پاورپوینت کامل اخلاق فضیلت‌گرا در انحصار ارسطو(ئیان)؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اخلاق فضیلت‌گرا در انحصار ارسطو(ئیان)؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اخلاق فضیلت‌گرا در انحصار ارسطو(ئیان)؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اخلاق فضیلت‌گرا در انحصار ارسطو(ئیان)؟ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

اخلاق فضیلت گرایانه که از یونان باستان تاکنون، مطمح نظر بسیاری از فیلسوفان قرار گرفته است، با نام ارسطو پیوند خورده است. هرجا سخنی از فضیلت گرایی اخلاقی به‌میان می آید، بی درنگ نام ارسطو و شیو فلسفی وی خصوصا در کتاب اخلاق نیکوماخوس به ذهن متبادر می شود.

اخلاق فضیلت گرایانه که از یونان باستان تاکنون، مطمح نظر بسیاری از فیلسوفان قرار گرفته است، با نام ارسطو پیوند خورده است. هرجا سخنی از فضیلت گرایی اخلاقی به‌میان می آید، بی درنگ نام ارسطو و شیو فلسفی وی خصوصا در کتاب اخلاق نیکوماخوس به ذهن متبادر می شود. برای اثبات صحت این تبادر، صرف‌ِنظر از علل آن، باید به دو پرسش اساسی پاسخ داده شود؛ یکی اینکه «چرا باید اخلاق فضیلت گرایانه را با شیو ارسطویی بشناسیم؟» و دیگری آنکه «چرا مکاتب اخلاقی که با شیوه ای مخالف شیو ارسطویی به اخلاق نگریسته اند، نباید جزو اخلاق فضیلت گرایانه به‌شمار آیند؟» در این مقاله برآنیم تا نشان دهیم که هیچ‌یک از دو الزام فوق، موجه نبوده و حتی مکاتبِ رقیبِ فلسفه ارسطویی، که تاکنون در زمر اخلاق فضیلت گرایانه قرار نگرفته اند، می‌توانند راهی به این مکتب باز کنند.

***

درآمد

«چرا باید فلسف اخلاق را در انحصار یونانیان دانست؟» و «چرا باید اخلاق فضیلت گرایانه را در شیو ارسطویی و ارسطوییان جستجو کرد؟» اهمیت این دو پرسش، که خود پای  ده‌ها پرسش دیگر است، زمانی روشن می شود که جستجویی در متون فلسف اخلاق داشته باشیم. هرجا سخن از اخلاق فضیلت گرایانه به‌میان می آید، نام سنت یونانی به‌طور عام، و ارسطو به‌طورخاص، به‌چشم می خورد. گویی که توافقی نانوشته درمیان است. توافقی که فلسف اخلاق را در انحصار یونانیان می داند و اخلاق فضیلت‌گرایانه را منحصر در شیو ارسطو و پیروانش. اما آیا باید فلسف اخلاق را در انحصار یونانیان دانست؟ آیا باید ارسطو را مبدع اخلاق فضیلت گرایانه بدانیم؟ آیا باید شیو ارسطو مبنای سنجش مکتب فضیلت گرایی از غیر آن باشد؟

فراتر از این پرسش ها، گویی که اخلاق فضیلت گرایانه با محکی غیر از ارسطو سنجیده نمی‌شود. به‌همین دلیل هر مکتبی که با نگاه ارسطو به اخلاق نگریسته باشد، مکتبی فضیلت گرا بوده و آن فیلسوف نیز یک فضیلت گرا به‌شمار می آید. درمقابل، اگر فیلسوفی نگاه ارسطو به اخلاق را نپذیرد، هرگز نمی تواند راهی بدین مکتب اخلاقی باز کند حتی اگر فلسف وی یکسره فضیلت گرا باشد. برای تبیین چنین انگاره ای، دو مکتب فلسفی را در نظر بگیرید که در ادامه نیز بیشتر بدان ها خواهیم پرداخت: یکی مکتب اخلاق اسلامی و دیگری مکتب اخلاقی ایمانوئل کانت. اخلاق اسلامی مطابق با پذیرفته‌شده‌ترین دیدگاه، مکتبی فضیلت‌گرایانه است؛ زیرا بسیاری از اندیشمندان اسلامی با نگاه ارسطو به اخلاق نگریسته اند. در طرف مقابل، مکتب اخلاقی کانت قرار می گیرد که با نقادی روش ارسطو، روش دیگری برای مواجهه با اخلاق معرفی می کند. شاید به‌ همین دلیل است که اخلاق کانتی، مطابق با تلقی عام فیلسوفان، اخلاقی فضیلت‌گرایانه نیست.

