پاورپوینت کامل جهان، زبان، ما ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جهان، زبان، ما ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهان، زبان، ما ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جهان، زبان، ما ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
جهان، امری مینوی است که بر زمین بار میشود، تا آدمی بتواند بر آن (زمین) زمان را خلق کند و در آغوش گیرد و بر زمین مستقر شود. این امر مینوی را به استعاره تقلیل میدهیم. پس زیستن یعنی استقراری استعاری، بر جغرافیایی که پس از پذیرش استعارگی تبدیل به زمین میشود. زیرا در این صورت است که میتواند بارور شده و برویاند. این اصل خصوصی زمین، در اساطیر ما نیز بیان شده است
جهان، امری مینوی است که بر زمین بار میشود، تا آدمی بتواند بر آن (زمین) زمان را خلق کند و در آغوش گیرد و بر زمین مستقر شود. این امر مینوی را به استعاره تقلیل میدهیم. پس زیستن یعنی استقراری استعاری، بر جغرافیایی که پس از پذیرش استعارگی تبدیل به زمین میشود. زیرا در این صورت است که میتواند بارور شده و برویاند. این اصل خصوصی زمین، در اساطیر ما نیز بیان شده است. پس زمین توسط جهان بارور میشود زیرا در جهان انسان وجود دارد و وجود انسان در این جهان منوط به زبان است. در غیر این صورت شرایط زیست مهیا نمیشود و انسان باید نفسهای عاریتی را پس بدهد. استقرار انسان در جهان، براساس طبع و تین او، نیمی ریشه در آب و نیمی ریشه در خاک دارد، بهعبارت دیگر باید گفت، این استقرار شناور است چون از طرفی استعاری و از طرف دیگر در آغوش زمان است. بر این اساس آدمی در این جهان شایستگی استقرار دارد، زیرا شناگری و وسایل آن را زبان در اختیار او قرار میدهد. زیرا جهانی را که زبان تحویل میدهد و بهتبع آن انسان را میزاید و در آن ورطه وا مینهد، جهان شناوری و شناگری است چون با جهانی اینگونه زمان نیز تولید میشود و همین ماهیت شناوری و کیفیت شناگری است که سرنوشت یا سرگذشت آدمی را تعیین میکند. بر این بنیاد چنانچه شناگر نباشیم با سرنوشت روبهرو خواهیم شد و در غیر این صورت با سرگذشت. به مفهومی دیگر یا فعال خواهیم بود و تأثیرگذار یا منفعل و تأثیرپذیر.
بنابراین، انسان برای شناگری در این جهان شناور و دریافت هر لحظهای این جهان از زبان زبان، ناچار است تا از لحظه تولد تا مرگ همراه زبان باشد و این چیزی است که در حد هوا برای نفسکشیدن به آن نیازمند است در غیر این صورت از شرایط استقرار تهی میشود و به همین جهت است که باید زبان را بفهمد و با نگاه به زبان و گوشسپردن به زبان زبان، دریابد تا زبان چه تجویز میکند و چگونه پیشنهادی میدهد. تا چگونه دریابد و چگونه عمل کند.
از آنجایی که زبان در حکم کلی است زیرا هم دارای توان تولید ساختار است و هم این ساختارها در جمع پذیرفته میشود، به حتم از مجموع اجزا بزرگتر است و این است که اقتدار آن هرگز کاهش نمییابد. و از اینرو نیز هست که ما جهان خود را از این امر کلی مقتدر استعارهساز دریافت میکنیم. بر این اساس ماهیت و ماییت ما، رسوب جهان بر جغرافیا است که این جهان از دریافت ما از تجویزات زبان حکایت میکند و این است که ما و جهان ما، یعنی زبان ما و بر این پایه، کیفیت و ماهیت جهان ما را در زبان ما باید دید و سنجید. آیا میشود کلام المرء مخبوع تحتلسانه را اینگونه خواند؟ در این میان بدیهی است که اراده فردی محو نمیشود، بلکه رنگ میبازد زیرا زبان امر کلی است که نهتنها گذشته را بهعنوان تجربهای از جهان زیسته با خود حمل میکند، بلکه جهان زیستشونده را بهعنوان تجربه پیشرو پیشنهاد میکند. در این مقام، مغز یا مزگا، یا ماه اساطیری به زبان شباهت دارد، که محل زایش و بهنوعی، زهدان است. حال اگر این برداشت از زبان را بپذیریم، میفهمیم که هر انسانی در حداقل، از بدو تمدن متولد شده است و این تولد همچنان ادامه دارد، زیرا نهتنها با زبان، گذشته خود را حمل میکنیم، که هر لحظه با تجویزات و پیشنهادهای دیگری روبهرو هستیم که دریافت آن بستگی به نحوه استقرار ما در جهان دارد، به سخنی دیگر یعنی درک زبان. زیرا زبان پایهگذار تمدن است و زبانی که انسان را در گردش دورانی و در خط یعنی در دایره و مربع توأمان قرار داده است، منظور است که هر کدام بال به بال هم در طول سدهها آمدهاند. زیرا برخلاف عقیده بسیاری از اندیشمندان، اسطوره نیز معرفتی است که زبان خود را دارد و از جهان خود میگوید، و هرگز از آدمی دست نکشیده است. بلکه به شکل و شیوهای دیگر، با نوعی از زندگی زیسته با ما همراه است. و چنانکه گفته شد هرگز دست از دادن پیشنهاد خود، پس نمیکشد. بر این اساس، ما صرفنظر از انواع زبان، فقط در محدوده نمودهای فرهنگی و معارف بشری، میتوانیم پنج زبان را برشماریم که در تأسیس جهان ما نقشی اساسی ایفا میکنند. زبان اسطوره، عرفان، دین، فلسفه و زبان علم. و اعتقاد داریم که با زیستن هماهنگ و موازی با همه این زبانها و دریافت جهان آنها، میتوانیم جهان طبیعی خود را براساس تین انسانی خود ایجاد کنیم.
