پاورپوینت کامل نگاهى به فهرست ابن ندیم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهى به فهرست ابن ندیم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهى به فهرست ابن ندیم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهى به فهرست ابن ندیم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
چه زیباست که غیر عرب هاى آشنا به زبان عربى و علوم و آداب آن در تصحیح و انتشار کتاب هاى تمدن اسلامى عربى با محققان عرب مشارکت مى نمایند و این آثار را از تاریکى ها به روشنایى ها مى برند تا دانشمندان و محققان در زمینه هاى مختلف تخصصى خود از آنها بهره مند شوند. بهترین نمونه این مشارکت موفق, تصحیح و انتشار کتاب الفهرست ابن ندیم توسط مرحوم استاد محمدرضا تجدد است که در جستجوى نسخه هاى خطى کتاب و به چنگ آوردن آنها از جاهاى مختلف ـ چنانچه در مقدمه گفته ـ تلاش و سرمایه فراوان به خرج داد.
ترجمه: حسینعلی نقیان / چه زیباست که غیر عرب هاى آشنا به زبان عربى و علوم و آداب آن در تصحیح و انتشار کتاب هاى تمدن اسلامى عربى با محققان عرب مشارکت مى نمایند و این آثار را از تاریکى ها به روشنایى ها مى برند تا دانشمندان و محققان در زمینه هاى مختلف تخصصى خود از آنها بهره مند شوند. بهترین نمونه این مشارکت موفق, تصحیح و انتشار کتاب الفهرست ابن ندیم توسط مرحوم استاد محمدرضا تجدد است که در جستجوى نسخه هاى خطى کتاب و به چنگ آوردن آنها از جاهاى مختلف ـ چنانچه در مقدمه گفته ـ تلاش و سرمایه فراوان به خرج داد.
تصحیح در حد خود, مسئولیتى سترگ و بارى سنگین و مهم به شمار مى آید. اما چگونه است که مؤلف در کتاب موسوعه اى چون الفهرست, به یک علم بسنده ننموده, صدها نفر از شخصیت هاى علمى در شاخه هاى مختلف آن را لیست بندى کرده و به یک کتاب واحد اکتفا نکرده است و هزاران کتاب در موضوعات و تخصصات مختلف را از کهن ترین ایام تا به زمان خود معرفى و عرضه نموده است. کتاب الفهرست چنانکه خود مى گوید: (فهرست کتاب هاى تمامى امت ها ـ از عرب و عجم ـ است که در رشته هاى گوناگون علمى به زبان و خط عربى موجود بوده, با اخبار مصنفان و طبقات مؤلفان و سلسله خانوادگى و تاریخ تولد و دوره زندگانى و زمان وفات آنها و شهرهایى که در آن اقامت داشته و صفات نیکو یا ناپسندى که داشته اند, از ابتداى پیدایش هر علم تا این زمان که سال سیصد و هفتاد و هفت هجرى است) .(مقدمه, ص۳).
محقق فاضل نسبت به مسئولیت سنگین و مهم کار خود, اشعار داشته, با تواضعى تمام در مقدمه مى گوید: (با این وجود, به صراحت مى گویم که کتاب همچنان نیازمند تدقیق, بررسى و تحقیق است.)
با توجه به این نکته که خود مصحح بدان تفطن یافته و نیز به این اعتبار که او خود نسبت به ترجمه این چاپ به زبان فارسى اقدام نموده۲ و در مقدمه (ص ب) گفته است: (… چاپ فلوگل را براى مقابله و برشمارى لغزش هاى آن قرار دادم و اختلافات آن چاپ را با این نسخه با علامت (ف) نشان داده ام…),۳ و نیز نظر یکى از مصححان بزرگ عرب یعنى استاد سید احمد صقر که گفته است: (من معتقدم که تمامى خوانندگان کتب قدیمى باید به ناشر کمک کنند و لغزش ها و خطاها [ى این آثار] و ملاحظات خود را در مورد آنها ابراز دارند تا در نتیجه مشارکت علمى, کتب عربى از شائبه هاى تحریف و تصحیف که به دست ناسخین قدیمى و ناشران کنونى رخ مى دهد, رهایى یابد).۴
با توجه به تمامى این ملاحظات, به ضرورت نگارش این مقاله پى بردم تا مصحح را در انجام مسئولیتش یارى دهم و نه از باب نقد; بلکه به جهت بیان پاره اى ملاحظات آن را ارائه دهم تا سهمى ولو اندک در خالى ساختن کتاب از آفات بسیار تحریف که به دست ناسخان قدیمى و ناشران جدید رخ داده, داشته باشم. این گونه مشارکت هدفمند و سازنده, موجب خواهد شد که امهات کتب تمدن ما به صورت آغازین و مدون اولیه خود نزدیک تر شود.
کتاب الفهرست قبل از این چاپ, دوبار به چاپ رسیده بود: چاپ اول آن به تصحیح مستشرق آلمانى گوستاو فلوگل۵ با تعلیقاتى از جوهانس رودیگر۶ و موللر۷ در قالب دو جلد (لایپزیک ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲م) به سامان رسید و چاپ دوم آن توسط مکتبه رحمانیه در قاهره (۱۳۴۸هـ/ ۱۹۳۰م) به اتمام رسید. محققان نیز بسیار به خطاها و اوهام و تحریفات این دو چاپ به ویژه چاپ مصر اشاره کرده اند.