بسیاری از فیلسوفان مسلمان که در باب اخلاق اسلامی کتاب‌ها به‌رشت تحریر درآورده‌اند، در زمر فیلسوفان فضیلت گرا قرار گرفته‌اند زیرا روش‌های فلسفی آنان مبتنی بر فلسف ارسطویی و مباحث مربوط به سعادت، فضیلت و رذیلت است. به‌عنوان نمونه می توان به کتاب‌هایی نظیر تحصیل‌السعادهفارابی، تهذیب‌الاخلاق و تطهیرالاعراق مسکویه۱ و جامع‌السعادات ملا محمدمهدی نراقی اشاره کرد.۲ شیو نگارش این کتاب‌ها، علی‌رغم وجود تفاوت‌هایی، عموما از مدل ارسطویی پیروی می کنند.

فارابی نخستین فیلسوف مسلمانی است که شرحی مهم (و البته مفقود) بر اخلاق نیکوماخوس ارسطو نوشته است (

Fakhry, 1991: p.78

). تهذیب‌الاخلاق نیز به‌شیو مشابهی ابتدا به بحث نفس و قوای آن، و شناخت فضیلت و رذیلت پرداخته، راهکار رسیدن به سعادت را بیان می کند. به‌علاوه، بزرگانی چون خواجه نصیرالدین طوسی نیز کتاب گرانسنگ اخلاق ناصری را ترجم شرح گونه اخلاق نیکوماخوس می‌دانند. (جمعی از نویسندگان، کتابشناخت اخلاق اسلامی، ص.۱۱۱) نراقی نیز به شیو مشابهی، ابتدا به شناخت نفس و اثبات تجرد آن پرداخته و سپس راهکارهای عملی را برای رسیدن به سعادت و فضیلت بیان می دارد. به‌همین جهت، یکی از عواملی که اخلاق اسلامی را درزمر اخلاق فضیلت قرار داده است، اقبال فیلسوفان بزرگ مسلمان به اخلاق اسلامی و شرح آن مطابق با شیو خاص ارسطویی است.

اما همچنان جای این دو پرسش است که در طلیع سخن نیز بدان اشاره شد: یکی اینکه آیا فلسف اخلاق در انحصار فیلسوفان یونانی است؟ و دیگری آنکه آیا معیار اخلاق فضیلت، پیروی از روش فلسفی ارسطو (و ارسطوئیان) است؟ گروهی از اندیشمندان، معتقدند که فلسف اخلاق در انحصار فیلسوفان یونانی نبوده و روش ارسطویی نیز یگانه روش در تأمل اخلاقی نیست. به‌عنوان نمونه، احمد محمود صبحی در کتاب الفلسفه الاخلاقیه فی الفکر الاسلامی به‌صراحت بیان می کند که «شیو ارسطویی در تأمل اخلاقی برای هر رویکرد اخلاقی الزام‌آور نیست.» وی فراتراز این گفته، با این عقیده هم‌رأی بوده که اساسا بنابر مفهوم ارسطویی اخلاق، تفکر اسلامی فلسفه‌ای برای اخلاق ارائه نکرده است. وی در تصریح به این عقیده چنین می گوید: «…تفکر اسلامی بنا به عقید پژوهشگران، فلسفه‌ای برای اخلاق ارائه نکرده است. من نیز با آنها موافقم و تنها عبارت ‘بنا بر مفهوم ارسطویی اخلاق’ را بدان می افزایم.» (صبحی/ رحمتی،۱۳۸۵:ص.۱۶۵) این درحالی است که بزرگانی چون فارابی و مسکویه کتاب های بسیار مهمی در باب فلسف اخلاق اسلامی نوشته‌اند. باوجود‌این، انتقادهایی به شیو آنان به‌طور عام، و فارابی و مسکویه به‌طور خاص مطرح شده است: «… در حقیقت فارابی از اخلاق یاد کرده است و در مقام شمارش علوم آن را یکی از دو قسم علم مدنی قرار داده است، اما او در زمین اخلاق، مشی ارسطو را چه در طبقه‌بندی علوم و چه در نگرش به اخلاق دنبال می کند… مقصودم (از این گفته) آن است که در اندیش فارابی، علم اخلاق به‌معنای اسلامی یا عربی (را)، چه به‌لحاظ موضوع، چه به‌لحاظ روش نمی یابیم. (صبحی/ رحمتی،۱۳۸۵:ص.۱۶۴) به‌علاوه، صبحی عباراتی را در نقد شیو فلسفی مسکویه از یکی از شرق‌شناسان معروف، گولد تسیهر، نقل کرده که می گوید: «… مورخان فرهنگ، درعین بحث از آراء (مسکویه) جایگاهی برای وی در میان مکاتب اخلاقی قائل نمی‌شوند… . فلسف مسکویه به‌اعتقاد محققان فقط ترکیبی از آراء افلاطون و ارسطو و جالینوس و روش‌های مختلف تربیت اسلامی است و مسکویه وقتی می کوشد میان هم آراء جمع کند کار بر او دشوار می آید و دراین هدف ناکام می ماند.( صبحی/ رحمتی،۱۳۸۵:ص.۱۶۵)

