پاورپوینت کامل زندگی و اندیشه نیکولو ماکیاولی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی و اندیشه نیکولو ماکیاولی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی و اندیشه نیکولو ماکیاولی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی و اندیشه نیکولو ماکیاولی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

نیکولو ماکیاولی، سیاستمدار و فیلسوف سیاسی عصر رنسانس ایتالیا، صاحب مقام در جمهوری فلورانس، که کتاب مشهورش شهریار (ll Principe) برای او نام و ننگِ “بی خدایی ضدِ اخلاق ” را به ارمغان آورد، در سوم مه ۱۴۶۹ در فلورانس ایتالیا متولد شد و به تاریخ ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷، در همان شهر، درگذشت.

ماکیاول خون‌آشام؟!

مترجم: محمدرضا مرادی طادی / نیکولو ماکیاولی، سیاستمدار و فیلسوف سیاسی عصر رنسانس ایتالیا، صاحب مقام در جمهوری فلورانس، که کتاب مشهورش شهریار (

ll Principe

) برای او نام و ننگِ “بی خدایی ضدِ اخلاق ” را به ارمغان آورد، در سوم مه ۱۴۶۹ در فلورانس ایتالیا متولد شد و به تاریخ ۲۱ ژوئن ۱۵۲۷، در همان شهر، درگذشت.

زندگی و حیات سیاسی اش

از قرن سیزدهم میلادی به این سو، خاندان کهن و توانگر ماکیاولی، همیشه پُست‌های مهمی را، در دولت فلورانس، در دست داشتند. اگرچه پدرش، برناردو، یک حقوقدان بود امّا عضو فقیر خانواده محسوب می‌شد و به عنوان یک بدهکار ورشکسته از سوی دولت فلورانس شناخته می‌شد که با درآمد بخور و نمیری زندگی می‌کرد. ممرّ معیشت او از اداره املاک مختصری که در حومه شهر داشت و درآمد مخفیانه ای که از حرفه اش به دست می‌آورد، تامین می‌شد.

اگرچه از آموزش اولیّه و اوایلِ زندگی نیکولو در فلورانس، که آن روزها مرکز پر رونق فلسفه و حوزه درخشان هنر بود، چیز زیادی نمی‌دانیم، امّا، برناردو کتابخانه ای داشت که احتمالاً نیکولو آنها را مطالعه می‌کرده است. نیکولوی جوان در درس گفتارهای مارچلیو ویرجیلیو آدریانی، رییس کالج فیورنتینو، شرکت می‌کرد. او زبان لاتین را کاملاً، و یونانی را مختصراً، فراگرفت و به نظر می‌رسد که با آموزش‌های اومانیست‌ها، که دانستن آن برای صاحب مقامان فلورانسی فرض بود، آشنا بوده است.

ماکیاولی در ۱۴۹۸، در نامه ای به یکی از دوستان اش، می‌نویسد که شنونده موعظه‌های جیرولامو ساونارولا (۱۴۵۲-۱۴۹۸ )بوده است. ساونارولا راهب صومعه دومینیکن بود که در ۱۴۸۲ به فلورانس آمد و در طی دهه ۱۴۹۰ هواخواهان مردمی بسیاری را به خود جذب کرد و نهایتاً با اتهام شورش علیه حکومت، روحانیت و پاپ مواجه شد. ساونارولا که برای سالها (تا ۱۴۹۴) به نحو تاثیرگذاری در فلورانس حکومت کرده بود، در شهریار ماکیاولی بسان مثالِ اعلای “پیامبران غیر مسلح “، که محکوم به شکستند، ظاهر می‌شود. ماکیاولی مجذوب مهارت‌های آموزشی و خطابی او بود. در ۲۴ مه ۱۴۹۸، ساونارولا، به عنوان یک مرتد، به دار آویخته، و در میدان عمومی شهر، جسدش به آتش کشیده شد. چند روزی پس از آن، ماکیاولی که حدوداً ۲۹ ساله بود، به ریاست دیوان دوّمِ (یا مُهردار سلطنتی )جمهوری فلورانس برگزیده شد. پستی که او را در گیر- و -دار مسائلِ خارجی جمهوری قرار می‌داد. اینکه چگونه مردی به این جوانی و بی تجربگی ناگاه مورد اعتماد قرار می‌گیرد، تا چنین پست مهمی به او تفویض شود، با توجه به اینکه ماکیاولی ظاهراً هیچ گاه کارآموزی یی در این زمینه ندیده بوده است، کماکان یک راز باقی مانده است. ماکیاولی پس از کسب اعتماد پی یرو سودرینی (۱۴۵۲-۱۵۲۲)، که از سال ۱۵۰۲ برای همه عمر به مقام فرمانداری کل فلورانس برگزیده شده بود، توانست این پُست را تا سال ۱۵۱۲ حفظ کند.

