پاورپوینت کامل جشن رعیت ۵۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جشن رعیت ۵۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جشن رعیت ۵۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جشن رعیت ۵۲ اسلاید در PowerPoint :
کوچهباغهای تفرش است و عصر روزی که شباش را شب یلدا میگویند. نور طلافام خورشید بر چارقد ململ مادربزرگ، تابیده و صدای زندگی از قنات آنسوی قلعه در آبادی پیچیده است، پسری که بعدها مردمشناسی بزرگ شد، دستدردست مادربزرگ به سوی قنات و زندگی و تاریخ و شب یلدا میرود.
بازخوانی قصهها و تاریخ اجتماعی نهفته در روایت شب یلدا
کوچهباغهای تفرش است و عصر روزی که شباش را شب یلدا میگویند. نور طلافام خورشید بر چارقد ململ مادربزرگ، تابیده و صدای زندگی از قنات آنسوی قلعه در آبادی پیچیده است، پسری که بعدها مردمشناسی بزرگ شد، دستدردست مادربزرگ به سوی قنات و زندگی و تاریخ و شب یلدا میرود. مادربزرگ، همه راه قصه میگوید، قصههایی که خود تاریخاند؛ نانوشته، آمیخته به افسانه اما واقعی و تپنده! قصهها، همان تاریخ مردماند که با افسانه و اسطوره و جانبخشی به عنصرهای طبیعت همراه شدهاند تا پُرکشش بمانند و از یاد نروند، زیر کرسی و پای هفتسین و زیر خنکای بادگیر روایت و به ذهن و جان فرهنگ عامه سپرده شوند. قصههای مادربزرگ، بخشی از همان تاریخی است که بعدها پسر- محمد میرشکرایی- در کتابها، جستارها و نوشتارهایش خواهد نگاشت؛ تاریخ مردم! تاریخی خیالانگیز و تپنده که راز ماندگاری سنتها و آیینهای دیرینه در گذر روزگار، از گذشتههای دور و از تاریخ اساطیری تا زمانه معاصر به شمار میآید. مادربزرگ، آن روز از خفتن آب در شب یلدا روایت میکند؛ از قلعهای در شهر که قصه شب یلدا را در خود دارد. این قصه از نابترین روایتهایی برشمرده میشود که تاریخ نانوشته مردم درباره یلدا ضبط کرده است. ویژگی و برتری این روایت در برابر دیگر روایتهای همسان، از آن میآید که از دسته قصههای تکرارشونده و رازانگیز نیست؛ قصهای وابسته به فرهنگ عامه و تاریخ اجتماعی مردم یک شهر و یکی از همین مردم- زنی خدمتکار از طبقههای فرودست جامعه آن روزگار است که در قلب قصه نقش میآفریند؛ این نشان میدهد افزون بر افسانهای رازانگیز در این قصه، با گوشهای از تاریخ اجتماعی و زیست رعیتهای ساده و رنج و اندوهشان در تعامل با ارباب در بافت زندگی اجتماعی روستا روبروییم. این قصه شاید زیر لحاف چهلتکه کرسی بارها روایت شده است تا سنت شبنشینی در این شب پاسدارش باشد. پسرک هنگامی که بزرگ و محمد میرشکراییِ نامدار در مطالعه فرهنگ و اندیشه مردم شد، این قصه از تاریخ اجتماعی را در کتاب «انسان و آب در ایران» چنین روایت کرد «در تفرش بر کنار گذرگاهی که به کوچهباغها و زمین و مزارع جانب شمالی آن میرود، تپه کوچکی به نام قلعه خرابه قرار دارد و قناتی به نام سرکهریز در پاییندست آن جاریست. مردم برای این تپه و قنات قصهای دارند. صاحب قلعه ارباب ستمکاری بود. یکی از زنان خدمتکارش در شب اول زمستان، (شب یلدا) برای شستن ظرف به سر قنات میرود. دستش در آب فرونمیرود. به گمان آن که آب یخ بسته است، نفرین میکند که خدا این قلعه را خراب کند و چنین میشود میگویند در لحظهای که آن زن نفرین کرد آب به خواب رفته بود. مادربزرگ توضیح داد که همه آبهای جهان، در لحظه نامعینی از شب یلدا به خواب میروند یا بسته میشوند و از حرکت بازمیایستند و در آن لحظه اگر کسی چیزی از خداوند بخواهد هرچه باشد به آن میرسد». آنچه در این روایت، جهانبینی و تاریخنگری مردمی را بازمینمایاند، یکی، جانبخشی به عنصری از طبیعت یعنی آب و دیگری، جستوجوی وجهی از رهاییبخشی در آن است. آب در این روایت میخسبد تا زن مفلوک رعیت در شب سرد زمستان کمتر رنج بکشد، گویی راه رهایی او از واقعیتیافتنِ افسانه خسبیدن آب میگذرد. این قصه البته جنبههایی دیگر نیز در دل دارد که مهمترین آن، جنبه ناگفته ستیزندگی رعیت در برابر طبقههای فرادست است. این قصه از کمشمار روایتهایی