پاورپوینت کامل نثر ساده فارسی در قلم سعید نفیسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نثر ساده فارسی در قلم سعید نفیسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نثر ساده فارسی در قلم سعید نفیسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نثر ساده فارسی در قلم سعید نفیسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

ساده‌نویسی الگوی طبیعی زبان است و در دنیای مدرن امروزی رسانگی و انتقال صریح معنی صرفا با زبان ساده امکان‌پذیر است. اما مفهوم ساده‌نویسی گسترده‌ای به وسعت زبان دارد و تنها در سطح جمله و رعایت ترتیب ارکان آن و واژگان پایه شناخته نمی‌شود. خصوصا نثر ادبی ساده که برای درک زیباشناسانه مضافا نیازمند طرحواره و فضای‌سازی در کلیت اثر است.

چکیده: ساده‌نویسی الگوی طبیعی زبان است و در دنیای مدرن امروزی رسانگی و انتقال صریح معنی صرفا با زبان ساده امکان‌پذیر است. اما مفهوم ساده‌نویسی گسترده‌ای به وسعت زبان دارد و تنها در سطح جمله و رعایت ترتیب ارکان آن و واژگان پایه شناخته نمی‌شود. خصوصا نثر ادبی ساده که برای درک زیباشناسانه مضافا نیازمند طرحواره و فضای‌سازی در کلیت اثر است.

در آثار سعید نفیسی سه الگوی ساده‌نویسی قابل ره‌گیری است. در نوشته‌های علمی و منتقدانه او سادگی و بی‌پیرایگی نثر به انتقال محتوا و مفهوم یاری می‌رساند. در داستان‌های تاریخی او این روانی کلام وجود دارد اما به طرحواره و فضاسازی داستانی یکدست نمی‌انجامد. الگوی ناب و ساده‌نویسی نمونه در خاطرات نفیسی دیده می‌شود. این نوع نوشته‌ها از یک طرف به جذابیت و طراحی داستان مدرن نزدیک می‌شود و از سویی دیگر حاوی اطلاعات و گزارش‌های عینی و ملموس است.

مقدمه: اجداد و نیاکان تا پدر سعید نفیسی از عهد شاهرخ تیموری، شاه عباس، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه طبیب دربار بوده‌اند و دانش و ادب همیشه میراث جاودانه این خانواده بزرگ بوده است. سعید نفیسی در ۱۲۷۴ه. ش، در تهران به دنیا آمده است. طبیعتا از همان کودکی جز کتاب و قلم چیزی نمی‌نشاخته و چشم و گوشش به غیر از سخنان پدر و بزرگان آن زمانه به سمت و سوی دیگری کشیده نشده ‌است و این عشق تا دم مرگ حتی در بیمارستان همراهش بوده است. پریمرز نفیسی، همسر او در باره پشتکار و عشق وافر استاد در خواندن و نوشتن می‌گوید:« چراغ کار و قلم و دوات و یادداشت‌های لازم در یک سینی روی کرسی بود. کتاب های مورد احتیاج فوری در دو طرف پهلوها روی لحاف و تشک بخش بود و سنگینی آن‌ها مانع از حرکت لحاف کرسی از روی زانوانش می‌شد. در این حال از کله بی مو و ریش ژولیده‌اش بقیه بدن را با پوششی از لحاف کرسی مثل یک کیسه دربرگرفته بود. تنها تحرکی که در اطراف این کیسه به چشم می‌خورد حرکات لغزنده قلم بود که با شتاب و نرمی بین انگشتانش نوسان داشت و به دیوار پشت مخده اردک‌وار سایه می‌انداخت. در چنین حالت و کیفیتی بود که می‌توانست ساعت‌ها کاغذهای سفید را سیاه کند و تاریخ زندگی اشخاص و حوادث ایام را در نظم و نثر با تیزبینی و دقت و کنجکاوی بخصوص خود و گاهی هم با طنز روحی درآمیزد»(دریاگشت:۱۳۸۶، ۳۵۳).

