پاورپوینت کامل خط گمشده ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خط گمشده ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خط گمشده ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خط گمشده ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

«عربی اساس خواندن خط فارسی» بر مدار پان‌ترکیسم متولد شد. به‌رغم تبار پان‌ترکیستی این مضمون، در فرآیند ملت‌سازی سوسیالیستی، این مضمون بی‌اساس به‌مثابه‌ی نشانه‌ای هویت‌ساز عمل کرد. گردانندگان سوسیالیسم روسی، موافقان را در شمار افراد انقلابی، روشن‌فکر، مترقی و پیشرو و بانی نظم سوسیالیستی و مخالفان را در شمار ضدانقلابی، مرتجع، واپس‌گرا و حامی نظم کهن فئودالی صف‌بندی کردند.

نگاهی به زمینه‌های تاریخی تغییر خط فارسی در فرارودان

«عربی اساس خواندن خط فارسی» بر مدار پان‌ترکیسم متولد شد. به‌رغم تبار پان‌ترکیستی این مضمون، در فرآیند ملت‌سازی سوسیالیستی، این مضمون بی‌اساس به‌مثابه‌ی نشانه‌ای هویت‌ساز عمل کرد. گردانندگان سوسیالیسم روسی، موافقان را در شمار افراد انقلابی، روشن‌فکر، مترقی و پیشرو و بانی نظم سوسیالیستی و مخالفان را در شمار ضدانقلابی، مرتجع، واپس‌گرا و حامی نظم کهن فئودالی صف‌بندی کردند. از روزگاری که به‌درستی عصر «تبر تقسیم»[۱] نام گرفته است، بر مدار همین مضمون، مراکز قدرت، برنامه‌ی فارسی‌ستیزی در فرارودان را پیش برده و به جدایی‌سازی مردمان حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی ایران‌زمین دامن زده‌اند. در همه‌ی این سال‌ها و تا امروز، این مدعای لغو، فارسی‌گویان و فارسی‌نویسان فرارودان را حتی به‌وسیله‌ی بخشی از تاجیکان فارسی‌گوی در تنگنا قرار داد.

به سال ۱۹۲۶، در جریان کنگره‌ی ترکان شوروی در«اوفا»،‌ پان‌ترکان متأثر از جریانات سیاسی استانبول، با تأسی به مواریث ناسیونالیسم ترکی، این مضمون را کوک کردند و بر تغییر خط به لاتین پای فشردند. در ادامه‌ی این روند و با تقویت نفوذ و سیطره‌ی سوسیالیسم روسی، برنامه‌ی تغییر از خط لاتین به سرلیک در سال ۱۹۳۹ به‌جد دنبال شد. در تمام دوران شوروی، با قرائتی متناسب با موقعیت فارسی‌گویان در درون مرزهای شوروی، نه تنها این راهبرد رها نشد، که با از رسمیت ‌انداختن زبان فارسی، که ابتدا فارسی تاجیکی و بعد تاجیکی خوانده شد،‌ دانستن خط فارسی گاه جرم و گاه واپس‌گرایانه خوانده می‌شد و در نتیجه، خط و زبان فارسی از نظام آموزشی به درون خانه‌ها و کوچه‌وبازار کوچانده شد. تلخکامی آنجاست که صاحبان قدرت در روزگار سوسیالیسم روسی، به‌وسیله‌ی بخشی از تاجیکان این معضل را ایجاد کردند.[۲] بر همین اساس، اینک نیز روزی نیست که در تاجیکستان، میان موافقان و مخالفان بازگشت به خط فارسی، مناقشه‌ای درنگیرد و مخالفان خط فارسی بر همین مدار، استدلال‌های خود را تکرار نکنند. در تاجیکستان، مخالفان خط فارسی میان «تاجیکیت» یعنی هویت ملی تاجیکی،‌ زبان تاجیکی و خطی که امروزه «فارسی تاجیکی» با آن نوشته می‌شود،‌ ارتباط مستقیم و بی‌واسطه برقرار می‌کنند. ریشه‌های این نگرش در ادامه‌ی این نوشتار خواهد آمد.