است که رعیت را در ستیز با ارباب پیروز میکند. این شاید رمز انتساب و روایت آن در شب یلدا باشد که در تاریخ اسطورهای به عنوان پیروزی نور بر تاریکی ستوده شده است؛ گویی در بازنویسی مردمی این تاریخ اسطورهای، ارباب در جایگاه تاریکی و اهریمن و زن خدمتکار در جایگاه نور نشسته و آب در این میانه یاریرسان زن بوده است تا پیروز شود. هاشم رضی، از پژوهشگران پرآوازه گاهشماری و آیینهای ایران کهن، در اینباره در کتاب «گاهشماری و جشنهای ایران باستان» مینویسد «مردم عهود دور و گذشته، که پایه زندگیشان بر کشاورزی- چوپانی قرار داشت و در طول سال، با سپریشدن فصول و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتهاشان را بر اثر آن تنظیم میکردند. روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نیک و موافق و ایزدی بود. تاریکی و شب و سرما را نیز از اعمال اهریمن میپنداشتند. ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود. به همان نسبت بلندی، از روشنی و نور خورشید بیشتر استفاده میکردند و مینگریستند که شبها کوتاه است. کمکم این اعتقاد برایشان پیدا شد که نور و روشنی و ظلمت و تاریکی مرتب در نبرد و کشمکش هستند. گاه خورشید و فروغ چیره شده و ساعات بیشتری در پرتو خود مردم را نیرومند نگاه میدارند و گاه مقهور تاریکی واقع شده و ساعات کمتری با فروغ و تابش اندکی فیض میرساند». زن قصه در شب یلدای قلعه خرابه تفرش، خورشیدی است که فردای آن شب بر تاریکی پیروز میآید و بیش از همیشه میتابید.
جز این روایت درباره زن خدمتکار و آب خفته و قلعه ویرانشده، البته روایتی دیگر از شب یلدا و این قلعه در میان مردم تفرش وجود دارد که منیژه مشیری تفرشی در نوشتار «تفرش» به سال ۱۳۶۹ خورشیدی در مجله «چیستا» بدان اشاره کرده است. قهرمان آن قصه در این روایت، نه یک زن، که، غلامی انگاشته شده است که به دستور ارباب در شب سرد یلدا برای آوردن کوزهای آب به قنات پای تپه میرود «غلام در برف و سرمای طاقتفرسا این مسافت را طی و به سختی، کوزه را از آب پر میکند. همین که میخواهد آن را با خود ببرد، چنان دستش یخزده و به کوزه میچسبد، که از ته دل نفرین میکند و از خدا میخواهد از دست این همه ظلم و جور، رهایی یابد و میگوید خداوندا تو بر حقی[،] این قلعه را همین حالا سرنگون کن. در شب یلدا دعای غلام مستجاب میشود و هنگامی که سربرمیگرداند میبیند اثری از قلعه نیست و با خاک یکسان شده است».
پیام و درونمایه اجتماعی هر دو روایت یکسان بوده، هر دو بخشی از زیست رعیت در روستاها در تاریخ اجتماعی، همچنین روحیهای ستیزنده را مینمایانند که همواره در قشرهای فرودست جامعه در برابر جور اهریمنی اربابان وجود داشته است؛ از همین دریچه است که ویرانی قلعه را نمادی از جشنی میتوان دانست که منابع دیرینه تاریخی از روز نخست زمستان (سپیدهدم شب یلدا) گزارش دادهاند. این منابع به ویژه در مهمترینشان «آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی روایت کردهاند که ایرانیان جشنی ویژه در بامدادِ پس از شب یلدا برپا میداشتهاند که در آن، پادشاهان ایرانی با جامه سپید در بیابانها بر فرشهای سپید نشسته، بدون قراول اجازه میدادند هریک از مردمان با آنها گفتوگو کنند. برپایه روایت بیرونی، پادشاهان در این روز به پاسداشت پیروزی نمادین شب یلدا، با دهقانان همسفره شده، خود را برادر آنان برمیشمردهاند. شاید بر پایه روایت فرهنگ عامه در قصههایی همچون قلعه خرابه تفرش، پیروزی مردم و رعیت بر قدرتمندان بوده که آنها را در صبح روز بعد به کرنش وامیداشته است. بر پایه این دادههای پراکنده تاریخی و روایتگونه چنین میتوان دریافت که یلدا اساسا نه جشنی شاهانه، که، جشنی برای مردم به ویژه رعیتها و دهقانها بوده است، چنان که پرویز رجبی در کتاب «جشن ایرانی» بر این ریشههای دهقانی تصریح میدارد. مردمنگاران همداستاناند که ایرانیان برای این ضیافت نمادین غذایی ویژه نمیپختند و آیی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 