پاورپوینت کامل تاریخباوری جدید و نظریه ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تاریخباوری جدید و نظریه ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخباوری جدید و نظریه ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخباوری جدید و نظریه ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
تاریخباوری جدید، رویکردی در نقد ادبی است که ریشههای آن عمیقاً در نظریه فرو رفته است. بدینترتیب این رویکرد اگرچه در نقد ادبی کارکرد خود را نشان داده است، تنها ادبیات و اثر ادبی را هدف بررسی خود قرار نمیدهد و تاریخ را نه تنها وسیلهای برای واکاوی اثر ادبی میداند، بلکه خود آثار تاریخی را نیز در قیاسی متقابل واکاوی میکند.
مقدمه
تاریخباوری جدید، رویکردی در نقد ادبی است که ریشههای آن عمیقاً در نظریه فرو رفته است. بدینترتیب این رویکرد اگرچه در نقد ادبی کارکرد خود را نشان داده است، تنها ادبیات و اثر ادبی را هدف بررسی خود قرار نمیدهد و تاریخ را نه تنها وسیلهای برای واکاوی اثر ادبی میداند، بلکه خود آثار تاریخی را نیز در قیاسی متقابل واکاوی میکند. بدینترتیب باید گفت تاریخباوری جدید از دو بخش نظریه و کاربست تشکیل میشود. در این مقاله، مجال آن نیست که به کاربست این رویکرد در آثار ادبی و تاریخی بپردازیم؛ چراکه به کار بستن این نظریه مستلزم مطالع کامل یک اثر ادبی، ترجیحاً با رویکرد سیاسی در عصر خود، در کنار یک اثر تاریخی در همان عصر است، اما در همین مجال کوتاه، میتوان ریشههای چندگانهای را که نظری تاریخباوری جدید از آن نشئت میگیرد، مختصراً مطرح کرد.
تاریخباوری جدید و ریشههای نظری آن
تاریخ باوری جدید، طرح نظری خود را از دو دیدگاه تاریخباوری در معنای قدیم آن و همچنین تفکرات مربوط به قدرت (بیشتر در تفکر میشل فوکو و کمتر در سیر تاریخی پسامارکسیستها) میگیرد. از این روی، روشن ساختن ریشههای نظری تاریخباوری جدید ضروری است.
الف) تاریخباوری
از دیدگاه تاریخباوران، برای شناخت تاریخ هر عصر، باید با محیطِ فرهنگی آن عصر و آنچه در آن دوران خاص اتفاق میافتد، آشنا بود. به همین دلیل نیز هست که تاریخباوران دیدگاههای جهانشمول موجود در اندیش روشنگری را نمیپذیرند؛ چراکه از نظر آنان، «کل روشنگری را میتوان بههمانند همان تلاشی نگریست که میخواهد آنچه را که نیوتون برای فیزیک انجام داد، برای امور انسانی نیز انجام دهد.»[۱] خلاصهای سهگان زیر، که از مشخصات دهگان تاریخباوری (طبقهبندیشده توسط مایکل استنفورد) استخراج شده است، میتواند نشاندهند دلایل نزدیکی تاریخباوران جدید به خود تاریخباوری باشد.
۱. باور تاریخباوران به اتحاد حیاتی هر عصر یا دوران،
۲. اعتقاد بر این نکته که شاخصهای داوری زمانمند و مکانمندند، نه جهانشمول،
۳. نتیجهگیری این نکته که روشها و منطقِ خودِ مورخ نیز در بندِ زمان حیات او هستند.[۲]
مشخص است که چنین دیدگاهی، هم عملکردهای انسانی را در گستر روح زمان همان عصر قرار میدهد و هم اینکه هر پدید فرهنگی را امری تاریخشمول به حساب میآورَد. با نگاهی به موارد بالا، میتوان چنین برداشت کرد که برای شناخت تاریخ هر عصر، باید با محیط فرهنگیِ آن عصر و آنچه در آن دوران خاص اتفاق میافتد، آشنا بود. نکته اینجاست که تاریخباوران با در نظر گرفتن محیط فرهنگی هر عصر، کنشِ آدمی را در راستای اتحاد حیاتیای میدانند که در هر عصر یا دورانی مشاهده میشود. چنین اتحادی بیشک در هم جلوههای فرهنگی کنش آدمی از ورزش گرفته تا ادبیات، جاری است و در واقع گستر کل فرهنگ را در بر میگیرد. از همین روست که تاریخباوران با پیروی از هگل، هر پدید تاریخی را تجلی روح زمانهی[۳] آن میدانند. بدینترتیب آنچه مثلاً در تاریخ ادبی یک دوران مشاهده میشود با سامان دانایی آن دوران و چگونگی نگاه مردمان آن دوران به جهان پیرامونشان، تطبیق دارد. از این روی، برای شناختن چگونگی زندگی مردمانی که در آن دورانِ خاص میزیستهاند، نگاه به هم دستاوردهای فرهنگیشان، ما را در شناخت آن روح زمان یکدست و متحد و بنابراین، تاریخ آن عصر، یاری میرساند. چنین نگاهی به تاریخ، به دو اندیش کلیدی میانجامد:
نخست) متون تاریخی هر عصر، بازتابگاه اندیشهها و ارزشهای مسلط آن دوران هستند.