اما چاپ کنونى که مورد صحبت ماست على رغم تلاش هایى که مصحح مبذول داشته و بایسته تقدیر و تمجید و امتنان است نیز از آنچه بر دو چاپ قبلى عارض شده خالى نمانده است. حق آن است که این چاپ داراى مزایا و ویژگى هاى منحصر به فرد است, اما ملاحظات و اشکالاتى نیز دارد که به صورت کوتاه به آن اشاره مى کنم.
ویژگى ها و مزایاى کلى
ستودن مصحح و چاپ و تصحیح او دلایل زیادى دارد که مهم ترین آن بدین قرار است:
۱. مصحح به چاپ فلوگل و چاپ مصر ـ به جهت تکمله آن ـ اطمینان نکرده و سعى نموده است که تمامى نسخه هاى کتاب را جمع آورى کند. او بر نسخه چستربیتى۸ دوبلن و نسخه شهید على پاشا در کتابخانه سلیمانیه استانبول و دیگر نسخه ها اعتماد کرده و چاپ فلوگل را براى موازنه و مقابله, اساس قرار داده و در مقدمه به آن اشاره کرده است.
۲. شاید از مهم ترین مزایاى این چاپ, زیاداتى است که مصحح از طریق نسخه هاى مختلف بدان دست یافته است. بیشترین این زیادات مربوط به مقاله پنجم کتاب, به ویژه فن اول آن است. این زیادات قبلاً به چاپ نرسیده بود و مصحح در آغاز فن اول از مقاله پنجم (ص۲۰) اشاره داشته که این زیادات از ص۲۰۱ تا ۲۱۸ از نسخه خطى (شماره۳۳۱۵) مستشرق انگلیسى (گیب/
Gibb
) بوده است; در عین حال مصحح به اینها اکتفا ننموده و اضافاتى مربوط به متکلمین معتزلى از تراجم آنها افزوده است. این اضافات در آخر چاپ مصر با عنوان (تکلمه الفهرست) انتشار یافته و شامل موضوعات ذیل مى شود:
الف. لم سمیت المعتزله بهذا الاسم؟ (ص۲۰۱);
ب. ذکر اول من تکلم فى القدر والعدل والتوحید (۲۰۱);
پ. اسماء من اخذ عنه العدل والتوحید (۲۰۲);
ت. الحسن بن ابى الحسن البصرى (۲۰۲);
ث. واصل بن عطاء (۲۰۲ـ۲۰۳);
ج. عمرو بن عبید (۲۰۳);
چ. تسمیه من اخذ عن عمرو واصل (۲۰۳);
ح. ابوالهذیل العلاف (۲۰۳ـ۲۰۴);
خ. من اصحاب ابى الهذیل (۲۰۵);
د. الاسوارى (۲۰۵);
ذ. بشر بن المعتمر (۲۰۵);
ر. النظام (۲۰۵ـ۲۰۶);
ز. الدمشقى (۲۰۶);
س. عیسى بن صبیح المردار (۲۰۶ـ۲۰۷);
ش. معمر السلمى (۲۰۷);
ص. نمامه بن اشرس (۲۰۷ـ ۲۰۸);
ض. جعفر بن مبشر (۲۰۸);
ط. الجاحظ ابوعثمان و ما استحسنه من کلامه و کتبه و رسائله (۲۰۸ـ۲۱۲);
ظ. احمد بن ابى داوود (۲۱۳);
ع. الاسکافى, ابن الاسکافى (۲۱۳);
غ. جعفر بن حرب (۲۱۳);
ف. ذکر قوم من المعتزله ابدعوا و تفردوا و هم: الاصم, القوطى, ضرار بن عمرو; عباد بن سلمان, ابوسعید الحضرى, ابوحفص الحداد, عیسى الصوفى, ابوعیسى الوراق, ابن الروندى, والناشى الکبیر (۲۱۴ـ۲۱۷);
در آخر صفحه ۲۱۷ اضافات نسخه گیب پایان مى یابد و صفحه۲۱۸ به مانند نسخه فلوگل, با واسطى آغاز مى شود. اما مصحح در نسخه هند به اضافاتى دیگر قبل از شرح حال واسطى دست یافته, آن را در چاپ خود اثبات مى کند. این اضافات شامل اخبارى از این افرادند: بردعى, شطوى, حارث الوراق, ابوقاسم بلخى, صیمرى, باهلى, احمد بن یحیى منجم (ص۲۱۸ـ۲۲۰). همچنین کمى اضافات متفرقه دیگر در لابه لاى کتاب به چشم مى آیند که بیشترین آنها اسامى کتاب ها مى باشد, مانند کتاب (الکلاب الاول والکلاب الثانى) (ر.ک: لیست کتاب هشام الکلبى, ص۱۱۰).