ماکیاولی در طی تصدی پست خود سودرینی را تشویق کرد تا از وابستگی به سپاهیان مزدور بکاهد و به تاسیس یک ارتش ملی (

militia

) اقدام کند، که متعاقباً خود ماکیاولی آن را سازماندهی کرد(۱۵۰۵). ماکیاولی برای ماموریتهای نظامی و دیپلماتیکی بارها به سوی دربارهایِ فرانسه، چزاره بورجا (۱۴۷۵-۱۵۰۷) پسر پاپ الکساندر ششم (پاپ کلیسا در سالهای ۱۴۹۲-۱۵۰۳ )، پاپ یولیو س دوّم جانشین الکساندر ششم (پاپ در سال‌های ۱۵۰۳-۱۵۱۳)، دربار ماکسیمیلیان اوّل (سلطنت ۱۴۹۳-۱۵۱۹) و دربار پیزا (۱۵۰۹ و ۱۵۱۱) گسیل داشته شده بود.

ماکیاولی در سال ۱۵۰۳، یک سال پس از ماموریت به دربار چزار بورجا، رساله کوتاهی به نام ” راه مقابله با عناصر شورشی والدیچینا ” نگاشت که طلیعه ای بر اثر عظیم اش “گفتارها ” (تفسیری بر تاریخ روم باستان )، است؛در این اثر ماکیاولی با مقایسه میان اشتباه‌های فلورانس و خِرد رومیان، اعلام می‌کند که یا باید از مردمان شورشی بهره برد یا آنان را معدوم کرد. همچنین ماکیاولی که خود شاهد چگونگی انتقام خونینِ چزاره بورجا از یکی از سرداران فتنه گرش در شهر سینگاگلیا (در ۳۱ دسامبر ۱۵۰۲ ) بود، شرحی مشهوری بر این واقعه نوشت. در بسیاری از این آثار اولیه، ماکیاولی استدلال می‌کند که: نمی توان شهریار را رنجاند و هراس عقوبت نداشت .

ماکیاولی در سال ۱۵۰۳، در طی دوران “شورای مخفی “کاردینال‌ها، برای انتخاب پاپ پولیوس دوّم، دشمن خاندان بورجا، که چزاره کمک‌های نابخردانه ای به انتخاب شدن اش کرده بود، به رم گسیل داشته شد. ماکیاولی که شاهد زوال اقتدار چزاره بود، در شعری ( موسوم به اولین دهه‌ها

First Decennale

)، که مژده حبس اوست، می سراید که :شایسته است او را یاغی یی علیه مسیح بنامیم . در مجموع ماکیاولی در طی ۱۴ سال صاحب منصبی اش به بیش از ۴۰ ماموریت دیپلماتیک فرستاده شده است.

در ۱۵۱۲ با ورود ارتش اسپانیا، که به “اتحاد مقدسِ ” پاپ یولیوس دوم پیوسته بودند، و عزل فرماندار، جمهوری فلورانس سقوط کرد. خاندان مدیچی به حکومت فلورانس بازگشتند و ماکیاولی که مظنون به شرکت در توطئه بود، شکنجه و زندانی شد و در ۱۵۱۳ به تبعید، به جنوب فلورانس، به املاک محقر پدرش در سن کاسیانو، گسیل داشته شد. در همین جا بود که ماکیاولی دو اثر سترگ اش، شهریار و گفتارها، را نگاشت که هر دو پس از مرگ اش منتشر شدند. او شهریار را به لورنزو دی پی یرو دو مدیچی، فرماندار فلورانس از ۱۵۱۳ و نواده لورنزو مدیچی (۱۴۴۹-۹۲) تقدیم کرده است. بعد از مرگ لورنزو، وقتی که کاردینال گیولیو مدیچی(۱۴۷۸-۱۵۳۴) به حکومت فلورانس رسید، ماکیاولی به واسطه لورنزو استروتزی، پسر یکی از خاندان‌های ثروتمند فلورانس، به کاردینال معرفی شد، که ماکیاولی هم، رساله اش “هنر جنگ ” را، به او تقدیم کرد.

