پاورپوینت کامل تأثیر انقلاب اکتبر بر شعر و ادبیات ایران ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تأثیر انقلاب اکتبر بر شعر و ادبیات ایران ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأثیر انقلاب اکتبر بر شعر و ادبیات ایران ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تأثیر انقلاب اکتبر بر شعر و ادبیات ایران ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint :

رابطه دو کشور ایران و روسیه از قرن‌ هجدهم میلادی تا به‌امروز رابطه‌ای پیچیده و غالبا پرتنش و به‌ضرر ایران بوده است. عهدنامه‌های مشهور گلستان و ترکمان چای که روسیه تزاری در اوایل قرن نوزدهم بر ایران تحمیل کرد به‌عنوان نمادی از تجاوزگری و دشمنی روس‌ها با ایران در اذهان ایرانیان ثبت شده است.

درسِ جانبخش تاریخ

رابطه دو کشور ایران و روسیه از قرن‌ هجدهم میلادی تا به‌امروز رابطه‌ای پیچیده و غالبا پرتنش و به‌ضرر ایران بوده است. عهدنامه‌های مشهور گلستان و ترکمان چای که روسیه تزاری در اوایل قرن نوزدهم بر ایران تحمیل کرد به‌عنوان نمادی از تجاوزگری و دشمنی روس‌ها با ایران در اذهان ایرانیان ثبت شده است. عهدنامه ۱۹۰۷ دولت‌های روس و انگلیس در مورد تقسیم ایران به دو منطقه تحت‌نفوذ روس و انگلیس هم از آن مواردی است که به تلخی در خاطره‌ها مانده است. بااین‌حال به‌نظر می‌رسد که روابط مردم دو کشور هرگز به این تیرگی نبوده است. آن‌طور که برخی از مورخین نوشته‌اند، در زمان دولت تزاری سالانه بین سیصد تا پانصدهزار ایرانی برای کار به روسیه می‌رفتند. همسایگی ایران با قفقاز و پیوندهای تاریخی ایرانیان با مردم قفقاز در گسترش روابط دو ملت ایران و روس نقش بسزایی داشت. رابطه انقلابیون ایران با سوسیال‌دموکرات‌های قفقاز تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای در انقلاب مشروطه داشت. یکی از نکات مهم در مورد روابط انقلابیون ایران و روسیه این است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هر دو کشور در وضعیت انقلابی و در حال پوست‌اندازی تاریخی بودند. همزمان با جنبش مشروطه‌خواهی در ایران، در روسیه نیز جنبش مشابهی جریان داشت که هدفش محدود‌کردن قدرت تزار و استقرار حکومت قانون در آن کشور بود. لنین در چندین مقاله درباره اهمیت انقلاب مشروطیت در ایران سخن گفته و از انقلابیون روس درخواست کرده است که با تمام قوا از این انقلاب حمایت کنند. مردم روسیه اگرچه در انقلاب ۱۹۰۵ به پیروزی کامل دست نیافتند اما موفق شدند که دولت تزاری را وادار به پذیرش بخشی از خواسته‌های خود کنند؛ تصویب قانون اساسی و تشکیل دوما از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب ۱۹۰۵ روسیه بود. این اتفاق در سال ۱۹۰۶ رخ داد، یعنی دقیقا همان سالی که مظفرالدین‌شاه مصلحت را در آن دید که فرمان مشروطیت را امضاء کند.

اگرچه تعدادی از روشنفکران سرشناس ایرانی که در انقلاب مشروطیت و ایجاد تحول ادبی در ایران نقش داشتند، با انقلابیون قفقاز و سوسیال‌دموکرات‌های روسیه ارتباط داشتند، اما انقلاب مشروطه از نظر فکری متاثر از متفکران عصر روشنگری اروپای غربی بود. میرزا فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم طالبوف و زین‌العابدین مراغه‌ای که ازجمله نظریه‌پردازان تجدد ادبی در ایران بودند، به‌خاطر سال‌ها زندگی در قفقاز و رفت‌وآمد به روسیه و فراگیری زبان روسی، علاوه بر آشنایی با ادبیات روسیه با ادبیات اروپای غربی و تحولات عظیم اروپا در قرن‌های هجدهم و نوزدهم میلادی آشنا شدند و آموخته‌ها و تجربیات خود را به‌صورت مقاله، رمان، نمایشنامه و نقد ادبی وارد ادبیات فارسی کردند.

