پاورپوینت کامل پزشکِ مهر ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پزشکِ مهر ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پزشکِ مهر ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پزشکِ مهر ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
واژه پهلوی پزشک، «پچشک» است برابر با جوانه درخت (نویدبخش حیات دوباره)، بختآزمایی، سهم و قسمت، ترمیم و پیوند پوست با چوب… آنچه از این معانی به ذهن متبادر میشود و به طور جامع میتوان در بررسی کلمه پزشک یافت، در گویش کُردی آن وجود دارد: «پشک»؛ زیرا در هیچ یک از امهات کتب لغت و قاموس و فرهنگها به وجه تسمیه پزشک اشارهای نشده است و بیشتر به توضیح شغل مورد نظر پرداخته شده است
واژه پهلوی پزشک، «پچشک» است برابر با جوانه درخت (نویدبخش حیات دوباره)، بختآزمایی، سهم و قسمت، ترمیم و پیوند پوست با چوب… آنچه از این معانی به ذهن متبادر میشود و به طور جامع میتوان در بررسی کلمه پزشک یافت، در گویش کُردی آن وجود دارد: «پشک»؛ زیرا در هیچ یک از امهات کتب لغت و قاموس و فرهنگها به وجه تسمیه پزشک اشارهای نشده است و بیشتر به توضیح شغل مورد نظر پرداخته شده است، (رک: لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ عمید و…) و دور نیست که سرزمین بابل به عنوان یکی از مراکز اصلی دانش پزشکی قدیم که امروز زیستگاه کُردان است، موجب تعمیم و تثبیت این عنوان بر صاحب دانش تسکین و ترمیم و درمان شده باشد.
دانستههای پزشکی که اعم از تشخیص، درمان، ترمیم و تجدید توان و حیات دوباره است، بر صاحبنظران تاریخ آن مشخص نیست که از چه زمانی وارد مرحله علمی شده است؛ زیرا تا دیرزمان بشر عامل بیماری و درد را امور غیرمحسوس میدانست و به همین سبب برای تسکین و شفا به اموری چون دعا و سحر و جادو متوسل میشد و به همین سبب جادوگران جایگاهی برتر در جوامع نخستین داشتند که گاه از گیاهان مخدر نیز برای تسکین استفاده میکردند و شاید از همین طریق به فواید گیاهان دیگر به طور تجربی پی بردند که تا امروز همچنان ادامه یافته و سیر تطور فراوان طی کرده است.
کاوشهای باستانشناسی نشان داده است که هزاران سال پیش، بابلیها و سومریها از دانستههای بومی پزشکی آگاهی داشتهاند و در قوانین حمورابی نکاتی درباره مقررات پزشکی آمده است. از بزرگترین تمدنهایی که این دانش را داشتهاند، ایران، چین، هند و مصر از مهمترین و بزرگترین مراکز پزشکی روزگار شکوفایی تمدن و فرهنگ خود برخوردار بودهاند و یونانیان با استفاده از دانستههای بابلیان، پزشکی را وارد مرحلهای تازه کردند و در عصر طلایی ترجمه متون به عربی این دانش در جهان اسلام منزلتی شایسته یافت. در دوره اموی و عباسی از طریق دستگاه خلفا با دانستههای پزشکی آشنا شدند؛ زیرا پزشکی یکی از ضروریات دستگاه قدرت و تأمین سلامت خلفا بود و به همین سبب از آغاز امری انحصاری و ویژه دستگاه و دربار پادشاهان محسوب میشد و پزشکان در این امر صدمات فراوان دیدند و رنجها کشیدند و در مواقعی حکما جان بر سر دانستههای جانبخش خود نهادند که نمونههای فراوان آن در تاریخ آمده است. از آن جمله جبرئیل بن بختیشوع جندیشاپوری، پزشک مخصوص هارونالرشید که عمری را در خدمت و مراقبت خلیفه گذرانید و هنگامی که خلیفه در طوس بیمار شد و رو به بهبود