پاورپوینت کامل ریشی های کشمیر، پیام آوران صلح و دوستی ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ریشی های کشمیر، پیام آوران صلح و دوستی ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشی های کشمیر، پیام آوران صلح و دوستی ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشی های کشمیر، پیام آوران صلح و دوستی ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
نام ایران و کشمیر چنان به هم تنیده است که وقتی از کشمیر سخن میگوییم گویی به ایران و فرهنگ غنی ایرانی اشاره میکنیم. این نزدیکی فرهنگی البته بسیار مدیون عارفان ایرانی است که به آن خطّه مهاجرت کردند و هم عناصر ایرانی اعم از زبان و فرهنگ و صنعت ایرانی را به آن منطقه برده و در رواج آن بسیار کوشیدند. به همین جهت کشمیر به «ایران صغیر» معروف شد. در این مقاله به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
نام ایران و کشمیر چنان به هم تنیده است که وقتی از کشمیر سخن میگوییم گویی به ایران و فرهنگ غنی ایرانی اشاره میکنیم. این نزدیکی فرهنگی البته بسیار مدیون عارفان ایرانی است که به آن خطّه مهاجرت کردند و هم عناصر ایرانی اعم از زبان و فرهنگ و صنعت ایرانی را به آن منطقه برده و در رواج آن بسیار کوشیدند. به همین جهت کشمیر به «ایران صغیر» معروف شد. در این مقاله به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
***
از میان عارفان ایرانی کوششهای میرسید علی همدانی در این راه از همه برجستهتر است چنانکه اقبال لاهوری در جاویدنامه اینگونه به نقش میر در ایرانیسازی کشمیر اشاره میکند:
خطـّه را آن شــاهِ دریـا آستیـن داد علم و صنعت و تهذیب و دین
آفـریـد آن مـرد ایـرانِ صغیــر بـا هنـرهـای غـریـب و دلپـذیـر
یکی از تحوّلات عظیمی که میرسید علی در کشمیر پدید آورد متمایل ساختنِ دل کشمیریان به سوی اسلام بود. تا جایی که امروزه بیشتر مسلمانان کشمیر مسلمانی خود را مدیون حضور میر در دیار خود میدانند و به آن بسی افتخار میکنند. کشمیر از دیرباز مرکز هندوان و بوداییان بوده و از معابد و بتخانههای متعدد آنها در این محل که در منابع تاریخی ثبت شده، آشکار است که این دو دین چه حضور پر رنگی در کشمیر داشتهاند. با اطلاع از فعالیتهای شدید هندوان و بوداییان در کشمیر بهتر و دقیقتر میتوانیم به کار بزرگ میرسید علی همدانی در ترویج اسلام در این منطقه پی ببریم.
از جمله ساکنانِ معنویِ کهنِ کشمیر گروهی بودند که با عنوان «ریشی» یا «رِشی» شهرت داشتند و در میان مردم از احترام والایی برخوردار بودند. سابق حضور ریشیها در شبه قار هند به دور وداها بازمیگردد و نام آنها با کتب مقدس وداها و سایر کتب مقدس هندوان گره خورده است. وقتی میرسید علی به کشمیر وارد شد به نظر میرسد که این گروه مهم نخستین گروهی باشد که به او و طریقتش گرایش پیدا کرد و به خاطر سابق نیکِ معنوی که در کشمیر داشت توانست از تعالیم میرسید علی کمال استفاده را بکند و آن را در جهت گسترش معنویت به کار گیرد. برای روشن شدن نقش ریشیها در رواج اسلام عرفانی در کشمیر لازم است ابتدا جایگاه آنها را در دور ودایی نشان دهیم تا بهتر به پشتوان غنی مذهبی آنها قبل از ورودشان به اسلام پی ببریم.