تا پیش از تحولات دهه‌های پایانی قرن نوزده و نخستین دهه‌های قرن بیست، مردمان حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی ایران‌زمین، به‌رغم همه‌ی اختلافات سیاسی، مذهبی و گاه فرهنگی، در عرصه‌ی ادب، سیاست و علم نه تنها سخن یکدیگر را می‌فهمیدند، که در نوشتار نیز به رسم‌الخطی واحد، این گفتارها را ثبت و ضبط می‌کردند. نوشته‌ی کسی در خوارزم و بخارا و سمرقند برای فردی در شمال هندوستان یا محدوده‌ی کردستان عراق و ترکیه‌ی کنونی قابل فهم بود. دست‌کم تا پایان دهه‌ی دوم قرن گذشته، خط و زبان فارسی در فرارودان همانند دیگر سرزمین‌های واقع در جغرافیای فرهنگی ایران‌زمین، زبان علم، ادب، اقتصاد، سیاست و مُلک‌داری بوده است و متن‌های علمی، اداری، سیاسی و اقتصادی به خط فارسی تولید می‌شدند.[۳]

بهترین شاهد ما روزنامه‌هایی است که در فرآیند ترقی‌خواهی در هند و استانبول، تولید و نشر می‌شد و در بخارا و سمرقند و خجند، الگویی می‌شد که به انتشار نشریات تحول‌خواه می‌انجامید. به‌عنوان نمونه، از «بخارای شریف»‌ می‌توان یاد کرد که نخستین روزنامه‌ی فارسی در آسیای ‌میانه بود. این روزنامه نزدیک به یک قرن پیش (۱۱ مارس ۱۹۱۲)، با ابتکار میرزا محی‌الدین و میرزا سراج حکیم، که از شخصیت‌های ترقی‌خواه بخارا بودند، منتشر شد و میرزا جلال یوسف‌زاده، ادیب و محقق آذربایجانی، برای سردبیری این نشریه، به بخارا دعوت شد.[۴] «بخارای شریف» به خط فارسی در شهر تاریخی بخارا، مرکز علم و فرهنگ تاجیکان، آغاز به نشر کرد و تا شماره‌ی ۱۵۲ منتشر شد. هفته‌نامه‌ی «آیینه» نیز به خط فارسی، در تاریخ اول شوال ۱۳۳۱ق، برابر با ۲۰ اوت ۱۹۱۳م، به مدیریت محمود خواجه بهبودی سمرقندی، در سمرقند به‌شکل مجله آغاز به نشر کرد و انتشار آن تا ۱۵ ژوئن ۱۹۱۵ ادامه یافت.[۵]

در سال‌های پایانی قرن نوزدهم و دهه‌ی اول قرن بیستم، موج جدید تحول‌خواهی در حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی ایران‌زمین جان گرفته بود. ناکامی آموزه‌های جنبش اصلاحی اتحاد اسلام، که بیشتر روی سخنش با حکام و پادشاهان بود و البته رهبران عثمانی نیز اهداف خود را در پرتو آن دنبال می‌کردند، نخبگان را به آموزه‌های بدیل سوق داد. این آموزه‌های بدیل عموماً متأثر از نگاه ناسیونالیستی بود که البته بیشتر در استانبول بالیده بود. در این فرآیند،‌ اصلاح خط و زبان با تحول‌خواهی و ترقی‌جویی در طیف‌ها و گرایش‌های متنوعش پیوند خورد. به‌عنوان نمونه،‌ هویت جدید در افغانستان، با کسانی چون محمود طرزی (۱۸۶۵-۱۹۳۳)، مؤسس روزنامه‌ی «سراج‌الاخبار»، که نخستین شماره‌اش در ۱۹۱۱ منتشر شد، به تأثیر از ناسیونالیسم ترکی و بر مدار فهمی قومی، قرائتی خاص یافت. این هویت‌جویی که برای مرزآفرینی و غیریت‌سازی بر مدار زبان، در ابتدا زبان منطقه را فارسی دری می‌نامید، نهایتاً نشانه‌ی کانونی‌اش در حذف کلمه‌ی فارسی و «دری» نامیدن زبان فارسی متجلی شد. به اشارت باید گفت قرائت قوم‌مدارانه‌ی هویت جدید در افغانستان نیز به تضعیف زبان فارسی انجامید و در نتیجه، با دوزبانه ‌شدن اسناد اداری و رسمی، راه برای کشاکشی بی‌فرجام، که امروز نیز ادامه دارد، گشوده شد.[۶]