با وجود این, مصحح در نسخه اى که بر آن تکیه کرده, نقص فاحشى مى یابد و آن را از چاپ فلوگل حرف به حرف, کامل مى کند (نگر: هامش, ص۱۷). این اضافات مؤید درستى نظر کسانى است که معتقدند نسخه هایى که از کتاب الفهرست ـ قبل از این نسخه ـ چاپ شده اند, ناتمام و ناقص بودند. اولین شخصى که قایل به این نظر شد, مرحوم احمد زکى پاشا بود که وقتى دید کتاب الفهرست با این حجم, تقریباً از جاحظ کتابى ذکر ننموده, تعجب مى کند.۹ دنبال او استاد [مرحوم] عبدالسلام هارون مى گوید: (عجیب است که خواننده در فهرست ابن ندیم تقریباً چیزى از آثار جاحظ جز به صورت گذرا و عرضى نمى بیند با اینکه ابن ندیم از اساطین وراقى بوده و برجسته ترین متخصص در فن کتابشناسى و کتابخانه ها بوده است).۱۰ آن گاه شیخ عربیت آن را با نص ابن حجر عسقلانى تأیید مى کند: (ابن ندیم کتب جاحظ را به تعداد یکصد و هفتاد و اندى گزارش کرده است.)۱۱
۳. پاى بندى به رعایت دقت, تأنى و ترتیب و نظم در اعلام و اخبار.
۳. مصحح توانسته است که بسیارى از تحریفات و تصحیفات دو نسخه قبلى را خواه در اسامى اعلام و خواه در اسامى کتاب ها و یا الفاظ, جملات و عبارات, اصلاح نمایند. مانند این موارد:
الف. توزى ـ به تاى مشدد ـ (عبدالله بن محمد بن هارون) ص۶۵, در دو نسخه دیگر: ثورى ـ به ثاء ـ آمده است. توزى یا همان توجى,۱۲ شاگرد ابوعبیده بوده است.۱۳
ب. اصلاح خطاهایى که در دو نسخه فلوگل و مصر در مورد اخبار فراء آمده است. در آن دو نسخه در قسمت اسامیِ حدودِ [فراء] آمده: (حد ملازمه رجل) کذا; اما مصحح در نسخه خود آن را اصلاح نموده و چنین ثبت کرده است: (حد منذ و مذوهل)) (ص۷۴).
ج. در اخبار ابوحنیفه دینورى (ص۸۶), ابن ندیم کتابى از او با عنوان (الرد على لغذه الاصفهانى) ذکر کرده در حالى که در دو نسخه دیگر [مصر و فلوگل] این کتاب با عنوان: (الرد على رصد الاصفهانى) آمده است.
د. در اسامى اى که از ابوالاسود دوئلى فرا گرفته اند, نام (میمون الاقرن) آمده, در حالى که در دو نسخه (ف) و (م), (میمون بن الاقرن) ذکر شده است۱۴ و درست آن ضبط استاد تجدد است که با تکیه بر کتاب مراتب النحویین (ص۱۱) آن را آورده است.
نمونه هاى این برترى ها زیاد است, به طورى که هرکس با مقایسه بین این چاپ و دو چاپ قبلى, آن را به وضوح درمى یابد. اما مصحح با وجود این, در برخى مسائلى که در دو نسخه قبلى به صورت صحیح آمده است, دچار خلط و اشتباه شده که نمونه هاى آن را خواهیم آورد.
۴. به جز چند خطاى مطبعى, در تهیه فهارس کتاب که شامل موضوعات, اعلام, قبایل, طوایف, اماکن, شهرها و کتاب ها مى شود, دقت و ظرافت به کار برده است. این فهارس, محقق را در راه یابى سریع و آسان به مطلب مورد نیاز خود بدون تلاش و سختى, یارى مى دهد.
۶. لیست خطا و صواب ملحق به کتاب. این لیست على رغم فواید آن, اندک است, زیرا خطاهاى دیگر مطبعى چندین برابر خطاهاى یاد شده بوده و در لیست مذکور نیامده است.
ملاحظات و اشکالات کلى
آنچه مى تواند در عداد هفوات کلى به حساب آید, شامل موارد ذیل مى شود:
۱. تصحیح, انتقال متن از نسخه ها و بردن آنها به چاپخانه براى چاپ کتاب نیست. تصحیح, تلاش و کوشش و رنج و زحمت است. تصحیح, زدودن مبهمات و کشف امور پیچیده و جستجو براى اثبات صواب و یا نزدیک به صواب و آگاهى سازى نسبت به آن است. اما محقق فاضل چنین مى نماید که هدف اولش این بوده که همه آنچه را که در نسخه هاى مورد اعتماد یافته, انتقال دهد و در نتیجه اینکار, امور بسیارى را به عنوان خطا برشمرد. حال آنکه آنها درست و بدون اشکال بوده اند. نیز در هوامش ـ چنانکه در مقدمه تصریح داشته ـ چیزهایى را که به ظن خود با نسخه فلوگل مطابقت نداشته, ضبط نموده است. بدین روى, تعلیقات و حواشى او در هوامش, بسیار اندک بوده و جایگاه مناسبى براى ذکر آنها نبوده است. چه ,بسیارى امور و مسائل از اشاره و تنبیه مصحح خالى مانده است به اضافه اینکه براى مقایسه و به دست دادن خطاهاى کتاب ها بسنده کردن به نسخه فلوگل کافى نخواهد بود.