ماکیاولی برای نخستین بار توسط کاردینال، برای حل و فصل یک مورد ورشکستگی در لوکا، جایی که ماکیاولی فرصت کرد تا طرحی از نظرات اش درباره دولت را در رساله ای به نام : “زندگی کاستراچیو کاستراکانی” تدوین کند، به خدمت گرفته شد. سالی پس از آن در نوامبر ۱۵۲۰ کاردینال با انتصاب ماکیاولی به عنوان مورخ رسمی جمهوری، با حقوق سالیانه ۵۷ سکه طلا، که بعداً به ۱۰۰ سکه افزایش یافت، موافقت کرد. در همین حین، ماکیاولی از طرف پاپ لئو دهم (دوران پاپی:۱۵۱۳-۱۵۲۱)ماموریت یافت تا رساله ای درباره سازمان دولت فلورانس بنویسد. ماکیاولی از هر دو حکومت خاندان مدیچی و جمهوری پس از آن، که خود در آن خدمت کرده بود، انتقاد کرد و قاطعانه به پاپ توصیه کرد که به جای این نظام مختلط ِ ناپایدارِ جمهوری و شهریاری، جمهوری را احیا و مسلط کند. کمی پس از آن، در مه ۱۵۲۱، ماکیاولی به مدت دو هفته به یک انجمن فرانسیسکنی در کارپی، جایی که توانست توانایی خودش درباره “فضیلت سکوت “را بهبود بخشد، فرستاده شد . آن روزها ماکیاولی با یک دوگانه روبرو بود که چگونه می‌تواند حقیقت را درباره برآمدن خاندان مدیچی در فلورانس بگوید بی آن که حامی مدیچی خودش را بیازارد.

پس از مرگ پاپ لئو دهم در ۱۵۲۱، کاردینال گیولیو، یگانه فرماندار فلورانس، بر آن شد تا حکومت شهر را، بر اساس پیشنهاداتی که ماکیاولی به پاپ داده بود، اصلاح کند. در ۱۵۲۳، به دنبال مرگ پاپ آدریان ششم، کاردینال، با لقب کلمنت هفتم به پاپی رسید و ماکیاولی مشتاقانه کار بر روی نگارش تاریخ رسمی فلورانس را دوباره آغاز کرد . در ژوئن ۱۵۲۵، ماکیاولی کتاب اش “تاریخ فلورانس ” را به پاپ تقدیم داشت و برای آن ۱۲۰ سکه طلا جایزه گرفت. در آوریل ۱۵۲۶، ماکیاولی به ریاست “پروکارتوری دلامورا”یا ادراه نظارت بر استحکامات دفاعی شهر منصوب شد. در همین زمان که پاپ علیه چارلز پنجم (دوران سلطنت ۱۵۱۹-۱۵۵۶)، در کاگناک فرانسه، “اتحاد مقدس ” را شکل داده بود، ماکیاولی همراه سپاهیان رفت تا به دوست اش فرانچسکو گئوچاردینی (۱۴۸۲-۱۵۴۰)، نائب پاپ، به پیوندد و تا غارت رُم به دست سپاهیان امپراطور، در مه ۱۵۲۷، که به خاتمه جنگ منتهی شد، در کنار او بماند. ماکیاولی امیدوار بود اکنون که فلورانس دیگر تحت لوای خاندان مدیچی نیست او منصب عالی سابق اش را بازیابد. امّا چند محبتی که مدیچی‌ها در حق ماکیاولی کرده بودند او را در چشم هواخواهان جمهوری آزاد مظنون جلوه می‌داد، فلذا، درخواست اش برای تصاحب مقام سابق رد شد. چندی بعد، ماکیاولی بیمار شد، و در کمتر از یک ماه، درگذشت.

