پاورپوینت کامل شواهد انتشار تشیع در اردن و فلسطین تا سده ششم هجری ۷۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شواهد انتشار تشیع در اردن و فلسطین تا سده ششم هجری ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شواهد انتشار تشیع در اردن و فلسطین تا سده ششم هجری ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شواهد انتشار تشیع در اردن و فلسطین تا سده ششم هجری ۷۱ اسلاید در PowerPoint :
دو منطقه اردن و فلسطین، نام دو «جُند» از اجناد چهارگانه سرزمین شام در سدههای نخست اسلامی بوده است. ۱ این دو جند، بخشهای جنوبی شام را شامل میشده و امروزه هر یک، به کشور مستقلی تبدیل شده است.
تشیع در طبریه و اردن
مقدمه: دو منطقه اردن و فلسطین، نام دو «جُند» از اجناد چهارگانه سرزمین شام در سدههای نخست اسلامی بوده است. ۱ این دو جند، بخشهای جنوبی شام را شامل میشده و امروزه هر یک، به کشور مستقلی تبدیل شده است.
برخی شواهد تاریخی نشان میدهد که از سده چهارم هجری، همچون مناطق دیگری از شام (به ویژه شهر حلب)، تشیع در اردن و فلسطین نیز گسترش یافته است. با این حال درباره زمان ورود و عوامل انتشار تشیع در این دو منطقه، نمیتوان نظری قطعی و دقیق ارائه داد. البته پیش از این، آقای جعفر المهاجر در کتاب خود التأسیس لتاریخ الشیعه فی لبنان وسوریه، تلاش کرده است تا عوامل تأثیرگذار در ورود و انتشار تشیع در شام را بررسی کند و فصلی از این کتاب را به بررسی تشیع در اردن و فلسطین اختصاص داده است (المهاجر، ۱۹۹۲: ۱۵۹-۱۹۷).
اما مهمترین متن تاریخی موجود درباره میزان نفوذ تشیع در اردن و فلسطین در سدههای اوّلیه اسلامی، سخن مقدسی (۳۳۶-۳۸۰ق)، جغرافیدان بزرگ مسلمان است که در کتاب خود احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم (نگاشته در سال ۳۷۵ق)، در جایی که به فِرَق و مذاهب رایج در فلسطین در زمان خود اشاره میکند، میگوید: «وأهل طبریه ونصف نابلس وقَدَس وأکثر عَمّان شیعه.» (اهل طبریه و نیمی از اهل نابلس و قَدَس و بیشتر اهل عَمّان شیعه هستند.) (المقدسی، ۱۹۰۹: ۱۷۹). با توجه به اینکه مقدسی خود اهل بیتالمقدس بوده و احسن التقاسیم وی از مهمترین و دقیقترین منابع جغرافیایی اسلامی به شمار میآید ۲، میتوان تا حدود زیادی به درستی سخن وی اطمینان حاصل کرد.
سخن مقدسی در عین ایجاز و اختصار شدید آن، چنانکه جعفر المهاجر نیز اشاره کرده، «متن نادر و گرانبهایی است» (المهاجر: ۱۶۶) که سند تاریخی انکارناپذیری درباره انتشار تشیع در شمال اردن و فلسطین در سده چهارم هجری به شمار میآید. با این حال، عبارت مقدسی پاسخگوی این دو سؤال نیست که تشیع، چه زمان و چگونه به این مناطق راه یافته و چرا از این مناطق رخت بربسته است. جعفر المهاجر تلاش کرده است تا در کتاب خود به این دو سؤال پاسخ دهد. او با استناد به منابع تاریخی، پاسخ نسبتاً مناسبی برای سؤال دوم یافته است؛ اما به نظر میرسد در ارائه پاسخی قانعکننده به سؤال اول، چندان موفق نبوده است.
تلاش نگارنده این سطور در این نوشتار بر آن است تا شواهد و یافتههایی را ارائه دهد که میتواند نشاندهنده ابعادی از انتشار تشیّع در اردن و فلسطین تا سده ششم هجری باشد و شاید این یافتهها و شواهد برای نخستین بار به صورت یکجا از منابع تاریخی استخراج و گردآوری شده است. پیش از ورود به اصل مطلب، ضروری مینماید که نگاهی بسیار گذرا به پیشینه تشیع در شام تا اوایل سده چهارم هجری داشته باشیم.
درآمدی بر پیشینه تشیع در شام
به نظر میرسد که تاریخ ورود اولیه تشیع به شام را میتوان از صدر اسلام و به طور مشخص از دوره خلفای راشدین تعیین کرد. در واقع، پس از فتح شام به دست مسلمانان، شماری از صحابه رسول خدا (ص) که از پیروان و هواداران امام علی (ع) بودند، از جمله ابوذرّ غفاری، بلال حبشی، واثله بن اسقع و غیره، در برخی شهرهای شام به ویژه دمشق اقامت نمودند. برخی از این صحابه تا زمان ورود کاروان اسرای اهل بیت (ع) به دمشق در سال ۶۱ق زنده و در قید حیات بودهاند و موضعگیری و سخنانی برای آنها در حمایت از اهل بیت (ع) گزارش شده است.