همان‌طور که انقلاب اکتبر تاریخ روسیه را به دو بخشِ قبل و بعد از خودش تقسیم کرد، تأثیر روسیه بر ادبیات ایران را نیز باید در دو بخش جداگانه قبل و بعد از انقلاب اکتبر بررسی کرد. در بخش اول، همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، قفقاز و روسیه نقش میانجی را برعهده داشتند. در این دوره گروهی از روشنفکران ایران تلاش می‌کردند با استفاده از فرصتی که در قفقاز و روسیه برای آن‌ها فراهم بود به سرچشمه اصلی تحولات غرب در اروپای غربی دسترسی پیدا کنند. آثاری که از طالبوف به‌جا مانده است نمونه روشنی از این نوع تلاش‌هاست. طالبوف علاوه بر ترجمه چند اثر علمی و آموزشی از دانشمندان و متفکران غربی، (البته از زبان روسی به زبان فارسی)، کتاب‌های سفینه طالبی (کتاب احمد) و مسائل‌الحیات را از آثار نویسندگان و متفکران اروپای غربی (ژان‌ ژاک روسو و جان استوارت میل) الگوبرداری کرده است. نویسندگان و روشنفکران ایران در این دوره که به‌تقریب از تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۲۴خورشیدی آغاز و به انقلاب مشروطه ختم می‌شود، درصدد تنظیم نقشه‌راهی برای «تجدد» در ایران بودند. طبیعتا درک آن‌ها از تجدد همان چیزی بود که در غرب اتفاق افتاده بود. از این‌رو تحت‌تأثیر متفکران غربی و با الهام از پیشرفت جوامع غربی که روسیه و قفقاز هم از آن بی‌نصیب نمانده بودند، مفاهیم جدیدی وارد ادبیات فارسی شد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت است از:

۱- قانون

مردم ایران اگرچه با قانون ناآشنا نبودند و در تنظیم امور جاری خود، همچون ازدواج، ارث، مالکیت، دادوستد و غیره از قوانین شرع در قالب احکام فقهی تبعیت می‌کردند، اما قانونی که مشروطه‌خواهان از آن سخن می‌گفتند، چیزی متفاوت بود. اهداف اصلی انقلاب مشروطه اساسا با مفهوم قانون گره خورده است. مشروطه‌خواهان خواستار محدود‌کردن قدرت پادشاه و حکام محلی، و به‌عبارت دیگر خواستار استقرار حکومت قانون به‌جای حکومت استبدادی بودند. از این‌رو یکی از مفاهیم پربسامد در شعر دوره مشروطه، مفهوم قانون است. اغلب شاعران دوره مشروطه در دوره اعتلای این جنبش، از نفس قانون دفاع می‌کردند؛ چنانکه فرخی‌یزدی می‌گوید:

«چون موجد آزادی ما قانون است

ما محو نمی‌شویم تا قانون است

محکوم زوال کی شود آن ملت

در مملکتی که حکم با قانون است»

۲- وطن و ملیت

تا پیش از مشروطه، ایرانیان اگرچه به‌دلیل پیشینه تاریخی خود و نیز به برکت وجود شاهنامه فردوسی، از احساس ملی و تعلق‌داشتن به سرزمینی به‌نام ایران برخوردار بودند، با این حال «وطن» برای آن‌ها جایی بود – شهر، روستا یا ده‌کوره‌ای- که در آن زاده شده بودند. عارف ‌قزوینی در خاطرات خود می‌نویسد: «اگر من هیچ خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی ساخته‌ام که ایرانی از ده‌هزار یک نفرش نمی‌دانست وطن یعنی چه. تصور می‌کردند وطن شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاده شده باشد.» (دیوان عارف قزوینی، گردآوری دکتر رضازاده شفق ، چاپ سوم ۱۳۳۷، ص ۳۳۸)