رضازاده شفق نیز از قول نصرالله نفیسی می‌گوید:« شبی نفیسی و عده‌ایی از دوستان در باغی بودند. در آن جا یک نسخه خطی به دست او افتاد. فورا به گوشه‌ایی کشید و گرم رونویسی در کار استنساخ همی بود. بامدادان معلوم شد تا سپیده‌دم کار کرده و نسخه را به پایان رسانیده است. سپس رضازاده شفق اضافه می‌کند: «شاید سجیه عمده نفیسی را بتوان در همین استمرار او در خواندن و نوشتن یافت»(رضازاده شفق:۱۳۹۰، ۳۱۲).

از این رو منتقدان ادبی او را پرکارترین نویسنده معاصر می‌دانند. مرحوم ایرج افشار مجموعه کتاب‌ها، مقالات و نوشته‌های چاپ شده سعید نفیسی را تا ۱۳۳۹ اثر ثبت کرده است(افشار:۱۳۹۰،۳۳۷).

به هرحال تحصیل در سوئیس و فرانسه، آشنایی کامل با زبان‌های انگلیسی، فرانسه، ارمنی، روسی و عربی، آشنایی با نثر و رمان و داستان‌هایی غربی و ترجمه بعضی از آن‌ها و غور پیوسته در متون کهن و معاصر فارسی و خصوصا حرفه روزنامه‌نگاری و پاورقی نویسی باعث شده بود سبک و سیاقی خاص و طبیعی در نوشتن او پیدا شود.

ساده‌نویسی نفیسی در نظر منتقدان ادبی

اگر به دیدگاه استادان و نویسندگان نظری بیندازیم خواهیم دید که آن‌ها مهمترین خصیصه کار سعید نفیسی را غالبا در ساده‌نویسی و پایه‌گذاری نثری طبیعی و متناسب با زمانه می‌دانند هرچند ناگفته پیداست او یک شخصیت دانشگاهی بود و به عنوان منتقد ادبی و مصحح آثار کهن فارسی نیز شناخته می‌شد. عبدالحسین زرین‌کوب نثر نفیسی را بهترین نمونه نثر فارسی می‌شمرد و می‌گوید: «نفیسی شخصیتی است چندبعدی؛ مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبان‌شناس و روزنامه‌نگار. نثرش ساده و شیوا و بی‌تکلف و با لطف بیان همراه و همساز است. شیوه نفیسی در نتیجه نیم قرن آزمایش دمادم و نویسندگی پیاپی توأم با مطالعه و مقایسه سبک‌های گوناگون ادوار مختلف در نغزنگاری و تنیسق لغات و عبارت به مرحله‌ای رسیده بود که می‌توان آن را بی‌اغراق بهترین نمونه نثر فارسی شمرد»(آرین‌پور: ۱۳۷۴، ۲۶۲).

جلاالدین همایی نیز می‌گوید: «هم در کتابت سریع‌القلم بود و هم در انشا قلمی قادر و دستی توانا داشت. در شیوه نویسندگی مابین سبک قدیم و جدید اسلوبی مخصوص مبتنی بر تغلیب عنصر فارسی بر عربی اختیار کرده بود که مابین شیوه‌های معمول کاملا مشخص و ممتاز است»(همایی:۱۳۹۰، ۳۰۱).

نظرحبیب یغمایی را نیز بشنویم: «نفیسی در فارسی مهارتی شگفت‌انگیز داشت. از نویسندگان معاصر کسی را نمی‌شناسم که به شتاب و سرعت چیزی بنویسد. بی‌هیچ اشتباه و بی‌قلم خوردگی و در نهایت سادگی و روانی. نمونه مکتوب مرحوم عباس اقبال در دست است که با تامل و خط‌خوردگی است. مرحوم فروغی هم آن‌چه می‌نوشت یکی دوباره می‌خواند و تصحیح می کرد… .[نفیسی]یک بار می‌نوشت و روان و بی‌غلط می‌نوشت و اگر گاهی تساهلی در موضوع هایی معدود در نوشته هایش دیده می‌شود به علت شتاب و حرارت و زبردستی اوست در نوشتن»( یغمایی: ۱۳۹۰،۳۰۸).