اگرچه انتقادهای فوق، همان‌طور که صبحی نیز مطرح می کند (صبحی/ رحمتی،۱۳۸۵:ص.۱۶۵)، تااندازه ای افراطی به‌نظر می رسد و نیازمند بازنگری است، باوجوداین می‌تواند محملی برای پرورش این اندیشه باشد که فلسف اخلاق ارسطو و پیروانش با تمام گستر آن، مکتبی الزام آور برای مواجهه با اخلاق فضیلت و سنجش اخلاق فضیلت از غیر آن نیست. به‌عبارت روشن تر، اگر پایه های تفکر اخلاق فضیلت را حتی مبتنی بر اندیش ارسطویی بیابیم آنگاه می توانیم این مکاتب اخلاقی را جزو اخلاق فضیلت گرا قلمداد کنیم که شاید به اجماع فیلسوفان گذشته، هیچ ارتباطی با اخلاق فضیلت ندارند. مکتب اخلاقی کانت یکی از نمونه های این مکاتب است؛ زیرا مطابق با پذیرفته‌شده‌ترین نظر، اخلاق کانت یک اخلاق وظیفه گرا (یا تکلیف گرا)۳ است.

به‌منظور دست یافتن به نگاهی نو در تفکر فضیلت گرایانه و تأمل در روش ارسطو و ارسطوییان، نوشتار حاضر را به‌شرح ذیل صورت‌بندی می کنیم: در ابتدا به تشریح این دیدگاه خواهیم پرداخت که چرا برخی از پژوهشگران معتقدند که فلسف اخلاق در انحصار یونانیان نیست. با بررسی شواهد مربوط، به این نتیجه نیز خواهیم رسید که اخلاق فضیلت گرایانه مکتبی نبوده که با یونانیان پا به عرصه وجود نهد. در قدم بعد، برای کشف پایه های تفکر فضیلت گرایانه به یکی از نقاط عطف اخلاق فضیلت گرا، یعنی اخلاق نیکوماخوس ارسطو، نظر می افکنیم. درپایان، با گزارشی اجمالی از یکی از مکاتب رقیب فلسفه ارسطو، یعنی فلسف اخلاق کانت، خواهیم دید که پایه های تفکر فضیلت گرایانه، به‌وضوح در آن مشاهده می شود.

آیا فلسف اخلاق در انحصار یونانیان، سقراط، افلاطون و ارسطو بوده است؟

فلسف اخلاق بنا به عقید بسیاری از پژوهشگران در انحصار تمدن یونان بوده است. در دائره‌المعارف پل ادواردز در مدخل

ethics

چنین آمده است: «هر چند غالبا فلسف اخلاق را به گونه ای عام، علمی دانسته‌اند که شامل هرگونه تفکر مهم دربار رفتار انسان می شود، می توان به‌درستی با جدا کردن تفکر فلسفی محض از توصی عملی، موعظ اخلاقی و مهندسی اجتماعی، که فلسف اخلاق توضیح‌دهند آن بوده، (و به نوعی) از آن تغذیه می کند، فلسف اخلاق را ازطریق (تعیین) حدودی قابل کنترل، محدود کرد. این تمایز، در عین آنکه تصنعی است به‌واسط آن این رأی عمومی که ابداع‌کنند فلسفه به‌طور عام و فلسف اخلاق به‌طور خاص، یونانیان بوده‌اند، فهمیدنی می شود.»۴ (

Abelson and Nielson, 1972

)