مجموعه آثار

از ماکیاولی چند رساله سیاسی کوچک و اشعاری چند (موسوم به دهه‌ها )درباب تاریخ فلورانس مانده است. البته اینها آثاری هستند که او در هنگامه دوری از مناصب اداری و در تبعید نگاشته است. در حالیکه ماکیاولی، به عنوان “منشی جمهوری فلورانس”، آثاری را در فلسفه سیاسی نوشته، که نام او را جاودانه کرده است. در یکی از نامه‌های اش(۱۰ دسامبر ۱۵۱۳)ماکیاولی برنامه یکی از روزهای اش را توصیف کرده است:صبحگاهان قدم زدن در جنگل، بعدظهرها نوشیدن چای و گپ و گفت با دوستان در قهوه خانه روستا، و شامگاهان، خواندن و تامل کردن درباره مطالعات اش، یعنی چیزی که، ماکیاولی در وصف اش می‌گوید :”غذایی که روح مرا سیراب می‌کند و من برای آن زاده شده ام”. در نامه مشابه این، ماکیاولی متذکر می‌شود که او در حال تدوین اثری درباب علاقه قدیمی‌اش ” شهریاری” است و مختصراً این مشهورترین اثر سیاسی تمامی دوران را معرفی کرده است، اثری که عاقبت نام و ننگ “آموزگارِ راههایِ فریبکارانه کسبِ موفقیت‌های دنیوی ” را برایش به ارمغان آورد.

در همین هنگام که ماکیاولی مشغول نگارش شهریار بود (۱۵۱۳)، نوشتن چند اثر متفاوت دیگری، از جمله کتاب “گفتارها ” یا ” گفتارهایی درباره ده کتاب اوّل تاریخ روم تیتوس لیویوس “، را آغاز کرده بود. هر دو کتاب، شهریار در سال ۱۵۳۲ و گفتارها به سال ۱۵۳۱، پس از مرگ ماکیاولی، برای نخستین بار منتشر شدند. این دو کتاب، از دیگر آثار ماکیاولی، با این ویژگی متمایز می‌شوند که او در نامه‌های تقدیمیّه ای که در آغاز آن‌ها نگاشته، تاکید کرده که، هر آنچه را می‌دانسته در این دو اثر آورده است. در تقدیمیّه گفتارها، کتاب به دو نفر از دوستان ماکیاولی اهدا شده است، دو نفری که، اگر چه شهریار نیستند امّا می‌توانند که باشند، آن دو، منتقد نامه به ظاهر ملتمسانه ای بوده‌اند که ماکیاولی در تقدیمیّه شهریار نوشته بوده است. دو کتاب، از منظر روش و فحوا، کاملاً از یکدیگر متمایزاند. در حالیکه “شهریار” درباره شهریاری، و به ویژه درباره شهریاری‌های تازه تاسیس، نگاشته شده، و از نظر سبک نگارش، کوتاه و موجز، و به تعبیر بسیاری، به نحو خطرناکی رذیلانه و شرورانه نوشته شده است، امّا، گفتارها، طولانی و پیچیده و مدلّل و آکنده از توصیه‌هایی برای حفظ جمهوری است. فلذا هر گونه رویکرد و تاملی درباره اندیشه ماکیاولی، مجبور است این تفاوت‌ها را، میان این دو کتاب اصلی ماکیاولی، لحاظ کند.

شهریار

لئو اشتراوس (۱۸۹۹-۱۹۷۳)فیلسوف آمریکایی آلمانی الاصل تفسیر خودش از ماکیاولی را با ذکر این نکته آغاز می‌کند که، ” آموزگارِ شر “، مشهورترین و پایدار ترین تصویری است که تا به حال از ماکیاولی ارائه شده است. {در نگاه نخست به نظر می‌رسد که }”شهریار ” در سنت کتابهای آیینه شاهان { یا سیاستنامه نویسی} قرار می‌گیرد؛که کتاب‌های اندرزی {یا نصیحه الملوک‌هایی } بوده‌اند تا شاه در آیینه آن به ارزیابی رفتارش بپردازد، این سنت با کتاب “کوروش نامه ” اثر فیلسوف یونانی گزنفون(۴۳۱-۳۵۰ قبل از میلاد ) آغاز شده و در سده‌های میانه تاریخ اروپا تداوم یافته است . تا پیش از ماکیاولی، آثاری از این دست به شاه توصیه می‌کردند که خود را با الگوی ارائه شده وفق بدهد، امّا نسخه ماکیاولی توصیه می‌کند که شهریار باید “حقیقت موثر ” امور را مدّنظر داشته باشد و برای پرهیز از در تباهی افتادن از معیارهای نخ نمای “چه باید کرد” در گذرد. برای شهریار ماندن، بایستی چگونه خوب نبودن و عمل کردن بر “اقتضای ضرورت ” را آموخت. ناظر آگاه خواهد دید که چنین شهریاری رفتارش تنها به واسطه “ضرورت امور” هدایت می‌شود، فلذا، با چنین تفسیری و از این دیدگاه، می توان ماکیاولی را بسان موسس علم سیاست نوین نام برد. علمی که بر جهانِ سیاست “آن گونه که هست” بنا می‌شود نه ” آن گونه که باید باشد”، یعنی ردِّ مبنای آرمانشهر گرایانه و تخیلی یی که اساس آثاری چون جمهور افلاطون(۴۲۷-۳۴۸ قبل از میلاد) و یا شهر خدای سنت آگوستین(۳۵۴-۴۳۰) بوده‌اند. از سویی دیگر تفسیر غیراخلاقی(