و باز رضازاده شفق می‌نویسد: «تندنویسی او خود استعداد نادری بود که من در همه عمر در آن باب هم بر او ثانی ندیدم. قلم در لای انگشتان باریک او ساز سیال و سیار و منبع فیاضی بود که ایست نداشت و اگر آغاز به نوشتن می‌کرد ساعتی نمی‌گذشت که ستون‌ها و صحیفه‌ای مشحون از عبارتی شایان و فارسی استوار و روان روی میز تحریر پخش می‌گشت و شخص آن‌چه را که سحر قلم عنوان داده اند به چشم می‌دید»(رضازاده شفق:۱۳۹۰، ۳۱۳).

ایرج افشار: « در همه کارها تند و شتابنده است. کوچه و خیابان را هم به تندی درمی‌نوردد…. وی نثر فارسی را در منتهای روانی و استحکام می‌نویسد. در استعمال لغات فارسی و اصطلاحات ادبی و استعمالاتی که در متون قدیم شده است قدرت و برازندگی خاص دارد. به جز روانی، نثر او شیرین و دلکش است. شیوه نثرنویسی وی در داستان های کوتاه و تاریخی اش به خوبی مشهود است»(افشار: ۱۳۹۰،۲۶۴). البته به نظر نگارنده قدرت نثر نفیسی در داستان‌های تاریخی او خیلی بارز نیست. در این زمینه به تفصیل سخن خواهیم گفت.

ساده‌نویسی در نگاه نفیسی

بهتر است گذری هم در لابه‌لای گفته‌ها و نوشته‌های خود نفیسی بیندازیم و اشارات و تاکیداتش را نسبت به اهمیت نثرساده فارسی ببینیم. در جایی می‌نویسد: « هیچ جای چون‌و‌چرا نیست که زبان ما اگر آسان‌ترین زبان جهان امروز نباشد به ناچار یکی از آسان‌ترین زبان‌های امروز است. از همین راه بود که زبان ما با آن همه هم‌چشمی که زبان تازی با آن می‌کرد تا صد سال پیش از همه زبان‌های دیگر آسیا بیشتر به کار می‌رفت و در ایران و هندوستان و ترکستان و خوارزم و قفقاز و عراق نزدیک به شصت ملیون مردم بدان سخن می‌راندند. زهی نادانی که آن را اینک به دست خود دانسته و سنجیده دشوارتر کنیم و پیرایه هایی بر آن ببندیم که خود و بیگانه در آن درمانیم و همه زیبایی و شیوایی آن را از دست بدهیم. این بدان می‌ماند که کسی دانسته دست خویش را فروبندد و از کوتاه‌دستی خویش بنالد»( اصفهانیان:۱۳۹۰، ۸۳۱).

او یکی از دلایل اصلی ناتوانی و ناشیوایی نثر فارسی را در فضل‌فروشی و عربی‌مآبی و کاربرد نعل به نعل نحو عربی در زبان فارسی و گرته‌برداری از زبان‌های انگلیسی و فرانسه می‌داند و می‌نویسد:«متاسفانه ما در زبان فارسی بیش از حد منطقی به دریوزگی رفته‌ایم و زیاده‌روی کرده‌ایم و کلامی را بدان‌ها نیازمند نبوده ایم تنها برای خودنمایی و فضل‌فروشی از زبان تازی عاریت گرفته‌ایم و کار به جایی رسیده ‌است که هر ایرانی فارسی‌زبان باید زبان تازی را خوب بداند یعنی برای ادای مقصود در دیار خود و یا هم‌زبانان خود باید دو زبان فرابگیرد و این وضعی است که در هیچ کشور دیگر از جهان دیده نمی شود»( همان،۳۴۰).