نگذاشت، دستور داد طبیب را اعدام کنند که با دوراندیشی فضل بن ربیع که مردی هوشیار و زیرک بود، اجرای حکم چندان به تعویق افتاد که هارون درگذشت و جبرئیل رهایی یافت؛ اما در دوره مأمون، اموالش مصادره و خودش زندانی شد و مدتها گرفتار بود؛ چه، وظیفه اطبا در دربارها تنها این نبود که هنگام بروز بیماری به معالجه مخدوم اقدام کنند، بلکه وظیفه اصلیشان این بود که حافظ صحّت و مشاور غذایی خلفا و امرا باشند. در اخبار سیفالدوله میخوانیم که چون میخواست غذا صرف کند، ۲۴ طبیب حاضر میشدند و امیر به مشورت آنان میخورد و جبرئیل کحّال (چشمپزشک خاص مأمون) روزی دو بار چشمان خلیفه را شستشو میداد و سرمه میکشید. اطبا گاهی به طور گروهی بر بالین بیمار حاضر میشدند و با مشاوره به معالجه میپرداختند و اگر پس از تبادل نظر حال امیر بیمار بدتر میشد، بعید نبود که فرمان قتل همه یکجا صادر شود! (بهین دارایی، ۱۳۷۱: چهل و چهار)
دانش پزشکی پس از ورود به عرصه علوم، با حکمت و فلسفه درآمیخت. هر پزشکی، فیلسوف و حکیم هم بود، جالینوس، پزشک و حکیم و ادیب بود، درآمیختن حکمت و نبوت شاید از زردشت آغاز شد که شمسالدّین شهرزوری در کنزالحکمه او را از حکما دانسته است. (شمسالدین شهرزوری، ۱۳۸۹: ۱۹۰) در ایران برزویه طبیب حکیم نامداری است که خود را در مقدمه کلیله و دمنه، «مقدّم اطبّای فارس» خوانده است. در نظر «برزویه» فاضلترین اطبا کسی است که علم را وسیله کسب مال قرار ندهد: «پوشیده نماند که علم طب به نزدیک همه خردمندان و در همه دنیا، ستوده است و در کتب طب آوردهاند که فاضلترین اطبّا آن است که بر علاج از جهت ثواب آخرت مواظبت نماید که به ملازمت آن سیرت، نصیب دنیا، هر چه کاملتر بیابد و رستگاری عقبی مدخّر گردد.» با آنکه برزویه به گفته خودش «هر جا بیماری نشان یافت که در وی امید صِحّت میبود، معالجه او بر وجه حسبت میکرد»، لیکن در جستجوی حقیقت و سعادت، به علم طب که پر از نقص است، نتوانست خرسند باشد و از علم ادیان نیز بیزار گشت؛ زیرا در تتبّع به این نتیجه رسید که بنای سخنان دینداران نیز بر هواست و روح سرگردان حکیم، پیوسته دنبال حقیقت و سعادت میگشت، تا سرانجام جز نیکوکاری و خدمت به نوع و رضا به قضای الهی، راهی برای رسیدن به کمال و سعادت نیافت. (۱۳۷۱: سی و نُه)
روزگاری مهمترین حلقه تدریس و تحصیل طب در جهان، در شهر اسکندریه بود. این شهر پس از تسلط اسکندر مقدونی بر مصر و واگذاری آن به سلسله بطلمیوس (۳۲۳ـ۲۸۲ق.م)، جانشین مرکز علمی آتن گردید. در آنجا حکمای بزرگی در فلسفه و علوم ریاضی و شیمی و طب و هیئت و جغرافی پرورش یافتند؛ مانند «اقلیدس» (أرگذشته ۲۸۵ ق.م) که از قدیمیترین مهندسان و معلّمان این مرکز به شمار است و ارشمیدس (د۲۱۲ق.م) و «جالینوس» پزشک نامی (د۲۰۱م) و «فرفوریوس» فیلسوف و مورّخ (د۳۰۴م) و این گروه به «اسکندرانیّون» مشهورند. اسکندریّه پس از تسلط مسلمانان بر مصر از رونق و اعتبار افتاد و عالمانش در بلاد مخصوصاً «انطاکیه» پراکنده گردیدند. با اینهمه این مرکز مهم، تا اواخر قرن اول هجری موجودیت خود را حفظ کرد و تا عهد عمر بن عبدالعزیز دایر بود. آثار حکمای اسکندرانی به یونانی تألیف میشد، لیکن پس از آنکه عالمانش پراکنده شدند، گروهی که در «حرّان» مستقر گردیدند، آثار خود را غالباً به سُریانی نوشتند.