از میان صحابهای که اخبار و روایاتی درباره گرایش آنها به امیر مؤمنان (ع) گزارش شده است، دو تن از آنها یعنی عباده بن صامت (درگذشته ۳۴ق) ۳ و شدّاد بن اوس (درگذشته ۵۸ق) ۴، در بیتالمقدس سکونت نمودند و در این شهر از دنیا رفتند و قبرشان تا به امروز در قبرستان بابالرحمه در کنار دیوار شرقی مسجدالاقصی باقی مانده است. همچنین فضل بن عباس بن عبدالمطلب به قولی در سال ۱۸ق در جریان طاعون عمواس از دنیا رفته و تا به امروز در شهر رمله، مزاری به وی منسوب است.
در فاصله زمانی سقوط دولت اموی تا تشکیل دولت حمدانی، که نخستین دولت شیعی در شام به شمار میآید، شخصیتهای شیعهای را متعلق به برخی مناطق شام میشناسیم که این مسئله میتواند نشاندهنده وجود خانوادههای شیعه در این سرزمین، گرچه به طور محدود و پراکنده، باشد. از میان این شخصیتها میتوان به دو شاعر عرب یعنی دیکالجنّ حمصی (۱۶۱-۲۳۶ق)، زاده شهر حمص، و ابوتمّام طائی (۱۸۸-۲۳۱ق)، زاده روستای «جاسم» در منطقه حوران اشاره کرد.
از سوی دیگر، در منابع انساب سادات، به ورود و سکونت بسیاری از سادات علوی به شهرهای مختلف شام اشاره شده است. ابن طباطبا (سده پنجم هجری) در کتاب خود منتقله الطالبیه از شمار در خور توجهی از سادات علوی نام برده است که به شهرهای مهم شام همانند حرّان، حلب، حمص، دمشق و رقّه مهاجرت کردند ۵ و در این میان، برخی از شهرهای فلسطین امروزی نیز از مهاجرت سادات بینصیب نماندند. شماری از اعقاب و اخلاف این سادات مهاجر، بعدها در بیشتر این شهرها مناصب و مسئولیتهای اداری و سیاسی را عهدهدار میشدند.
تشیع در طبریه و اردن
شهر طبریه امروزه در شمال شرقی فلسطین (سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۴۸) قرار دارد و در گذشته از مهمترین شهرهای شام بوده است. مقدسی این شهر را «قصبه اردن» به شمار آورده (المقدسی: ۱۶۱) و یاقوت حموی آن را از «اعمال اردن» دانسته که در میانه دمشق و بیتالمقدس، به فاصله سه روز از هر یک از دو این شهر قرار داشته است (الحموی، ۱۹۷۷: ج۴، ص۱۷). این شهر در ساحل دریاچه طبریه قرار دارد که بزرگترین دریاچه داخلی فلسطین اشغالی به شمار میآید.
همانگونه که اشاره شد، بر اساس اشاره مقدسی، در نیمه سده چهارم همه اهل طبریه شیعه بودهاند. جعفر المهاجر با استناد به سخن ابنواضح یعقوبی (سده سوم هجری)، مبنی بر اینکه بیشتر اهالی طبریه، قومی از اشعریان بودهاند (یعقوبی، ۱۸۶۰: ۱۱۵)، و با در نظر گرفتن اینکه شاخه دیگری از اشعریها که شیعه مذهب بوده و با مهاجرت از کوفه به قم، نقشی انکارناپذیر در گسترش تشیع در این شهر داشتهاند، چنین نتیجهگیری کرده است که اشعریهایی که در اواخر سده سوم بیشتر اهالی طبریه را تشکیل میدادند، همان ساکنان شیعه این شهر در اواخر سده چهارم هجری بودهاند (المهاجر: ۱۹۴).
او چنین ابراز عقیده نموده است که همانند اشعریهای قم، اشعریهای طبریه نیز احتمالاً ریشههای کوفی داشته و از آنجا به این شهر مهاجرت کردهاند (المهاجر: همانجا)؛ و برای اثبات نظر خویش به این خبر بلاذری (درگذشته ۲۷۸ق) استناد ورزیده است که ابوسفیان از دوره جاهلیت روستایی به نام «قُبش» در سرزمین بلقا (اردن امروزی) در تملّک خود داشت که به معاویه و فرزندانش رسید؛ اما بنیعباس آن را مصادره کردند و بعداً به گروهی «زَیّات» (روغنفروش) از طایفه «بنینُعَیم» از اهالی کوفه تعلق گرفت (بلاذری، ۱۹۸۷: ۱۷۶).