پژوهش دربار درستی یا نادرستی این ادعا که «فلسف اخلاق در انحصار یونانیان بوده است.» از نظرگاه‌های مختلفی نظیر بررسی شواهد تاریخی، و بررسی درون مایه‌های ادیان مختلف و… ، ممکن است؛ که بخشی از آن در مقاله ای به نام «فلسف اخلاق در انحصار یونانیان؟» (لگنهاوسن/ نصیری، ۱۳۸۴) منعکس‌شده است. از‌آنجا‌که بررسی مستقل این مطلب از اهداف این نوشتار فراتر است، در این بخش تنها به ذکر شواهدی از وجود دغدغه های اخلاقی در دوره‌های مختلف فرهنگ و تاریخ تمدن های چین، هند و مصر وهمچنین ذکر یک شاهد تاریخی برای وجود اخلاق فلسفی در سنت‌هایی غیر از سنت یونانی اکتفا می شود.

اگر پژوهشی اخلاقی در فرهنگ گذشت چین، هند و مصر داشته باشیم تصدیق خواهیم کرد که مطابق با آیین هایی که در این فرهنگ ها وجود داشته هماره سخن از یک نظم جهانی به‌میان آمده است که باید هماره موضوع توجه انسان‌ها قرار بگیرد و خود را با آن هماهنگ سازند. به‌عنوان نمونه، می توان فرهنگ چین را بررسی کرد. کوانگ-لوی شون، فرهنگ چین را به سه دور تاریخی تقسیم می‌کند: دور ابتدائی که از قبل از هان (

Han

) شروع شده و با هان به‌پایان می رسد، پس از هان دور دوم تاریخ چین شروع و با تآن (

T’an

) خاتمه می یابد؛ و دور سوم، دور پس از تآن است. اخلاق کنفوسیوسی، که به شش یا پنج قرن پیش از میلاد مسیح باز می‌گردد، مربوط به دور نخست تاریخ چین است. (

Shun,2001,pp.210-22

) مطابق با آیین کنفوسیوسی، «لی» (

li

) به رسم یا آیینی اشاره دارد که از فرمانروایان فرزانه به ارث رسیده است. دغدغ اصلی اخلاق کنفوسیوسی یافتن راهی برای هماهنگ ساختن رفتارها با «لی»، یعنی همان آیین به‌ارث رسیده از فرمانروایان فرزانه است. در اخلاق هندی، «ریتا» (

rita

) اشاره به نظم جهانی دارد که باید محل توجه انسان‌ها قرار گرفته و آنان خود را با آن هماهنگ سازند. راه هماهنگ ساختن خود با این نظام دراخلاق هندی «درمه» (

dharma

) نامیده می شود. در آیین «اوسایریس» (

Osiris

) مصر باستان نیز همین نظام هماهنگ و راه هماهنگ شدن با این نظام وجود دارد. در آیین اوسایریس، نظامی الوهی  وجود دارد که در آفرینش جهان پایه‌ریزی شده است که «مات» (

maot

) خوانده می شود. حکومت فرعون اولا مسئول هماهنگ ساختن رفتار خویش با مات و سپس موظف به برپایی و استقرار «مات» روی زمین است. (لگنهاوسن/ نصیری، ۱۳۸۴)

برای یافتن اخلاق فلسفی در سنت‌هایی غیر از سنت یونانی، باید به‌دنبال شرایط و اوضاع مشابهی بود که باعث پیدایش این پدیده در یونان شده است. یکی از این شرایط و اوضاع در قرن شش یا پنج پیش از میلاد مسیح میان دو متفکر چینی، کنفوسیوس (

Confucius

) و رقیب وی موتزو (

Mo Tzo

) رخ داده است. قرن شش یا پنج پیش از میلاد مصادف با دوره دولت‌های متخاصم بوده است که در آن یکی از تحولات اساسی در فرهنگ چینی رخ داده است. نظام فئودالی، از هم فرو پاشید و در همان زمان افراد به زندگی شهرنشینی در اطراف رودی به نام هوانگ هو (

Huang Ho

) روی‌آوردند. فرآیند شهرنشینی باعث گسترش مراکز تجاری و تاجرانی شد که مستقل از حکومت‌های سلطنتی فعالیت می کردند. آرام آرام تحول‌های اجتماعی باعث تغیر فرهنگ و چالش عقلی ارزش ها و شیوه هایی شد که مربوط به نظام پیشین بود. در این زمان، یعنی حدود سال ۵۰۰ قبل از میلاد، کنفوسیوس ظهور می‌کند. وی در صدد دفاع از نظام اخلاقی و ارزشی برمی آید که مبتنی بر ارتباطات جهان‌شمول انسانی است نه مبتنی بر الزام‌ها و قیودی که از فئودال‌ها به ارث رسیده است. موتزو نیز، ازسوی دیگر، در بسیاری از آنچه کنفوسیوس مسلم می گرفت تشکیک می کند. برای مثال، هرچند وی احترام فرزندان به بزرگ ترها را می پذیرد، بر این عقیده تأکید می‌کند که این رفتار تنها تا جایی سودمند است که به جامعه به‌عنوان یک کل آسیبی نرساند.