در آن دوره، در ایران نیز به تأثیر از مواریث ناسیونالیستی «هویت‌جویی»، این ماجرا به‌گونه‌ای دیگر پی گرفته شد و نشانه‌های غیریت‌ساز در کانون توجه قرار گرفت. در کشور ما گرچه اصلاح خط مورد استقبال قرار نگرفت، اما عربی‌زدایی و ترکی‌زدایی از فارسی لازمه‌ی هویت ملی به شمار آمد.[۷] این جریانات هویت‌خواهانه در فرارودان نیز ظهور و بروز داشت. برای فهم زمینه‌های بروز و ظهور جریانات ضد خط فارسی، خوب است به نخستین جلوه‌های هویت‌جویی جدید در فرارودان اشاره کنیم. به‌عنوان نمونه، در شعر زیر از عبدالرئوف فطرت (۱۸۸۶-۱۹۳۹)، که خودش به‌تنهایی ترکیب سه جریان وطن‌خواهی، اتحاد اسلام و سوسیالیسم ترک‌گرایانه‌ی دشمن خط فارسی در بخاراست، به مفهوم وطن به شکل زیر برخورد می‌کنیم: «ای مادر عزیز من، ای خطه‌ی بخار/ ای با تو افتخارم و ای با تو اعتبار»[۸]

فطرت در ترکیب‌بند دیگری می‌سراید: «بنما سحری عزم طواف وطن من/ اخ اخ چه وطن سجده‌گه جان و تنم»[۹]

در بیت قبلی فطرت، واژه‌ی مادر نشانه‌ی وطن است. در بیت اخیر، وطن به مفهوم جدید آن آمده است، اما هنوز نامی ندارد. در تداوم این روند، که در شعر زیر از استاد صدرالدین عینی (۱۸۷۴- ۱۹۵۴)، به مناسبت تأسیس روزنامه‌ی «آواز تاجیک» سروده است، مفهوم وطن بیشتر آشکار می‌شود: «به پرده تا به چندین راز تاجیک/

بیا، بنشین، شنو آواز تاجیک/ سخن را چون عروسان زیب داده/ زبان معرفت‌پرداز تاجیک/ هنرها، پیشه‌ها ایجاد کرده/ به دنیا قوه‌ی جانباز تاجیک/ یقین دانی که انجامش به خیر است/ به یاد آری اگر آغاز تاجیک»

در قطعه‌ی نقل‌شده، هم به زبان تاجیک و هم هویت تاریخی او، اشارت رفته است؛ اما از آنجا که تحولات فرارودان تابعی از هویت کلان اتحاد جماهیر شوروی نوپا بود، هویت‌جویی یادشده، ماهیتی آمرانه یافت و بر مدار «قومیت‌سازی سوسیالیستی» صورت‌بندی شد. نشانه‌های برآمده از این گفتمان، انبوهی از سوءتفاهم‌ها را در حوزه‌ی زبان و خط در فرارودان به بار آورد که نتایج آن امروزه نیز به چشم می‌خورد. گفتنی است که نخستین نشانه‌های «قومیت‌سازی سوسیالیستی» در روزگار لنین، ذیل مفهوم مسئله‌ی ملی یا مسئله‌ی خلق‌ها، در شوروی نمود و بروز یافت، اما به‌واقع روزگار استالین، جولانگاه این گفتمان آمرانه بود. این گفتمان آمرانه در خلأ پدید نیامد و در زمینه‌ای تاریخی جان گرفت و مسلط شد.