صرف نظر از اینکه استنادها و استدلالهای فوق را تا چه میزان میتوانیم برای پذیرش نظریه جعفر المهاجر کافی بدانیم، باز هم این سؤال بدون پاسخ میماند که اگر بپذیریم اشاعره مهاجر به طبریه نیز همچون اشاعره مهاجر به قم شیعه بودهاند، پس چرا برخلاف شهر قم که شمار در خور توجهی از محدّثان شیعی و اصحاب ائمه (ع) از آنجا برخاستهاند، هیچ محدّث و شخصیت شیعهای از طبریه سراغ نداریم؟
در ارتباط با موضوع ورود تشیّع به طبریه، مسأله دیگری که جعفر المهاجر به آن توجهی نداشته، آن است که طبریه از شهرهای مقصد مهاجرت سادات علوی بوده و ابن طباطبای علوی چند تن از آنان را در منتقله الطالبیه نام برده است (برای آگاهی بیشتر: ابن طباطبا، ۱۹۶۸: ۲۰۳-۲۰۴). بیشتر سادات مهاجر به طبریه از نسل حضرت عباس فرزند امام علی (ع) بودهاند و یکی از آنان به نام حمزه بن عبدالله، در این شهر صاحب فرزندانی گشت. ۶ از فرزندان وی، ابوالطیّب محمد بن حمزه، ملقّب به شهید (مقتول در ۲۹۱ق) بوده است که به دستور محمد بن طغج ملقّب به اخشید مؤسس دولت اخشیدیان، در طبریه به قتل رسید و نوادگان وی در این شهر به «بنیشهید» شناخته میشدند (ابن عنبه، ۱۴۲۵ق: ۴۴۲).
ماجرای قتل ابوالطیّب محمد بن حمزه علوی در طبریه را مورخان مختلف گزارش دادهاند. نخستین آنها ابوالفرج اصفهانی (درگذشته ۳۵۶ق) است که از وی در شمار مقتولین دوره المکتفی بالله عباسی (خلافت: ۲۸۹-۲۹۵ق) یاد کرده و ماجرای قتل وی را چنین شرح داده است: «قتله [محمد بن] طغج فی بستان له، رضی الله عنه. حدّثنی احمد بن محمد المسیب قال: کان محمد بن حمزه من رجالات بنی هشام وکان إذا ذکر [ابن] طغج لا یؤمره ویثلبه ویستطیل علیه إذا حضر مجلسه؛ فاحتال [ابن] طغج على غلام لبعض الرجاله فستره ثم أعلم صاحبه انه فی دار محمد بن حمزه، وضربه علیه واستعوى جماعه من الرجاله فکبسوه وهو فی البستان، فقطعوه بالسکاکین، وبقی عامه یومه مطروحاً فی البستان، وهم یتردّدون الیه فیضربونه بسیوفهم، هیبهً له وخوفاً ان یکون حیاً او به رمق فیلحقهم ما یکرهون، رضی الله عنه.» (ابوالفرج الاصفهانی، ۱۴۱۶ق: ۵۴۸)
ابن سعید اندلسی (درگذشته ۶۷۳ق) نیز به نقل از ابن زولاق مصری (درگذشته ۳۸۷ق)، ماجرای شهادت وی را چنین شرح داده است: «ولم یزل طغج علی دمشق وطبریه وابنه محمد المعروف بالإخشید یخلّفه علی طبریه. وکان بطبریه ابوالطیب العلوی محمد بن حمزه بن عبدالله بن العباس بن الحسن بن عبیدالله بن العمامر [کذا] بن علی بن ابی طالب صلوات الله علیه. وکان وجه طبریه شرقاً وملکاً وقوهً وعتاقاً، فکتب الاخشید الی ابیه طغج یذکر له انه لیس له امر ولا نهی مع ابی الطیب العلوی، فکتب له ابوه اعزّ نفسک. فأسری علیه محمد بن طغج وابوالطیب فی بستان له فقتله.» (ابن سعید الاندلسی، ۱۸۹۸: ۶).
همچنین ابن فندق بیهقی (درگذشته ۵۶۵ق) به اختصار شدید در این باره سخن گفته و اشاره کرده است که ابوالطیّب در ۲۱ سالگی کشته شد و به علت اینکه او را دفن نکردند، محل قبرش مشخص نیست (البیهقی، ۱۴۲۸ق: ص ۴۳۰). ابن عنبه (درگذشته ۸۲۸ق) نیز در وصف شخصیت ابوالطیّب علوی نوشته است: «کان من اکمل الناس مروءه وسماحه وصله رحم، وکثره معروف، مع فضل کثیر وجاه واسع.» سپس در ادامه به کشته شدن وی به توطئه طغج اشاره کرده است (ابن عنبه: ۴۴۲).
اما نکته درخور توجه در این زمینه آن است که ابوالطیّب علوی در سال ۲۹۱ق، یعنی چند دهه پیش از تأسیس دولت حمدانی به شهادت رسیده و در زمانی که هنوز تشیع در بلاد شام انتشار گستردهای نیافته، دارای جاه و جلال و شکوه و ریاست بوده است.
همچنین افزون بر ابوالطیّب، ابن طباطبا نیز از کشته شدن یکی از فرزندان فضل بن محمد اللحیانی بن عبدالله بن عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی (ع) در طبریه سخن گ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 