دوم) متون ادبی (و در بُعدی وسیعتر، آفرینههای فرهنگی و بهطور خاص متون تاریخی) هر دوران نیز تاریخ آن عصر و ارزشهایِ آن را به نمایش میگذارند و برای کشف تاریخ یک عصر، باید از آثار فرهنگی بهجایمانده از آن دوران رمزگشایی کرد.
ب) میشل فوکو؛ گسستِ تاریخی، گفتمان و خوانشهای قدرت
تاریخباوران جدید بهنحوی نظری هگلی روح زمانه و همچنین نگاه تاریخباوران به اتحاد حیاتی هر عصر یا دوران را در تفکر میشل فوکو، بهخصوص در مفاهیم مربوط به اپستیمه و گفتمان و همچنین تئوری سیالیت قدرت او، پی میگیرند. اندیشههایِ فوکو بهطور خلاصه از دو بُعد بر تاریخباوران جدید تأثیر گذاشتهاند:
مفاهیم مربوط به سامان دانایی (اپستیمه)
مفاهیم مربوط به قدرت
ب-۱) مفاهیم مربوط به سامان دانایی[۴] و ارتباط آن با تاریخباوری جدید:
فوکو با بهکارگیری واژ اپستیمه، بر این باور است هر دوران تاریخی سامان دانایی خود را دارد و بنابراین ناگزیر هستیم که هر دوران را براساس «معیارهای منطقی خاص همان عصر تبیین کنیم.»[۵] از این روست که آنچه در تاریخ میتواند به کشف برسد، باید با در نظر گرفتن این مهم باشد که مورخ و نویسنده همواره اسیر و گرفتار اپستیمه یا سامان دانایی عصر خویش هستند. محمد ضیمران در اینباره مینویسد:
فوکو… گفتمان حاکم بر دانشهایِ گوناگون این حوزه [علوم انسانی] را در درون «سامان و انگارهی دانایی» خاص خود مورد بحث قرار داد. وی مدعی بود که بر هریک از «سامانهای دانایی» روابطی معرفتشناختی حاکم است که در چارچوب آن، اشکال مختلف علم و دانایی ماهیت خود را به دست میآورند؛ یعنی در هر عصری، انگار حاکم، قاعدهبندی گفتمانی خاص دارد؛ یعنی در هر سامان دانایی (اپستیمه)، وجهی از عقلانیت و گفتمان سازگار با آن، حاکمیت دارد.[۶]
از سوی دیگر، فوکو به اصل گسست در تاریخ باور دارد و سیر خطی پیشرفت در تاریخ را نمیپذیرد (تفاوتی که باعث جدا شدن تاریخباوران نو و قدیم میگردد). در مقدم کتاب «دیرینهشناسی دانش»، فوکو به این نکته اشاره میکند که گسستهایی در تاریخ وجود دارند که کمتر مورد توجه واقع شدهاند و باشلار[۷] به آنها توجه کرده است. از نظر فوکو، زیر لوای تداومهای اندیشه و در لایههای زیرین هم تجلیهای همشکل از یک ذهنیتِ منفرد، یک نفر هست که در پیِ تحقق گسستهاست. گسستهایی که ذات آنها کاملاً از یکدیگر متفاوت است. این گسستها در واقع کنشهای شناختی یا اپستیم مربوط به خود را دارند.[۸] فوکو همچنین در مقال «نیچه، تبارشناسی، تاریخ» تاریخی را تأثیرگذار میداند که «از این حیث که بدون لحظات ثبات است، با تاریخ معهود و مألوف تفاوت دارد.» او در اینباره مینویسد:
«تمهیدات معهود و مألوف برای ساختن نظری جامع دربار تاریخ و برای پی گرفتن گذشته، باید بهطور نظاموار، اوراق شود. ما ضرورتاً باید آن گرایشهایی را کنار بگذاریم که مشوق بازی تسلیدهند بازشناسیها هستند. شناخت حتی در زیر پرچم تاریخ، منوط به کشف دوباره نیست… تاریخ تا آن درجه تأثیرگذار میشود که ناپیوستگی را در خود هستیمان وارد میکند… تاریخ تأثیرگذار بنیادهای معهود و مألوفش [منظور زیست انسانی است] را از ریشه میکند و پیوستگی وانمودشدهاش را بهطور بیوقفه، منقطع میکند. این امر از این روست که شناخت برای فهمیدن ساخته نشده است، برای بریدن ساخته شده است.»[۹] (توضیح داخل کروشه و تأکیدها از نویسند مقال حاضر است.)
متن فوق پیوسته از گسستها و انقطاعهایی در روششناسی فوکو حکایت میکند و نشاندهند پویش کلی فوکو در روششناسی تاریخی اوست.[۱۰] تاریخباوران جدید با باور به نظری گسستهای تاریخی فوکو، در جستوجوی گسستهای شناختی (اپیستمولوژیک) نشاندادهشده در نمونههای فرهنگی هر سامان تاریخی بهمنظور کشف خوانشهایی تاریخی در پس این گسستها هستند. چنین گسستهایی البته در نمونهکارهای تاریخباوران جدید، افرادی همچون استفن گرینبلات و الیزابت مونتروز، مورد توجه واقع شده است که به شرح آنها در بخش کارکرد نظریه و روششناسی (به امید نوشتن مقالهای دیگر) خواهم پرداخت.
ب-۲) سازوکارهای قدرت در اندیش فوکو و ارتباط آن با تاریخباوری جدی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 