۲. مصحح, کتاب پاره اى از امورى را که جزء اصول کار یک مصحح است, رعایت نکرده است. مثلاً ابیات کتاب را مصدریابى ننموده و آنها را با منابع دیگر مقایسه نکرده است. همچنین او براى یکبار هم که شده در جهت جبران نقایص و خطاهاى مربوط به اسامى اعلام و تاریخ تولد و وفات آنها و مانند آن, تلاش ننموده است. حال آنکه در صورت بهره مندى از منابع مربوط, اینکار به سهولت انجام مى گرفت. اما ما به جهت کثرت این دست نقایص و پراکندگى زیاد آن که اصلاحش از عهده یک مصحح خارج است, عذر او را مى پذیریم.
۳. انتظار مى رفت که مصحح فارسى زبان, نسبت به ترجمه اسامى برخى کتاب هاى فارسى به عربى اقدام مى نمود تا خواننده عربى به آنها آگاهى و شناخت پیدا مى کرد. چنانکه معانى پاره اى از کلمات فارسى را به عربى توضیح داده است. مثلاً در هامش, ص۸۴ گفته: (نزک, واژه اى است فارسى به معنى لطیف.) و چقدر مفید و جالب بود که مصحح, معانى برخى اسامى کتب فارسى را این گونه ترجمه مى کرد. مثل کتاب (هزاردستان) به معنى الف قصه (ص۳۵۴); خاصه اینکه ابن ندیم خود نسبت به ترجمه برخى از عناوین اقدام نموده است. مثلاً در موضوع قلم فارسى (ص۱۵) گفته: الکل شاه و معناه ملک الطین (= پادشاه گِل).
ملاحظات و اشکالات خاص
اینها خصایص و مزایا و نیز ملاحظات و اشکالاتى کلى بودند; اما ملاحظات و اشکالات خاص, زیاد و شاخه به شاخه و پراکنده هستند و ترجیح دادم که آنها را باب بندى نموده, در عناوین و موضوعات آن محدود نمایم تا بتوانم هر یک را تفصیل دهم:
۱. نقطه گذارى;
۲. ملاحظاتى در مورد اسامى اعلام و القاب آنها;
۳. ملاحظاتى در مورد اسامى کتاب ها;
۴. ملاحظاتى درباره اشعار;
۵. ملاحظاتى پیرامون الفاظ, جملات و عبارات;
۶. ملاحظاتى زبانى و نحوى;
۷. ملاحظاتى املایى و مطبعى.
۱. نقطه گذارى
تنقیط یا
Punctuation
در اصطلاح انگلیسى یا همان نقطه گذارى در زبان فارسى از مهم ترین امورى است که در نوشتار و تصحیح, بایسته توجه و رعایت است; زیرا کم دقتى نسبت به آن باعث بسیارى از اشکالات و اشتباهات مى شود. اما هرچه هست, نقطه گذارى در این چاپ, بسیار بیشتر از دو چاپ قبلى رعایت شده است.
موارد کم توجهى نسبت به نقطه گذارى در این نسخه, بسیار است که به ذکر نمونه هاى ذیل اکتفا مى کنم:
الف. در بخش ارائه کتاب هاى مدائنى (قسمت کتب وقایع او, ص۱۱۵) آمده: (کتاب سلم, ابن قتیبه و روح ابن حاتم.) که صحیح آن بدون نقطه بوده و چنین است: (کتاب سلم بن قتیبه و روح بن حاتم).
ب. در بخش مربوط به ابن سعدان و کتب او آمده: (وله من الکتب, کتاب الخیل, رأیته لطیف) (ص۸۷). نوشتن عبارت با این شکل, موجب اشتباه در بعد از فعل (رأى) مى شود. صحیح عبارت, بر این اساس, این است که (لطیف), منصوب باشد, چنان که در دو نسخه (ف) و (م) نیز چنین است. اگر قواعد نقطه گذارى رعایت مى شد و عبارت به این صورت مى آمد: (وله من الکتب: کتاب الخیل, رأیته لطیف), به آسانى از ایجاد اشتباه جلوگیرى مى شد. ابن ندیم در کتابش براى کتاب هایى که خود در جاهاى متعدد دیده این عبارت را به کار برده است. (معناى لطیف در اینجا یعنى: کوچک).۱۵
ج. در بخش مربوط به (الباحث عن معتاص العلم) یعنى محمد بن سهل مرزبان کرخى آمده: (وقال لى: من رآه انه اشل الید…) (ص۱۵۲). صحیح عبارت چنین است: (وقال لى من رآه: انه اشل الید…).۱۶
۲. ملاحظاتى در اسامى و القاب اعلام۱۷
بسیارى از اسامى و القاب در این چاپ, تحریف شده اند; زیرا مصحح خود را زیاد به زحمت نینداخته که آنها را در منابع مختلف بررسى نموده و از صحت آن مطمئن شود. این اسامى را, وى براساس مخطوطات قبلى و بیشتر براساس مقایسه با چاپ فلوگل ضبط نموده است. اینها نمونه هایى از این دست اشتباهات هستند:
ص۳۵: (النقار)۱۸ ـ به نون ـ (همان ابوعلى حسن قرشى) است, که یاقوت حموى او را (بقار) ملقب کرده است (معجم الادبا, ج۸, ص۱۰۹). نیز صاحب الفهرست, کتاب (اللغه و مخارج الحروف و اصول النحو) را به او نسبت داده حال آنکه یاقوت۱۹ و سیوطى,۲۰ این کتاب را (اللغه فى مخارج الحروف و اصول النحو) ذکر کرده اند.