انقلاب مشروطه درک جدیدی از مفهوم وطن و ملیت را وارد ادبیات فارسی و فرهنگ عمومی مردم کرد. ناسیونالیسم ایرانی که چندی بعد به یکی از ارکان ایدئولوژی حکومت پهلوی تبدیل شد، براساس این درک جدید شکل گرفت. بخش عمده‌ای از شعر شاعران مشروطه به ستایش از وطن، وطن‌دوستی و میهن‌پرستی اختصاص یافته است. همه ما احتمالا مضمون شعر معروف دهخدا را که در کتاب‌های درسی پیش از انقلاب هم آمده بود به‌یاد داریم که می‌گفت:

«هنوزم زخردی به‌خاطر در است

که در لانه ماکیان برده دست

به منقارم آن‌سان به‌سختی گزید

که اشکم چو خون از رگ آن دم جهید

پدر خنده بر گریه‌ام زد که هان / وطن‌داری آموز از ماکیان»

اگر بخواهم از شعر بهار، عارف، عشقی و فرخی‌یزدی نمونه بیاورم سخن به درازا خواهد کشید. کافی است دیوان‌های این شاعران را بگشاییم و تبلور احساسات پرشور آن‌ها را در ستایش از مام میهن در بیشترینه اشعار آن‌ها ملاحظه کنیم.

۳. آزادی

یکی دیگر از واژه‌هایی که در فرهنگ سیاسی امروز ما بسیار رایج است و شریف‌ترین و فرهیخته‌ترین انسان‌ها برای آن جان‌فشانی می‌کنند «آزادی» است. چنان‌که فرخی‌یزدی می‌گوید: «آن‌ زمان که بنهادم سر به پای آزادی/ دست خود زجان شستم از برای آزادی». دفاع از آزادی و ارج‌نهادن به آزادی‌خواهی و آزادی‌خواهان، یکی از مضامین اصلی و مشترک شعر دوره مشروطه است. امروز وقتی که ما در شعر شاملو می‌خوانیم: «آه اگر آزادی سرودی می‌خواند/ کوچک/ همچون گلوگاه پرنده‌ای/ هیچ‌کجا دیواری فروریخته برجای نمی‌ماند» بی‌درنگ مفهوم سیاسی آزادی به ذهن ما متبادر می‌شود و تفاوت آن را با واژه‌هایی چون آزاد، آزادگی و آزادی در شعر کلاسیک فارسی درمی‌یابیم. در شعر کلاسیک فارسی و اساسا در زبان فارسی پیش از دوره مشروطیت، آزادی در تقابل با بندگی، اسارت و زندان معنا داشت. مثلا در شعر سعدی آنجاکه می‌گوید: «من از آن روز که در بند توام آزادم»، یا آنجاکه حافظ می‌گوید: «کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند/ ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند»، آزادی در تقابل با دربند ‌بودن و بنده (غلام، برده)بودن قرار گرفته و فاقد مفهوم سیاسی است. ما ایرانی‌ها و فارسی‌زبانان درک تفاوت بین این «آزادی» و آن «آزادی» را مدیون انقلاب مشروطه و ادبیات آنیم. بااین‌حال باید در نظر داشته باشیم که روشنفکران و نظریه‌پردازان اولیه انقلاب مشروطه، یعنی کسانی چون میرزاملکم‌خان، طالبوف و میرزاآقاخان کرمانی، وقتی از آزادی سخن می‌گفتند به مفهوم لیبرالیستی آن نظر داشتند. در شعر دوره مشروطه نیز غالبا با همین برداشت از آزادی روبه‌رو می‌شویم.

از شعر دوره مشروطه، نمونه‌های فراونی را در ستایش از آزادی می‌توانیم به‌یاد بیاوریم، اما من تنها به یک مورد که تقریبا همه ایرانیان آن را از بر دارند بسنده می‌کنم و آن بخشی از تصنیف «مرغ سحر» از ملک‌الشعرای بهار است: «مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازه‌تر کن/ ز آه شرربار، این قفس را/ برشکن و زیروزبر کن/ بلبل پربسته زکنج قفس درآ / نغمه آزادی نوع بشر سرا/ وز نفسی عرصه این خاک تیره را/ پر شرر کن.»