وداها سرود ریشیها
داراشکوه، شاهزاد صوفی هندی، که درصدد تطبیق عرفان اسلامی و هندویی برآمد و در این زمینه کتابی با عنوان مجمع البحرین نوشت و اوپه نیشادها را نیز از سنسکریت به فارسی ترجمه کرد، دربار معارف ریشیها و طریق انتقال آنها مینویسد:
شونک نام رَکهیشَری که دولتمند بود، ترک زن و لذتها کرده به روشِ شاگردان نزد اَنگِرس رَکهیشَر رفته از او پرسید که از دانستن کدام یک چیز، ای سزاوار تعظیم، همه چیز دانسته میشود؟ انگرس گفت:… دو علم است که آن را باید دانست: یکی کلان و دیگری خُرد… علم خُرد رِگ بید و سام بید و حجر بید و اتهر بن بید و شش انگ و غیره [است]… و علم کلان آن علم است که از آن علم، ذاتی که فنا ندارد و بیزوال است او را بیابد… انگرس رکهیشر به شاگرد خود علم توحید را به این روش گفت و آموخت و گفت هرکه به بید اعتقاد ندارد، این علم را به او نباید گفت.۱
رکهیشر یا رکهیسر درواقع تلفظ سنسکریت ریشی است و داراشکوه به یکی از ریشیان بزرگ ودایی به نام اَنگِرس اشاره کرده و از تعلیم او دربار علم سرّی و باطنی یا همان علم کلان یا به زبان اسلامی علم توحید یاد نموده است. داراشکوه در کتاب مجمع البحرین نیر میگوید: «…ولی را رکهی… نامند.»۲ بنابراین از عبارات داراشکوه برمیآید که ریشی مأخوذ از واژ رکهی به معنای ولی و حکیم و عارف است. داراشکوه در جایی دیگر به این ریشیها اشاره دارد و تاکید میکند که اوپهنیشدها به واسط آنها از برهما به دست آدمیان رسید:
پیش از هم موکلان، اول برهما ظاهر شد [یعنی موکل پیدایش]، آنچنان برهمایی که کنند عالم او است، ورای جهان است، آن برهما، برهم بریا [یعنی علم توحید] را که بزرگترین علمها است و جمیع علوم در او است، به پسر کلان خود که اَتهربا نام داشت، گفت و آن علم را که برهما به اَتهربا گفته بود اتهربا به اَنگر رکهیشر گفت و اَنگر رکهیشر این علم را به سَتیهوا که از اولاد بهرَدِواج است گفت و این را سَتیهوا به اَنگِرَس رکهیشر گفت و این علم علمی است که از بزرگان، خُردان یافتهاند.۳
نکته شایان توجه در این قول داراشکوه شباهتی است که میان روش انتقال اوپهنیشدها یا علم توحید از برهما به ریشیها و سلسل ایجاد شده میان آنها و آنچه در عرفان اسلامی از آن تعبیر به سند خرقه و سلسل سند میشود، وجود دارد. در میان هندوهای باستان نیز همچون عرفان اسلامی، یک ریشی تعالیم سرّی خود را که در اینجا از آن به علم توحید تعبیر شده، به خلیف خود که او نیز یک ریشی بود منتقل میکرد.
علاوه بر این، ریشی در دور ودایی کسی است که به او الهام میشود و در حقیقت نقش پیامبری را دارد که سخنی را از خدایان میشنود و به مردمان ابلاغ میکند. مهمترین خدایی که ریشیها با او ارتباط دارند «واچ» (دختر دکشه و همسر کشیپه) نام دارد که در ریگ ودا به او اشاره شده است. واچ، خدای سخن است و به گونهای سرّی در باطن ریشیها حلول میکند و سخنان مینوی را بر زبان آنها جاری میسازد. به همین جهت هندوهای باستان اعتقاد داشتند که وداها به ریشیها الهام شده و تعبیری مثل «ریشی گوید» به معنی «در متن مقدس چنین آمده است» تلقی میشود.
از میان ریشیها هفت ریشی از همه مهمتر و مشهورتر هستند و در کتب مقدس هند اسامی آنها به صورتهای مختلف ضبط شده است. در رسالههای براهمن نام هفت ریشی اینگونه آمده است: گوتَمَه، بهرَدِواجَه، ویشوامِتره، جَمَدآگنی، وَسیشتَه، کَشیپَه، اَتری. در مهابهارت نیز نام آنها به صورت «مَریچی، اَتری، اَنگِرَس، پُلَهه، پُلَستیه، کرَتو، بَسیشتَه» ضبط شده است.۴ نکت حائز اهمیت در مورد وداها آن است که وداها از جمله متون «شروتی» یا سماعی هندوها است که باید سینه به سینه منتقل میشد و هیچ کس حق نوشتن آنها را نداشت. به همین جهت قرنها این متون به صورت شفاهی از استادان یا ریشیها به شاگران منتقل شد و چون از تعداد ریشیها کاسته شد و ترس از نابودی این تعالیم پیش آمد، رفته رفته کتابت شد و در دسترس همگان قرار گرفت. به غیر از وداها، بهگود گیتا نیز که حاوی دقیقترین اسرار عرفانی در قالب داستانی حماسی است و به عنوان بخشی از کتاب بزرگ حماسی مهابهارت به شمار میرود، سرود ریشیهاست.