تلاش موتزو، به‌سانِ یک فیلسوف عقل گرا در این دوره، یافتن امری جهان‌شمول بود که بتوانددر مقابل مکاتب رقیب خود، نظیر کنفوسیوس، قابلیت دفاع داشته باشد. درنهایت، اصل محبت، اصل جهان‌شمولِ موضوعِ دفاع وی شد. طرف‌داران موتزو، موهیست ها (

Mohists

) در دفاع از اصل محبتِ جهان‌شمول به مناظره (

dialectic

) می پرداختند.

درمقابل، دلبستگی به «لی» در آیین کنفوسیوسی، امری بی‌چون‌وچرا تلقی می شد که هیچ مناظره ای را برنمی  تابد (همان). فضیلت و فضیلت‌گراییِ کنفوسیوسی نیز یکی از تفاسیر مشهوری است که از اخلاق کنفوسیوسی به‌دست می آید. اخلاق کنفوسیوسی هماره بر یک ساختار ثابت شخصیت یا یک تهذیب اخلاقی مبتنی بر فضیلت تِ (

te

) تأکید دارد. مطابق با یکی از مشهورترین تفاسیر چین‌شناسان (

sinologists

) «تِ»، به یک خصیص رفتاری یا شخصیتیِ تمام‌عیار، یا به‌تعبیر دیگر یک فضیلت اخلاقی، اشاره دارد که پیروان این مکتب باید در خود به‌وجود آورند؛ و کسی که آراسته به فضیلت «تِ» شده است قادر است در دیگران نفوذ کرده و امور انسان‌ها را به‌دست گیرد. چنین فردی نباید به دیگران بی اعتنا باشد. مطابق با دستور کنفوسیوس، «فضیلت ‘تِ’ به‌صورت منفرد یافت نمی شود بلکه هماره با همسایگانش پیوند خورده است.» به‌علاوه، «فضیلت ‘تِ’ در یک انسان فضیلتمند، همانند نسیم در میان چمنزارست؛ فضیلت ‘تِ’ همانند چمن های کوچکی است که به نسیم اجازه می دهد از میان آن عبور کرده (و هرگز صلابت یا سختی از خود نشان نمی دهند.)» (

Cua,2001, pp.287-295

)

شواهد فوق، اگرچه تفاوت هایی با سیر تحولات در سنت یونانی دارد اما مشابهت های فراوانی نیز میان این دوسنت به‌چشم می خورد. در یونان باستان و در عصر هومر نیز تحول اجتماعی مشابهی رخ داده است. پیدایش دولت شهرها، باعث ایجاد فرهنگی می شود که دیگر مبتنی بر کشاورزی نیست بلکه مبتنی بر تجارت است؛ یعنی به‌جای آنکه فرد وظیف خاصی را انجام دهد که بر عهد اوست به جمع‌آوری ثروت مبادرت ورزیده و در دولت شهر ثروت تعیین‌کنند اصلی منزلت اجتماعی می شود. به‌همین دلیل، آرام آرام فضای سنتی حاکم بر تفکر و ارزش‌های جامعه تغییر کرده و سوفسطائیان به‌طورخاص در حجیت سنت پیشین تردید می‌کنند. در این میان، سقراط نیز با توسل آگاهانه به حاکمیت عقل اتکای بی‌چون‌و‌چرای سنت پیشین را رد می کند (همان). افلاطون نیز بر نظریه‌ای دربار محبت، آن‌گونه که فیسینو آن را در تفسیرش بر مهمانی ارائه کرده است، تأکید می کند که راهی موازی با راه تفکر بوده و وسیل دست یافتن به خیر اعلی است. (

Kraye, 2003, p.66

)

