پاورپوینت کامل تأملی در جایگاه اسطوره و عقل در اندیشه و هنر شرق ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تأملی در جایگاه اسطوره و عقل در اندیشه و هنر شرق ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأملی در جایگاه اسطوره و عقل در اندیشه و هنر شرق ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تأملی در جایگاه اسطوره و عقل در اندیشه و هنر شرق ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
منظور واقعی اسطوره، عرضهکردن تصویری عینی از جهان، آنچنان که هست نیست، بلکه بیان شناخت انسان از خود در جهانی است که در آن میزید. اسطوره را نباید کیهانشناسانه، بلکه مردمشناسانه یا بهتر بگوییم، هستیشناسانه تفسیر کرد. اساطیر درک معینی از هستی انسان را بیان میکنند.
منظور واقعی اسطوره، عرضهکردن تصویری عینی از جهان، آنچنان که هست نیست، بلکه بیان شناخت انسان از خود در جهانی است که در آن میزید. اسطوره را نباید کیهانشناسانه، بلکه مردمشناسانه یا بهتر بگوییم، هستیشناسانه تفسیر کرد. اساطیر درک معینی از هستی انسان را بیان میکنند.
جایگاه اسطوره
در نظر رودلف بالتمان منظور واقعی اسطوره، عرضهکردن تصویری عینی از جهان، آنچنان که هست نیست، بلکه بیان شناخت انسان از خود در جهانی است که در آن میزید. اسطوره را نباید کیهانشناسانه، بلکه مردمشناسانه یا بهتر بگوییم، هستیشناسانه تفسیر کرد. اساطیر درک معینی از هستی انسان را بیان میکنند. باور دارند که مرز و میدان جهان و زندگی انسان در قدرتی نهفته است که ورای تمام حساب و کتابهای ما است. اساطیر از خدایانی سخن میگویند که نمایندهی قدرتِ ورایِ جهانِ دیدنی و درکشدنی هستند، اما گویی انساناند و کارهاشان را چنان مینمایند که گویی اعمال انسانیاند. میتوان گفت که اسطورهها به واقعیت فراتجربی، عینیتی فطری و اینجهانی میبخشند.
اسطوره در شرق و غرب
هم جایگاه و هم معنای اسطوره در شرق و غرب متفاوت میباشد و این تفاوت با نگاهی تاریخی هم از جهت محتوایی (
Contextual
) و هم از جهت معناشناختی (
Semantic
) مطرح است. تفاوت فلسفهی شرق و غرب ناشی از اسطورههایشان نیست اما گذر از اسطوره بخشی از تفاوت است.
اسطوره در غرب، نقش تاریخی خود را بهخوبی ایفا نمود، بدین معنی که بهمثابه یک ارگانیسم متولد شد، بالندگی یافت و پس از بلوغ به حیات خود پایان داد. اما مرگ اسطوره در غرب، مرگ مفهوم اسطوره و غیبت آن در تمدن غرب نبود. درواقع افول کارکرد اجتماعی اسطوره بود که در ادبیات و هنر تولدی نوین یافت و طی فرایندی تکاملی در شاخهی مردمشناسی رشدی درخور یافت. اسطوره از ساخت (
Structure
) اجتماعی، دینی و آیینی خارج شد و در بافت معنایی جدیدی که در صورت (
Form
) آن وجود داشت ارزشی صوری و ادبی یافت. در این انتقال، روابط میان عناصر اصلی سازندهی اسطوره یعنی شخصیتها و رویدادها از بین نمیرود، بلکه آن عناصر بهصورتی نمادین و پویا در ادبیات و هنر تجسم مییابند. صورت شعری (
Poetic
) اسطوره با گذر زمان حفظ میشود و تنها از شکل کلاسیک به درک هستی با رسوخ به آگاهیهای اصیل انسان معاصر تجلی مییابد.