مدتی پیش از این، فرارودان نیمه‌ی اول قرن بیستم، در حالی به عصر سوسیالیسم روسی پای نهاده بود که در نیمه‌ی اول قرن نوزده، سرزمینی بود متشکل از خانی‌گری‌های بخارا، خوقند و خیوه. این سرزمین که در آثار جغرافی‌دانان مسلمان، به خراسان و ماوراءالنهر معروف بود، در زمان نزدیک به ما، به دلیل برتری اقوام ترک‌تبار در عرصه‌ی سیاست و احتمالاً برای مرزبندی و رقابت با ایران بعد از صفویان، بیشتر با عنوان کهن «توران» و نام جدیدتر «ترکستان» شناخته می‌شد. به‌رغم این مسئله، در این دوره‌ی تاریخی، زبان علمی، ادبی و اداری حاکم بر فرارودان، فارسی بود و تاجیکان فارسی‌زبان در نظام دیوانی و اداری، در موقعیت فرادست قرار داشتند و امارت بخارا در تحولات تاریخی، از موقعیت برتر خویش بهره‌ می‌برد. شاید دور از ذهن نباشد اگر بگوییم بدان سبب که بخارای تاریخی، این میراث‌دار عظمت علمی و فرهنگی عهد سامانی، «قبه‌الاسلام»[۱۰] خوانده می‌شد، به کلان‌نشانه‌ای هویت‌ساز در این حوزه‌ی جغرافیایی تبدیل شده بود. مورخ نزدیک به روزگار ما، محمدعلی بلجوانی (۱۸۶۰-۱۹۳۰م)، نویسنده‌ی «تاریخ نافع»، «بخارای شریف» را با اوصافی چون «شهر علم»، «مرکز اسلام» و «قبه‌الاسلام» به ما معرفی کرده است.[۱۱] اگر یکی از کارکردهای متون تاریخی را هویت‌سازی آن‌ها بدانیم، این تعابیر را می‌توان در شمار نشانه‌های هویت‌ساز اهل بخارا در آستانه‌ی تغییرات بزرگ قرن بیستم دانست. تا ابتدای قرن بیستم، مدارس علوم دینی این منطقه بسیار معروف بودند و صدها علم‌آموز از ایران، هند، افغانستان و به‌ویژه بخش‌های مسلمان‌نشین حوزه‌ ولگا، یعنی تاتارستان امروزی، به بخارا و سمرقند می‌آمدند.[۱۲] در «تاریخ نافع» نام بیش از ۷۸ مدرسه بخارا و ۴۰ مدرسه سمرقند آمده است.[۱۳]

بلجوانی، در سخنی هویت‌بخش، تصویری از ذهنیت آن روزگار را این‌گونه بر کلام جاری می‌کند: «بخارا پایتخت پادشاهان اسلام است. الحال، بخارا و سمرقند و تمام بلاد ترکستان، در تصرف دولت نصرانی روس است.»[۱۴] این گونه فهم از خویشتن تاریخی مردمان فرارودان و آرایش‌ ‌یافتن نشانه‌های آن بر مدار «اسلامیت» را می‌توان در شمار مسائل جدی روسیه‌ی تزاری و سپس شوروی سوسیالیستی در این سرزمین دانست. در سراسر دوران شوروی، سه کلان‌نشانه‌ی «اسلامیت»، «زبان فارسی» و تعلق داشتن (نه چندان محکم) به «ترکستان و توران» را، که دستمایه‌ی هویت‌جویی نیروهای مختلف قرار گرفته، می‌شد دید. بر همین اساس، شوروی برنامه‌ی خود را در کم‌اثر کردن این عناصر سامان می‌داد. این برنامه‌ی شوروی بر نتایج حاصل از تحولات نیمه‌ی دوم عصر نوزدهم میلادی در تاریخ فرارودان استوار بود. از سال ۱۸۴۷م، یعنی بیست سال بعد از جنگ‌های ایران و روس، روس‌ها در فرآیند «بازی بزرگ» و در سودای رسیدن به هند و تهدید منافع دیگر قدرت استعماری آن روزگار، یعنی انگلستان، به فرارودان سرازیر شده‌ بودند. آنان در فاصله‌ای حدود بیست سال، اغلب مناطق ماوراءالنهر به‌جز بخارا را اشغال کردند و به سال ۱۸۶۷م، «ژنرال گبرانتوری ترکستان روسیه» (فرمانداری نظامی ترکستان روسیه) را به ریاست ژنرال کوفمن، به مرکزیت تاشکند تشکیل دادند.