او بدین خاطر است که مطابق تجربه‌ها و مطالعات دقیق و به تبعیت از الگوها و نظریه‌های ادبی جهانی، راه استمرار و بقای زبان و نثر فارسی در عصر حاضر را در پیوند گفتار و زبان زمانه می‌داند تا انتقال معنا در آن به آسانی صورت بگیرد: « اساسا هر زبان همان زبان محاوره و یا گفتگوست و هر چه نوشتن به حرف زدن نزدیک‌تر باشد فصیح‌تر خواهد بود. به همین دلیل است که بسیاری از آگاهان فن نویسندگی معتقدند که هر کس یک زبانی را حرف می‌زند می‌تواند در آن زبان نویسنده باشد یعنی نویسنده جز این نیست که هرچه را می‌گوید، بنویسد»( دریاگشت،۳۳۷).

بر این مبنا باز در جایی دیگر می‌گوید:« در هیچ زبانی به دو دسته از کلمات یعنی فصیح و عامیانه نمی‌توان قائل شد. اصلا عامیانه یعنی چه؟ مردم هر کشوری برای مقصود معینی ادا می‌کنند، زبان آن مردم و آن کشور است و از مردم در سخن‌گفتن گواهینامه لیسانس یا دکتری و یا شهات نامه شاعری و نویسندگی نمی‌توان خواست… در فرانسه در آغاز قرن نوزدهم دسته‌ای از نویسندگان دلاور و بی‌باک که بعدها سرنوشت ادبیات آن کشور را به دست گرفتند مانند ویکتو هوگو و لامارتین و آلفرد دوموسه و آلفرد دوینینی و تئوفیل گوتیه و دیگران یعنی نویسندگان رمانتیک این اصول مندرس را که در آن جا هم نهاده بودند، درهم نوردیدند و امتیاز از بیان کلمات را برداشتند. در ایران ما هنوز نویسندگان دلیری که این قاعده پوسیده را درهم شکند کمتر می‌شناسیم»(دریاگشت،۷۸).

سعید نفیسی دغدغه‌های داستان‌نویسی نیز داشته و به زبان ویژه داستان تاکید می‌کرده است؛ چراکه در آن‌زمان هنوز زبان خاص داستان در میان نویسندگان خصوصا منتقدان ادبی رواج نداشته است و غالبا زبان فاخرانه را در هر ژانر و شکل بیانی یکسان استفاده می‌کردند از این رو گفته‌های او در این باره نیز حایز اهمیت است: «آیا باید داستان را به زبان ادبی نوشت یا زبان گفتگو و محاوره یا زبانی که بینابین آن باشد؟ به عقیده من داستان جای زبان ادبی یعنی زبان بلعمی و گردیزی و مترجم کلیله و دمنه و نویسنده مرزبان‌نامه و اقران و امثال ایشان دره نادره و پس از آن منشأت قائم مقام نیست. مهم‌ترین زبان همان زبانی است که داستان‌نویسان گذشته به کار برده‌اند و هر یک زبان گفتگو و محاوره عصر و زمان خود را نوشته‌اند و یک کلمه از آن عدول نکرده‌اند. زیرا داستان برای همه کس نوشته می‌شود و نه برای طبقه و عده‌ایی معدود که در دانش هم‌پایه نویسنده باشند. داستان آن اثر ادبی است که از کودک دبستانی گرفته تا دانشمند کامل، همه باید از آن برخوردار شوند. داستان باید به زبانی نوشته شود که کسی آن را برای دیگری بخواند. آن باشد که با او سخن بگوید. جمله‌بندی و انتخاب مفردات و مرکبات نباید از حد گفتگوهای روزانه تجاوز کند… [حتی] اگر زبانی بینابین یعنی حد فاصلی در میان زبان ادبی و زبان گفتگو اختراع کنیم، زبان طبیعی نخواهد بود و نخستین شرط داستان‌نویسی آن است که نویسنده زبان طبیعی را بی‌هیچ پیرایه و تصنع و تکلف به کار ببرد»( همان، ۱۴۰).

البته ناگفته نگذایم زبان داستان در نظریه‌های امروز صرفا به سادگی و نزدیکی به گفتار و محاوره‌نویسی ختم نمی‌شود بلکه مولفه‌هایی دیگر از جمله فضاسازی و طراحی نیز منبعث از زبان داستان است.