amoral

) آرای ماکیاولی را می‌توان در آثار تاریخنگار آلمانی فردریش ماینکه (۱۸۶۲-۱۹۵۴) و فیلسوف معاصر آلمانی ارنست کاسیرر(۱۸۷۴-۱۹۴۵) یافت. تفسیر غیر اخلاقی، با التفات به تاکید مکرر ماکیاولی بر “ضرورت “، آن را از اتهام ضداخلاقی(

immoral

)بودن مبرا می‌کند. البته ماکیاولی گهگاهی به شهریار توصیه می‌کند تا رعایت احتیاط در شرایط خاص، و یا الفت و دلجویی‌های موردی را، در دستور کار خود قرار بدهد. به هر حال، به نظر نمی رسد که ماکیاولی، به شیوه علم سیاست مدرن، در جستجوی کشف و توصیه قواعد عینی و دقیقی بوده که کاربردی جهانشمول داشته باشند.

ماکیاولی شهریاری‌ها را به دو دسته اکتسابی(یا تازه به دست آمده

acquired

) و موروثی تقسیم می‌کند. ماکیاولی عموماً استدلال می‌کند که به دست آوردن یک شهریاری بسی سخت تر از حفظ آن است، چرا که هراس از یک شهریار جدید قوی تر از عشق به یک شهریارِ وارث(

hereditary prince

) است. از این رو، شهریارِ جدید اگر بر اصل “وحشتِ مجازاتی که هرگز فردِ{خطا کار }را رها نکند(

a dread of punishment that never forsakes you

)، تکیه کند، بی تردید موفق خواهد بود، امّا شهریاری که از یاران اش انتظار داشته باشد نسبت به تعهدات شان به حمایت از او وفاداران بمانند، ناکامی را تجربه خواهد کرد. شهریار بزودی خواهد فهمید که وقتی خطر مرگ نباشد هر کسی مدعی مُردن برای اوست، امّا عموماً در لحظه‌های خطر کسی پایبند تعهدات اش نیست. بنابراین، هر شهریاری، خواه تازه به دست آورده یا به ارث برده، بایستی دولت اش را، به منزله شهریاری یی تازه تاسیس بنگرد و بیاموزد که تنها باید بر “قدرت جنگ افزارهای خویشتن “(

one’s own arms

)تکیه کند نه بر حسنِ نیّت و قول‌های بی ضمانت افراد.

شهریار جدید بایستی بر “هنرمردانگی”(ویرتو) خویش تکیه کند ؛و اگر با تکیه بر آن به شهریاری دست یافت بداند که این “هنرمردانگی”(ویرتو) با تمایز از “فضیلتِ”(ویرتوی) عهد جدید، که در جستجوی صلح است، مضمونی نوآیین (

new meaning

)دارد. ماکیاولی با مفهوم “ویرتو” متذکر می‌شود که شهریار در وهله نخست باید بر هنر جنگ تمرکز کند، البته نه برای صِرف امنیت، بلکه برای هیبت (

glory

)، که ضرورتاً مشتمل بر آن هم هست. ویرتوی(

Virtu

) ماکیاولی نه صِرف فضیلتی(

Virtue

)برای جستجوی شهرت و نیکنامی، بلکه توانمند سازی شهریار برای دست یافتن به قدرت است. برای مثال، سخاوت نمی تواند هدف شهریار باشد چرا که ممکن است بهره مندان از سخاوتِ شهریار قدردان آن نباشند و سخاوت بدل به نمایشِ اسرافِ مالیاتهای ضروری یی باشد که رعایا می‌پردازند، فلذا منجر به نفرت از شهریار گردد. بنابراین شهریار نباید نگران ننگِ خساست باشد، چرا که این عیب، حُسنی است برای حکومت کردن. به همین سان شهریار نباید دل نگران رفتار ظالمانه باشد البته مشروط بر آن که ظلم “در جای خود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.