کشمیر یکی از مناطق مهم شبه قاره هند است که محل حضور و فعالیت گسترد ریشیها بوده و به همین خاطر آنجا به رشی واتیکه (در ریشی) معروف بوده است. دورههای زندگی ریشیها در جامع هند به صورت یکنواخت نبوده و در هر دورهای به مقتضای زمان، زندگی متناسب در پیش گرفتهاند. در دورهای که اسلام به سرزمین هند وارد شد ریشیها زندگی عزلتگزینی و غارنشینی داشتند و سعی میکردند از اختلاط با مردم پرهیز کنند. گزارشی از هجوم محمود غزنوی به هند در اوایل قرن پنجم وجود دارد که نشان میدهد ریشیها اهل گوشهنشینی بودند و به خاطر همین گریزانی از جامعه نیز در نظر مردم، دارای مقامات معنوی والا و از احترام بسیاری برخوردار بودند، چنانکه وقتی محمود غزنوی در فتوحات خود به کشمیر رسید نزد یکی از این ریشیها به نام راموه ریشی رفت و از او دعای پیروزی خواست.
حرف کشاورزی، چنانکه در وداها نیز بر آن تأکید فراوان شده، برای ریشیها بسیار مقدس بود و به خاطر شبک رودخانهها و وجود آب فراوان، مخصوصاً در کشمیر، ریشیها در امر کشاورزی سعی بلیغی داشتند و آن را باشکوه میدانستند. توجه به گیاهان و درختان و نشاندن نهال و آباد کردن زمینهای بایر از دیگر آداب مهمی بود که ریشیهای باستان بسیار بدان معتقد بودند. طبیعی است که غذای آنها نیز از همین راه تأمین میشد و اگر این اصل یعنی توجه به طبیعت را در کنار اصل مهم دیگر دینی آنها یعنی اهیمسا یا بیآزاری قرار دهیم متوجه خواهیم شد که چرا آنها از خوردن گوشت حیوانات پرهیز میکردند و غذای خود را از گیاهان و میوههای درختان به دست میآوردند.
از حضور پررنگ ریشی ها در جامع هند کهن و پدید آمدن آثار و متون متعدد مقدس و ایجاد آداب و مراسم ویژ دینی برای معتقدان و مؤمنان به دست آنها، سنتی بسیار غنی و پر شاخ و برگ شکل گرفت که قرن های متمادی در میان ساکنان شبه قار هند خصوصاً در کشمیر رواج داشت، چنانکه با ورود اسلام به هند و تغییر دین و فرهنگ مردم از رونق نیفتاد و همچنان به حیات خود ادامه داد. این سنت تا قرن هشتم هجری که میرسید علی همدانی به کشمیر وارد شد کماکان پابرجا بود و مردم به آن معتقد بودند. بعد از ورود میرسید علی به کشمیر از دل آن سنت و به تأثیر از تعالیم معنوی میر، طریقتی پدید آمد که چون مؤسسان و بزرگان آن از میان ریشی ها برخاستند به طریقت ریشیه معروف شد. بنیانگذار این طریقت مرد شوریده و اهل باطنی بود به نام نورالدین ریشی که مقارن ورود میرسید علی همدانی به کشمیر به دنیا آمد و تحت تأثیر طریقت او به عرفان اسلامی تمایل پیدا کرد.
نورالدین ریشی و گسترش طریقت ریشیه در کشمیر
نورالدین یک هندوزاده بود. پدرش سالار گنائی در دربار کشمیر شغل نظامی داشت و بر اساس سنت هندی و آیین هندو نام فرزند خود را نَند یا نُند گذاشت. از دوران کودکی نند چیز زیادی دانسته نیست. همین قدر میدانیم که وقتی نند به دنیا آمد پای یک زن عارفه به نام لَل لَه به زندگی او باز شد. لل له اهل شعر بود و در کوچه ها پرسه می زد و اشعار کشمیری می خواند. احوال لل له شبیه به عقلای مجانین بود که لباس مناسبی نداشت و در انظار مردم به صورت دیوانه ای عاشقپیشه ظاهر می شد. در سرگذشت لل له نقل شده است که او ابتدا یک روسپی بود که با دیدن میرسید علی همدانی از اعمال گذشته توبه کرد و پای در این طریق نهاد.
در منابع ذکر شده است که لل له به نند که به شیر مادر میل نداشت، شیر داد یا گفته شده است که نند با دیدن لل له شروع به خوردن شیر مادر کرد. این گزارش ها گرچه ظاهراً دور از واقعیت است، اما نشان دهند تاثیر لل له در زندگی نند است. نند نیز مثل بقیه مردم عادی در کشمیر زندگی می کرد. او حتی مدتی هم به دزدی مشغول بود. اما ناگهان در سن سی سالگی دچار تحول روحی شد و به ریاضات سخت و دوری از خلق و چلهنشینی روی آورد. بعید نیست که رفتار خلاف آمد عادتِ لل له در او تاثیر کرده باشد و او را بدین راه کشانده باشد. به هر روی از این به بعد نام نند به نورالدین تغییر یافت و بدون آنکه پیر مشخصی داشته باشد به سیر و سلوک پرداخت. همین نداشتن پیر باعث شده است که او را اویسی بدانند.