۴- عدالت اجتماعی

از دیگر مفاهیمی که از طریق انقلاب مشروطه و ادبیات آن وارد زبان و فرهنگ ما شده است، مفهوم عدالت اجتماعی است. در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی از عدل‌وداد بسیار سخن گفته شده است. چنان‌که فردوسی در شاهنامه، فرهی فریدون را به دادودهش نسبت داده و می‌گوید: «فریدون فرخ فرشته نبود/ ز مشک و ز عنبر سرشته نبود/ به دادودهش یافت او فرهی/ تو دادودهش کن، فریدون تویی». چنین مضامینی در آثار اغلب شاعران کلاسیک ما به‌چشم می‌خورد. بااین‌حال تصور آن‌ها از عدالت نمی‌توانست با تصوری که ما امروز داریم یکسان باشد. برای ما عدالت به‌معنای برابری حقوق انسان‌هاست. در حالی‌که آن‌ها نابرابری حقوق انسان‌ها را امری طبیعی و بدیهی می‌دانستند. در نگرش آن‌ها تفاوت حقوق پادشاه با رعایا و اصولا تفاوت حقوق طبقات مختلف اجتماعی با یکدیگر، ناقض عدالت به‌شمار نمی‌آمد؛ عدول از عدالت زمانی رخ می‌داد که هریک از گروه‌های اجتماعی از حقوق تعیین‌شده خویش تجاوز می‌کردند. در چنان دیدگاهی، ارباب، ارباب است و رعیت، رعیت. آن‌ها نسبت به یکدیگر حقوق و وظایفی دارند که اگرچه برابر نیست و ما امروز آن را ناعادلانه می‌دانیم، اما آن‌ها آن نابرابری را امری طبیعی و رعایت حقوق و وظایف طرفین را عین عدالت می‌دانستند. به‌عنوان مثال در حکایت معروف جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی، نه سعدی، نه طرف دعوای او و نه قاضی، هیچ‌کدام به نفس وجود توانگر و درویش، یا فقیر و غنی، اعتراض ندارند. دعوا بر سر این است که چرا اغنیا رعایت حال فقرا را نمی‌کنند. برخلاف فرخی‌یزدی که معتقد بود: «توده را با جنگ صنفی آشنا باید نمود/ کشمکش را بر سر فقر و غنا باید نمود»، سعدی با جنگ و کشمکش موافق نبود و به‌جای آن، اغنیا را به انصاف و فقرا را به قناعت دعوت می‌کرد؛ چنان‌که در حکایت اول از باب سوم «گلستان» می‌گوید: «خواهنده مغربی در صف بزازان حلب می‌گفت: ای خداوندان نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسم سئوال از جهان برخاستی».