مولفه‌های ساده‌نویسی

حال قبل از این‌که به بررسی مولفه‌های ساده‌نویسی در آثار سعید نفیسی بپردازیم نخست باید بدانیم اساسا نثر ساده واجد چه خصیصه‌هایی است؟ واقعیت این است که مفهوم «ساده» و «ساده‌نویسی» آن‌چنان هم روشن و قابل سنجش نیست و دامنه موضوع بسیار گسترده‌تر از آن چیزی است که تصور می‌رود. مثلا آیا ساده‌نویسی در زبان خبری و علمی با زبان عاطفی و ادبی و داستانی یکی است؟ آیا صرفا رعایت ترتیب ارکان جمله و نحو زبان معیار سادگی است یا طرحوارگی و پیوستگی عمودی متن؟ آیا سادگی نثر همان به کارگیری واژگان پایه و متعارف است یا فراتر از آن؟ ساده‌نویسی استواری و انسجام است یا ساختار به اصطلاح شل و ول و پیش و پا افتاده؟ آیا مفهوم سادگی برای همه مخاطبان الگویی یکسان است؟ رابطه ساده‌نویسی با معنا چیست؟ عینیت‌گرایی، لحن نویسنده و قواعد حروف‌چینی، نشانه‌گذاری و پاراگراف‌بندی چه سهمی در سادگی متن خواهد داشت؟

طبیعتا در این‌ مختصر مجال پرداختن به همه موارد فوق نیست اما ضرورت دارد به تفاوت ساده‌نویسی در نثر علمی و خبری و نثر ادبی پرداخته شود و مهم‌تر مقوله ساده‌نویسی را در محور عمودی اثر ادبی بازشناسیم.

منتقدان ادبی که نثرهای کهن فارسی را تحلیل کرده‌اند ساده‌نویسی را بیشتر تناسب لفظ و معنا دانسته‌اند. حسین خطیبی می‌گوید: «نثر مرسل یا مطلق یا ساده که در انگلیسی آن را

prose

می گویند نثری است ساده و روان و بسیار نزدیک به محاوره که خالی از هرگونه وزن و تکلف و صنعت‌گری و قیود لفظی و معنایی باشد و نثر‌نویسی در حقیقت با این نوع نثر آغاز می‌شود و در آن کلام مسیری طبیعی دارد. بدین معنی که افکار و معانی در قالب الفاط و ترکیبات و جملاتی ریخته می شود که با پیوستگی کامل به طریق ارسال و اطلاق بیان می‌گردد»( رستگار فسایی:۱۳۸۰،۱۱۰).

بر این مبنا ویژگی‌های نثر مرسل به تفصیل عباتند از:۱) مکتوب است. ۲) در این نوع نثر، افکار و معانی در قالب الفاط و ترکیبات و جمله‌های ساده و رسا و روشن ریخته می‌شود و مطالب با پیوستگی کامل نوشته و به خواننده منتقل می‌شود. ۳) این نوع نثر از قید وزن و قافیه و سجع آزاد است. ۴) این نوع نثر مبتنی بر شیوه‌های رایج در زبان گفتگو یا تخاطب با زبان گفتاری است و به کاربرد طبیعی و معمول زبان نزدیک است. ۵) در این نوع نثر هدف انتقال بی تکلف و طبیعی فکر و اندیشه نویسنده به خواننده است و نثر می کوشد تا در عین ارسال و اطلاق معنی و تسلسل و توالی جمله‌ها به انتقال معنی بپردازد. ۶) از این نوع نثر برای انتقال هرگونه معنای داستانی نمایشی، علمی، تاریخی، اجتماعی، دینی، گزارشی و تعلیمی استفاده می‌شود و در تحقیقات ادبی و علمی و روزنامه‌نگاری و مجله‌نویسی و مکاتبات اداری و رسمی هم به کار برده می‌شود. ۷) در این نوع نثر نوعی تناسب طبیعی وجود دارد که زیبایی‌آفرین است در حالی که ارکان زینتی نثر فنی در آن نیست. ۸) در این نوع نثر، الفاط تنها معنی را منتقل می‌کنند و وظیفه لفظ بیان معنی با روشنی و رسایی کامل است»( ‌همان،۱۱۱).