نورالدین اهل درس و بحث نبود. او یک فرد بی سواد و کاملاً عامی بود. با این حال در نظر مردم از احترام زیادی برخوردار بود و مریدان زیادی پیدا کرد. نورالدین ریاضات سختی را بر خود هموار کرده بود. او به گوشت لب نمیزد. غذایش شیر و گیاهان خودرو بود و به مرور زمان از این هم کمتر شد و به مقداری آب در روز کاهش یافت. نقل شده است که روزی سید محمد فرزند میر سید علی همدانی علت گوشت نخوردن نورالدین را علی رغم دستور اسلام مبنی بر عدم ترک گوشت از خود او پرسید و نورالدین در پاسخ گفت که از احکام اسلام آگاهی ندارد ولی می داند که نباید هیچ موجودی را بیازارد. طریق نورالدین ایجاد صلح و همدلی میان مسلمانان و هندوان و بوداییان بود. او مردم را، از هر طبقه و نژاد و مذهب، همواره به تسامح و عاشقانه زیستن و مهرورزیدن به یکدیگر دعوت میکرد و همچون فانوسی پرفروغ، راه معنویت را به مسلمانان و هندوان و بوداییان کشمیر مینمود. همین منش نیک او بود که بسیاری از مردم را به خود متمایل ساخت و باعث انتشار تصوف و اسلام شد.
نورالدین همچون لل له اهل شعر بود و به کشمیری شعر می گفت. تعالیم او در اشعار کشمیریش مجال بروز دارد و برخی از آنها شبیه به سرودههای للله است. عشق به خدا و عبادت خالصانه اساس سخنان نورالدین بود. او در زمان خود از چنان اقبالی برخوردار بود که به خردمندترین مرد کشمیر مشهور شد.
سال درگذشت نورالدین معلوم نیست. تنها می دانیم که پنج تن از سلاطین شهمیری را درک کرد و در عهد سلطان زین العابدین (حکـ. ۸۲۶-۸۷۸) وفات یافت. او را در روستای چرار (
Chrar
) یا شار شریف نزدیک سرینگر دفن کردند. سلطان به وی ارادت زیادی داشت و در مراسم خاکسپاری او نیز شرکت کرد و پس از آن بر مزار او مقبره و مسجدی ساخت. مقبر نورالدین امروزه در ۱۸ میلی جنوب شرقی سرینگر کشمیر قرار دارد و بین هندوان و مسلمانان شیعه و سنی بر سر آن نزاع است و هر کس او را منتسب به خود می داند.
نورالدین مریدان زیادی تربیت کرد که از میان آنها پنج تن از اهمیت بیشتری برخوردارند: بام الدین، زین الدین، لطیف الدین، نصرالدین و قیام الدین. سندی در دست نیست که نشان دهد نورالدین کسی را به عنوان جانشین خود تعیین کرده باشد. بام الدین یا بهومه سیدهـ (
Bhuma sidh
) برهمن مشهوری بود که در بموزو (
Bamuzu
) بت ها را عبادت می کرد. مردم معتقد بودند که از او کرامات متعدد سر زده است. اما پس از مدتی به نورالدین دست ارادت داد و نورالدین او را بام الدین نامید. او ریاضات سختی را تحمل می کرد. غذایش سنگریزه و آب بود. سلاطین کشمیر بسیار مشتاق دیدارش بودند اما او هرگز به آن تن نمی داد.
زین الدین در کشتوار کشمیر به دنیا آمد. او از راجاهای آنجا بود و به دست نورالدین اسلام آورد و نام او از «زیاسنگهـ» به زین الدین تغییر یافت. نورالدین او را بسیار تکریم می کرد. پس از مدتی نورالدین او را به عیشمقام فرستاد. او با سلطان زین العابدین روابط خوبی نداشت و از این رو سلطان او را مجبور به ترک عیشمقام کرد. او نیز در ۸۵۸ با جمعی از مریدان به تبت رفت، ولی بعد از مدتی به آنجا بازگشت و وفات کرد. امروزه مردم عیش مقام به او اعتقاد راسخ دارند و به آرامگاه او بسیار احترام می گذارند، تا جایی که موی فرزندان خود را برای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 