دومین مهد پرورش حکما، مراکز سریانیزبان بود، منسوب به «سوریه» در نواحی غربی فرات. مردم این دیار، در اواخر قرن دوم میلادی به مسیحیت گرویدند و شهر «رُها» مرکز تبلیغ دین شد و علوم یونانی، از راه انطاکیه به این مرکز نفوذ یافت و بسیاری از کتب یونانی، به همت آنان، به سریانی نقل شد و بعد، از سریانی به عربی درآمد و بدین گونه علوم اوایل، به علوم اسلام وارد گردید.
گندیشابور
سومین مهد پرورش حکمای پیش از اسلام، مراکز ایرانی بوده است. ارتباط ایران با مراکز علمی یونان و روم از عهد هخامنشیان آغاز شد و زبان یونانی، با تسلط اسکندر، در ایران متداول گردید و در عهد ساسانیان با رواج مسیحیت، زبان یونانی، بیش از پیش رونق یافت. مبلغان مسیحی از «رُها» به ایران روی آوردند و به نشر عقایدشان پرداختند و در نقاط مختلف کشور کلیساهایی ساختند که مبدل به مراکز علمی گردید؛ مانند «بیت اردشیر» (ریواردشیر، ریشهر) در «اَوَّجان» فارس و «بیت لاباط» یا گندیشابور که محلش در شرق شوش و جنوب شرقی دزفول و شمال غربی شوشتر بوده و نام کنونی آن بعد از شاهآباد، اسلامآباد است که بعدها یعقوب لیث صفاری را که در مسیر بغداد درگذشت، در آنجا دفن کردند. این شهر که به امر شاپور اول (حکومت:۲۴۱ ـ ۲۷۱م) ساخته شد، مرکز تجمع دانشمندان و بزرگترین مکتب پرورش حکمای پیش از اسلام گشت و گروهی از حکمای ایرانی، هندی، سریانی و یونانی در آنجا به آموزش پرداختند. در این دانشگاه که بیمارستانی هم داشت، درس به زبان یونانی داده میشد. خاندان بزرگ «بُختیشوع» شش نسل و قریب ۲۵۰ سال در گندیشاپور تدریس و طبابت کردند. روش طبّی این دانشگاه، حاصل تجربیات طب ایرانی و هندی و یونانی بود و علاوه بر طب، علوم ریاضی و حکمت و فلسفه نیز در آنجا تدریس میشد. (۱۳۷۱: چهل و یک)
این سیر فرهنگ و اندیشه در دوران پس از اسلام نیز ادامه یافت که حاصل آن ظهور شخصیتهایی چون ابوعلی سینا، محمد بن زکریای رازی و… بودند. در قرن ششم، احمد نظامی عروضی سمرقندی در کتاب ارجمند چهارمقاله در انتظار مردمان از پزشک مینویسد: «اما طبیب باید که رقیقالخلق، حکیمالنفس، جیّدالحدس باشد و حدس حرکتی باشد که نفس را بود در آراء صائبه، اعنی که سرعت انتقالی بود از معلوم به مجهول و هر طبیب که شرف نفس انسان نشناسد، رقیقالخلق نبود و تا منطق نداند، حکیمالنفس نبود و تا مؤید نبوَد به تأیید الهی، جیدالحدس نبود و هر که جیدالحدس نبود، به معرفت علت نرسد و…» (نظامی عروضی ۱۳۲۷: ۶۸) در همان قرن ششم حکیم نظامی گنجهای در داستان لیلی و مجنون در نصیحت فرزند خود محمد، سفارس میکند که از شاعری دوری جوید و به دانشهای سودمندی چون طب و فقاهت بپردازد و این نشاندهنده اهمیت طب و پزشکی مهر در نزد ایرانیان است:
در شعر مپیچ و در فن اور چون اکذب اوست احسن او
زین فن مطلب بلندنامیر کان ختم شدهست بر نظامی
نظم ارچه به مرتبت بلند استر آن علم طلب که سودمند است
در جدول این خط قیاسیر میکوش به خویشتنشناسی
تشریح نهاد خود درآموزر کاین معرفتی است خاطرافروز
پیغمبر گفت: علمُ علمانر علم الادیان و علم الابدان
در ناف دو علم بوی طیب استر وان هر دو فقیه یا طبیب است
میباش طبیب عیسویهُشر امّا نه طبیب آدمیکش
مــیباش فقیــه طاعــتاندوزر امّا نـه فقیــه حیـلتآمـــوز…
(حکیم نظامی گنجهای ۱۳۵۱: ۴۵۶)
شادروان استاد کیوان سمیعی در رساله مبسوطی درباره «طبیب اصفهانی»، در بحث
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 