باری در طول تاریخ تمدن، این جهان ما بوده است که تنظیمات خود را در اجتماع یا بهتر بگوییم بر اجتماع مستقر کرده است و این تنظیمات با حقایقی پشتیبانی شدهاند که نشان از درک و دریافت این امر اجتماعی، یعنی زبان داشته است. بنابراین، انسان و جهان او با زبان مستقر میشوند و در و با زبان حرکت میکنند که زمان یعنی تاریخ تولید میشود. بنابراین، برای ارتباط انسان با هستی او، و ماهیت تاریخیاش، چاره و گریزی نخواهد ماند جز شناخت زبان و برقراری ارتباط با آن.
برای همین است که این نظر لوسین گلدمن را که میگوید: برای شناخت هر اثر باید در بدو امر مسیر اثر را شناخت، در این مسیر میدانم و اینگونه میخوانم. و باز در همین مسیر است که ما بهعنوان انسان، برای ارتباط خود با هستیمان که تاریخی است، باید زبان زیسته را بشناسیم تا بتوانیم جهان غایب را حاضر کنیم و این مهم بهزعم من، و برای نمونه در حافظ است که بروز میکند. حافظ از آنجایی که به حقیقت شاعر است، با همه گسستها و ورطههای عظیمی که تاریخ ما شاهد آن بوده است، و در تاریخ ما اتفاق افتاده است، با همه این مشکلات توانسته است تمامی لایههای وسیع و متنوع تمدنی ما را که چون بوریایی در هم بافته شده بود، به کارگاه باشکوه حریربافی خود ببرد و به ما با زبانی زیبا و رازورانه ارائه کند. که آنچه را در ضمن و به صورت انضمامی و حتی غیرمجاز در خود داشتهایم و سدهها بدون تسویه با خود حمل میکردیم، به ما بنمایاند.
که این همان هستی ما و ماهیت و ماییت ما بوده است. و از آنجایی که زبان را بلد نبودیم و خود غایب بودیم او را لسانالغیب پنداشتیم و در همین نقص دریافت است که حتی عدهای از ما او را مهریمسلک و بعضی دیگر او را زرتشتی و دیگرانی از ما هم او را عارف کامل پنداشتند. و چهبسا دروغگو و دمدمیمزاج اعلام کردند. تازه این مربوط به جهان زیسته حافظ بود که تنها قسمتی از حافظ است که از زبان زیسته برای ما گفته بوده است و آنچه را که شامل جهان زیستشونده میشود که اندیشه او در آن ریخته شده است و در زبان این جهان است که تجویز میکند و پیشنهاد میدهد، بدیهی است که هرگز آن را نفهمیده باشیم. و همه اینها در صورتی است که حافظ راستگوترین و اصیلترین انسان ایرانی است که با هستی خود پیوند باشکوه و شگرفی برقرار کرده است و سرگذشت چندهزارساله انسان ایرانی را به شیوهای زیبا بیان میکند و در همه لایههای متنوع تمدنی خود حاضر شده است و از زبان همه آن جهانها برای ما ارمغان و پیغام آورده است. اما اینکه ما با کمال شگفتی از اینکه آن را نفهمیدیم ولی از آن لذت بردیم و میبریم، برای این است که این نمودهای غریبآشنا همه در ما وجود دارند و ما تنها در سایهروشنی مانند لبخند مونالیزا، میتوانیم از آن لذت ببریم، اما نمیدانیم زن میخندد یا این گفته سارتر را بر لب دارد که انسان پرسش غمگینی است. حال با این برداشت که ما در جهان ساخته زبان است که بر جغرافیا مستقر میشویم و ماهیت و ماییت ما همان جهان محل استقرار ماست که توسط زبان پیشنهاد میشود و از طرفی دیگر اگر بپذیریم که این جهان بهطبع سیال است، چون در داخل تاریخ قرار دارد، پس زبان نیز ضمن حمل گذشته برای زندهبودن، مجبور به زایندگی است تا بتواند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 