ص۶۴: (اخبار مبرد): اسم او: محمد بن یزید بن عبدالاکبر بن عمیر بن حسنان (کذا) ضبط شده است. حال آنکه در معجم الادبا (ج۱۹, ص۱۱۱) و در (ف) و (م) به صورت: (حسان) آمده است.
ص۶۶: در اخبار زجاج آمده است: (وکان سبب اتصاله بالمعتضدان بعض الندماء وصف للمعتضد کتاب جامع النطق الذى عمله محبره (کذا) الندیم, و اسم (محبر) محمد بن یحیى بن ابى عباد, و یکنى اباجعفر).۲۱
اما به نظر من روایت قفطى در مورد زجاج صحیح تر است که مى گوید: (و سبب اتصاله به ـ اى اتصال الزجاج بالمعتضد ـ ان بعض الندماء وصف للمعتضد کتاب (جامع النطق)۲۲ الذى عمله (محمد) الندیم, و هو محمد بن یحیى بن ابى عباد, و یکنى اباجعفر…).۲۳
ص۱۰۵: در اخبار محمد بن اسحق آمده: صاحب السیره ابوعبدالله محمد بن بشار (کذا); که صحیح آن: محمد بن اسحق بن یسار است.۲۴
ص۱۳۹: در اسامى خطبا, نام (ابن القسریه) (کذا) آمده است که صحیح آن: ابن القریه است. جاحظ در مورد او گفته: (وقد یبلغ الفارس و الجواد الغایه فى الشهره و لایزرق ذلک الذکر والتنویه بعض من هو اولى بذلک منه. الا ترى ان العامه ابن القریه عندها اشهر فى الخطابه من سحبان وائل)۲۵
نام ابن القریه, ایوب بن زید است. و القریه (به کسر قاف و راء مشدد و مکسور), جد مادرى او بوده یعنى: جماعه دختر جشم بن ربیعه.۲۶ ابن القریه, از طرف مادر, عرب بوده و جزء خطیبان مشهور به فصاحت و بلاغت به شمار مى رفته است.۲۷ مى گویند که حجاج او را در سال ۸۱ هجرى به قتل رساند.۲۸
ص۱۵۸: کتاب اخبار الابخر آمده که درست آن: الابجر است. ابجر لقبى است که به عبیدالله بن قاسم بن خبیه شاعر, و یا محمد بن قاسم (مکنى به اباطالب) از شعراى مکه, اطلاق شده است.۲۹
ص۱۷۸: اشکالات در این صفحه مربوط به اسامى برخى شاعرانى است که ابوسعید سکرى اشعار آنها را جمع آورى کرده است; بدین قرار:
الف. النمر بن تواب. صحیح آن: النمر بن تولب است۳۰ که اشعار وى توسط دکتر نورى حموى قیسى (استاد دانشکده ادبیات دانشگاه بغداد) به سال ۱۹۶۹م جمع آورى و انتشار یافت.
ب. متمم بن بریر. صحیح آن: متمم بن نویره است. خانم دکتر ابتسام مرهون صفار (استاد دانشکده ادبیات دانشگاه بغداد) در مورد او و برادرش مالک بن نویره کتابى را با عنوان (متمم و مالک ابنانویره) ـ بغداد ۱۹۶۸ ـ تألیف نمود.
ج. بشر بن خازم. صحیح آن: بشر بن ابى خازم الاسدى است. دکتر عزه حسن, دیوان او را تصحیح کرد (دمشق ۱۹۶۰م) و مقدمه اى طولانى بر آن نگاشت.
د. جران العور. صحیح آن: جران العَود است.۳۱ بغدادى صاحب خزانه الادب, حاشیه اى از یاقوت حموى بر مختصر جمهره ابن کلبى نقل کرده چنین مى گوید: (جران العود, لقب شاعرى جاهلى از بنى ضبه بنى نمیر بن عامر بن صعصعه است. نام او عامر بن حارث ابن کلفه یا کلده است).۳۲ بروکلمان نیز به این مطلب تفطن یافته و مى گوید: (ادباى عرب او را از جاهلیون دانسته اند.)۳۳ در حالى که به زعم کرنکو او شاعر اموى و معاصر عبدالله بن مروان بوده است…).۳۴
دیوان جران العود همراه با توضیحات به سال ۱۹۳۱م در دارالکتب المصریه چاپ شد.