باری، تعریفی که ما امروز از عدالت داریم، خواه به‌عنوان عدالت اجتماعی با تعابیر سوسیالیستی، و خواه با تعابیر لیبرالی، تعریفی است که روشنفکران و ادیبان دوره مشروطه از علوم‌ اجتماعی قرن نوزدهم غرب آموخته و به ما منتقل کرده‌اند. نسل اول روشنفکران دوره مشروطه اگرچه به‌سبب مراوداتی که با انقلابیون قفقاز و سوسیال‌دموکرات‌های روسیه داشتند، با سوسیالیسم آشنا بودند و از منافع طبقات فرودست با عناوینی چون رعیت، دهقان، رنجبر، زحمتکش، فعله، کارگر و فقرا دفاع می‌کردند، بااین‌حال معتقد به انقلاب سوسیالیستی نبودند و توجه آن‌ها بیشتر معطوف به اصلاح امور کشور از طریق محدود‌کردن قدرت پادشاه، اشراف، فئودال‌ها و حاکمان محلی و استقرار حکومت قانون بود. میرزافتحعلی آخوندزاده در مقدمه «مکتوبات» این موضوع را به‌روشنی بیان کرده و می‌نویسد: «جمیع مطالب این مکتوبات سه‌گانه را بر مسئله مساوات حقوقیه که حقیقتش فیمابین حکما مجمع علیه است در کمال سهولت تطبیق می‌توان کرد. اما تطبیق آن‌ها بر مسئله مساوات مالیه که حقیقتش فیمابین حکما هنوز مختلف‌فیه است هرگز ممکن نیست. فهم و ادراک مسئله مساوات مالیه برای ما معاصرین به‌غایت دشوار است. اگرچه بعضی از حکمای فرنگستان مساوات مالیه را نیز بر طبق پاره‌ای دلایل بعد از چند قرن ممکن‌الوقوع می‌پندارند لکن دیگران نیز از حکما به رد اقوال ایشان دلایل می‌شمارند و علی‌الظاهر متبادربه‌ذهن این است که مساوات مالیه در این دنیا با وجود همین اوضاع و تراکیب ملل و با وجود همین اخلاق و طبایع مردم که مشاهده می‌شود، امکان‌پذیر نیست؛ مگر اینکه این دنیا تغییر دیگر بیابد و بنی‌آدم خلقت و طبیعت دیگر پیدا کند.»

علاوه بر چهار مورد بالا، مفاهیم و موضوعات دیگری چون حقوق زنان، مبارزه با جهل و خرافات، ایجاد نظام آموزشی جدید و مسائلی از این قبیل ازجمله آماج‌های انقلاب مشروطه بود و تقریبا تمام شاعران دوره مشروطه از ایرج‌میرزا گرفته تا سید اشرف‌الدین گیلانی به آن‌ها پرداخته‌اند. اما من بحثم را برمبنای همان چهار مورد بالا که به‌نظرم عمده‌تر و تعیین‌کننده‌تر هستند پی می‌گیرم و می‌کوشم نشان دهم که انقلاب اکتبر چه تاثیری بر برداشت شاعران و روشنفکران ایران از مفاهیم چهارگانه یادشده بر جای گذاشته است.

انقلاب اکتبر تقریبا یازده‌سال پس از صدور فرمان مشروطیت و در شرایطی به‌وقوع پیوست که ایران در اوج هرج‌ومرج بود و کشور عملا به اشغال روس و انگلیس درآمده بود. این انقلاب در کشوری رخ داد که دشمن سرسخت انقلاب مشروطیت ایران بود، مجلس اول مشروطه را به توپ بسته بود، محمدعلی‌شاه مخلوع را به ایران بازگردانده بود و… انقلاب اکتبر به‌قول همایون کاتوزیان «از دید ایرانیان چیزی کمتر از معجزه نبود» و «ایران را از سلطه امپریالیسم روس و تقسیم احتمالی کشور میان روس و انگلیس، به‌دنبال پیروزی اتفاق مثلث نجات داد.» (ایرانیان، همایون کاتوزیان، ترجمه حسین شهیدی، نشر مرکز، صص ۲۱۴ و ۲۱۷)

پس از پیروزی بلشویک‌ها در اکتبر ۱۹۱۷، لنین در ۱۴ دسامبر همان سال عهدنامه اوت ۱۹۰۷ انگلستان و روسیه را دایر بر تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ و یک منطقه بی‌طرف، لغو کرد و دستور داد که نیروهای روسیه از ایران خارج شوند. این اقدام لنین و بلشویک‌ها چنان تاثیر مثبتی در بین روشنفکران میهن‌دوست و ترقی‌خواه ایران داشت که اغلب شاعران سرشناس عصر مشروطیت به ستایش لنین و بلشویک‌ها پرداختند. میرزاده عشقی در نمایشنامه ایده‌آل (سه تابلو) از زبان پیرمرد دهگان، ایده‌آل او را چنین بیان کرده است: «مراست مدنظر، مقصدی که مستورش/ مدام دارم و سازم بر تو مذکورش/ همین که خواست بگوید که چیست منظورش/ بگشت منقلب آن‌سان دو چشم پرنورش/ که انقلاب نماید چو چشم‌های لنین.»