کوفمن در ادامه‌ی کارش با امیر بخارا قرارداد صلح امضا کرد. اما امیر بخارا استقلال خود را از دست داد. روح قرارداد منعقدشده، اقتصادی بود و به سرمایه‌داران روسی اختیار کامل می‌داد. در تمام مراحل عملیات جنگی و به‌محض تثبیت موقعیت نظامی، روس‌ها گروه‌هایی مرکب از زمین‌شناس، جغرافی‌دان، مورخ، زبان‌شناس و مردم‌شناس برای انجام مطالعات علمی در هر منطقه مستقر می‌کردند.[۱۵] این گروه‌ها در چارچوب گفتمان استعماری روسیه عمل می‌کردند. مطالعات انجام‌شده در این دوره، بعدها در گفتمان «قومیت‌سازی سوسیالیستی» جایگاهی ویژه یافت. تکمیل فرآیند روسی‌سازی این مناطق، کانون تحرکات فرهنگی دوره‌ی شوروی نیز بود.[۱۶] گفتمان استعماری روسیه، به‌زعم آنان، در این دوره، بر مدار رسالتشان برای متمدن ‌کردن وحشیان فرارودان استوار بود. از نظر آنان، گسترش زبان و فرهنگ روسی نشانه‌ تمدن بود.[۱۷]

بر این صحنه، بازیگران دیگری هم اثر می‌گذاشتند. هم‌زمان با این تحولات، موج نوگرایی در میان مسلمانان روسیه نیز فراگیر می‌شد. این موج، که به «جنبش جدیدیه» شهرت دارد، در امارت بخارا نیز اثر گذاشت. امواج جنبش جدیدیه‌ی مسلمانان حوزه‌ی تاتارستان کنونی، بدان صورت که صدرالدین عینی بیان می‌دارد، از طریق نشریه‌ی «ترجمان» به فرارودان می‌رسید و اصلاح نظام آموزشی حاکم بر فرارودان را هدف گرفته بود.[۱۸] مشهور است که مؤثرترین مدافع اصلاح نظام آموزشی، اسماعیل گاسپرانسکی، که نام او با پان‌ترکیسم پیوند خورده است، مدتی نیز در بخارا سکنی گزید تا الفبای جدید یا الفبای صوتی را در این سامان رواج دهد. یکی از نکات مهم اینکه نوگرایی مسلمانان ماوراءالنهر متأثر از تحولات عثمانی بود. میراث جنبش اتحاد اسلام و پس از آن پان‌ترکیسم، با جنبش جدیدیه در فرارودان گسترش می‌یافت. بسیاری شخصیت‌های فعال جنبش جدیدیه در بخارا، ابتدا در شمار حامیان جنبش اتحاد اسلام بودند و پس از آن با پان‌ترکیسم همراه شدند.[۱۹]

حضور کسانی چون عبدالرئوف فطرت، فیض‌الله خواجه‌اف و… از اعضای بخاراییان جوان سابق در میان هیئت حاکمه‌ی سوسیالیست‌های ترکستان، که با افراطی‌گری در ازبک‌گرایی متأثر از پان‌ترکیسم همراه بود، در تضعیف خط و زبان فارسی تأثیری جدی گذاشت. مطالعه‌ی زندگی عبدالرئوف فطرت، که در آثارش سه موج اتحاد اسلام، پان‌ترکیسم و سپس قوم‌گرایی سوسیالیستی را می‌توان دید، نمادی است از تحولات سریع جریان‌های فکری در فرارودان.[۲۰]

می‌توان گفت بعد از تحولات دهه‌ی اول قرن بیستم،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.