ص۱۸۱: در اخبار بشار بن برد, او به مرغث, ملقب شده در حالى که صحیح آن (مرعث) مى باشد; زیرا مرعث لقب بشار بوده است….۳۵
ص۱۸۷: در اسامى زنان آزاد و برده نام (فضل الشاعر) (کذا)۳۶ آمده که صحیح آن (فضل الشاعره) است. وى جاریه اى بوده که در بصره متولد شده و مخصوص مردى از نحاسین کرخ به نام حسنویه بوده است. محمد بن فرج, برادر عمرو بن فرج رخجى وى را خریدارى کرد و به متوکل اهدا نمود. ابن جاریه خوش سیما و خوش هیکل و ادیبى فصیح بوده و داراى طبع شعر.۳۷
ص۱۸۸: عمرو الحارکى. صحیح آن: عمرو الخارکى, منسوب به خارک یعنى جزیره اى بزرگ که در وسط دریا و نزدیک ساخل [خلیج] فارسى قرار دارد.۳۸ دعبل ابن على خزاعى در شعر خود ـ آنجا که شخصى را به نام خارکى بصرى هجو مى کند ـ از این جزیره یاد مى کند. ابوالفرج [اصفهانى] شعر او را بدون ذکر انتساب آورده:۳۹
و شاعر عرض لى نفسه
لخارک آباؤه تنمى
ص۴۰۱: سلم الحاسر. صحیح آن: سلم الخاسر است. او سلم بن عمرو, اهل بصره و از شاعران حکومت عباسى و راوى و شاگرد بشار بن برد [ـ شاعر معروف دوره عباسى ـ] بوده است. در مورد وجه تلقیب خاسر در کتاب اغانى و غیره, دلایل زیادى آمده است….
مستشرق آلمانى گوستاو گرانبوم, اشعار سلم را همراه اشعار دو شاعر دیگر یعنى مطیع بن ایاس و ابوشمقمق در کتابى با عنوان (شاعران عباسى) جمع آورى نمود. این کتاب توسط دکتر محمد یوسف نجم به عربى ترجمه و اعاده تصحیح شد و با مراجعه دکتر احسان عباس به چاپ رسید.۴۰ جز این, مهندس حاتم غنیم متون دیگرى بر این مجموعه به عنوان استدراک و با نام (استدراکات على النصوص الشعریه فى کتاب: شعراء عباسیون) در جمله مجمله اللغه العربیه اردن (مجلد اول, ش۲, تموز ۱۹۷۸, ص۷۹ـ۱۰۰) اضافه نمود.
۳. ملاحظاتى در اسامى کتاب ها
نصیب اسامى کتاب ها از تحریف, اگر زیادتر از نصیب اعلام نباشد, کمتر نیست:
ص۵۵ (ربیعه البصرى): از کتاب هاى او کتاب (ماقیل فى الخیار من الشعر والزجر) مذکور است که صحیح آن: (ما قیل فى الحیات من الشعر والرجز) است.۴۱ و کذا در نسخه (ف) و (م).
ص۵۹ (ابوعبیده):تعدادى از کتب وى به صورت محرف آمده که ذیلاً آنها را با اشاره به اختلافات آنها در دیگر منابع برشمریم:
الف. کتاب (جفره خالد).۴۲ قفطى با عنوان (حفره خالد) یاد نموده است.
ب. کتاب معارات قیس و الیمن. قفطى آن را با عنوان مغارات قیس والیمن ذکر کرده است.
ت. کتاب خبر ابنى بغیض. قفطى: حرب بنى بغیض.
ث. کتاب القتال. قفطى: القبائل.
ج. کتاب نامه الرئیس. قفطى: نابه الرئیس.۴۳
ح. کتاب القبالین. قفطى: القتالین.
خ. کتاب الاوفیاء. قفطى: الارقاء.
د. کتاب الحاملین الحاملات. قفطى: الحاملین والحاملات.
ذ. کتاب تسمیه من قبلت بنو اسد. قفطى: تسمیه من قتل من بنى اسد.
ر. کتاب الفرارین. قفطى۴۴ و یاقوت۴۵ و ابن خلکان۴۶: القرائن.
ز. کتاب حفیر الخیل. منابع قبلى: حضر الخیل. حضر به معناى جرى (=پَرش) است. استاد ما, دکتر حسین نصار در ارائه آثارى که در مورد خیل/ اسب است گفته: (وله ـ لابى عبیده ـ ثلاثه کتب فى الخیل و اسمائها و حضرها.)۴۷
س. کتاب الاعتان. منابع قبلى: الاعیان.
ش. کتاب الخسف. منابع قبلى: الخف.
ص. کتاب العلاویات. منابع قبلى: الملاویات.
ض. کتاب ادعیاء العرب. منابع قبلى: ادعیه العرب.
ط. کتاب الاحلام. منابع قبلى: الاحتلام.
ظ. کتاب الاسنان. قفطى۴۸ و ابن خلکان۴۹: الانسان.
ص۷۳ـ۷۴ (فراء) در لیست اسامى کتاب هاى او آمده سات:
الف. کتاب آله الکاتب. یاقوت۵۰ و سیوطى۵۱: آله الکتاب آورده اند.
ب. کتاب حد ما لم یتم فاعله. صحیح آن چنان که در نسخه (ف) و (م) نیز آمده: (حد ما لم یسم فاعله) است.
ص۷ (سلمه بن عاصم): از کتاب هاى او: کتاب العلول فى النحو و در نسخه (ف): الحلول فى النحو آمده است. صحیح آن: المسلوک فى النحو است. (ر.ک: بغیه الوعاه, ص۲۶۰). یاقوت (معجم الادباء, ج۱۱, ص۲۴۳) کتابى از او با عنوان المسلوک فى العربیه ذکر نموده است.