داریوش آشوری که با معیار زبان‌شناسی و در سطح ژرف‌تری به مقوله ساده‌نویسی نگاه می‌کند زبان ساده را همان زبان طبیعی می‌داند که محصول جوامع مدرن است. زبانی که از جادو‌زدگی و هاله‌های رمز و راز متافیزیک عاری است و از عادت‌ها و سنت‌های که در نزد گذشتگان مقدس بوده‌اند، دوری می‌کند. به نظر ایشان انسان امروز می‌خواهد «زبان را در تسخیر و کنترل خود درآورد، بر خلاف انسان پیش‌مدرن که به زبان همچون چیزی قدسی و داده الاهی و ازلی و در نتیجه آسمانی و ایستا می‌نگریست. از چنین دیدگاهی فرد انسانی حق هیچ گونه دست‌یازی به زبان را نداشت یعنی کمابیش حق جابه‌جا کردن هیچ چیزی را در آن با فزودن هیچ چیزی را بر آن نداشت که خلاف رسم و عادت و شیوه‌های رفتار پدران و نیاکان باشد»(آشوری:۱۳۸۷ ۳۵). او می‌گوید: « زبان طبیعی در اساس واسطه ارتباطی در یک جامعه طبیعی است. جامعه طبیعی جامعه ایست پایدار در یک محیط جغرافیایی خاص که خود را با زادآوری در زمان دوام می بخشد. جامعه طبیعی جامعه‌ای است دارای تاریخ و حافظه تاریخی خواه اساطیری یا مدرن که با زبانی که زبان ویژه آن است جهان فرهنگی و زندگانی مادی و معنوی خود را شکل می دهد و خود را به نامی می‌نامد که آن را در برابر جامعه‌های دیگر هویت می بخشد. این زبان در بنیاد یک زبان طبیعی است»( همان،۲۰).

حال می‌رسیم به نثر ادبی و به تبع نثر ساده ادبی. اگر در نثر غیر ادبی معنا و محتوا چیزی است بیرون از متن و به آن ارجاع می‌شود، نثر ادبی خود ارجاع است و طبیعتا تولید معنا در ذات و جوهره خود آن ساخته می‌شود. ذبیح‌الله صفا در باره نثر ادبی می گوید:« در این نوع نثر نویسنده بیشتر می‌خواهد خود را به بیان اوصاف و احوال از طریق بیانات بلاغی و ادبی سرگرم کند و به بیان دیگر قصدش شرح واقعه یا اثبات قضیه یا نفی مطلب یا توضیح موضوع معینی نیست بلکه مطلبی ولو کوچک برای او کافی است تا بر آن شاخ و برگ نهد و آن را به شعر و مثل و تشبیهات و استعارات و کنایات بیاراید و در مجموع اثری هنری به وجود آورد و خواننده را مجذوب هنرنمایی خود کند»( رستگار فسایی، ۱۰۷).

البته پرواضح است زبان و نثر ادبی صرفا از طریق مثل و تشبیه و استعاره فربه نمی‌شود بلکه مولفه‌ها و ظرافت‌های دیگری لازم دارد تا روانی و شیوایی پیدا کند. همان طور که قبلا گفته شد «طرح» ابزار اصلی نثر ساده ادبی و مقوله صوری و زیباشناسانه است که به نظر قدما و حتی منتقدان ادبی امروز نیامده است. طرح مکانیسم شگفت و سیالی است که قادر است مفاهیم پیچیده و انتزاعی را در بستر منطقی و ترتیب و توالی خاص قرار دهد تا آسان و عمیق درک شوند. به زبان ساده طرح نوشته سازوکار و نقشه ای است که موضوع در بطن آن استواری و رسایی می‌یابد؛ این که چه چیز را اول بنویسم بعد چه به آن اضافه کنم. ترتیب و توالی بخش‌های نوشته‌ به چه صورت باشد؟