اگر در سنت یونانی، شاهد تحول اجتماعی در عصر هومر هستیم و در آن سنت نیز سوفسطائیان در حجیت سنت موجود تردید می‌کنند، و سقراط نیز با شیوه ای عقلانی به میدان می آید، در تمدنی نظیر چین نیز چنین گستره‌ای وجود دارد. ظهور تحولات اجتماعی، و حضور متفکرانی عقل گرا  نظیر موتزو، در مقابل فضیلت گرایانی نظیر کنفوسیوس، خود شاهدی بر این مدعاست که درسنت های پیش تر از سنت یونان، مباحثی فلسفی در باب اخلاق وجود داشته است. به‌همین دلیل، صحت این ادعا قویا محل تردید است که فلسف اخلاق با یونانیان پا به عرص وجود نهاده است و مباحث فلسف اخلاق را تنها باید با سقراط، افلاطون و ارسطو شناخت.

اخلاق نیکوماخوس ارسطو: نقط عطف اخلاق فضیلت‌گرایانه

اگر بپذیریم که فلسف اخلاق پیش از سقراط و ارسطو وجود داشته است (

Kahn, 2003, p.1

)، می توان مطابق با شواهد تاریخی آن  را در انحصار یونانیان نیز ندانست. به‌علاوه، می توان چنین نیز نتیجه گرفت که اخلاق ارسطویی تنها یک نقط عطف در پژوهش فلسفی اخلاق و اخلاق فضیلت گرایانه است. به‌عبارت دیگر، تفکر فضیلت گرایانه تنها به‌دست ارسطو به اوج خود رسیده است؛ نه اینکه وی مبدع اخلاق فضیلت‌گرایانه باشد.

در این بخش، ضمن مرور اجمالی نقط عطف اخلاق فضیلت گرایانه، اخلاق نیکوماخوس، برآنیم تا به پایه های تفکر فضیلت گرایانه دست یابیم. توجه به این نکته ضروری است که اخلاق ارسطویی را باید آمیزه‌ای معقول از تفکر سقراطی و افلاطونی دانست. (

Cooper,2003, p.15

) به همین دلیل می توان برای یافتن پایه‌های اخلاق فضیلت گرایانه، فلسف اخلاق سقراط، افلاطون و پیش از آنان را نیز موضوع توجه قرار داد.

در تفکر سقراطی تنها منبع برای عمل اخلاقی، تأملات عقلانی دربار خوب(ی) ها و بد(ی)ها است. یعنی مطابق با روان شناسی عمل از نگاه سقراط، «فقط تأملات عقلانی دربار خوب ها وبد ها می تواند ما را به‌سوی عمل سوق دهد.» (

Ibid, p.14

) از نظر سقراط، سعادت (

eudemonia

) نتیج زندگی مطابق با عقل است و مهم‌ترین فضیلت، حکمت است. بنابراین، هر کاری که مانع رسیدن انسان به زندگی سعادتمندانه شود، نادرست است. تأکید بر عقل و حکمت در فلسف ارسطویی نیز، به‌پیروی از سقراط، به انطباق زندگی خوب با زندگی تو‌أم با مداقه (

contemplation

) می انجامد. (لگنهاوسن/ نصیری، ۱۳۸۴)

افلاطون به غیر از تأملات عقلانی، دو منبع دیگر را نیز در انگیزش اخلاقی مؤثر می داند: یکی عواطف(

emotions

) (نظیر خشم) و دیگری اشتها (

appetite

) (نظیر گرسنگی و تشنگی که نابسامانی جسمی تلقی نشده بلکه نیازهای طبیعی بشر قلمداد می شوند). عواطف و اشتها عللی برای حرکت های اختیاری جسمی هستند که مستقل از داوری های شخصی دربار خوبی و بدی عمل می کنند. «بنابراین دیگر نمی توان فضیلت را صرفا حالتی از ذهن دانست که در آن حالت شخص همواره دربار حقیقت آنچه باید انجام دهد، می اندیشد. بلکه علاوه‌برآن، فضیلت مقتضی آن است که عواطف و اشتها درست کنترل شوند تا مانع یا مزاحم کار عقل در جهت دهی به تصمیمات و افعال، و به‌طور کلی زندگی ما نگردند.» (

Cooper,2003, p.14

). این گزاره، یکی از پایه های مهم اندیش فضیلت گرایانه است که در بخش اخلاق کانتی بار دیگر به آن بازخواهیم گشت.

مطابق با پایه های تفکر سقراط و افلاطون که در بالا بدان اشاره شد، اگر بخواهیم در یک گزارش اجمالی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.