ص۷۵ـ۷۶ (اخبار ابن اعرابى), در لیست اسامى کتب او آمده:
الف. کتاب تنسیق الامثال. که صحیح آن: تفسیر الامثال است.۵۲
ب. کتاب نوادر الدبیریین (نیز ص۹۶). درست آن: نوادر الزبیریین.۵۳
دکتر حسین نصار مى گوید: (ابن اعرابى در نوادر, سه کتاب نوشته به اسم: النوادر, نوادر الزبیریین و نوادر بنى فقعس. ما جز از النوادر اطلاعاتى در دست نداریم).۵۴
ج. کتاب الذباب.۵۵ صحیح آن: کتاب الدیات است.۵۶
ص۷۹: از کتاب هاى ابن سکیت, کتاب: المنطق ذکر شده که صحیح آن: اصلاح المنطق است, که در دو نسخه قبلى نیز آمده, این کتاب مشهور و معروف است۵۷ و با تصحیح و شرح استادان: احمد محمد شاکر و عبدالسلام هارون دو بار به چاپ رسیده است.۵۸ گفتنى است عنوان کتاب, کسانى را که موضوع آن را نشناخته اند, به اشتباه انداخته و گمان مى کنند که مباحث کتاب در علم منطق است, متوجه نیستند که آن کتابِ لغت است و در مورد زایش و شیوع لحن و خطا در زبان عربى بحث مى کند. جرجى زیدان در ترجمه ابن سکیت گفته: (…او بیست و اندى تألیف در نحو و لغت و منطق و شعر از خود به جاى گذاشت و صاحب الفهرست آنها را ذکر نموده است.)…۵۹
ص۱۰۸ـ۱۱۰ (اخبار هشام کلبى و کتب او):
آنچه در مورد کتب مذکور ابوعبیده اتفاق افتاده, در مورد تعدادى از کتاب هاى هشام کلبیِ نسّابه و اخبارى معروف نیز رخ داده است. اما شانس خوب کلبى این بود که خداوند براى او, مرحوم احمد زکى پاشا (مصحح کتاب الاصنام) را مقرر فرمود. کسى که به تصحیح و شناساندن کتاب و مؤلف اکتفا ننمود و اثر ماندگارى را به آثار سترگ قبلى خود در خدمت به تراث, افزود. آن مرحوم, چون به تحریفاتى که در برخى آثار ابن کلبى در الفهرست (چاپ فلوگل) پى برده بود, لیستى از مصنفات وى را با تکیه بر لیست مصنفاتى که در ذیل ترجمه اش در الوافى بالوفیات صفدى ـ که در آن زمان در دارالکتب الخدیویه به صورت خطى بود ـ بدان دست یافته بود, پیوست این کتاب الاصنام نمود و نظر و دیدگاه خاص خود را همراه با قرائنى که در اثبات اشتباهات صفدى و ابن ندیم موجود بود ارائه داد و لذا تعلیقات او مفید و سودمند واقع شد. با استفاده از این مطالب, تحریفات و اشتباهاتى که در کتب هشام رخ داده به شرح ذیل ارائه مى شود:
الف. کتاب المغیرات. استاد [احمد زکى باشا] آن را به نام المغتربات ثبت نموده است. پیوست الاصنام, ص۶۸.
ب. کتاب (تسمیه من نفل و عاد و ثمود و العمالیق و خبرهم (کذا) و بنى اسرائیل من العرب (کذا) و قصه الهجریین (کذا) و اسماء قبائلهم.) نام درست آن تسمیه من نفل من عاد و ثمود والعمالیق و جرهم و بنى اسرائیل و العرب و قصه هجرس و اسماء قبائلهم. چنانکه استاد (همان, ص۷۰) آن را پس از تصحیح تحریفاتى که از طرق صفدى ـ از قدما ـ و فلوگل و موللر ـ از اجانب معاصر ـ دریافته بود به اثبات رسانیده است.
یاقوت نیز بخشى از آن را به اشتباه آورده: (…و بنى اسرائیل من العرب (کذا)…). (معجم الادباء, ج۱۹, ص۲۸۹).
پ. کتاب ادعاء زیاد معاویه. استاد, آن را با عنوان ادعاء زیاد من معاویه آورده و البته صفدى [با اشتباه] با عنوان ادعاء زیاد بن معاویه آورده بود. آنگاه استاد در مورد عنوان ابن ندیم چنین مى گوید: (این عنوان, خلاف تاریخ است, زیرا کسى که به (زیاد) معروف است همان معاویه است). و در مورد عنوان صفدى گفته: (شکى نیست که کلمه (بن) را ناسخ از کلمه (من) تحریف نموده است. و با عنوان درست [من], معنى, درست درمى آید و تاریخ هم رضایت مى دهد). (همان, ص۷۰).
یاقوت (معجم الادباء, ج۱۹, ص۲۸۹) و ابن خلکان (وفیات الاعیان, ج۵, ص۱۳۱) کتاب را به نام (ادعاء معاویه زیادا) وارد نموده اند که معنا و مفهوم آن روشن است!