دکتر شفیعی کدکنی به این نکته اساسی فراموش شده اشاره دارد و معتقد است در دیدگاه قدما موضوع زیباشناشی در یک اثر ادبی منحصر به جمله بوده و ساحت عمودی و طرح کلی اثر دیده نمی شد یعنی صرفا به این دو شاخصه توجه داشتند:« ۱. زیبایی و تاثیر در جمله ۲. زیبایی و تاثیر در اجزای جمله: (شفیعی کدکنی:۱۳۹۱، ۴۲۵). در حالی که به نظر او شکل‌گرایی در انسجام عمودی، پیرنگ و وحدت ارگانیک اجزای اثر ادبی نهاده شده است. او معیار طرح کلی یک اثر ادبی را مهم‌تر از جزئیات می‌داند و می نویسد: «طرح کلی یک اثر ادبی چه شعر و چه نثر در آغاز باید مورد رسیدگی قرار گیرد. پس از این که حدود ارزش‌های آن بررسی شد باید در جزئیات آن سخن گفت. طرح عمومی و کلی یک اثر ادبی بیش و کم ارتباط دارد با نفسانیات هنرمند و خلاقیت او و ارتباط او با جامعه»( همان،۴۲۸) … و در یک جمع بندی کلی اضافه می کند: « یک اثر ادبی کامل چیزی است که از مجموعه این سه اصل برخوردار باشد؛ اگر عامل بیان بر جمله مسلط شد یعنی هنرمند به خاطر این که استعاره‌ای بیاورد جمله را به هم بریزد و به صورت ناقص آورد کار او ضعیف و ناتندرست است. همچنین اگر به خاطر زیبا‌ آوردن جمله‌ای طرح کلی را خراب کند باز اثر ناقص است. بنابراین باید از مجموعه طرح شروع کرد و در باره زیبایی و تاثیر آن سخن گفت. آن‌گاه پرداخت به عناصری که زیر نفوذ طرح کلی قرار دارند از قبیل فقرات، جمله ها، ترکیبات و مفردات در یک شعر یا یک داستان. تاثیر کلی و عمومی آن باید اول بررسی شود آن گاه بپردازیم به تناسب و هماهنگی اجزا در طرح کلی»( همان، ۴۳۰).

شفیعی کدکنی آن‌گاه ویژگی‌های طرح کلی را این گونه برمی‌شمرد: ا) تناسب آغاز و انجام و فراز و نشیب‌ها ۲) عدم تضاد میان اجزا ۳) نداشتن حشو و زواید ۴) وسعت دامنه نظر و کلیت اثر( همان،۴۳۰).

انواع ساده‌نویسی در آثار نفیسی

حال می‌خواهیم بدانیم سعید نفیسی خود در عمل چقدر به این خصیصه‌ها نزدیک شده است. ساده‌نویسی در کار استاد نفیسی را باید در سه مقوله نسبتا مستقل بررسی کرد: ۱) در نوشته‌های علمی و منتقدانه ۲) در آثار داستانی و ترجمه‌ایی و ۳) خاطرات ادبی.

۱. ساده‌‌نویسی در نوشته‌های علمی و منتقدانه:

سعید نفیسی کتاب‌های متعددی هم در زمینه تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران و هم در احوال و اشعار شاعران بزرگ نوشته است. مضافا مقدمه‌هایی بر دیوان‌های شاعران و تصحیح متون و سلسله مقالات بسیاری که در مجلات و روزنامه‌های آن دوره چاپ شده است. به تحقیق می‌توان گفت در همه این آثار، ساختار و بافت یکدست و سبک نوشتاری مخصوص او قابل مشاهده است. نثری که در اختیار موضوع و محتواست و با انسجام و پیوستگی عمودی حرکت می‌کند. از تکلف‌ها، صنعت‌پردازی‌ها و آرایش‌های معمول ادبی به دور است و از ترادف‌ها و تکرارها و بازی‌های کلامی و تتابع اضافات و واژگان متروک فارسی یا عربی خال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.