عقل در اسطورهی غربی حضور ندارد و اگر در شخصیتهای اسطورهای «خرد» ظهور مییابد، نقش مثبت خود را تحت تأثیر عشق و یا قدرت جسمانی از دست میدهد و یا دچار استحاله میشود. مثلاً در اسطورهی هرکول که قهرمان اسطورهای یونان و روم باستان و فرزند خدای زئوس و آلکمنه است، مشاهده میکنیم که نقطهی اوج اسطوره در بیخردی هرکول است. دشمن اصلی هرکول هرا بود. هنگام کودکی، هرا دو مار را در گهوارهی هرکول قرار داد، اما او با قدرت زیادی که داشت آنها را خفه کرد. او بالاخره هرکول را دیوانه کرد. بهسبب بیعقلی، هرکول همسر خود مگارا (
Megara
) و سه فرزندشان را به قتل رساند.شکلگیری اسطوره در گرو عقلانیت رفتارهای شخصیتهای آن نیست، بلکه قدرت، عشق و جاذبههای خیالپردازانه، توأم با باوری آیینی، اسطوره را میسازد. بنابراین در دورهی عقلگرایی و روشنگری اسطورهها طرد میشوند. تفکر بشری به اسطورهزدایی میپردازد. عقل نمیتواند تصویرپردازی اسطورهای را در مواجهه با عالم حقیقت بپذیرد. اما در شرق، عقل در متن اسطوره جای میگیرد و درواقع، خود اسطوره میشود. عقل شرقی هدایت اسطوره را بر عهده میگیرد و در شخصیتهای اسطوره نقشی کلیدی دارد. این عقل، عقل منفک و بیرونی نیست که به ارزیابی و داوری بپردازد. بنابراین دورهای با ویژگی عقلگرایی و اسطورهزدایی در شرق قابل تعریف نیست، هرچند در اختلاط اندیشههای غرب و شرق و تأثیرپذیریهای دوسویه، نگاهی جدید به اسطوره در شرق به تأسی از غرب مطرح شده است.
مفاهیم نوس و لوگوس در یونانی برای اشاره به عقل به کار میرفتند، نوس اشاره به یک جوهر مجرد و غیرمادی دارد که در فلسفه از آن به عقل تعبیر میشود. هراکلیتوس مینویسد «توهن پانتا» (
ToHen-Panta
) یعنی همهچیز وجهی از لوگوس است. مشابه همین سخن را نزد لائوتسه (
LaoTsu
)، متفکر معاصر هراکلیتوس نیز مییابیم، آنجا که میگوید همهچیز ظهور تائو (
Tao
) است. بر این اساس فلسفه نزد هراکلیتوس همسخنشدن با لوگوس است. بر همین مبناست که هراکلیتوس میگوید: «دانایی نه گوش دادن به من که گوش فرادادن به لوگوس است و همسخنشدن با او که همهچیز یکی است (توهن پانتا)». همانطور که متذکر شدیم، عقل در اساطیر شرق درونمایهی اسطوره را تشکیل میدهد، هرچند این عقل با معنایِ (
ratio
)که اشاره به همان عقل جزوی است و ریشهی راسیونالیسم است، قابل فهم نیست. عقل درونی اسطورههای شرق همان عقل کلی است که به سوی وحدت و اصل میل دارد، در حالی که (
ratio
) تمایل به کثرت دارد. برای نمونه میتوان به بررسی هستهی جهانی در اسطورههای هندی پرداخت؛ هیرانیا گاربا (
hiraniagarba
) یا هستهی جهانی و بیضهی کیهانی بر اساس آنچه در اوپانیشادها آمده است، بهمثابه هسته یا دانهای است که از عدم سر بر کشید و باز شد. این بیضه یا هستهی اولیه، یک جلوهی نوری است و نور در هند زایندهی آفریننده است، نقش نظامبخش و ساماندهندهای دارد که دنیا را از ظلمات یا همان آشوب و هاویهی اولیهی (
Chaos
) عدم پدید آورد. هستهی جهانی بنا بر آنچه در اسطورههای هندی آمده است، بهصورت بیضهای زرین شبیه نور خورشید درآمد و زاینده و پدیدآورندهی جهان، برهمن، از آن زاده شد. پس بیضهی زرین با نمونهی نوعی اولیهی انسان همسان است. در آیین
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 