی که در انقلاب قلب و اضطراب فکری بود که چه بکند؟ به کجا برود؟ این درویش معنوی نه درویش قلندرها یا آن مرشد سیر و سلوک او را زیر بال خودش می‏خواند،‏ دیگری خیال داشت او را به زیر خرقه خود بکشد‏،‏ آن فقیه می‏خواست شاگرد خودش بنماید. او را در جهات عدیده مضطرب کرده بودند و در اضطراب شدید افتاده بود. برای اینکه از این دغدغه نجات پیدا کند متوسل به حضرت شده بود. حضرت در بیداری بر سر قبر هود و صالح در وادی السلام نجف تشریف فرما شدند و بر او تجلی کردند و راه را به او نمایاندند. آن بزرگ این چنین آدمی بوده است و این انجمن شما و این مؤسسه شما و این هیاهوئی که راه انداخته اید و چشم دشمنان امام زمان(عج) را کور کرده اید و قلب آنها را ضعیف کرده اید و چشم دوستانش را روشن کرده اید و قلب دوستانش را قوی کرده اید و برای هر دربدر حیرانی پناه شده اید،‏ از ناحیه او بوده و از آن نوکر خود امام زمان(عج) است. التفات فرمودید! همین نوکر در اضطرابی که راجع به معارف داشته است‏،‏ – معارف دینی بسیار دشوار است و خیلی اهمیت دارد. معارف توحیدی‏،‏ مبدئی‏،‏ معادی‏،‏ نفسی آنقدر خطرناک است که اندازه ندارد. شاید در این بحث‏ها خدا موفقیتی داد،‏ اشاره مختصری به بعضی خطرهای آن در اثنای گفتار کردم. – در این اضطراب شدید که به چه کنم‏،‏ چه کنم گرفتار شده بود،‏ حرف چه کسی را گوش کند؟ دنبال چه کسی برود؟ در مطالب عرفانی و معارفی در پی محی الدین اعرابی و دیگران کشانیده می‏شد به حدی که گیج شده بود. سرانجام متوسل به حضرت شد و ایشان بر او تجلی کردند. نواری سبز رنگ که با خطی نورانی بر آن عبارت زیر نوشته شده بود،‏ جلوی سینه مبارکشان بود:

طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق(یساوق) لانکارنا و قد اقامنی الله و انا حجه بن الحسن

حجه بن الحسن قدری در هم به شکل امضاء نوشته شده بود. اگر بخواهید معارف مبدئی و معادی و نفسانی و آفاقی از غیر ما اهل البیت طلب کنید،‏ مثل این است که ما را انکار کرده اید و من حجت خدا پسر امام حسن عسکری(ع) هستم. اگر ما را قبول دارید باید معارف را از ما بگیرید. خدا شناسی‏،‏ نفس شناسی‏،‏ روح شناسی‏،‏ آخرت شناسی بلکه آفاق شناسی (طبیعیات) -‏ چون ائمه علیهم السلام در این باره هم مطالبی دارند‏ – را از ما بگیرید. وقتی که خوب این مفهوم را ضبط کرد و فهمید راه چیست‏،‏ آب روی آتش دلش افتاد،‏ اضطرابش بر طرف شد و حضرت هم غائب شدند.

صاحب علم جمعی قدس الله سره یک وقتی سخت به امیر الموء

منین (ع) متوسل شده بود که یا الله! چه تفاوتی میان ما و عمری ها است؟ آنها از معارف که شخصیت انسان به آن است محروم هستند و ما هم محروم! چرا این طوری هستیم؟ یک شب در عالم روء

یا و مکاشفه دیده بود که در فاصله

ء دوری از کوه بسیار عظیمی ایستاده و از قله

ء آن کوه سیل مهیبی سراشیب شده است و به زمین میریزد و نمی از آن سیل خروشان بر پیشانی او نشسته، ‘ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر`. پس از بیداری به راهی افتاد که او را در آن انداختند. به دلالت ولی الله امام عصر ارواحنا فداه به معارف دست یافت. همه

ء این معارف ذره

ای است از آن آبشار غول آسا که به پیشانی این بزرگوار، صاحب علم جمعی، خورده است و این رودخانه

ء سیل آسا و خروشان در وجود مسعود امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء جاری است. دعا کنید بیاید، نمیدانید درک زمان ظهور و حضورش چه لذتی دارد دست بر سرها میگذارد، عقلها کامل می

شود. بدانید که بنده یک جاروکش در اتاق یکی از نوکرهای نوکر امام زمان بودم. آن وقت از این جاروکشی که کردم دو مثقال خاکروبه

اش گیرم آمده و الا چیزهای بزرگش مال صاحب خانه است و تازه صاحب خانه نوکر نوکر نوکر امام زمان است. بفهمید آنجا چه خبر است… خداوند به حق رسول الله و به حق ارواح طیبه

ء ائمه معصومین، ظهورش را نزدیک فرماید

مطلب را بهتر درک می

کند. این روش انبیاء است. حضرت خاتم الانبیاء که آمدند اول عوام به ایشان ایمان آوردند و بعد علماء. علماء هم تا عوام نشدند ایمان نیاوردند. مکتب انبیاء یک چیز دارد و آن فقط صفای جوهر است و پاکی از تعلقات و رهائی از قید و بند اصطلاحات. باید خودمان را از غیر خود پاک و لیسیده نمائیم. ما خودمان نیستیم که اینجا هستیم، بلکه خودمان هستیم با هزاران تعلقات و آرایشات. به جبر و مثلثات و مقابله و قواعد فیزیکی و فرمول

های شیمیائی و مطالب طبیعی … آرایش یافته

ایم ودر یک جمله به اصطلاحات و معلومات فنی و علمی خود، آرایش یافته

ایم، این مطالب دور ما را گرفته

اند. بنده هم نوع دیگری متعلق شده

ام، ادبیاتی خوانده

ام، فلسفه و معقول و کلام خوانده

ام و اینها فکر مرا گرفته

است و خود مرا کور کرده

است. شرط یافتن این مطالب و رفتن این راه آن است که خودمان را پاک کنیم وبه همان چیزی که خدا ما را آفریده بر گردیم. بالا رفتن سخت است اما پائین آمدن آسان است. شما ۱۶ سال زحمت کشیده

اید تا این افکار بشری برایتان پیدا شده

است، ولی رها کردن این افکار زحمت ندارد. خوب توجه کنید، دارم مفاتیح به دستتان می

دهم : لافکری، بی فکر شدن، برگشتن به سادگی و بساطت و صفای فطرت. چون خداوند همه انسان

ها را بر فطرت توحید آفریده، قرآن هم می

فرماید : فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله. در روایات هم آمده

است : کل مولود یولد علی الفطره الا ان ابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه. حتی کفار فطرت اولیه

شان پاک و صاف است.

اما همه این ادراکات شما را از وجدان خودتان انداخته

است و رکود وجدان را باعث شده

است. برای اینکه به وجدان برسید باید همه این نقوش را پاک کنید و به لافکری بیفتید، نه اینکه در خودتان فکر کنید. زیرا فکر، خودش حجاب است، اگر چنین نمودید (همه افکار را رها کردید) خودتان را می

یابید، نه اینکه ادراک می

کنید. اگر یک سوفسطائی بیاید وبه شما بگوید که شما نیس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.