ت. کتاب المعرفات من النساء فى قریش. یاقوت با همین عنوان آورده است, و استاد با عنوان المعرقات من النساء فى قریش آورده و گفته: (معروقات از: اعرق الرجل اخذ شده یعنى اصیل و ریشه دار شد. اما معرفات در اینجا با معنا و مقام تناسب ندارد و لذا بر روایت صفدى تکیه نمودم.) (همان, ص۷۲)
ث. کتاب امثال حمیر. استاد [باشا] آن را اقیال حمیر ثبت نموده و گفته است: (در [کتاب] صفدى: اقبال (به باء) آمده است… و من روایت صفدى را اصلاح نموده به آن اعتماد کردم; زیرا مقام, اقتضاى ذکر اوایل و از جمله آنها پادشاهان حمیر که به اقیال معروف اند دارد و شک نیست که کلمه امثال در فهرست ابن ندیم توسط ناسخ, تحریف شده است.) (همان, ص۷۲)
ج. کتاب فحول خیل العرب. این کتاب را استاد (همان, ص۷۴) با عنوان اسماء فحول خیل العرب ثبت نموده و یاقوت (معجم الادباء, ج۱۹, ص۲۹۰) با عنوان اسماء فحول العرب وارد کرده است.
چ. کتاب الغناء. استاد (همان, ص۷۴): اللعناء. این کتاب از اضافات این نسخه از فهرست مى باشد.
ح. مصحح, کتاب ذیل را نتوانسته به طور کامل بیاورد و این گونه ثبت نموده: کتاب ابن عاب و مع (کذا) حین سئله (کذا) عن العویص. استاد (همان, ص۷۴): کتاب ابى عتاب الى ربیع حین سأله عن العویص; یاقوت (معجم الادباء, ج۱۹, ص۲۹۰) نیز همین عنوان را آورده است.
خ. کتاب من هاجر و ابوه. یاقوت نیز همین عنوان را وارد نموده است و استاد (همان, ص۷۵): کتاب من هاجر و ابوه حى. به احتمال او, کلمه آخر از الفهرست, ساقط شده است.
د. کتاب منار الیمن. استاد (همان, ص۷۶): منازل الیمن.
ذ. کتاب الحیره و تسمیه البیع و الدیارات و نسب العباد. استاد (همان, ص۷۷): کتاب الحیره و تسمیه البیع و الدیارات و نسب العبادیین.
ر. مصحح نام کتاب ذیل را به درستى معلوم ننموده و به مانند خود مخطوط, ثبت نموده; با این عنوان کتاب یوم سف کذا این کتاب را استاد: سیف ـ نام مکانى ـ ثبت نموده (همان, ص۷۸) و در حاشیه خود بر نسخه (ف) نوشته است: (سنیق (کذا) را یاقوت (ج۱۹, ص۲۹۱) آورده با این گفتار که: در مورد این روز, اثرى نیافتم و لذا بر روایت صفدى مبنى بر اینکه آن نام مکان است, تکیه نمودم و یاقوت نیز چندین مکان را به این اسم یاد نموده است.)
حقیقت این است که در مراجعه به منابع مربوط به ایام عرب, روزى با نام روز (سیف) یا (سنیق) نیافتم, اما نام شقیق را که مربوط به بکر على تمیم است, در این منابع یافتم. شقیق, نام آبى از بنى اسید بن عمرو بن تمیم است.۶۰ به علاوه, نام روز شقیقه را که بین شیبان و ضبه است پیدا نمودم. شقیقه, زمینى سخت بین دو کوه رمل واقع است.۶۱ شاید عنوان کتاب یاد شده, از یکى از این دو روز به ویژه از شقیق, محرَّف, باشد.۶۲
ز. کتاب الکلاب, و هو یوم النشاش. در نسخه (ف): السنابس و نیز در معجم الادباء (ج۱۹, ص۲۹۱). استاد: کتاب الکلاب, و هو یوم النسناس ثبت کرده و گفته است: (به یاقوت و ابن اثیر و العقد الفرید مراجعه کردم, ولى کسى یافت نشد که این لفظ را در باب روز کلاب ذکر کرده باشد) (همان, ص۷۸).
لیکن بنده در مفضلیات, ص۳۶۳ـ۳۶۴ و کامل ابن اثیر, ج۱, ص۳۷۶ و العقد الفرید, ج۵, ص۲۴۸ به روزى با نام یوم النسار برخورد کردم که این مخصوص ضبه و تمیم على بنى عامر است. نسار: کوه هاى کوچک و مجاور یکدیگر را گویند و نیز آبى از بنى عامر.۶۳ بنابراین عنوان کتاب یاد شده از این (یوم النسار), محرّف شده است.
ص۱۱۵: در شمار کتب مدائنى در فتوح دو کتاب از او یاد شده: یکى در خبر الباقوصه و دیگر در خبر قحل که در درست آن دو: واقوصه و فحل است. واقوصه چنانکه یاقوت گفته: بیابانى است در شام در ارض حوران که مسلمانان در روزگار ابوبکر صدیق براى حمله به روم به آنجا رفتند.۶۴ قعقاع بن عمرو نیز در شعر خود از آن یاد کرده است:۶۵
الم ترنا على الیرموک فزنا
کما فزنا بایام العراق
قتلنا الروم حتى ما تساوى
على الیرموک مفروق الوراق
فضضنا جمعهم لما استحالوا
على (الواقوصه) البتر الرقاق
اما فحل, نام مکانى است در شام و نزدیک شهر بیسان (واقع در فلسطین اشغالى کنونى) که جنگ مسلمانان با روم در آنجا رخ داد.۶۶ فحل,
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 