دیگر شاعران انقلابی عصر مشروطه همچون بهار، فرخی‌یزدی و لاهوتی نیز در اشعار خود بارها به انقلاب بلشویکی در روسیه و دستاوردهای مثبت آن اشاره کرده‌اند. این رویکرد در شعر نو فارسی، دست‌کم تا کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، البته با شیوه بیانی متفاوت تداوم داشته است. نیما و شاعران متعهد و جامعه‌گرای پس از او اگرچه کمتر به‌طور مستقیم از انقلاب اکتبر سخن گفته‌اند، اما تاثیر ایده‌های لنینیستی در اشعار آن‌ها کاملا آشکار است. اکنون می‌خواهیم ببینیم پس از پیروزی انقلاب اکتبر و شیوع مارکسیسم لنینیسم در میان بخش مهمی از روشنفکران ایرانی، چه تغییری در برداشت روشنفکران ایران از هریک از چهار مفهوم مورد بحث رخ داده و انعکاس آن در شعر فارسی چگونه بوده است:

۱- قانون

چنان‌که در بخش قبلی گفته شد، «قانون» کلیدواژه اصلی انقلاب مشروطه بود. جنبش مشروطه با ایده اصلاح‌طلبانه و پارلمانتاریستی شروع شد. ناکامی مشروطه‌خواهان در تحقق مطالبات اصلاح‌طلبانه و پیروزی مشی انقلابی در روسیه، گروه پرشماری از روشنفکران ایران را به این نتیجه رساند که تنها راه نجات از استبداد، نه وصله‌پینه‌کردن نظام استبدادی، بلکه توسل‌جستن به مشی انقلابی است. در شعر فارسی نیز هرچه از صدر مشروطه فاصله می‌گیریم، سخن از قانون و پارلمان کمتر به‌میان می‌آید و بیشتر بر ضرورت انقلاب تاکید می‌شود. عشقی می‌گوید:

«این ملک یک انقلاب می‌خواهد و بس

خون‌ریزی بی‌حساب می‌خواهد و بس

امروز دگر درخت آزادی ما

از خون من و تو آب می‌خواهد و بس»

(کلیات مصور عشقی، ص ۴۱۲)

عشقی در سلسله مقالاتی که درباره ضرورت انقلاب قهرآمیز نوشته است به انقلاب روسیه (اکتبر) اشاره کرده و پیداست که به تجربه بلشویک‌ها نظر داشته است. (کلیات مصور عشقی، علی‌اکبر مشیر سلیمی، چاپ هفتم، ۱۳۵۷، ص ۱۵۴)

تقریبا سه دهه بعد، مهدی اخوان‌ثالث نیز همچون میرزاده‌عشقی از بی‌نتیجه‌بودن فعالیت دیپلماتیک و ضرورت انقلاب سخن گفته است:

«بی‌انقلاب مشکل ما حل نمی‌شود

وین وحی بی‌مجاهده منزل نمی‌شود

هشدار، مشکلات تو در مجمع ملل

ای دوست، طرح اگر بشود، حل نمی‌شود»

ناگفته نماند که اخوان این شعر را در سال ۱۳۲۷، یعنی در دوره‌ای که هنوز به حزب توده ایران تعلق‌خاطر داشت سروده است.

۲- وطن و ملیت

مفهوم وطن و ملیت یا همان ناسیونالیسم ایرانی که یکی از ارکان ایدئولوژی انقلاب مشروطه بود بلافاصله تحت تاثیر انقلاب اکتبر و اندیشه انترناسیونالیستی مارکسیسم لنینیسم قرار نگرفت. به‌عنوان مثال شاعری چون ابوالقاسم لاهوتی که یک مارکسیست لنینیست بود، در پاره‌ای از اشعار خود که در زمان اقامت در اتحاد شوروی سروده است، هنوز به‌شدت میهن‌پرست و ناسیونالیست است. پس از انقلاب اکتبر، نه به‌یکباره، بلکه به‌تدریج از مقبولیت اندیشه‌های ناسیونالیستی در بین روشنفکران چپگرای ایران ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.